و اما، در کار پیراستن زبان تا کنون چه بسا دیدگاهی نادرست فرمانفرما بوده است، یعنی بجای آنکه به مساله از دیدگاه کارکردی (فونکسیونل) بیندیشند، جهت دید بیشتر ناسیونالیستی بوده است یا بازیگوشی در سره نویسی (که نمونه های آن را در گذشته نیز از وصاف الحضره تا یغمای جندقی داریم). بدون شک، این دیدگاه ما را به بن بستها و گرفتاریهای فراوان می رساند.
این دیدگاه هم از آن شاخه ای ازاهل قلم فرساییست که چه بسا برخوردی جدی با مسائل اندیشه ای و فرهنگی جدید یا قدیم ندارند و پاکسازی زبان از واژه های بیگانه (و بویژه عربی) برای ایشان نوعی بازی در برابر عرب مآبی گروه دیگر است.
باید دانست که داشتن یک زبان سره، یعنی بی هیچ آمیختگی با زبانهای دیگر، ناشدنی است. آنچه از آمیزش فرهنگها و برخوردهای تاریخی به بار می آید و در زبان بازمی تابد چه بسا به توانگر کردن فرهنگ و زبان می انجامد. وای بسا زبانهای کوچک محلی که از برکت قرار گرفتن در گذار یک تحول بزرگ تاریخی و رشد تمدنی، به زبانهایی بارور و جهانی بدل شده اند. نمونه آن همین زبان فارسی دری ست که از برکت جهش فرهنگی ما در متن فرهنگ اسلامی و رواج شعر و نثر، چند سده زبان ادب و ظرافت و سخن سنجی و سخن آفرینی در بخش بزرگی از آسیا بود. و فرانسه و انگلیسی امروز هم چنین سرگذشتی دارند. گسیختن یکسره از گذشته نه شدنی ست نه درست.
اما گذشته را یکجا و کورانه پذیرفتن هم، دست کم در این زمانه، نه شدنی ست نه درست.[2] فرهنگ و زبانی که هزار و چندصد سال پیشینه دارد، ناگزیر فراز- و - نشیبهای بسیار داشته است و در این خانۀ قدیمی افزون بر چیزهای گرانبهای کمیاب بسیاری هم خرت - و - پرت و آشغال و زباله هست که از زندگی دیرینه در آن بازمانده است. باید اینها را از هم جدا کرد و فرق گذاشت. چیزهای ارزنده و گرانبهایش را گردگیری کرد و سر طاقچه گذاشت و آشغالهایش را بیرون ریخت. مقصود اینست که هر تاریخی، از آنجا که یک زندگی است، مثل هر آدمی، گند - و - کثافتهای خود را نیز دارد. گاهی هم باید سیفون تاریخ را کشید و گرنه بوی گند - و - کثافت همۀ مان را خفه خواهد کرد!
باری، سخن بر سر این بود که پیرایش زبان را تا به کجا می توان پیش برد. بی شک این کار بستگی به ذوق و پسند و همچنین حوزۀ کار ما دارد و هر کس می تواند برداشتی دیگر از آن داشته باشد. اما نظری به نثر فارسی سی - چهل سالۀ اخیر نشان می دهد که گرایشی همگانی و کلی در جهت پیرایش زبان در کار است که کما بیش همۀ اهل قلم در آن شرکت دارند. و امروزه هر کس که اسباب لازم را برای کار نویسندگی داشته باشد، بهتر از نویسندگان سی - چهل سال پیش می نویسد، یعنی روانتر، ساده تر، با واژه ها و ترکیبهای زیباتر و با گرایشی به زبان گفتار و شعر و نثر کهن و دستور درست زبان فارسی.
بهر حال، در کار پیرایش زبان فارسی اساس کار می باید بازشناختن آسیبهایی باشد که به این زبان، بویژه به نثر آن، از راه دست اندازیهای خود سرانه و ناشیانه و منشیانه رسیده است و بازگردانیدن آن بر پایه های درست و استوار خود و برای این کار نه تنها باید در واژگان زبان بازنگریست و آن را پیراست و آراست و میراثهای ارزندۀ از یاد رفتۀ آن را زنده کرد، بلکه همچنین بازنگری در ساختمان و ترکیب عبارتبندی - که گرفتار بلاهای سخت شده است - از ضروریات این کار است، و در این کار مایۀ ذوق سالم و پرهیز از یکدندگیهای بیجا و یا قرتی بازیهای بازیگوشانه نیز لازم است.
....