هامون آرام گرفت .... زندگینامه و کارنامه هنری زنده یاد خسرو شکیبایی
هامون آرام گرفت .... زندگینامه و کارنامه هنری زنده یاد خسرو شکیبایی
خسرو شکیبایی به خاطره ها پیوست این هنرمند هنگام درگذشت64 ساله بود. او در طول زندگی هنری خود دهها جایزه از جشنواره های داخلی و خارجی برده بود.
این بازیگر توانمند سینمای ایران ، مقارن ساعت 9 صبح جمعه در تهران درگذشت . شکیبایی از عارضه قلبی رنج می برد و در بیمارستان پارسیان بستری بود.
خسرو شکیبایی بازیگر معروف سینمای ایران در سال ۱۳۲۳ در تهران بدنیا آمد. تحصیلاتش را در رشته بازیگری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان برد.
با بازی در نقش کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۱) به سینما آمد. و تا سال ۱۳۶۸ در نقشهایی ظاهر شد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی، ۱۳۶۸) بود که نام خسرو شکیبایی سر زبانها افتاد. او برای بازیش در همین فیلم از هشتمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.
خسرو شکیبایی از سال ۱۳۶۸ به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع و اقسام لباسها و تیپهای مختلف تکرار کرد. اما توانایی هایش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی او در دو فضای کاملاً متفاوت در فیلم کیمیا (احمدرضا درویش، ۱۳۷۳) و بازی متفاوت او در فیلم کاغذ بی خط (ناصر تقوایی، ۱۳۸۰).
خسرو شکیبایی در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش مدرس بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد تا بازی در مجموعه تلویزیونی روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، تفنگ سر پر و این اواخر هم که مجموعه تلویزیونی در کنار هم را روی آنتن دارد.
او آخرین جایزهاش را از ششمین جشن ماهنامه دنیای تصویر برای بازی در فیلم کاغذ بی خط دریافت کرد.
پس از گذشت نزدیک به ۲۲ سال از اولین حضورش در سینمای مسعود کیمیایی، بار دیگر و اینبار در کنار عزتالله انتظامی در فیلمی از مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد: «حکم» (۱۳۸۳)
خسرو شکیبایی علاوه بر هنرنمائی درنقش آفرینی در سینما و تئاتر، برخی از شعرهایی سهراب سپهری و چند دکلمهً دیگر را به صورت دکلمه خوانی, خوانده اند.
آلبومهای موسیقی
پری خوانی
حجم سبز (سهراب سپهری)
نشانی ها
جوایز
برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر:
هامون / هشتمین دوره
کیمیا / سیزدهمین دوره
نامزد سیمرغ بلورین:
یکبار برای همیشه / یازدهمین دوره
سایه به سایه / پانزدهمین دوره
کاغذ بی خط / بیستمین دوره
فیلمها
خط قرمز (مسعود کیمیایی - ۱۳۶۱)
دادشاه (حبیب کاووش - ۱۳۶۲)
صاعقه (۱۳۶۴)
رابطه (پوران درخشنده - ۱۳۶۵)
دزد و نویسنده (کاظم معصومی - ۱۳۶۵)
ترن (امیر قویدل - ۱۳۶۶)
شکار (مجید جوانمرد - ۱۳۶۶)
هامون (داریوش مهرجویی - ۱۳۶۸)
عبور از غبار (پوران درخشنده - ۱۳۶۸)
ابلیس (احمدرضا درویش - ۱۳۶۸)
جستجو در جزیره (مهدی صباغزاده - ۱۳۶۹)
سارا (داریوش مهرجویی - ۱۳۷۱)
پرواز را بخاطر بسپار (حمید رخشانی - ۱۳۷۱)
یکبار برای همیشه (سیروس الوند - ۱۳۷۱)
بلوف (ساموئل خاچیکیان - ۱۳۷۲)
کیمیا (احمدرضا درویش - ۱۳۷۳)
پری (داریوش مهرجویی - ۱۳۷۳)
درد مشترک (یاسمین ملک نصر - ۱۳۷۳)
لژیون (سیدضیاءالدین دری - ۱۳۷۳)
سایه به سایه (علی ژکان - ۱۳۷۴)
خواهران غریب (کیومرث پوراحمد - ۱۳۷۴)
سرزمین خورشید (احمدرضا درویش - ۱۳۷۴)
عاشقانه (علیرضا داودنژاد - ۱۳۷۴)
روانی (داریوش فرهنگ - ۱۳۷۶)
زندگی (اصغر هاشمی - ۱۳۷۶)
دختردایی گمشده (داریوش مهرجویی - ۱۳۷۷)
میکس (داریوش مهرجویی - ۱۳۷۸)
دختری بنام تندر (حمیدرضا آشتیانی پور - ۱۳۷۹)
کاغذ بی خط (ناصر تقوایی - ۸۰/۱۳۷۹)
مزاحم (سیروس الوند - ۱۳۸۰)
اثیری (محمدعلی سجادی - ۱۳۸۰)
صبحانه برای دو نفر (مهدی صباغزاده، ۱۳۸۲)
ازدواج صورتی (منوچهر مصیری، ۱۳۸۳)
سالاد فصل (فریدون جیرانی، ۱۳۸۳)
حکم (مسعود کیمیایی، ۱۳۸۳)
ستاره ها (فریدون جیرانی، ۱۳۸۴)
عروسک فرنگی (فرهاد صبا، ۱۳۸۴)
چه کسی امیر را کشت؟ ( مهدی کرمپور, ۱۳۸۵)
مجموعه های تلویزیونی
خانه سبز (مجموعه - بیژن بیرنگ، مسعود رسام - ۱۳۷۵)
کاکتوس (مجموعه سری اول - محمدرضا هنرمند - ۱۳۷۷)
تفنگ سرپر (مجموعه - امرالله احمدجو - ۷۹/۱۳۷۸)
در کنار هم (مجموعه تلویزیونی - فتحعلی اویسی- ۱۳۸۱)
ettefagheno.ir
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
آخرین مصاحبه ی خسرو شکیبایی در رادیو فرهنگ برنامه هفت اقلیم - دانلود
آخرین مصاحبه ی خسرو شکیبایی در رادیو فرهنگ برنامه هفت اقلیم - دانلود
«خسرو شکیبایی» در رادیو ایران صدا:«خسرو شکیبایی» بازیگر سینما و تلویزیون روز جمعه میهمان برنامه رادیویی «هفت اقلیم» رادیو فرهنگ بود.
