بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 07-30-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Unhappy پدرم رفت ولی . . .

پدرم رفت ولی . . .
از خدا پرسیدم: معنی بابا چیست ؟

با پدر فرقش چیست ؟

اصلا از ریشه و بن صرفش کن !

ای خدا واژه ی بابا تو بگو نقشش چیست ؟

از خدا پرسیدم:

پدرم وقتی رفت

لحظه ای از نظرش دختر نازش نگذشت ؟

فکر دردانه نگارش را کرد ؟

دلهره یا عطشی از ته قلبش نگذشت ؟

از خدا پرسیدم: جای بابا چه کسی می گیرد ؟

ای خدا بعد از او گریه ، غم کار من است ؟

التیام دل من کیست خدا ؟

چه کسی پشت و پناه دل بیتاب من است ؟

چه کسی بار غم او ز دلم بردارد ؟

چه کسی روی دلم مرهمی از جنس بشر بگذارد ؟

پاسخم داد خدا گوش کنید:

پاسخش محکم بود

پاسخش جنس نفس های بهار

پاسخش بی غم و بی ماتم بود

مردی از جنس شقایق ها را

و جدا از همه آدم ها را

شعبده ، معجزه ای زیبا را

برده از عمق دلم او همه ی دلزدگی ها ، همه سختی ها را

او همان یک نفری ست که اندوه مرا دزدیده

او همان یک نفری ست که غم هام ازو خشکیده

او همان یک نفری ست که خوبیش نگنجد به کلام

از همان هاست که عالم به خودش کم دیده

معنی بابا را با همین یک نفر او معنا کرد

فرق بابا و پدر را خوب بر من فهماند

عشق بابا را خوب در دلم نجوا کرد

پدرم رفت ولی بابا هست

پدرم رفت ولی جای محبت هایش

جای هر کوشش بی پروایش

جای دلگرمی غم فرسایش

در جهانی که به ندرت بتوان مردی یافت

یک نفر هست که نامش باباست

مثل بابای شماست

مثل هر بابایی فکر دردانه بهارش هم هست

فکر آینده و هر روز و شب دختر زیبایش هست

فکر احساس ظریف گل نازش هم هست

پدرم رفت ولی بابا هست . . .

بهاره عامل نوغانی

__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 07-30-2009
مرد تنهای شب آواتار ها
مرد تنهای شب مرد تنهای شب آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 95
سپاسها: : 49

39 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

با عرض تسلیت به شما
تا موقعی که هستند قدرشان را نمی دانیم .
اما وقتی که رفتند
ما می مانیم ویه عمر خاطرات و
پشیمانی
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از مرد تنهای شب سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #3  
قدیمی 08-31-2009
soha_yt آواتار ها
soha_yt soha_yt آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: همدان
نوشته ها: 73
سپاسها: : 0
در ماه گذشته 2 بار در 1 پست سپاسگزاری شده
soha_yt به MSN ارسال پیام
پیش فرض

وای که چقدر این شعر حرف دلم بود
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از soha_yt سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #4  
قدیمی 11-16-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض پدرم ساغر هستی@

مادرم شبنم گلبرگ حيات
پدرم عطر گل ياس بقاست

مادرم وسعت دريای گذشت

پدرم ساحل زيبای لقاست

مادرم آئينه حجب و حيا

پدرم جلوه ايمان و رضاست

مادرم سنگ صبور دل ما

پدرم در همه حال کارگشاست

مادرم شهر اميداست و هنر

پدرم حاکم پيمان و وفاست

مادرم باغ خزان ديده دهر

پدرم برسرما مرغ هماست

مادرم موی سپيد کرده زحزن

پدرم نقش همه خاطره هاست

مادرم کوه وقار است و کمال

پدرم چشمه جوشان عطاست
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از Omid7 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #5  
قدیمی 11-16-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

"پدر"

سایه ای بود و پناهی بود و نیست
شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست
سخت دلتنگم ، کسی چون من مباد
سوگ ، حتی قسمت دشمن مباد
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر
" هست " ناگه " نیست " گردد در نظر
باورم شد ، این من ناباورم
روی دوش خویش او را می برم
می برم او را که آورده مرا
پاس ایامی که پرورده مرا
می برم در خاک مدفونش کنم
از حساب خویش بیرونش کنم
.
.
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر
خوش به حالت ، خوش به حالت ای پدر
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از Omid7 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #6  
قدیمی 11-16-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نامه دختر شهيد علمدار به پدر شهيدش
بابا مجتبي سلام
اميدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب. يادش بخير! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم مي آمدي.هميشه خبر آمدنت را خانم مربي ام به من مي رساند: سيده زهرا علمدار! بيا بابات آمده دنبالت. و تو در کنار راه پله
مهد کودک مي نشستي و لحظه اي بعد من در آغوشت بودم. اول مقنعه سفيدم را به تو مي دادم و با حوصله اي بياد ماندني آن را بر سرم مي گذاشتي و بعد بند
کفشهايم را مي بستي و در آخر، دست در دستان هم بسوي خانه مي آمديم و با مامان سر سفره ناهار مي نشستيم و چه بامزه بود.

راستي بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برايت و بعد از آن با صداي بلند، رو به روي عکس تو ايستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک مي شود. مادر مي گويد: بابا خيلي مهربان بود،اما خدا از او مهربانتر است و من مي خواهم بعد از اين نامه اي
براي خدا بنويسم و به او بگويم که مي خواهم تا آخر آخر با او دوست باشم و
اصلاً باهاش قهر نکنم. اگر موفق شوم به همه بچه ها خواهم گفت که با خدا
دوست باشند و فقط با او درد دل کنند. مادر بزرگ مي گويد هرچه مي خواهي از خدا بخواه و من از خدا مي خواهم که پدر مردم
ايران حضرت آيت ا.. خامنه اي را تا انقلاب مهدي(عج) محافظت فرمايد و دستان پر مهر پدرانه اش هميشه بر سرِ ما فرزندان شهدا مستدام باشد.

ان شا ا.. ، خدانگهدار– دخترت سيده زهرا
__________________
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Omid7 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #7  
قدیمی 11-16-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام بابا
دلگیر مباش از طفلكت اگر مانده است در راه. كجاست عادت خاك؟ كجاست سردیاش كه مرا نمیگیرد. باور دارم كه هستی. هنوز منتظرم
كه چشمان منتظر تو را ببینم، وقتی مسافرِ خانه تو میشوم. سایه مانده روی
دیوار اتاقت غریب است و غریبی میكند. هنوز بغضم میشكند وقتی عقربه ها
میرسند به دم دماي صبح وقتی قلبت ایستاد و قامت بلندت ترك خورد...
سلام بابا
دلگیر مباش از من اگر بد شده ام این روزها. دلگیر مباش از من اگر بد میكنم
با خود.
اینجا نشسته ای، روبروی نگاه من و نگرانی، میدانم.
میروم حرم به پای دل، كه پای رفتنم بسته است. درها به رویم زنجیر است،
میمانم پشت قفلها. و با آب مانده حوض وضو میگیرم!
میدانم بد شده ام تو میدانی و خدا و همین است كه تنها مانده ام بی تو.و
همه چیز من چنان گم شده میان غبار، كه خود را هم نمیبینم.
روی از من مگردان در این لحظات نیاز.
سلام بابا
نمیرنجم اگر سردی کنی هر چند.....

اگر خلوت نگاهت فرصتی داشت سلام مرا به امانتم هم برسان
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Omid7 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #8  
قدیمی 11-16-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام اي لاله سرخ واي پدرم که لبيک به نداي رهبر گفتي ودر گلستان انسانيت جا گرفتي وبرمن آموختي که تا جان در بدن دارم بر اسلام ومسلمين فداکار باشم وراه پر افتخار تو را با جديت وتلاش بي امان پي گير باشم

اينک که تو رفتي مصمم هستم تا پاي جان با مدد پروردگارم خون پاک تو ويارانت را پاسداري نمايم ونيات شما عزيزان را جامه عمل بپوشانم

نا گفته نماند که خانواده هاي شهدا استوانه هاي مقاومت وايثار ند وصبورانه در برابر همه نارساييها ايستاده اند وبرهمه مشکلات ومصائب استقامت مي ورزند تا نظاره گر شکفتن غنچه هاي لاله هاي عشق وانسانيت باشند


پدر جان خانواده هاي شهدا،عزيزان خود را با ديدگان اشک آلود به ميدانهاي مبارزه با باطل فرستاد ه اندتا نهال اسلام را با خون پاکشان آبياري نمايند وبه جهانيان نشان دهند که فرزندان پاک اسلام در هيچ لحظه از زندگي خود غافل از نگهباني دين الهي خود نبوده وهمواره براي برافراشتن پرچم اسلام آماده ومصمم هستند ودرس شهامت وشجاعت وفداکاري را بر ما وفرزندان خود آموخته اند

پدر جان دلم مي خواهد برايت از مادر بگويم که صبورانه در برابر همه دردها وغمها مقاومت ميکندواسوه استقامت وپايداري است ومي دانم که اينک وظيفه من وبرادرم در مقابل اين همه زحمت وتحمل مشکلات مادر اين است که براي او فرزندي لايق باشيم چرا که مي دانم وياد گرفته ام که رستگاري وسعادت دنيا وآخرتم رضايت مادر است

مادري که با شيره جان خود عشق به انسانيت ومحبت را در وجودم پروراند ومرا پرورش داد

به خدا قسم که من عاجزم از اينکه بتوانم محبتهاي او را جبران کنم

ولي از خداي خود مي خواهم مرا ياري دهد تا بتوانم بر زخمهاي جدايي از پدر مرحمي باشم شفا بخش

خدايا از تو مي خواهم که مرا در اين امر مقدس ياري کني

من به عنوان فرزندي از فرزندان اين امت اسلامي واين مملکت آرزو دارم که توفيق خدمت گذاري براي ملتم ودينم را پيدا کنم

وبر خود وظيفه مي دانم که تا خون در رگهايم جريان دارد ورمقي در جانم هست بکوشم وبراي پاسداري از خونهاي پاک شهدا وپدر عزيزم وجبران بخشي از محبتها و ايثارگري هاي مادرم و خانواده مجدانه تلاش نمايم و در وجودم نيروي شهامت و شجاعت که از پدر عزيزم به وديعه مانده و به ما ارث رسيده , تقويت کنم و به حکومت جمهوري اسلامي که ثمره خون پاک شهدا است وفادار بمانم . زيرا آنان رفتند و وظيفه پاسداري و وفاداري را بر گردن ما به امانت گذاشتند.

“ خدايا به ما توفيق شکر گذاري نعمت هاي بي پايانت را عطا فرما”
سحر برجوئي دوست
فرزند شهيد برجوئي دوست
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Omid7 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #9  
قدیمی 11-16-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پدرم، نور چشمانم سلام

صد سبد پر از سيب،صد دشت پر از آهو،صد آسمان پرازستاره،وصد باغ پرازگل تقديم تو باد

کاش در کنارم بودي تاوقتي دلم گرفته وچشمم اشکبار بود به آغوش گرمت پناه مي بردم

هفت سال پيش وقتي به سفر رفتي تا امروز در انتظار بازگشت توام.

تا بار ديگر برروي زانوانت ودر کنار قلبت که پر ضرب مي زد جاي گيرم

پدرم اي فرمانرواي قلبم،

وقتي گل پر پرشده وجودت را به خاک سپردم ،وقتي روي دست مردم پيچيده در پرچم سه رنگ کشورم بودي ضربان قلبم تا آسمانها مي رسيد، آيا آن را شنيدي؟

پدرم،آفتاب زندگانيم،تنها هفت سال از تو بهره بردم وبقيه عمرم را در کنار مادر و در انتظار تو سر کردم تا بيايي اما هفت سال گذشت وتو به انتظار تلخ من پاياني ندادي وديگر گل وجودت را نديدم

اي توسفر کرده عاشق

خدا ,قران,امام,رهبر و مردم شهيد پرورمان تو را دوست دارند . تو به جاي هر قطره خونت به زمين لاله هديه کردي اما زمين تورا از من گرفت .

خوبا

لعنت بر غاصبان ستمگر که تورا در دل زمين پنهان نمودند . زمين گرم تشنه بود و تو از خون خود او ر ا سيراب کردي .

شهيدا

اي که روحت به فراخناي هفت آسمان و درجه ات اسمان هفتم .و عشقت شهادت و مشتت گرد باد و قامتت چون کوه بود .ايران اسلامي با نام افرادي چون تو سربلند است . امروز اگر من به راحتي درس مي خوانم به خاطر خون هاي پاک شما است که بر روي خاک پاک وطن ريخته است .

پدر روحت در بهشت سرافراز و شادان باد. والسلام
زهرا فرهادي
فرزند شهيد رسول فرهادي
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Omid7 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #10  
قدیمی 11-16-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

http://p30city.net/showthread.php?t=11619


__________________

ویرایش توسط SonBol : 11-16-2009 در ساعت 01:07 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:55 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها