آسيب هاى روانى زنان
راحله آهنى: از زمانى كه فعاليت زنان در عرصه هاى مختلف سازندگى آغاز شد و زنان هم به نوعى گوشه اى از چرخ گردان اقتصاد را در دست گرفتند و خود را همانند مردان استوار و قدرتمند دانستند دچار آسيب هاى روانى از جمله افسردگى شدند كه به يقين مى توان گفت افسردگى در زنان دو يا سه برابر مردان است كه آمارهاى ارائه شده از بيمارستان هاى روان درمانى گوياى اين حقيقت هستند.
بيشترين ميزان آسيب روانى زمانى بر زنان وارد مى شود كه بيش از تحمل و طاقت جسمى و روانى آنان از آنها توقع و انتظار داشته باشند.افسردگى و اضطراب در اين سخنان اگر چه عمومى است و زن و مرد را شامل مى شود اما در زنان موقعيتى حساس تر دارد.
گفتنى است كه بيمارى هاى روانى يا هنجار هاى شخصيتى از نظر شدت و ضعف به دو دسته نوروزها و پسيكوزها تقسيم مى شوند كه نوروز عبارت است از يك اختلال روانى كه عملكردهاى اصلى شخصيت را در بر نمى گيرد و فرد نسبت به آن اختلال آگاهى دارد كه اضطراب، وسواس، هيسترى و ترس هاى مرضى از انواع رايج و شناخته شده نوروزها هستند. در يك نگاه كلى افسردگى، اضطراب و وسواس از انواع بسيار مهم اختلال هاى روانى هستند كه به علت غلبه بروز حالات افسردگى در زنان افسردگى را به عنوان آسيب هاى روانى مى شناسيم.
اما تفاوت نوروز و پسيكوز بر درجه آگاهى شخص از حالات خود مبتنى است در اين نوع اختلال روانى ارتباط بيمار با واقعيت قطع مى شود و با انسان هاى ديگر نيز نمى تواند ارتباط مناسب داشته باشد و به علت شدت اين بيمارى و ناسازگارى اجتماعى بيمار بايد بسترى شود زيرا آنها براى خود دنيايى مى سازند كه در آن قدرت مطلق دارند. پسيكوزهاى مهم از نظر روانشناسان عبارتند از: اسكيزوفرنى (خود فراموشى) كه به از خودبيگانگى بيمار تعبير مى شود و عملاً نمى توان با اين بيمار ارتباط برقرار كرد همچنين مانيك _ دپرسيوكه از بيمارى هاى ادوارى به شمار مى آيد. در دوره مانى بيمار كاملاً سرخوش، سرحال و برانگيخته است و به طور دائم شوخى مى كند و در دوره دپرسيون كاملاً افسرده، بى حال، بى علاقه به همه چيز و در خود فرو رفته است.
منبع بیرتک