به گزارش خبرگزاری فارس، در این برنامه علاوه بر حضور «خسرو شکیبایی»، بهبهانه برگزاری دومین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، «کیوان کثیریان»(نایب رئیس انجمن) شرکت داشت.
«هفت اقلیم» برنامهای سینمایی است که علیرضا مؤئینی تهیهکنندگی و «مهدی آزادی» نویسندگی و سردبیری آن را به عهده دارد.
این برنامه هر جمعه از ساعت 19:20 تا 21 روی آنتن رادیو فرهنگ
برای دانلود صدا بر روی دکمه زیر کلیک کنید
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
دانلود (راست کلیک ، save target as) شعر به علی گفت روزی مادرش با حجم 500kB با صدای مرحوم شکیبایی ، همچنین متن شعر از فروغ فرخ زاد رو می تونید از اینجا ببینید.
برای نخستين بار در تاريخ سينمای ايران، ماهنامه فيلم در يک نظر سنجی از منتقدان و نويسندگان مطالب سينمايی شخصيت های برگزيده تاريخ سينمای ايران را معرفی کرده است.
برای انتخاب اين شخصيت ها مجله فيلم از شصت منتقد مطبوعات نظرخواهی کرده، در مجموع نام نزديک به دويست شخصيت سينمای ايران از آغاز تا امروز درانتخاب ها آمده و حتی يک شخصيت صامت يعنی حاجی آقا در فيلم حاجی آقا آکتور سينما نيز در ميان برگزيدگان است.
بر مبنای اين نظرسنجی، يازده شخصيت اول ماندگار سينمای ايران به ترتيب عبارتند از :
حميد هامون با بازی خسرو شکيبايی در فيلم هامون به کارگردانی داريوش مهرجويی ۱۳۶۹
..
....
.....
...
..
.
.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
هامون آرام گرفت .... زندگینامه و کارنامه هنری زنده یاد خسرو شکیبایی
مرغ عشق ديگري از گِل پريد
با دلي دريايي از ساحل پريد
در ركابِ ماهِ پرمهرِ علي
خسرو از هامونِ ناقابل پريد
با تسليت به تمامِ اهلِ آباديِ باران: علي بداغي
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان
جناب علی بداغی استاد بزرگوار این شعر زیبای شما خود گویای همه چیز است در مورد این مرد بزرگ و این هنرمند از دست رفته
به زعم خودم خیلی از شما متشکرم که حتی در این حال و هوا هم ما را با احساس زیبایتان شریک و مانوس می کنید و همراهی ارزشمند برای بچه هلی این فروم هستید.
در پي درگذشت خسرو شكيبايي
رضا كيانيان:
خسرو جان! هنوز سينماي ايران كلي با تو كار داشت
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و هنر - سينما
رضا كيانيان در نامهاي خطاب به خسرو شكيبايي نوشته است: هنوز سينماي ايران كلي با تو كار داشت.
اين بازيگر سينما و تئاتر ايران در پي درگذشت خسرو شكيبايي در نوشتاري كه در اختيار بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، قرار داده، آورده است:
«سلام خسرو جان
بيخبر گذاشتي و رفتي. بدون خداحافظي!
دو هفته پيش هم كه آخرين جايزهات رو گرفتي، روي صحنه لام تا كام حرف نزدي. از گوشه صحنه اومدي بالا و آروم جايزهات را گرفتي؛ براي سي سال حضور پرشور و شوقت در سينمايي كه اين روزها چندان شور و شوقي در آن نيست.
فقط لبخند زدي و رفتي پايين و لاي جمعيت گم شدي. خوب اگه قرار بود بري و پشت سرت رو هم نگاه نكني، چند كلمهاي براي ما كه پشت سرت بوديم، حرف ميزدي!
يادمه وقتي آمدي رو صحنه، حالت خوب بود.
آخه يكي دو بار ديگه كه اين اواخر روي صحنه اومدي و ديدمت، حالت زياد خوب نبود. ولي اين دفعه، همه خوشحال شديم. فقط نميدونستيم داري ميري. نميدونم خودت ميدونستي يا نه. ميگن آدماي خوب قبل از رفتن، حالشون خيلي خوب ميشه؛ چون دارن ميرن يه جاي خوب. ما از كجا بايد ميفهميديم كه اين حال خوب نشانهي چيه؟ هميشه بعد از اينكه اتفاق ميافته، ميفهميم. ولي فكر كنم خودت ميدونستي؛ چون هيچي نگفتي و اونجوري فقط لبخند زدي. شايد داشتي خداحافظي ميكردي و ما نميفهميديم. ولي چه خداحافظي باشكوهي! خيليها آرزو دارن در اوج خداحافظي كنن؛ اما نميتونن. شايد هم اون لبخند همين معنا رو داشت. شايد اگر حرف ميزدي، همهي خداحافظيات ميشد همون چند تا كلمه؛ ولي چون هميشه شاعر بودي، فقط مهربان و با سپاس نگاه كردي و لبخند زدي. حالا كه فكر ميكنم، ميفهمم اينجوري بيشتر حرف زدي.
من هي بايد از تو ياد بگيرم. يادته سالها پيش وقتي از مشهد به تهران آمدم، تو روي صحنههاي تئاتر ميدرخشيدي. من كلي دويدم تا روي صحنه بيام و ديده بشم.
بعدها هم كه تو روي پرده سينماها ميدرخشيدي، باز هم من كلي دويدم تا روي پرده بيام و ديده بشم.
يادته من اولين فيلمم رو كه بازي كردم، تو «هامون» بودي. من يادمه كه در فيلم «كيميا»، دست منو ميگرفتي. كلي حال ميدادي كه رو بيام و ديده بشم. بعد هم فقط يك بار ديگه شانس داشتم در كنار تو بازي كنم؛ تو فيلم «درد مشترك»، چه بامسما.
ارتباط من با تو، مثل كوهنوردها با كوههاست. هر قلهاي رو كه فتح ميكنن، ميبينن پشتش يه قلهي بلندتر هست. من هرچي ميدوم، تو يه قدم جلوتري؛ مثل الآن. جلوتري ديگه عموجون. رفتي اونور. نميدونم چقدر ديگه بايد بدوم تا به اونور برسم، تازه نميدونم در چه وضعيتي ميام اونور.
پس از اونور يه دعايي براي من بكن. ميگن دعاي اونوريها براي اينوريها زودتر مستجاب ميشه. اينجوري كه تو رفتي، كلي «خدابيامرزي» و «يادش بخير» و «حالهاي خوب» و «يادهاي خوب» و .. بدرقهي راهته.
من كه شاهدم، خودتم اگه حالشو داشته باشي، يه نگاهي به اينور بندازي ميبيني.
دست پر رفتي ديگه. ميبيني چقدر از من جلوتري! كلي بايد بدوم تا موقع رفتن دستم پر باشه.
البته جات پيش ما خاليه. هنوز سينماي ايران كلي با تو كار داشت. ولي خوب مثل به دنيا آمدنه ديگه. موقعش كه برسه، بايد متولد بشيم. ما يه تولد رو ديديم؛ تو دو تا؛ تولدت مبارك.
ميدونم اونجا كلي از بر و بچههاي سينما و تئاتر اومدن پيشوازت. حتما كلي هم تدارك ديدن.
ما كه اون دنيا به بازيگريمون ادامه ميديم. اونجا هم حتما نمايش هست. اونوريهام حتما به سرگرمي احتياج دارن. پس اونجا بيكار نميمونيم. وقتي مردم رو سرگرم ميكنيم و حالشون خوب ميشه. يه خدابيامرزي به ما و پدر و مادرمون ميگن ديگه. وقتي مردم تو خيابون تو رو ميديدند و بياختيار لبخند ميزدند، خودش خدابيامرزيه ديگه. وقتي مردم ميفهمن كه تو رفتي و ديگه ميون ما نيستي، گريه ميكنن و جاتو خالي ميكنن، خدابيامورزيه ديگه.
ميبيني خدا چه لطفي به تو داشته كه اين موقعيت و جايگاه رو بهت داده. پس اونطرف هم حتما تحويلت ميگيره و ميبردت روي صحنهها و پردههاي اونجا، كه بازم مردم اونور ببيننت و حالشون بهتر بشه و خدابيامرزي ادامه داشته باشه.
به اميد ديدار»
رضا كيانيان
انتهاي پيام
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
ویرایش توسط امیر عباس انصاری : 07-19-2008 در ساعت 05:41 AM
دلیل: http://p30city.net