بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض بازی ها اریک برن

بازی ها اریک برن

دکتر اسپیتز برای اولین بار متوجه شد نوزادانی که پس از تولد برای مدتی طولانی از آغوش و نوازش محروم می گردند ،رفته رفته دچار افت روحی غیر قابل جبرانی می شوند و چه بسا سرانجام با ناراحتی های روانی ناشی از آن از پای در آیند .نظریه چنین پدیده ای دربزرگسالانی هم که در معرض محرومیت احساسی واقع می شوند دیده می شود و به تجربه ثابت شده است که این گونه محرومیت ها ممکن است باعث روان پریشی ( پسکیوز ) موقت یا دست کم شخص را دچار اختلالات روانی سازد .

واژه ی نوازش را می توان کلا یک تماس صمیمانه جسمانی دانست اما این در عمل ممکن است شکل های متعددی داشته باشد . نوازش را می توان اصطلاحا هر نوع حرکتی به حساب آورد که به رسمیت شناختن حضور دیگری را نشان می دهد . بنابر این نوازش را می توان واحد اساسی عمل اجتماعی نامید . تبادل نوازش ها رفتار متقابلی را تشکیل می دهد که واحد آمیزش اجتماعی است .

تعریف بازی :

بازی رشته ای تبادل مکمل با هدف نهفته است که تا حصول به نتیجه پیش بینی شده و کاملا مشخص پیش می رود و جریان پیدا می کند . یعنی هر بازی رشته ای تبادل مشخص و غالبا تکراری است ،با ظاهری قابل قبول و دارای انگیزه ای پنهانی – یا به زبان عامیانه تررشته ای حرکت است با دام یا کلک .

بازی ها به دو دلیل کاملا مشخص از رویه ها و مناسک و وقت گذرانی ها قابل تشخیص و متمایزند

1-به دلیل نهفته بودنشان
2-به این دلیل که برد دارند .

توجه هر بازی اساسا با خدعه و نیرنگ توام است و کیفیت پایان کار هم به جای این که فقط تحریک پذیر باشد ، تکان دهنده است .
وقت گذرانی ها و بازی ها جانشین صمیمیت واقعی هستند به همین دلیل است که می توان آنها رااشتغالات مقدماتی نامید نه پیوندهای یکانگی

فرد بازیگرتنها می تواند زمان خود را به دو طریق ساخت ببخشد :

1-با فعالیت
2-با خیال

توجه : فرد بازیگر ممکن است حتی در حضور دیگران نیز تنها باشد .

بازی های زندگی

تمام بازی ها ، در شرایط عادی اجتماعی نیز تاثیر مهم و احتمالا سرنوشت سازی بر بازیگران دارند . اما برخی از آنها باعث بروز موقعیت های بیشتری برای ایجاد تغییر در مسیر زندگی می گردند و در سرنوشت افراد بیگناه غیر درگیر نیزدخالت می کنند . این گروه از بازی ها را به تناسب " بازی های زندگی " می نامیم که عبارتند از

1-الکلی
2- بدهکار
3-یک اردنگی به من بزن
4-حالا گیرت آوردم ، پدر سگ
5-ببین مجبورم کردی چه کار کنم


این بازیها از یک سو با" بازی های ازدواج" و از سوی دیگر با " بازی های دنیای تبهکاری " تداخل پیدا می کنند
__________________

پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی الکلی

تز: در تحلیل بازی ها مسئله ای به نام الکلی بودن یا " شخص الکلی " وجود ندارد. اما نقشی تحت عنوان " الکلی " هست که در بعضی از انواع بازی ها ظاهر می شود .
این بازی در حداکثر رشد خود 5 نفره است گو اینکه نقش ها ممکن است به نحوی فشرده شوند که بازی احتمالا با دو نفر شروع و یا ختم شود .

برای تفهیم بهتر فرد مشروب خواری به نام" طرف " یا " وایت" را درنظر بگیرید.

بازیگر = طرف همان وایت مشروب خوار( فرد معتاد )

نقش دوم =زجردهنده که از جنس مخالف است و معمولازن طرف است

نقش سوم = نجات دهنده معمولا از جنس موافق با طرف بیشتر اوقات
دکتریا دوست خانوادگی که از قضا به فرد معتاد هم علاقمند است .


نقش چهارم = هالو که مثلا می تواند بقال و یا اغذیه فروش سر کوچه حتی
این نقش را پدران و مادران هم می توانند داشته باشند . این فرد به وایت نسیه می دهد و گاها وقتی که وایت حالش خوب نیست به یک فنجان چای و یا قهوه دعوتش می کند و خلاصه با او گپ می زند و همدردی می کند ،گاهی به او پول دستی می دهد اما گاهی " هالو ناآگاهانه می تواند به نقش دیگری بلغزد ، که سود مند است اگر چه چندان حیاتی نیست ،مثلا در نقش " تحریک کننده " یا" آدم خوب " که گاهی به وایت جنس می رساند و از سر بیکاری می گوید : بیا نشین با هم گپی بزنیم و ...

نقش پنجم = رابط که منبع اصلی جنس است و درد دل های الکلی و معتاد را می فهمد و از بسیاری جهات با معنی ترین فرد درزندگی معتاد است .

فرق رابط و بقیه بازیگران ،همان فرق بین حرفه ای ها و حرفه ای هاست . حرفه ای می داند چه وقت کارش را متوقف کند

در مراحل اولیه بازی ممکن است " زن" نقشهای دوم و سوم و چهارم را خود به تنهایی ایفا کند
چطور؟!!

نصف شب نقش "هالو" را بازی می کند یعنی به " طرف " کمک می کند لباسش را در آورد ،برایش قهوه درست می کند و حتی اجازه می دهد کتکش بزند .
صبح در نقش " زجر دهنده "ظاهر می شود و او را برای کارهای بد و زشتش سرزنش می کند
عصر روزبعد نقش " نجات دهنده " را ایفا می کند و از او می خواهد که این کارها را ترک کند .
در مراحل بعد ی ،اغلب به علت فساد اندام های بدن معتاد نقش " زجر دهنده " و" نجات دهنده " ممکن است کنار زده شوند ، مگر آنکه آنها نیز منبعی برای تامین جنس باشند و....


تجزیه حاضر نشان می دهد که در بازی " الکلی " برد ( همانطور که وجه مشخص تمام بازی هاست )از جنبه ای حاصل می شود که پژوهشگران به آن کمترین تو جه را دارند . در تجزیه و تحلیل این بازی ، نفس مشروب خوردن و یا اعتیاد داشتن لذتی صمنی است که شاید امتیازاتی هم داشته باشد ، اما تمام جریان کار به منظور رسیدن به اوج واقعی است که همان خماری روز بعداست .

برای الکلی یا معتاد نیز خماری روز بعد بیشتر از آن که دردی جسمانی باشد عذابی روانی است .

اساس درمان روانی " الکلی در این است که بتوان وی را مجبور کرد یک بازه از بازی دست بکشد ، نه این که تغییر نقش دهد . در بعضی موارد این کار با موفقیت صورت گرفته است ف گرچه به طور کلی امری است بسیار مشگل زیرا به سختی می توان برای شخص " الکلی " کاری جالب تر از ادامه ی بازی پیدا کرد . و از این جا که او برحسب عادت از پیوند و صمیمیت بیمناک است آنچه جانشین این بازی می شود لزوما باید یک بازی دیگر باشد . و نه تلاش برای پیوندی صمیمانه و خالی از بازی .معتادان سابق ، یا به اصطلاح " ترک کرده ها " اکثرا آدم های خوش برخوردی در اجتمع نیستند و احتمالا در خودشان نیز احساس کمبود هیجان می کنند و اغلب اغوا می شوند که یواشکی به راه های گذشته بلغزند.
سنگ محک برای یک معتاد سابق آن است که بتواند گه گاه در موقعیت های اجتماعی یک دو لیوان کوچک مشروب بنوشد . بدون اینکه که خود را در مخاطره اندازد .

از توصیف این بازی چنین بر می آید " نجات دهنده گ ممکن است به بازی " من فقط دارم کمک می کنم ، یا " زجر دهنده " به بازی " حالا ببین چه کار کردی و یا " هالو " به بازی " آدم خوب " کشیده شود .


آنتی تز الکلی :

همانطور که همه می دانیم . بازی " الکلی "یا معتاد سرسختانه اجرا می شود و معتاد به آسانی ول کن نیست .

مثلا فرد قبلا از خود رفتارهای خوبی از خود نشان داده است زمانی که در گروه های درمانگر اجتماعی از این افراد تعریف بر مبنای رفتارهای خوب شناختی تعریف شود وی اعتراض خواهد کرد و خواهد گفت : من این چیزها را نمی خواستم ، من عقیده ی واقعی شما را می خواهم .
این یعنی " طرف" انتظار سرزنش شنیدن دارد . یعنی فرد تعریف کننده بنا به انتظار " الکلی " باید نقش زجر دهنده را بازی کند .
الکلی وقتی سرزنش نمی شود در مقام ترک با استفاده از سایر افراد ( همسر - پدر ومادر - پرسنل پزشکی و...) بر می آید .وقتی سایر اعضا از ایفای نقش شکنجه گر ( آزار دهنده ) که فرد بیمار خواستار آن است امتناع می ورزند این رفتار ضد و نقیض برای او غیر قابل تحمل می شود .

با وجود این ،موارد دیگری دیده شده است که ظاهر قانع کردن بیمار برای ترک " باز ی" امکان پذیر بوده و او خود توانسته است کوشش هایی را برای درمان واقعی اجتماعی انجام دهد . و در این میان درمانگر نه نقش " نجات دهنده " را ایفا کرده است و نه نقش زجر دهنده . به همین ترتیب ،ایفا کردن نقش هالو به وسیله درمانگر خطرناک است . بدین معنی که اجازه دهد بیمار وظایف محوله ی خود را ،حتی از لحاظ پرداخت حق درمان یا سر وقت آمدن ، نادیده بگیرد .


رویه صحیح درمانی عبارتاست از اتخاذ یک وضعیت قراردادی" بالغ - بالغ " بین معتاد و درمانگر به منظور پرهیز از بازی کردن هر نقش دیگر و به این امید که بیمار قادر شود نه تنها لب به مشروب نزند بلکه از " بازی " خود نیز آگاهی یابد و از آن اجتناب کند . اگر نتوانست ،بهتر است او را پیش یک "نجات دهنده ( خارج از کلینیک درمانی ) فرستاد .

آنتی تز در این مورد به ویژه سخت تر است . چرا که نگاه اجتماع در بسیاری از موارد نسبت به این افراد موضوع جالبی برای سرزنش و نگرانی و ترحم است و کسی که از ایفای این نقش خودداری کند باعث خشم عمومی می گردد.
برخوردهای مستقیم نیز ممکن است برای " نجات دهنده بیش از معتاد هسدار دهنده باشد .

حرکات

1- تحریک - اتهام یا بخشودگی
2- آزاد گذاری - خشم یا نومیدی

امتیازها :
1- روان درمانی
الف ) نوشیدن و یا استفاده به عنوان یک رویه -برای نشان دادن طغیان یامطمئن ساختن خود یا راضای میلی شدید
ب) بازی الکلی- به منظور تنبیه خود ( احتمالا)
2- روانی برونی - فرار از پیوندهای جنسی یا شکل های دیگر صمیمیت
3- اجتماعی درونی - کاش بتوانی جلویم را بگیری .
4- اجتماعی برونی - وقت گذرانی های " صبح روز بعد " و....
5- زیستی - تناوب بین مبادلات محبت آمیز و خشم آلود
6- وجودی - همه می خواهند مرا از آنچه می خواهم محروم کنند.
__________________


ویرایش توسط GolBarg : 02-28-2010 در ساعت 10:36 PM دلیل: مرتب کردن
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی بدهکار


تز : بدهکار مسئله ای است فوق یک بازی
دردنیای پر از چشم و هم چشمی لوکس امروزی که از خانه و ماشین قسطی است آلی آخر ... پس به نوعی اکثریت درگیر این بازی هستند .
فرض می گیریم آقا برای خرید خانه وام گرفته و برای خرید اتومبیل پول قرض گرفته ویا لوازم خانه و .....

پس این مرد هر ماه باید مقدار زیادی ازدر آمد خود را صرف پرداخت بدهی نماید .
آخر ماه می شود و زمان پرداختها فرا می رسد .
در این مرحله بازی صورت میگیرد و شروع می شود

بازی " اگر به خاطر تو نبود .... " ( حرفی که وقتی مرد یا زن پول کم می آورند بین آنها رد و بدل می شود )

در دل بازی " بدهکار" بازی های دیگری نهفته است مثل بازی " سعی کن وصول کنی " که معمولا زوج های جوان آن را بازی می کنند و تماما توام با " برد " است .

وسائل خانه تازه عروس و تازه داماد با پیشنهاد خانواده ها و دوستان به صورت قسطی خریدار ی شده و در نتیجه زوج جوان کلی طلبکار دارند .
اگر طلبکار تواسنت پول خود را سر موقع و بی سرو صدا دریافت کند که هیچ اما اگر نتوانست با چندین و چند اخطار و تهدید به پول برسد جریان بازی جدی می شود و مرد متوجه می شود که باید بدهی اش را پرداخت کند . در گیرو دار این ماجراها مرد احساس می کند به وی توهین شده و قطعا حق دارد عصبانی شود و اینجاست که مرد به نوعی بازی " حال گیرت آوردم ،پدر سگ " را راه اندازی می کند و تغییر وضعیت می دهد .چون با بازی و جریان جدید می تواند به همه نشان دهد که طلبکارش موجود طمعکار و بی رحم و غیر قابل اعتمادی است .


دو امتیاز این مرحله

1-وضعیت وجودی مرد را مستحکم می کند که همان ناله ی غیر مستقیم قدیمی است که می گوید تمام طلبکار ها حریص هستند
2-فرصت بهر گیری اجتماعی برونی بزرگی برای مرد است و حالا او می تواند طلبکارش را آشکارا پیش دوستانش تحقیر کند. بدون اینکه وجهه آدم " خوب " خود را نزد دوستان از دست بدهد

و همچنین ممکن است با مواجهه شخصی با طلبکار برای خودش نصیب اجتماعی درونی بیشتری کسب کند . او می تواند با صدای بلند بگوید : حالا که طلبکارها این طور بی حیثیت و طماع هستند ،اصلا چرا باید به آنها پول داد .

نقش طلبکار – در بازی" سعی کن اززیرش در بروی " و یا " سعی کن وصول کنی " بازیگران این دو بازی خیلی خوب و سریع یکدیگر را پیدا کرده و شناسایی می کنند .


بازی های مربوط به پول ممکن است عواقب وخیمی داشته باشد .

آنتی تز بازی بدهکار :

ظاهرا عکس قضیه بازی " سعی کن وصول کنی " این است که طرف مقابل با زور و فورا پول نقد بخواهد .

اما یک بازیگر خوب " سعی کن وصول کنی " روش هایی برای جا خالی دادن بلد است که می تواند سر بسیاری را کلاه بگذارد ، استادان مسلم بستانکاری نیک می دانند که یک بازی به اسم " سعی کن از زیرش در بروی " وجود دارد که در آن وعده و وعیدهایی برای پرداخت سریع پول و فاکتور ظاهری صداقت و کلا چیزی مثل " موش مردگی" در آن نقش مهمی داره .

از آنجایی که استادان مسلم بازی های " سعی کن وصول کنی " و " سعی کن از زیرش در بروی " هر دو به معنای واقعی کلمه، حرفه ی هستند هیچگاه یک بازیگر بی تجربه در مقابل آنها شانسی برای برد و موفقیت ندارد .

استادان مسلم این دسته از بازی ها درست مثل قمار بازان حرفه ای عمل می کنند و یک فرد تازه وارد که به زیر و بمهای بازی قمار وارد نیست شانسی برای برد در قمار ندارد .

غیر حرفه ای به ندرت برنده می شود اما به هر حال می تواند لذت درگیر شدن در یکی از این بازی ها را تجربه کند.

این بازی در هر دو طرف به جدیت و با حدت کامل انجام می گیرد . و برای فرد حرفه ای هیچ چیز ناراحت کننده تر از این نیست که یک غیر حرفه ای به ریش به او بخندد .

هر چند که در محافل مالی این روش کاملا مردود است اما خندیدن به ریش طلبکار آن هم در خیابان یکی از گیج کننده ترین و عصبانی کننده ترین و مشوش کننده ترین صحنه هاست .

__________________


ویرایش توسط GolBarg : 02-28-2010 در ساعت 10:39 PM
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی یک اردنگی به من بزن

تز : این بازی را مردها اجرا می کنند که وضع اجتماعی شان جوری ات که انگار علامتی با نخ از گردنشان آویزان است که روی آن نوشته شده: " خواهش می کنم به بنده اردنگی نزنید " اما منظره آن چنان اغوا کننده است که آدم نمی تواند جلوی خودش را بگیرد .وقتی نتیجه ی طبیعی حاصل شد ،مرد به طور رقت انگیزی می نالد که " بابا ، روی تابلو نوشته اردنگی نزنید " و بعد اضافه می کند : " چرا هر چی کاسه کوزه است سر من بدبخت باید بشکند؟"

از لحاظ بالینی این بازی می تواند مبدل تکیه کلام بازی " روانپزشکی " باشد که می گوید : " هر وقت کوچکترین ناراحتی پیش می آید ،تمام تنم مثل بید می لرزد. "

یکی از عناصر بازی " چرا همیشه هر چی کاسه کوزه است ..." از جنبه ی معکوس غرور سر چشمه می گیرد :" بدبختی های من از تو بیشتر است ."

و این عامل اغلب در اشخاص بدگمان و بدبین دیده می شود .

اگر اطرافیان این فرد محض خوش قلبی از زخم زبان زدن به او خودداری کنند و مثلا نگویند که : " من فقط دارم کمک می کنم "، و یا اصول اخلاقی و اجتماعی را به رخش نکشند ، رفتار مرد به مرور تحریک آمیزتر می شود . تا این که از حد و حدود خود تجاوز کرده ،بالاخره اطرافیان را مجبور می کند که به او زخمه بزنند .

این افراد اشخاصی رانده شده و فریب خورده هستند و مدام از کارشان اخراج می شوند .
یک اردنگی به من بزن " در میان زن ها :
نام این بازی در میان زن ها " نخ نما " است .


اگر چه غالبا چنین زن هایی باوقارند ،گاهی نهایت سعی شان را می کنند که شلخته جلوه کنند . سعی شان بر این است که نشان دهند در آمدشان هیچ وقت در حد کافی و به صورت شایسته نیست و همیشه " دلیل خوبی " هم دارند .

اگر گاهی پول باد آورده ای به دستشان برسد ، همیشه کسی هست که بیاید و کمک کند آن را سر معامله ای بی ارزش هد ر دهند ، به زبان عامیانه ،چنین زنی " دوست مادر " نامیده می شود که همیشه حاضر است پند و نصیحت مادرانه به افراد بدهد و نهایتا بر اساس تجارب دیگران زندگی می کند . بازی " چرا باید هر چی کاسه کوزه است .. " برای آنها بی سرو صداست و فقط رفتار و سلوک و تلاش متهورانه شان به آنها القا می کند که " چرا باید هر چی کاسه کوزه است سر من بدبخت بشکند ؟"

شکل جالبی از بازی " چرا باید هر چی کاسه کوزه است .." را اشخاص بسیار جا افتاده اجرا می کنند که در زندگی به موفقیت ها و پاداش های بزرگی ،حتی مافوق انتظارات خودشان نائل آمده اند . در چنین مواردی ،بازی ممکن است به مرحله ی تفکرات جدی و سازنده ای برسد و موجب رشد شخصیت به بهترین مفهوم آن گردد ؛ البته اگر بدین نحو توجیه شود که " من واقعا چه کردم که مستوجب این باشم ؟"

__________________

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حالا گیرت آوردم پدر سگ

تز : این بازی را می توان به صورت متداول به بازی پوکر تشبیه کرد . .
مرد در یک دور پنج ورق گیرش می آید که برد وی را محرز می کند مثلا چهار تا تک دارد . در این جا اگر او بازیگر " حالا گیرت آوردم پدرسگ " باشد ، بیشتر به فکر خرد کردن رقبش خواهد بود که در چنگش است و در بند آن نخواهد بود که پول بیشتر ببرد .

فرض کنید مرد می خواهد قسمتی از لوله کشی خانه اش را عوض کند ، و پس از کلی مطالعه و مذاکره با لوله کش بالاخره با اوقرار و مداری می گذارد . روی مبلغ هزینه توافق کرده و بین آنها قولی رد و بدل می شود دال بر اینکه هیچ گونه خرید دیگری پیش نیاید . اما آخر سر وقتی صورتحساب به دست مرد رسید ،دید در یک مورد چند تومانی برای تعویض یک قطعه کوچک که قبلا صحبتش نبود اضافه شده است .
اینجا مرد از کوره در می رود و با لوله کش شروع به مشاجره می کند و از وی توضیح می خواهد . لوله کش از این رفتار جا نمی خورد ولی مرد کاملا مصر است که این مبلغ اضافی را پرداخت نخواهد کرد . لوله کش همه ی حرفهای مرد را می شنوند و در نهایت تسلیم می شود .


اما کاملا مشخص است که لوله کش و مرد هر دو از ابتدا ی صحبت و قرار داد بستن یکدیگر را شناسایی کرده و مشغول بازی بوده اند.

لوله کش با ارائه صورتحساب اولین حرکت تحریک آمیز را اجرا کرد . چون مرد از لوله کش قول گرفته بود . پس او حق نداشت چیزی اضافه کند . پس مرد احساس می کند هر اندازه که عصبانی شود و سرسختی کند حق دارد . و به جای اینکه همچون یک بالغ با احترام با لوله کش مصالحه کند و تکدر خاطر خود را معصومانه ابراز دارد . ا ز این فرصت بیشترین استفاده را کرد تا از تمام راه و رسم زندگی و طرز عمل کرد لوله کش انتقاد کند . یعنی به نوعی مرد به بهر برادری از مسئله جزیی پرداخت که البته از نظر اجتماعی جای دفاع داشت . اما مرد از این فرصت استفاده کرد تا خشمهای سالها محبوس شده ی خود را بر سرحریف اغوا گرش خالی کند . درست همانطور که مادرش ممکن بود رفتار کند .

بعد از این مرحله مرد احساس رضایتمند ی دارد و احساس شعفی پنهانی می کند چرا که در تمام طول عمر به انتظار چنین فرصتهایی است تا خود و خشمهای فرو خورده یک عمرش را تخلیه کند .



از آن سمت بازی لوله کش : چرا هر چی کاسه کوزه است باید سر من بشکند بود .


بازی " وحشتناک نیست ...؟"

حالا گیرت آوردم پدر سگ یک بازی دو نفره است و البته نباید با بازی " وحشتناک نیست ...؟ " اشتباه گرفته شود .


دربازی " وحشتناک نیست ....؟" فرد در جستجوی ظلمی است تا با شکوه و شکایت به یک فرد ثالث ، بازی را سه نفره کند : متجاوز ، قربانی ، معتمد .

بازی وحشتناک نیست ...؟ تحت شعار " هر غمی غمخواری می طلبد " انجام می گیرد . معتمد معملا کسی است که خودش هم به این بازی دست می زند . .

بازی " چرا باید هر چی کاسه کوزه است ..." نیز بازی سه نفره است ولی در این جفرد عمل کننده سعی دارد به اثبات برساند که بدبختی اش از دیگران شدیدتر است و رقابت سایر افراد بد اقبال را بر انگیزد .



این بازی می تواند در نوعی کم و بیش ظریف تر یکی از بازی های ازدواج نیز محسوب شود.

آنتی تز : بهترین آنتی تز ، رفتار صحیح است .مسئله باید در ابتدای امر به وضوح روشن شود و نهایت احتیاط برای جلوگیری از بروز هر نوع اشتباه در حساب به عمل آید . اگر سوء تفاهمی روی دهد ،حل قضیه باید از طریق تسلیم شرافتمندانه به واقعیت صورت گیرد .

در زندگی روزمره ،معامله ی تجاری با بازیگر " حالا گیرت آوردم ..." همیشه مخاطره به حساب می آید .

با همسر چنین آدمی باید با دقت و احترام خاصی رفتار کرد و باید از کوچکترین حرکتی که بوی تو جه و تعارف های زن پسندانه بدهد احتراز جست . به خصوص در مواقعی که شوهر خودش چنین حرکاتی را تشویق کند .
__________________

پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ببین مجبورم کردی چه کار کنم

تز: این بازی در شکل قدیمی و جا افتاده ی خود یکی از بازیهای ازدواج است و در واقع یکی ا زمشهورترین عوامل بر هم زننده ی ازدواج هاست ولی ممکن است بین والدین و بچه ها و همچنین در زندگی حرفه ای نیز بازی شود .


1)نمونه ی درجه یک بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " : مرد احساس می کند نیاز به تنهایی دارد و خود را سرگرم کاری می کند که از مردم دور باشد . تنها چیزی که در حال حاضر می خواهد این است که او را به حال خودش بگذارند. بعد یک مزاحم مثلا زن یا یکی از بچه ها نزد او می آید که از او نوازش ببیند یا مثلا بپرسد : " انبردست کجاست ؟"

این مزاحمت ناگهانی ،باعث می شود هر چه در دست او است به زمین بیفتد بشکند و یا خراب شود و....
در این وقت مرد به سمت مزاحم بر می گردد و با خشم فریاد می زند :" ببین مجبورم کردی چه کارکنم "
چون این اتفاق در طی زندگی به دفعات تکرار شده افراد خانواده عادت کرده اند که او را تنها بگذارند هر چند که مقصر مزاحم نیست بلکه تحریکا و تهییج باعث چنین اتفاقی است . در اینجا مرد از تنها ماندن احساس خوشحالی می کند از آنچه اتفاق افتاده چرا که این اتفاق باعث دک کردن مزاحم شده است .


متاسفانه این از آن بازیهایی است که بچه ها خیلی راحت یاد می گیرند و به سهولت از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و رضایت پنهانی و امتیازهای آن هم وقتی بازی توام با فریبکاری باشد بهتر نشان داده می شود . [B]

2)نمونه ی درجه دو ی بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " :موقعی است که این بازی به به صورت تصادفی و گهگاهی ،بلکه به صورت یک بازی دائمی زندگی و ساز و کاری حمایت کننده تکرار شود .


مرد با زنی ازدواج کرده که مدام " من فقط دارم کمک می کنم " یا صورتی از آن را بازی می کند . و حالا برای مرد خیلی آسان است که تصمیم گیری ها را به گردن او بیندازد که ممکن است به صورت مودبانه و با مردانگی باشد و یا در شرایط عدم رعایت ادب مرد با پرخاشگری به زن بگوید : " تقصیر سرکار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد " که صورت دیگری است از بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " است و در دراز مدت می تواند مرد مسئولیت تصمیم گیری برای تعلیم و تربیت بچه ها را به گردن او بیندازد و خودش نقش مدیر عامل را بازی کند و هر گاه بچه ها ناراحت شدند ،او می تواند به بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " پناه ببرد .


و این نهایتا زیر بنای طرز فکر مرد را طی سالیان تشکیل می دهد که " مادر بچه " را مسئول کارهای بد آنها قلمداد کند .

در این صورت این بازی دیگر وسیله ای برای بیرون انداختن مزاحم نیست . بلکه راهی ضمنی جلوی پای مرد می کذارد تا به انواع دیگر آن از قبیل " من که به تو گفتم " یا " حالا ببین چه کار کردی " بپردازد .

فردی که بازیگر حرفه ای این بازی است دامنه ی این بازی را به راحتی گسترش می دهد واز آن در شغلش هم استفاده می کند .

دراین جا نگاهی دردبار و طولانی جای کلمات " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " را می گیرد . برای آن که " دموکرات " بازی در آورد و یا ادای مدیران خوب را در آورد از معاونش نظر خواهی هم می کند . و از این راه می تواند برای ترساندن زیر دستان خود ، موضع مستحکمی داشته باشد . او از هر اشتباه آنها به عنوان وسیله ای کوبنده بر ضدشان استفاده می کند .

البته استفاده از این بازی برای مافوق یعنی ملامت کردن مافوق به دلیل اشتباه برای فرد بازیگر نابود کننده است و می تواند به از دست دادن کار منجر شود

مثل کسی که در ارتش کار می کند ودر اثر بازی با مافوق به نقاط بد آب و هوا منتقلش می کنند و خلع درجه می شود .



3)نمونه ی درجه سه ببین مجبورم کردی چه کار کنم " : این بازی را ممکن است بیماران روانی بدگمان در مقابل اشخاص بی احتیاطی بازی کنند که حتی من باب نصیحت گفته باشند " من فقط می خواهم کمک کنم " در این جا بازی ممکن است به مراحل کاملا خطرناک و حتی مهلک برسد .

بازی های " ببین مجبورم کردی چه کار کنم و تقصیر سرکار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد" به قدری خوب یکدیگر را تکیمل می کنند که ترکیب آنها اساس حفظ تار و پود قرارداد بسیاری از ازدواج هاست .


مثال : زن و شوهر با توافق مشترک قرارمی گذارند که حساب پول و خرج خانه دست زن باشد . زن تا مدتی به خوبی از عهده این کار بر می آید و تمام حسابها و خرج ها از حساب بانکی مشترکی که دارند پرداخت می شود ،چون مرد حوصله ی رسیدگی به این امور را ندارد و ......
اما پس از مدتی بانک اخطاری به آنها می دهد با این دلیل که چک بی محلی از حساب آنها کشیده شده .مرد باید شخصا با بانک تماس بگیرد و ماجرا را پیگیری کند . بعد از برسی ها معلوم می شود زن بدون این که مرد را در جریان کار خود قرار داده باشد خریده های عمده ای کرده و...
در اینجا مرد با خشم بازی " تقصیر سرکار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد " را اجرا می کند . و زن با گریه و ناراحتی اشتباه را می پذیرد و قول می دهد که دیگر این کار را تکرار نکند و ...

برای مدتی باز همه چیز به خوبی پیش می رود ولی به ناگهان بعد از مدتی سرو کله طلبکاران پیدا می شود و اقساط به تعویق افتاده را مطالبه می کنند .

مرد که روحش از ماجرا خبر نداشت از زن بازخواست می کند .

این بار زن با عصبانیت بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " رااجرا می کند و می گوید : تقصیر مرد است که وی را از کشیدن چک بی محل منع کرده و به همین دلیل زن برای خریدهای عمده مجبور بوده که قسط ها ی عمده را پرداخت نکند و موضوع را از مرد پنهان کند و....

این بازی ده سال ادامه پیدا کرده بود و هر بار همین قول وقرارها که دیگر این عمل " دیگر تکرار نمی شود " و هر بار برای مدتی آرامش پس از قول و قرار تا کار به مشاور و تصمیم روان درمانی می رسد .

مرد خودش این مراحل را به طرزی موثر و بدون نیاز به روانکاو تحلیل کرد وی تصمیم گرفت تمام حسابهای بانکی به نام خودش باشد و تماما به حسابها و کتابها خودش رسیدگی کند و سرو سامانی به وضع پیش آمده بدهد . و بله در نهایت تمام مشکلات حل شد اما بازیگران " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " و تقصیر تو بود که این ناراحتی برای بنده درست شد " از بازی محروم شدند و تا مدتی نمی دانستند که با خودشان چه کار کنند و.... تا طی زمان راهکارهای آشکارتر و سازنده تری برای گذران وقت و استفاده از یکدیگر پیدا کردند .



آنتی تز : حل قضیه برای " ببین مجبورم کردی چه کار کنم" درجه یک

او را به حال خود گذاشتن. بازیگر نوع یک ممکن است احساس بیچارگی و تنهایی کند اما هیچوقت خشمگین نمی شود .


حل قضیه برای " ببین مجبورم کردی چه کار کنم" درجه دو

محول کردن تصمیم به عهده خود اوست . بازیگرنوع درجه دو ممکن است چنانچه مجبور به ابتکار عمل گردد . عبوس و ترشو شود و احتمال دارد قضیه به عواقب ناخوشایندی بینجامد .


حل قضیه برای " ببین مجبورم کردی چه کار کنم" درجه سه

فقط مشاورو پزشک متخصص حرفه ای و با تجربه
__________________

پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
اریک برن, بازی ها


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها