بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-05-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow سید امیر حسین میر حسینی و اشعارش، اشعار سید محمد حسین میر حسینی



سيد محمد حسين ميرحسيني(امير)
تاريخ تولد20/10/57
متولد:شهر مقدس قم
آثار منتشر شده:مثنوي اشك.خاتون نيلوفري.قبيله عشق.روضه هاي آسماني.مرثيه عشق.زينب امام رضا.ضامن آهو.ناله هاي حيدري. بي بي ( بي حرم).مه جبين 1و2......

سید امیرحسین میرحسینی

خواب دیدم خواب اینکه مرده ام
خواب دیدم خسته و افسرده ام
روی من خروارها از خاک بود
وای قبرم چه وحشتناک بود بود
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم تشنه یک جرعه آب
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
خسته بودم هیچ کس یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد
هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت
سوره حمدی برایم خواند و رفت
نه شفیقی نه رفیقی نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی
آمدند از راه نزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست
آن یکی فریاد زد رب تو کیست
ای گنهکار سیه دل بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر
در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو
ما که ماموران حق داوریم
نک تو را سوی جهنم می بریم
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود
نا امید از هر کجا و دلفکار
می کشیدندم به خفت سوی نار
ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان
نور پیشانیش فوق کهکشان
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب آدم می زدود
گیسوانش شط پر جوش و خروش
در رکابش قدسیان حلقه بگوش
صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از شرب طهور
لب که نه سرچشمه آب حیات
بین دستش کائنات و ممکنات
خاک پایش حسرت عرش برین
طره یی از گیسویش حبل المتین
بر سرش دستار سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
در قدوم آن نگار مه جبین
از جلال حضرت عشق آفرین

دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه
صاحب روز قیامت آمده
گویی بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را
اینکه اینجا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده
مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است
بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است
اینکه می بینید در شور است و شین
ذکر لالائیش بوده یاحسین(ع)
دیگران غرق خوشی و هلهله
دیدم او را غرق شور و هروله
با ادب در مجلس ما می نشست
او به عشق من سر خود را خود شکست
سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد
اسم من راز و نیازش بوده است
خاک من مهر نمازش بوده است
پرچم من را بدوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دوید
اقتدا به خواهرم زینب نمود
گاه میشد صورتش بهرم کبود
بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذز رقیه کرده است
تا که دنیا بوده از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
اینکه در پیش شما گردیده بد
جسم و جانش بوی روضه می دهد
حرمت من را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت
نذر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من
گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا می برم
هر جه باشد او برایم بنده است
او بسوزد صاحبش شرمنده است
در قیامت عطر و بویش و بویش میدهم
پیش مردم آبرویش میدهم
باز بالاتر بروز سرنوشت
میشود همسایه من در بهشت
آری آری هرکه پا بست من است
نامه ی اعمال او دست من است...

یاحسین
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 12-05-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بيچاره کسي هست که دلدار ندارد
در شهر غريب است و مدد کار ندارد

فرمود به من پير طريقت که عزيزم
ديوانه که با عقل و خرد کار ندارد

هر کس که شده کلب در خانه عباس
اين منسب شاهانه بود عار ندارد

ميگويم و از گفته ي خود ترس ندارم
ميثم که هراسي زسر دار ندارد

گر پا بدهد سجده کنم رو به حريمش
عباس علي کعبه دادار ندارد
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 01-03-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow سید امیر حسین میر حسینی و اشعارش، اشعار سید محمد حسین میر حسینی

السلام و علیک یا بنت الثارالله
السلام و علیک یا بانو رقیه

چراغان کرده ای ویرانه را ای ماه دلجویم
قدم بگذار برچشمم رهت با اشک می شویم

توانی نیست در پایم که پیش پات بر خیزم
ز بس آزار دیدم ای پدر سست است زانویم

کنون فهمیده ام بابا چرا زهرام میخواندی
نفس چون میکشم خون میچکد از زخم پهلویم

سه ساله نیستم آری زمانه اینچنینم کرد
کمانی قد وگیسویم سپید و ارغوان رویم

فراموشم شده دیگر چگونه راه رفتن را
کمک از عمه میخواهم که گیرد زیر بازویم

چه آمد بر سرم باشد برای فرصتی دیگر
نمیگویم چه شد بابا ولی آنقدر میگویم

میان راه خصمت آنچنان این خسته را می برد
که مشتش بود پر از تارهای خونی مویم

مبر بابا مرا زینجا زحرف خویش بر گشتم
به پیش عمه میمانم که تنها همدم اویم
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 01-03-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow سید امیر حسین میر حسینی و اشعارش، اشعار سید محمد حسین میر حسینی

آسمان غرق سیاهی شد
تباهی شد کبوترهای شهر عشق چاهی شد
تمام فکرهای خوب مردم سست و واهی شد
تمام شهر بیداد و زهرا غرق فریاد و پیمبر بستر افتاد و
سیه پوشید مقداد و کنار شهر پیغمبر مدینه گرد هم گفتند
باید مرتضی با غم قرین گردد . خانه نشین گردد
نباید بعد پیغمبر امیرالمومنین گردد گریه
آری سوگ خاتم بود . همین کم بود
ظلمت بی نهایت شد
نمودند از خدا دوری . نه ایمانی و نه نوری
و جمعی آمدند بگیرند از علی مرتضی یک بیعت زوری
و حالا حکم اجرا شد . غوغا شد بلوا شد
تمام آسمان غرق تماشا شد گریه
سپاهی عده ای از دور پیدا شد
نمی دانم چرا آتش مهیا شد
صدای یک زن تنها هویدا شد
چه میخواهید از مردم . غرق ماتم و دردم گریه
ز ضعف گریه هر روزو هرشب زردم . مگر من چه بدی کردم ؟
ز کف کف رفته قرارم . خسته ام . زارم چه میخواهید عزادارم
تمام گوشها کر بود . غصه شان تنها نه حیدر بود
یک زن هستی و دخت پیامبر بود .
علی جان !
اقتدارت کو ؟ قرارت کو ؟ لباس رزم و ذوالفقارت کو ؟

و یاس مرتضی نیلوفری شد . بستری شد
زهرا پیشمرگ رهبری شد . حیدری شد
اگر چه عشق جاری بود . اگر چه ناتوان در فکر یاری بود
بمیرم زخم کاری بود گریه
دو چشمش همچنان جیحون
لباسش روز و شب گلگون
همچنان می گفت : پس کی جان از تنم می رود بیرون
وای چه ظهری . ظهر محشر بود . تمام دیده ها تربود . روز آخر زهرای اطهر بود گریه
خبر آمد که زهرا رفت . علی با این خبر آرام تا می شد
نوایش بی صدا می شد . زمین می خورد و پا می شد گریه
آمد شیر خیبر . پهلوان و مرد نام آور
علی تنهاست زهرا جان مرو . ای دخت پیغمبر مرو
زهرا چشم خود باز کرد . صورت مردش تماشا کرد
غوغا کرد وصیت کرد نجوا گفت
علی جان مرد مظلومم . بیا راحت خیالم کن
نوازش زخم بالم کن . اگر بد کرده ام در زندگی آقا حلالم کن گریه گریه گریه
صدای گریه ی حیدر تمام شهر را لرزاند
مرو زهرا مرو زهرا
درون سینه ها ماتم لبالب بود . حسین می سوخت درتب بود
کنار پیکر مادر زینب بود .

و تابوتی که می بردند بر شانه
دل تاریخ صد چاک است هلاک است . کجا زهرای مظلومه بخاک است
نمی دانم نمی دانم . باز بوی یاس می آید
اگر چه رفته مادر صدای خواندن قرآن با احساس می آید
صدای چرخ دستاس می آید
آری مادر درون خانه است . صدای چرخش دستاس می آید ...
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 01-06-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow سید امیر حسین میر حسینی و اشعارش، اشعار سید محمد حسین میر حسینی



غرق در افکار بودم بی قرار
از دو چشمم موج می زد انتظار

با خودم گفتم عجب دنیا بد است
هر که اهل عشق باشد مرتد است

چون میسر نیست مارا کام او
تا به کی دل خوش کنم با نام او

با که حرف خویش را نجوا کنم
قبر لیلی را کجا پیدا کنم

کاش از قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا هم زیارتگاه داشت

زین همه شادی وعشرتها چه سود
کاش قبر مادرم مخفی نبود


ناگهان ازسوی حق آمد پیام
می دهم بر درد هایت التیام

قبر زهرا گر چه از دیده گم است
بارگاه با شکوهش در قم است

ای که گفتی مادرت مظلومه است
حضرت زهرا همان معصومه است


با خودت هر گاه تنها میشوی
خسته ودلتنگ زهرا میشوی

قم برو که خانه ی عشق همه است
صاحب آن خانه بی بی فاطمه است

چون که تو عرض ارادت کرده ای
قبر زهرا را زیارت کرده ای

خاک او مانند خاک علقمه است
هم حسین وهم رضا هم فاطمه است

این مکان موعود هر هم عهدی است
زائر ثابت در اینجا مهدی است


یا حسین
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 01-06-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow سید امیر حسین میر حسینی و اشعارش، اشعار سید محمد حسین میر حسینی

بیچاره کسی هست که دلدار ندارد
در شهر غریب است و مدد کار ندارد

فرمود به من پیر طریقت که عزیزم
دیوانه که با عقل و خرد کار ندارد

هر کس که شده کلب در خانه عباس
این منسب شاهانه بود عار ندارد

می گویم و از گفته ی خود ترس ندارم
میثم که هراسی زسر دار ندارد

گر پا بدهد سجده کنم رو به حریمش
عباس علی کعبه دادار ندارد
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هفت سین اهورایی بهار
عشق از من و نگاه تو تشکیل میشود
گاهی تمام من به تو تبدیل میشود
ای عابر بزرگ که با گامهای تو
از انتظار پنجره تجلیل میشود
تا کی سکوت وخلوت این کوچه های شهر
بر زخمهای حنجره تحمیل میشود
آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل میشود
بی شک به پاس ناز غزلهای چشم تو
بازار وزن وقافیه تعطیل میشود
یک سین کم گذاشته ام روی سفره ام
این سفره با سلام تو تکمیل میشود
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اي مهربان مرد مدينه شرمسارم
چيزي ي ندارم تا به درگاهت بيارم
مظلوميت را حق به تقديرت سرشته
تاريخ را گشتم نوشته نا نوشته
از لطف باران سخايت خيس خيسم
جرآت بده تا با قلم چيزي نويسم
مي خواهم از چشمت بگويم ياريم ده
از لحظه هاي درد و غم دلداريم ده
من شاعرم اما چرا قدري نفس نيست
صد ها هزاران واژه دارم ليک بس نيست
سردار مظلوم مدينه صبر تا کي؟
سيراب گشته دشمن تو ابر تا کي؟
تا کي دو چشم خسته ات از غم ببارد
باران رحمت دشمنت رحمي ندارد
بايد کدامين چشم را شاهد بيارم
از گفتن ظلمي که شد من شرم دارم
وقتي که طعنه از زبانش گشت جاري
در پيش چشمت نا سزا مي گفت آري
با چشم پر غم سر به ديواري نهادي
بغضت فرو بردي جوابش را ندادي
نه اينکه تو فرزند شير خيبر هستي
نه اينکه از نسل رسول اطهر هستي
هر چه ميان خاطرات خود دويدم
مظلوم تر از تو قسم هرگز نديدم
دورو برت پر بود از ياران نامرد
يک مشت اهل مال دنياخلق بي درد
غم ها درون سينه ي تو جا نمي شد
در خانه ات هم همدمي پيدا نمي شد
از مردم دورو برت طعنه شنفتي
آب دهان انداختن ،چيزي نگفتي
سخت است مولا ماجرايت را شنيدن
خواندم تو را از منبرت پايين کشيدن
قفل دهان خویش را آزاد کردند
با ناسزا پیشت ز حیدر یاد کردند
لعن پدر گفتند و تو خاموش بودي
خون در دلت کردندو تنها گوش بودي
وقتي تورا مشغول سوز و ساز ديدند
سجاده را از زير پاي تو کشيدند
مرد کريم شهر قلبت را شکستند؟
با حيله و نيرنگ دستان تو بستند؟
غصه نخور آقا نگاه آب با توست
مانند بابايت گمانم چاه با توست
ای سفره دار شهر بد کردند با تو
ای در کرامت بحر بد کردند با تو
دستان سبزت را کسي حس کرد،هرگز
اشک تو را مولا کسي حس کرد هرگز
زهر هلاهل بود افطاریت آقا
میداد هر دم غصه دلداریت آقا


(سید امیر حسین میرحسینی)
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حضرت علی اکبر (ع)
آن سراپا هم پیمبر هم امام
آمد از دریای خون سوی خیام
از عطش چون شعله ، پیچ وتاب داشت
شکوه با بابا ز قحط آب داشت
او که می دانست قحط آب بود
اشک هم از تشنگی نایاب بود
آب اگر می خواست از قلب سپاه
بود تا دریا ، بر او ، یک گام راه
این سوال آب معنایش چه بود
اکبر از باب این تمنایش چه بود
آب اینجا یک بهانه بیش نیست
آنکه گردد آگه از این راز کیست
کوثر او در دهان باب بود
آب اگر می خواست عالم آب بود
با گلوی تشنه رو در خیمه برد
از لب عطشان بابا آب خورد
شب فشردش در بغل کای نور عین
ای حسین از آن تو ، تو از حسین
کام عطشان تو را دریا منم
این تو و این اشک دامن دامنم
من تو را تقدیم جانان کرده ام
آنچه جانان خواسته ، آن کرده ام
گر چه چون جان منی در پیکرم
نیست جایی تا نشینی در برم
تیغ ها لحظه شماری می کنند
نیزه داران بیقراری می کنند
دوست دارم تا شوی از تیغ تیز
پیش چشم اشک ریزم ، ریز ریز
بشکنی از سنگ بدر آیینه را
هر چه تیغ آید سپر کن سینه را
دوست خود از تو پذیرایی کند
خواجه ی لولاک سقایی کند
هر چه آید بر سرت در این نبرد
خوش بود دیگر ز میدان بر نکرد
آن خدا آیینه آن احمد جمال
تاخت چون حیدر ، به میدان قتال
هر چه طعم زخم خنجر می کشید
انتظار زخم دیگر می کشید
گفت ما را زخم قاتل مرهم است
هر چه بارد تیغ بر فرقم کم است
نیزه داران سینه ام را بشکنید
سنگ ها ، آیینه ام را بشکنید
عاقبت گردید آن گل نقش خاک
پیش چشم باغبان شد چاک چاک
ریخت خون از برگ برگ لاله اش
کشت بابا را صدای ناله اش
آمد و چون جان در آغوشش گرفت
بوسه از لبهای خاموشش گرفت
ناله زد کای جان رفته از تنم
از فراقت اشک دامن دامنم
ای فدای پاره پاره پیکرت
ای پدر را کشته با زخم سرت
دیده بستی ، یا ز من دل کنده ای
دست و پا زن تا ببینم زنده ای
جان بابا عمه آمد از حرم
زخم فرقت را بپوشان اکبرم
خیز از جا ، آبرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 12-26-2009
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حضرت سجاد (ع)
من آن گلم که به خون خفته باغبان من
نه گل نه غنچه مانده به باغ خزان من
مرغ بهشت وحیم و از جور روزگار
ویرانه های شام شده آشیان من
هفتاد داغ دارم و از جور روزگار
هجده سر بریده بود سایه بان من
زنهای شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من
زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من
شام بلا و تشت طلا و سر حسین
گردیده قاتل پدرم میزبان من
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها