بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > زبان ادب و فرهنگ کردی

زبان ادب و فرهنگ کردی مسائل مربوط به زبان و ادبیات و فرهنگ کردی از قبیل شعر داستان نوشته نقد بیوگرافی و .... kurdish culture

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 09-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض قباد جلي زاده

چون قتل پروانه، كشتنم آسان است
قباد جلي زاده
ترجمه به فارسي: بابك صحرانورد



قباد جلی زاده شاعر معاصر درسال ١٩۵٣ میلادی درشهر کویه واقع در کردستان عراق متولد شد.
او از شاعران نسل دوم کردستان عراق و از هم نسلان په شیو و شیرکو بیکه س است. برخی از بهترین و زیباترین شعرهای اروتیک به زبان کردی توسط این شاعر سروده شده است. اشعار او تا کنون به زبان های عربی، فارسی، انگلیسی و سویدی ترجمه شده اند.

آثار این شاعر به قرار ذیل است:
1_ چوبه دارهای بهشت
2_ قلم ریش سفید
3_ رو به خدا همیشه مست
4_ مه
5_ شهید به تنهایی قدم می‌زند
6 _خورشید در لیوانی شکسته
7 _ وان ایروتیک
8 _ باغ به باد زن نمی‌دهد


وه ک قه تلی په پووله، سانایه کوشتنم!
شێعرێک له : قوبادی جه لی زاده
وه رگێڕ به فارسی: بابه ک سه حرانه وه رد



که له دادگایی کردنی موجرمێک ده بمه وه، ته نیا و تاک ...
نه گولله به ندێکم پێیه و
نه سێبه ری پاسه ونێک!



که له ماچکردنی لێوێکی مه منوع ده بمه وه، ته نیا و تاک...
نه حزبێکم له گه ڵدایه و
نه کالیبتۆسی شه قامێک!


ده مێک ، زیندانێ پڕ ده که م له لووره ی گورگ و
ده مێک ، په راسوی قه فه سێک ده شکێنم، بۆ هه ڵفڕینی گۆڵ!

« سانایه کوشتنم و ه ک قه تلی په پووله،
که له سه ر لقێکی عه تردا خه وتبێت»


قه ده ر وای کرد:
سه مایه کی ترێ، بگ سه دان چریکه ی که ناری نه گۆڕینه وه>
با له قوڕگی داودیشه وه ده ر چووبن!
قه ده ر وای کرد:
سه دایه کی ژن، به سه دان لارو له نجه ی کارمامزان نه گۆڕینه وه،
با هه میشه رووتیش بن!



« سانایه کوشتنم و ه ک قه تلی کۆرپه یه ک،
له نێوان دوو مه مکی نووستودا، به خه به ر »


شه وانه مه ستترم له و ره زه ی ، ده نک ده نک ده یکێشنه وه بۆ حوجره !
بۆڵ بۆڵ ، گۆزه ی خانه قا ی لێ پڕ ده که ن له شه راب!
شه وانه مه ستترم له و پێکه خوماره ی،
وه ک په نجه م له نێوان په نجه ما ده له رزێ!


ئێواران پێش ئه وه ی بگه ینه« سه ر چنار»،
حه زمان لێوان لێوه له« که ر» .
لێوان لێو له « که ناری»
پڕاو پڕ له شرقه شرقی « قفڵ»


ئێواران به ر له وه ی بگه ینه سه ر چنار،
خوێنمان لێوان لێو له « ژنی روت »،
لێوان لێو له « حیجاب »
پڕاوپڕ له «کتێبی پیرۆز ! »
پڕاوپڕ له « ئایه تی شه یتانی !! »


ئێواران به ر له وه ی بگه ینه سه رچنار،
دڵمان لێوان لێوه له « خه بات »
لێوان لێو له « خیانه ت! »
پڕاوپڕ له « چه پکه کولله »
پراوپر له « مه خزه نی گوڵ! »


ئێواران به ر له وه ی شه راب بنۆشن،
را شه بایه کین له « گورگ »
به له مێکین پڕ له « قاچاغچی! »
جانتایه کین پڕ له « ناسنامه ی ساخته !! »


هه ر مه یه ، ده مانکات به « رێژنه یه ک کوتر . »
هه ر مه یه ، ده مانکات به « شنه یه ک په لکه زێڕینه . »
هه ر مه یه ، به « باخچه یه ک منداڵ، »
هه ر مه یه ، پاک مان ده کاته وه له گوناه .
هه ر مه یه، شه و گارمان پڕ ده کات له « به فری چرا ! »



« سانایه کوشتنم ، کوشتنی سه ر خۆشێک سانایه
چۆله که ده توانێت به کڵاو بیگرێت !
سانایه کوشتنی شاعیرێک،
میرووله ده توانێت چوار په لی ببه ستێت! »



خودایه ...
له رۆژی ئاگردا وه ک یه کن:
ئه وانه ی خوێنی خاک ده رێژن
ئه وانه یش خوێنی ره ز !؟
خودایه...
له رۆژی حه شردا وه ک یه کن :
ئه وانه ی خوێنی ژن ده رێژن
ئه وانه یش لێوی ژن ماچ ده که ن!؟
خودایه
وه ک
یه کن !؟

ترجمه:

هنگامي كه از محاكمه‌ي مجرمي خلاص مي‌شوم، تك و تنها ...
نه جليقه‌ي ضدگلوله‌اي با من است و
نه سايه‌ي پليسي!


هنگامي كه از بوسيدن لبي ممنوعه فارغ مي شوم، تك و تنها ...
نه پشتوانه‌ي حزبي با من است و
نه كاليپوس خياباني !


زماني، زنداني را انباشته مي‌كنم از زوزه‌ي گرگ و
زماني، ميله‌ي قفسي را مي‌شكنم براي پرواز گل!


« چه ساده است قتل من، چون قتل پروانه،
كه بر شاخه‌ي عطري خوابيده باشد.»


تقدير چنين كرد:
رقصي از انگور را، به صدها آواز قناري معاوضه نكنيم،
گيرم كه از گلوي داود رها شده باشد!
تقدير چنين كرد:
صدايي از زن را، به صدها عشوه‌ي بچه آهوان معاوضه نكنيم
گيرم كه هميشه نيزعريان باشند!

« ساده است كشتنم چون قتل نوزادي، بيدار
در ميان دو پستان خفته.»

شبانگاه، مست و خراب‌ترم از آن تاكی که دانه دانه مي‌بريدش به حجره!
خوشه خوشه، كوزه‌ي خانقاه را پر از شراب مي‌كنيد!
شبانگاه، مست و خراب‌ترم از آن پياله‌ي خماري كه،
همچون انگشتم در ميان انگشتانم مي‌لرزد!


عصرها پيش از آنكه به «سرچنار» برسيم،
عشقمان سرشار است از«خر»
سرشار است از«قناري»
لبريز است از«شهپر»
لبريز است از جرينگ جرينگ «قفل»



عصرها پيش ازآنكه به «سرچنار» برسيم،
خون ما لبالب است از«زنِ عریان»
لبالب است از«حجاب»
لبالب است از«كتاب آسماني!»
لبالب است از«آيات شيطاني!»


عصرها پيش از آنكه به « سر چنار» برسيم،
قلبمان لبالب است از« تلاش»
لبالب است از«خيانت!»
لبالب است از«دسته ملخ»
لبالب است از«خشاب گل!»


عصرها پيش از آنكه شراب بنوشيم،
تندبادي هستيم از«گرگ»
بلمي هستيم پر از«قاچاقچي!»
کوله‌باری هستيم پر از«شناسنامه جعلي!»
تنها مِي است كه به «رگباري از كبوتر» دگرگونمان مي‌كند
تنها مِي است كه به«نسيمي رنگين كمان» دگرگونمان مي‌كند
تنها مِي است كه، نگاه‌مان را می‌زداید.
تنها مِي است، شب‌هامان را مي‌انبازد از«برف چراغ!»


« چه ساده است كشتنم ، قتل انسان مست چه ساده است
گنجشكکي مي‌تواند بگيردش !
ساده است كشتن شاعري،
مورچه هم مي‌تواند دست و پايش را غل و زنجیر بندد! »


خدايا ...
در قيامتِ آتشين يكسانند:
آنهايي كه خون خاک را مي‌ريزند
و آنهايي كه خون تاك؟!

خدايا ...
در روز حشر يكسانند:
همان‌هايي كه مي‌ريزند خون زن را
با آناني كه از زن بوسه مي‌ستانند!؟
خدايا
مثل
همند؟!



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 09-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



چهار شعر کوتاه از قباد جلی‌زاده
برگرداننده: بابک صحرانورد



بوسه

بوسه
دوربين عشق است
باغچه پنهانی قلب را
نظاره می‌كند.


زن
درختی‌ام كه از دوزخ گريخته‌ام
مرا بتكان
ای زن
تا برگهای زهرآلود روحم
بريزند.


سنگ
جنگ
تصويری همیشگی روی سنگ است
بوسه
نقشی ابدی روی دريا.


رفتن
اشك انسان، به خاطر مرگ و
جدايي
عزيزي است .
اشك دريا، براي زندگي و
در آغوش گرفتن
ماهي.

خاك
من و تو ...همسريم ...
در تمامی فصل‌ها عريان می‌شويم.
در تمامی فصل‌ها عشق‌بازی می‌كنيم.
در تمامی فصل‌ها بچه می‌آوريم.

درخت و خاك هم همسرند
اما
تنها در پاييز عريان می‌شوند.
تنها در زمستان عشق‌بازی می‌كنند.
و تنها در بهار زاد و ولد می‌کنند.

ما نام دخترانمان را می‌گذاريم:
زين
و نام پسرانمان را:
مه م.

اما آنها نام دخترانشان را می‌گذارند:
گل
و نام پسرانشان را:
برگ
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها