بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 05-14-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض آپاکیش کی بود؟

همانطور که میدانیم کوروش بزرگ دارای دو پسربود. به نامهای کمبوجیه و بردیا که مادر آنها ماندانا نام داشت
و سه دختر به نامهای رکسانا ،آتوسا و اریستونه که مادرشان آمیتیس بود.
اولین ازدواج کمبوجیه با شکست مواجه شد که داستان زیبایی دارد.
اما بردیا که با درایت و اگاهی همسر خود را انتخاب کرده بود خوشبخت و راضی بود
نا گفته نماند که در بردیا خوی و منش کوروش وجود داشت.
زمانی که فایدیم همسر بردیا بار دار بود بردیا به قصد مبارزه با دشمن برای مدت طولانی همسرش را تنها گذاشت که در زمان غیبت بردیا فایدیم وضع حمل کرد و دختر بسیار زیبایی که بسیار به بردیا شبیه بود به دنیا آورد و نامش را آپاکیش نهادند.
آپا کیش در کودکی و در سن 4 سالگی پدر و مادرش را از دست داد و آتوسا از وی مراقبت کرد
بعد از ازدواج داریوش با آتوسا به دلیل مصلحت نظامی وی با اریستونه و آپاکیش نیز نامزد شد.
اریستونه با میل این ازدواج را پذیرفت اما...
زمان گواهگیری داریوش و آپاکیش فرا رسیده بود که آپاکیش نزد عمه خود آتوسا رفت و گفت
من به زندگی زناشویی با داریوش راضی نیستم درست است که همچون پدرم با من مهربان هستندو زیر سایه ایشان از مرگ و تباهی رهایی یافتم.
با این همه هیچ کدام از اینها برای بستن پیمان زناشویی میان ما بس نیست.
دوست ندارم همسر مردی شوم که تنها برای یکپارچه نگاه داشتن سر زمینهایش خواهان من است.
آرزو دارم دلباختگی را بپیمایم و همسر جوانی شوم که مرا برای آنچه هستم دوست بدارد.
و کاری با پیشینیان و نیاکانم نداشته باشد.
آتوسا گفت سخنت را میپذیرم با این همه بدان که پادشاه در پاره ای از کارها سخت گیر هستند و به آسانی به خواسته شما تن در نمیدهند.
آپاکیش گفت راهی پیش پای من بگذارید چون شما بیش از این با ایشان دم خورید و زبانشان را میدانید.
آتوسا گفت.شاید بهترین راه این باشد که خودتان نزد پادشاه بروید و حرف دلتان را به او بگویید.و از در راستگویی به دلشان راه پیدا کنید .
به یاد داشته باشید از سخنان تند پرهیز کنید که نهادشان جنگجوست. نرم بروید و نرم بیایید.
سر انجام آپاکیش تصمیم گرفت نزد پادشاه برود و به او بگوید که هیچ میلی به این پیوند ندارد.
از پادشاه اجازه ملاقات خواست و داریوش پذیرفت.
آتوسا نگران از پایان کار بود و اینکه آپاکیش سخنی به زبان بیاورد و پادشاه عصبانی شود و آینده او را تباه سازد
زمان به درازا کشید تا دختر جوان بیرون آمد و نزد آتوسا باز گشت آپاکیش با نوایی که نشان از سرگشتگی های پیشین نداشت گفت،پیرو گفتگوهایی که با پادشاه داشتند.هر دو پذیرفته اند این پیوند به سود آنهاست.همچنین تصمیم داریم مراسم گواهگیری ساده برگزار شود.
آپاکیش چهارمین همسر داریوش بود.


منبع کتاب آتوسا دختر کوروش
نوشته هلن افشار
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

ویرایش توسط فرانک : 05-15-2011 در ساعت 09:30 AM
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:36 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها