بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-10-2012
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض نقش خاندان اردلان در معادلات انتقال قدرت سیاسی از زندیه به قاجاریه


نقش خاندان اردلان
در معادلات انتقال قدرت سیاسی از زندیه به قاجاریه[1]

( 1 )
رزگار برفروخت ـ شنۆ

چکیده :

ورود اردلانها به جریان تاریخ سیاسی ایرن از قرن هفتم به بعد، به عنوان خاندانی تاثیرگذار در جریان تاریخ محلی ایران، مبحثی بسیار مهم از دوره مغول تا قاجار میباشد. پریشانی سیاسی ایران پس از مرگ نادر و دوره‌ی کوتاه مدت زندیه تا انتقال قدرت به حکومت قاجاریه سبب شد مناطق غربی ایران به کانون اصلی درگیریهای سیاسی تبدیل شود. خاندان اردلان در این برش از تاریخ ایران به عنوان یکی از تاثیرگذارترین حکومتهای محلی، نقش اصلی در جریان این انتقال (از زندیه به قاجاریه) را ایفا کرده است.
این مقاله در نظر دارد که نقش خاندان اردلان را در جریان درگیریهای سیاسی این دوره مورد بررسی قرار دهد و بررسی کند که چرا اساسا با وجود آنکه این دوره که همزمان با اوج قدرت این خاندان است و می‌توانستند خود را به عنوان یک مدعی قدرتمند وارد جریان تاریخ سیاسی ایران کنند بیشتر به فکر محدود کردن نقش خود به مسایل امارت اردلان بودند تا ورود به جریان بزرگتر و تاثیرگذارتر از تاریخ سیاسی ایران؟
کلید واژه‌ها
: اردلان، قاجاریه، خسرو خان اردلان،آقا محمد خان، انتقال قدرت سیاسی

مقدمه

پیدایش خاندان اردلان به عنوان امارت نشینی در غرب یران از دورة مغول تا اواسط قاجاریه یکی از مهمترین مباحث تاریخ سیاسی حکومتهای محلی ایران است که کمتر به آن پرداخته شده است.
تاثیر گذاری این امارت در انتقال قدرت سیاسی از زندیه به قاجاریه به ویژه زمانی که حاکم این امارت، خسرو خان اردلان، از کردستان مکری تا کرمانشاه، همدان، گروس، گلپایگان، را در اختیار داشت و آن را تقدیم آقا محمد خان قاجار کرد این نقش آفرینی و اهمیت آن، بیشتر مشخص میگردد.
این مقاله با گذری سریع از نحوه‌ی تعاملات سیاسی خاندان اردلان با خاندان زندیه و مشخص نمودن نحوة ارتباط سیاسی آنان با قاجاریه، سعی در روشن نمودن علل عدم ورود خاندان اردلان به جریان رقابت سیاسی ایران آنهم در اوج قدرتگیری این خاندان می باشد.

تعاملات سیاسی خاندان اردلان با حکومت زندیه

مرگ نادر، سر آغاز دوره ای است که ورود افراد گوناگون برای زورآزمایی جهت کسب قدرت سیاسی مهمترین خصیصة آن بود.[2]
بدست گرفتن قدرت از جانب کریم خان زند و روی کار آمدن خاندانش برای مدتی کوتاه در تاریخ ایران سبب رویارویی خاندان اردلان با موقعیتی متفاوت نسبت به سایر حکومتها مرکز مدار ایران بوده است. چرا که از دوره‌ صفوی به بعد این خاندان تحت تسلط و نظارت حکومتهای مرکزی ایران قرار گرفتند.[3] البته این رابطه بر اساس تعامل و نیازمندی طرفین شکل یافته بود چرا که از سویی حکومت صفوی به مانند همة حکومتهای ایران پیشا مدرن به دلیل عدم در اختیار داشتن نهادهای کارآمد؛توانایی اعمال نفوذ بر مناطق دور از مرکز را نداشتند.[4] بنابر این از طریق وابسته کردن حکومتهای محلی و تحت تسلط قرار دادن آنها این مهم را به انجام میرساندند و از سویی دیگر حکومتهای محلی برای استفاده از حمایت خاندانهای حاکم در مقابل رقیبان محلی کسب مشروعیت خود را از جانب حکومتهای مرکزی، دستاویزی جهت ابقای خود قرار میدادند.[5]
در این بین عاملی که موقعیت خاندان اردلان را ممتاز می کرد وجود حکومت عثمانی در غرب این امارت نشین و موقعیت استرتژیک آن بود که اهمیت تعامل با این امارت نشین را هر چه بیشترپر اهمیت جلوه میداد.بطوریکه در حکومت صفوی موقعیت این امارت نشین در مراسمات درباری به هنگام جلوس پادشاه جدید برجسته بود[6] و یا اینکه جزء اماراتی بودند که مالیات و میزان آن مشخص نشده و خود اقدام به تعیین آن می کردند.[7]
قدرت گیری حکومت زندیه برای خاندان اردلان روبرو شدن با موقعیتی خاص بود چرا که نخستین برخورد کریمخان با این خاندان رویارویی در مقابل آنها و به آتش کشیدن سنندج از جانب کریم خان بود[8]. صرفنظر از دلایل وقوع این حادثه که در منابع مرکزمدار[9] و تواریخ محلی[10] به انحای مختلف به ذکر دلایل پرداخته اند، اما این اقدام تأثیری ناخوشایند در تعاملات خاندان اردلان با زندیه برجای گذاشت. چرا که پس از بازگشت کریمخان از سنندج به اصفهان بدلیل روبرویی با رقیبان داخلی[11] وضعیت حاکمیت سنندج دچار مشکلاتی شد که ناشی از رقابت مدعیان داخلی پس از مرگ نادر بود.
حسنعلی خان اردلان حاکم وقت اردلان، پس از فرار از مقابل لشکر کریم خان زند و قلعه داری در قراتوره[12] پس از بازگشت سپاه زندیه دوباره وارد سنندج شد اما آزاد خان افغان بعنوان یکی از مدعیان قدرت در این دوره سلیم پاشا از عثمانی را به ولایت اردلان منسوب کرد. وی پس از ورود به سنندج به آزار و اذیت مردم پرداخته و حسنعلی خان را بقتل رساند اما شورش مردم و بیرون راندن وی از شهر[13] سبب توجه دیگر مدعی قدرت به اوضاع امارت اردلان شد.
محمدحسن خان قاجار که قدرتی در مازندران بدست آورده بود خسرو خان اردلان را حاکم کردستان کرد.[14] روانه کردن خسروخان اردلان به حکمداری سنندج از جانب محمدحسن خان قاجار[15] به نظر می رسد تأثیری پایدار هم در نحوه تعامل خاندان اردلان با قاجارگذاشت و بعنوان حامی این خاندان در انتقال قدرت سیاسی پس از مرگ کریمخان زند به قاجاریه نقش اساسی ایفا کرد.[16]
هرچند قتل محمدحسن خان قاجار در جریان مدعیان سلطنت پس از نادر سبب شد که برخلاف انتظار خسروخان اردلان لوای حکومت سنندج از جانب کریمخان برای وی تأیید گردد[17] اما این روابط چندان پایدار بنظر نمی رسید.
در سال 1376 ه. ق سلیمان پاشا بابان به سنندج حمله کرد. بر اثر مقاومت و لشکر اردلان، سلیمان پاشا شکست خورد اما به جانب شیراز رفته و با پرداخت سی هزار تومان به کریمخان حکومت کردستان را بدست آورد و خسرو خان از جانب کریمخان به شیراز احضار شد. حکومت یکساله سلیمان پاشا و مقتول شدن وی -بدست یکی از اعضای خاندان اردلان- و حکومت کوتاه مدت جانشین و برادر وی – محمد پاشا- سبب بروز آشفتگی و بی نظمی در امارت کردستان گردید در نتیجه کریمخان برای بار دوم خسروخان را به حکومت کردستان بازگرداند[18].
هر چند عزل و نصب های متعدد از جانب حکومتهای مرکزی برای حکومتهای محلی با هدف جلوگیری از قدرت گیری بیش از حد آنان امری طبیعی در تاریخ ایران قلمداد می شود ، اما بنظر می رسد کریمخان زند نتوانست سیاستی پایدار برای بدست آوردن اعتماد خاندان اردلان بدست آورد. بنابراین میزان نفوذ خاندان زندیه بواسطه سیاستهای اتخاذ شده- برخلاف نزدیکی نژادی به خاندان اردلان- ناچیز بود. وقایع پس از مرگ کریمخان و نحوه برخورد خسروخان اردلان با بازماندگان کریمخان که تلاشهای نافرجام برای کسب قدرت سیاسی انجام دادند خود گویای درستی این باور است.
از مرگ کریمخان زند (1193) تا روی کار آمدن آقا محمدخان قاجار (1210) به مانند دوره پس از شاه سلطان حسین و نادرشاه، دوره ای پر آشوب برای مشخص شدن سرنوشت حاکمیت ایران پس از زندیه بود. در این دوره کشمکش خاندان زندیه تأثیر مستقیم در نحوه برخورد با ولایات و امارات محلی بویژه امارت اردلان گذاشت. چراکه پس از تأیید حکمداری از جانب علیمرادخان زند به واسطه حضور رقیبان خاندان اردلان – به ریاست محمد رشید بیگ در دربار علیمرادخان زند- امارت اردلان به کهزادخان اردلان سپرده شد. [19]
پس از نبرد میان علیمرادخان و پسران صادق خان زند و شکست علیمراد خان زند از آنان، خسروخان به امارت کردستان مراجعت کرده و کهزادخان را فراری داد و بار دیگر به امارت رسید[20]. ورود جعفرخان زند به جریان رقابت برای تصاحب تاج و تخت کریمخان زند سبب شد که جعفرخان زند به امارت کردستان حمله کرده و خسرو خان تسلیم وی شد. و بجای وی برادرش رضاقلی خان به امارت کردستان انتخاب کرد.[21]
تا اینکه در سال 1199 باردیگر از جانب علیمرادخان، خسروخان به حکومت اردلان منصوب شد اما مالیات معوقه امارت کردستان سبب شد علیمرادخان جعفرخان زند را روانه کردستان کند[22]. که بازخورد نحوه رفتار جعفرخان زند با اهالی سنندج در اکثر منابع تاریخ نگاری خاندان اردلان چنین بازگو شده است که" همگی شهر و بلوک ویران شده و عموماً بطرف خاک عثمانی رفته"[23]، حضور افراد گوناگون برای کسب قدرت سیاسی در خاندان زندیه از یک سو و عزل و نصبهای کوتاه مدت و بی برنامه، از جانب مدعیان قدرت از سوی دیگر نشان دهنده وضعیت آشفته سیاسی ایران بعد از مرگ کریمخان بوده است و این عامل سبب ورود نیروهای جدید محلی برای زورآزمایی کسب قدرت سیاسی شد[24]. در این بین وضعیت غرب ایران بدلیل حضور مدعیان قدرتمند بویژه خاندان اردلان و قدرت سیاسی و نظامی آنان در سنگین کردن کفه قدرت سیاسی مدعیان سلطنت بسیار پررنگ است.

قدرت گیری امارت اردلان در دوره جانشینان کریم خان

یکی از ویژگیهای بارز تاریخ ایران ، ورود نیروهای بالقوه محلی و تلاش برای بدست آوردن قدرت، پس از بوجود آمدن آشفتگی سیاسی ناشی از مرگ پادشاهان می باشد. همین ویژگی حکومتهای محلی می باشد که برخی از تحلیل گران تاریخ میانه ایران، این حکومتها را مستقل از حکومت مرکزی قلمداد کرده اند. در غرب کشور و پس از مرگ کریمخان زند دو قدرت محلی سعی در ورود به معادلات سیاسی قدرت کردند که حرکت یکی از آنها – زنگنه- در همان آغاز ناکام شد اما امارت اردلان و حکومت خسروخان در مدتی کوتاه بسیار قدرتمندانه ظاهر شد.
همچنان که ذکر شد نواحی غرب ایران به کانونی برای ورود نیروهای بالقوه سیاسی به جریان تاریخ سیاسی شد. یکی از این نیروها الله قلی خان زنگنه در کرمانشاه و با استفاده از نیروی عشایر و استفاده از مخالفان پناهنده به خاندان اردلان بود. الله قلی خان با تجهیز بیست هزار نفر[25] از سواران طوایف کرمانشاه به قصد قدرت گیری و توسعه منطقه نفوذ خود از کرمانشاه ظاهر شد. بر این اساس وی تصمیم گرفت حرکت توسعه بخشی خود را از کردستان شروع کند. خسروخان با نیروی هفتصد و چهل نفری[26] به مقابله وی رفت. در جنگی نابرابر بر اثر استفاده از تاکتیک نظامی موفق شد که الله قلی خان زنگنه را شکست داده[27] و در نتیجه متصرفات وی( کرمانشاه، تویسرکان، اسدآباد، سنقر، دینور) تحت امر خان اردلان درآمد و از جانب خود حاکمانی بر آن گمارد.
پیروزی خسروخان بر الله قلی خان سبب شد که وی به نیرویی تعیین کننده در کشمکشهای سیاسی تبدیل شود. و "نواحی گروس و خمسه و مکری را به قهر و غلبه به تحت اختیار درآورده و چندی با اقتدار و فراغت و کامرانی حکمرانی کند"[28]. با پیروزی خسروخان و تبدیل شدن وی به قدرتی مهم در غرب ایران سبب شد که دو مدعی اصلی کسب قدرت تابعیت خسروخان از خود خواستار شوند. نخست آقامحمدخان قاجار به سمت همدان آمده و خواستار تابعیت خسروخان شد[29]. خسروخان با فرستادن هدایا و پیشکش به صورت موقت رضایت خاطر آقامحمدخان قاجار را کسب کرد. خان قاجار برای مقابله با جعفرخان زند که اکنون تنها مدعی قدرتمند زندیه محسوب می شد و قصد حمله به استرآباد و اصفهان را داشت به استرآباد و مازندران بازگشت. جعفرخان زند به اصفهان آمده و اورنگ پادشاهی بر سر گذاشت و سکه به نام خود زد. برای از بین بردن مدعیان قدرت جعفرخان به جانب کردستان لشکر کشید[30]، توجه دو مدعی اصلی قدرت در این دوره – جعفرخان زند و آقا محمدخان قاجار- نشان از اهمیت امارت اردلان در جریان معادلات قدرت این دوره دارد. [31]
جعفرخان زند در همدان فرود آمده و خواستار تابعیت خسروخان را نمود اما خسروخان جواب وی را حواله به شمشیر و میدان نبرد کرد[32]. جعفر خان با نیرویی متشکل از توپخانه و سوارکاران خود را آماده نبرد کرد. نبرد در محلی بنام بهار در نزدیکی همدان صورت گرفت سپاهیان اردلان توانستند نیروی توپخانه جعفرخان را از کار بیندازند و جعفرخان را شکست داده و" یکهزار و سیصد از فارسیها و لریهای زندیه مقتول و هشتصدنفر اسیر گردیدند تعداد کشته شدگان کردستان سیصد و چهل و چهار نفر"[33] بوده است . جعفرخان زند جزء اسرا بود اما خسروخان وی را آزاد کرد.[34] می توان اذعان کرد که این شکست نیروی بازماندگان کریمخان را از بین برد. و دیگر ما شاهد تحرک چندانی از جانب زندیه برای رقابت با دیگر مدعیان سلطنتی نمی باشیم. و بیشتر فعالیت خود را معطوف به صفحات جنوبی ایران کردند.
هر چند در ذکر علت شکست جعفرخان از خسروخان، مورخان مرکزگرا عواملی چون برودت هوا را ذکر کرده اند[35] اما نیروی فزاینده خسروخان اردلان پیروزیهای پی در پی وی با وجود کمی سپاهیان عاملی اثر بخش در پیروزی وی بوده است. قدرت رو به فزونی خسروخان از میزان افراد حاضر در سپاه وی در بین دو جنگ- زنگنه و جعفرخان زند- مشخص تر می شود. در حالیکه سنندجی تعدادی نفرات حاضر در جنگ با الله قلی خان زنگنه را هفتصد و چهل نفر ذکر می کند اما همان سپاهیان خسروخان را با همراه علیخان خمسه و محمدحسن خان قراگوزلو هفت هزار نفر ذکر می کند.[36]
با حذف رقبای زندیه اکنون دیگر خسروخان اردلان و آقا محمدخان قاجار تنها کسانی بودند که میتوانستند ادعای قدرت کنند. در اندک مدتی پس از شکست جعفرخان زند، خسروخان توانست" ملایر، تویسرکان، کزاز، فراهان، گلپایگان"[37] را در قلیل زمانی تسخیر نموده و خیال کشورگشایی و ورود به جریان قدرت را در سر بپروراند[38] و قصد حرکت به سمت اصفهان را داشت.
مستوره اردلان اشاره میکند: "خسروخان تسخیر اصفهان منظور نظر انوار داشتند"[39]. همچنین سنندجی در این باره می نویسد" خیالش قوه گرفته و به هوس کشور گیری و سلطنت افتاد"[40]، با توجه به اشاره مستقیم مورخان به قصد و هدف خسروخان و تأیید این مطلب توسط تاریخ نگاران مرکز نگر مانند رستم الحکما و با توجه به وسعت منطقه متصرفاتی وی چنانکه میرزا احمد وزیر خطاب به خسروخان می گوید:" حالا که کسی در ایران نمانده و مانعی برای سلطنت شما نیست کرمانشاه، لورستان، خوزستان نیز در ید تصرف شماست، بهتر است بنام خود سکه زده و بیرق سلطنت برافرازید"[41]. حال اگر منطقه مکری و قسمتی از همدان را به این منطقه بیفزاییم وسعت متصرفات خسروخان کاملاً مشخص می کند که حکومت بر چنین منطقه ای وسیع پتانسیل مطرح شدن بعنوان یک نیروی فزاینده، برای ابراز قدرت و پرتاب شدن به جریان تحولات سیاسی ایران را داشته است.
خسروخان در گلپایگان دستور سه روز استراحت برای حرکت به سوی اصفهان را صادر می کند در این بین با اعیان و اشراف برای بررسی وضعیت سیاسی خاندان اردلان به شور می نشیند. منابع تاریخ نگاری محلی در این جلسه مشورتی همگی این گزارش را مطرح می کنند که پس از شور با اعیان در مجلس جعفربیگ نامی که تلخان مجلس بوده اظهار می کند که" شلغم و بلغور کردستان خودمان بهتر از هرگونه اطعمه سلطنتی است"[42]. به همین سبب همان شب خسروخان دستور بازگشت سپاه به سنندج داده و جواهرات سلطنتی بدست آمده از جنگ را به مراه عریضه چاکرانه به خدمت آقا محمد خان فرستاد. در مقابل تاریخ نگاران محلی، مورخان مرکز نگر ترس و واهمه خسروخان از آقا محمدخان قاجار عامل اصلی بازگشت وی به سنندج می دانند.[43]
به نظر میرسد نظر و دیدگاه نویسندگان تاریخ اردلان مبنی بر قناعت کردن و دوری از هوا و هوس کشورگشایی و قناعت بر شلغم و بلغور کردستان در مقابل اطعمه های فاخر شاهانه! نوعی ساده انگاری بیش از حد وقایع تاریخی و دور شدن از دیدگاه واقعگرایی به تحولات تاریخی باشد. از سوی دیگر پذیرفتن دیدگاه مورخان مرکز نگر مبنی بر ابهت و ترس خان اردلان از آقا محمدخان قاجار نیز نگاهی تحقیرآمیز به قدرت فزاینده خان اردلان است. چراکه تحولات تاریخی بدون در نظر گرفتن عوامل اجتماعی و ساختارهای آن و ساختهای اقتصادی و وضعیت فکری حاکم بر دوره ای خاص، ساده انگاری خواهد بود.
بنابراین سؤالی بسیار اساسی می توان مطرح کرد که هدف نهایی این نگارش می تواند باشد. و آن اینکه چرا خسروخان که قسمت اعظم غرب ایران را در اختیار داشت در مقابل تنها رقیب وارد شده به تحول قدرت در این دوره – آقا محمدخان- پا پس گذاشت؟
به چه دلایلی بود که خسروخان پس از جلسه شور در مورد حرکت به سمت اصفهان و بعد از پشیمانی از حرکت خود چنین اظهار می کند که" خدا اگر همین فرمانروایی کردستان را برای من نگهدارد، جای بسی شکر و سپاس است"[44]. در ادامه سعی خواهد شد به کنکاش بیشتر مبتنی بر شناخت بیشتر از وضعیت اجتماعی و تاریخی در این دوره پرداخته شود.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 04-10-2012
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض نقش خاندان اردلان در معادلات انتقال قدرت سیاسی از زندیه به قاجاریه[1] ( 2 )


نقش خاندان اردلان
در معادلات انتقال قدرت سیاسی از زندیه به قاجاریه[1]

( 2 )
رزگار برفروخت ـ شنۆ



بررسی علل اکراه اردلانها در ورود به معادلات سیاسی قدرت

تاریخ نگاری مدرن دیگر روایت تک خطی نگارش تاریخ سیاسی حکومتها و دولتها نیست. امروزه دیگر ساختار دولتها بعنوان پدیده ای جدا از نظامات اجتماعی قلمداد نمی شود. بلکه نزدیک شدن تاریخ و جامعه شناسی و شکل گیری جامعه شناسی تاریخی و" تحلیل بنیادهای اجتماعی سیاست و ارتباط پیچیده میان عملکرد دولت، سازمانهای سیاسی و ساختارهای اجتماعی"[45] از روزنه تاریخ برای سعی در شناخت گذشته از منظر دغدغه ها و مباحث بروز جامعه شناسی می باشد.
با در نظر گرفتن این مبحث مهم در تاریخ نگاری مدرن و توجه به اهمیت ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در شکل گیری تحولات سیاسی سعی خواهد شد از این ابهام پرده برداشته شود که چرا اردلانها با اینکه اکثر منطقه غرب ایران را در اختیار داشتند از ورود به رقابت بر سر کسب قدرت سیاسی پس از کریم خان – آنهم در دوره ای که دقیقاً همه رقیبان از بین رفته و تنها قاجارها و اردلانها باقی مانده بودند- اکراه کردند.

ساختار اجتماعی کردستان در دوره پیشامدرن

بررسی وضعیت ساختار اجتماعی کردستان یکی از فاکتورهای گره گشا در تبیین پاسخ به این مسئله است.
ساختار اجتماعی کردستان مبتنی بر تنوع ایلات و عشایر با رویکرد آنان براعمال نفوذ بر مناطق تحت نفوذ خود بوده است.این تنوع نه به دلیل اختلافات زبانی و یا مذهبی بوده است بلکه باید این مسئله را در جریان تحولات تاریخی کردستان تحلیل و بررسی کرد.
شکل گیری ایلهای متعدد در تاریخ کردستان تا قبل از قرن نوزده ناشی از یک ضرورت تاریخی و اجتماعی و سیاسی می باشد.[46] چرا که بدلیل عدم بوجود آمدن اتحادیه متشکل از ایلات و عشایر و عدم توانایی قدرت امارات کردی برای متحد کردن آنها- بدلیل ساختارهای جغرافیایی و نا امنی در طول تاریخ- و عدم توانایی نظارت امارات بر عشایر بصورت گروههای همبسته متنوع در مناطق مختلف شکل گرفته اند. این گروههای قومی بصورت کوچنده و نیمه یکجا نشین و حتی ترک کردن جریان کوچ و ساکن شدن در منطقه ای خاص با حفظ آداب و رسوم عشیرتی در مناطق خاص و التقاط افراد برون ایلی با آنها بدلیل وجود شرایط نا امنی در مناطق مختلف، ویژگی کلی جامعه کردستان تا قرن نوزده بوده است. چنانکه در دوره اوایل قاجاریه در کردستان شصت ایل وجود داشته است.[47]
در شکل گیری این تنوع قومی و عشیره ای عوامل مختلفی دخیل بوده اند از جمله ساختارهای جغرافیایی کردستان در امتداد کوههای صعب العبور، عدم وجود راههای ارتباطی، عدم وجود رودخانه های قابل کشتی رانی ، شکل نگرفتن اجتماعات بزرگ شهر نشینی، وجود نوعی اقتصاد خودکفای روستایی، سبب شده اند که نوعی انزوای اجتماعی و تعلق خاطر به منطقه ای خاص در سطح محدود شکل گیرد.
این شیوه زندگی از سویی سبب شکل گیری نوعی همبستگی اجتماعی و نوعی یکرنگی و انسجام اجتماعی درون ایلی به سبب به عدم شکل گیری فردیت می شود.[48] و اعضای ایل با تکیه بر رؤسای خود بصورت نیروی بالقوه و سیال آمادگی ورود به جریانات سیاسی و اجتماعی هستند و از سویی دیگر سبب پیدایش نیروهای همطراز در مناطق که خواهان رقابت با سایر عشیره ها و گروههای قومی اطراف برای ایفای نقش فعال در تحولات سیاسی می باشند.[49]
با بررسی تحولات سیاسی ایران در تاریخ میانه ما شاهد ایفای نقش این قبایل در تحولات سیاسی ایران می باشیم. حکومتهای غزنوی، سلجوقی، ایلخانان، افشار و قاجار همگی مبتنی بر ورود نیروهای قبایل و پرتاب شدن آنها به تحولات سیاسی ایران می باشد. [50]
حکومت مرکزی از آنجایی که فاقد نیروی کارآمد و نهادهای کنترل کننده قبایل بود سعی در استفاده از اختلافات و تفاوتهای قبایل برای رودرو قرار دادن و سرسپردگی آنان برای اعمال نفوذ در قلمروهای دور از مرکز بوده اند.
شکل گیری ایلات مختلف در کردستان[51] و قابلیت آنها برای ایفای نقش سیاسی بعنوان نیروهای بالقوه سیال سیاسی در تحولات پیش رو در جریان تاریخ تحولات سیاسی غرب ایران قابل پی گیری می باشد. البته وجود دشمنی و جنگهای مداوم بین ایران و عثمانی به واسطه سیاست توسعه مذهبی و ارضی و انتشار ایدوئولوژی مذهبی خاص از جانب هر یک از این دو حکومت، وضعیت ایلات و عشایر کردستان را بغرنج تر کرده است. بعنوان مثال امارت بابان و عشیره های هم پیمان آن بعنوان دست آویزی برای حکومت عثمانی و سعی در تجهیز و تحریک آنها برای حمله به مناطق غربی و بویژه امارت اردلان از دوره صفوی تا قاجار، یکی از مهترین عوامل نا آرامی درصفحات غرب ایران بوده است. گاه حکومت ایران از بابانها استفاده کرده و با دادن امارات غرب ایران و سلیمانیه و شهر زور به آنها – بعنوان نمونه اعطای امارت از جانب کریمخان زند به سلیمان پاشای بابان در سال 1176 [52]و برادرش محمد پاشای بابان پس از وی – سعی در کنترل قدرت اردلانها و استفاده از نیروی رقیبان آنها نمود .و گاه حکومت عثمانی با استفاده از نیروی سیال عشایر سعی در بر هم زدن معادلات قدرت سیاسی در غرب ایران نموده. بعنوان نمونه پس از اقدامات خسروخان در جهت اعمال نفوذ در عشیرت جاف بعنوان یکی از بزرگترین نیروهای ایلی در جنوب کردستان[53] – و کشتن دو تن از رؤسای آنان مهرعلی سلطان و خسرو بیگ در حین شکار [54]توسط خسرو خان روابط جافها و اردلانها بشدت تیره گشت و همین عاملی شد برای نزدیکی جافها به امارت بابان و عثمانی که سبب پیدایش درگیریهای دامنه دار تا اواخر حکومت اردلان شد.[55]
علاوه بر ایفای نقش حکومتهای مرکزی ایران و عثمانی در رودرو قرار دادن عشیره های کردی[56]، خود عشایر نیز بعنوان اهرمی در مقابل حکومتهای مرکزی و یا حکومتهای محلی که تابع مرکز بودند و خواهان اعمال نفوذ و سیطره بر عشیره ها بودند، عمل می کردند.
عشیرتها و ایلها بر اساس ایدوئولوژی خویشاوندی و ارضی عمل می کنند." اساساً قبیله و دولت دو مقوله مانعه الجمع می باشند که در بهترین حالت مناسبت هایشان موقت می باشد"[57]. اساساً دولتها ایستا و خواهان اعمال قدرت و نفوذ از طریق نهادها به شکل دیوانی هستند و در مقابل قبایل از سویی خواهان ایفای نقش در منطقه ای خاص و دفاع از کیان و سرزمین خاص خود هستند و این عامل تناقض حضور این دو را بصورت همزمان و توجیه اصطکاک بین نیروی سیال قبایل در مقابل حکومتهای مرکز نگر می رساند.
هر گاه این قبایل توانستند بصورت اتحادیه یا کنفدراسیون قبیله ای متحد شوند توانسته اند نقشی عظیم در جریان تحولات سیاسی ایفا کنند بعنوان نمونه هماهنگی اتحاد قبایل مغول در زیر لوای شخصیت کاریزماتیک چنگیز خان برای چند سده تحولات سیاسی آسیا و حتی قسمتهایی از مناطق اروپا را رقم زده است.
از آنجایی که ایل و قبایل کردی نتوانستند تحت لوای کنفدراسیون ایلی دست به اتحاد بزنند و اساسا امارت نشینهای کردستان در تلاش برای متحد کردن نیروی قبایل به نفع خود نا کام بوده اند بنابراین نیرویی که میتوانست بعنوان عاملی در جهت قدرتمندی و کامیابی امارتها مورد استفاده قرار گیرد نقشی معکوس بخود گرفت و نیروی سیاسی بالقوه سیال عشایر بعنوان دردسری برای حکومتهای محلی از جمله اردلانها تبدیل شدند.
بعنوان مثال شورش طایفه بلباس و مکری در سال 1204 در زمانی که هنوز خسروخان زنده بود و خان احمدخان به نیابت وی در سنندج حکمرانی می کرد[58] سبب لشکر کشی به ولایات مذکور از سوی خان احمدخان شد که در این لشکرکشی نیز جان خود را از دست داد.[59]
و یا چندی بعد به سال 1207 احمد سلطان حاکم بانه با سلاطین اورامان و مریوان ترک اطاعت خان اردلان کرده و با حمایت عبدالرحمان پاشا حاکم بابان نواحی مرزی را تحت اشغال درمی آورند و لطفعلی خان اردلان جانشین خان احمدخان به آنها حمله کرده و این مسئله سبب بغرنج تر شدن روابط اردلانها با بابان شده و ضمن حمله به مناطق مذکور و فراری دادن رؤسای آنها لطفعلی خان از ییلاق و قشلاق جافهای تحت حمایت بابان از ناحیه شهر زور به خاک امارت خود پس از این ماجرا جلوگیری کرده و همین سبب بغرنج تر شدن اوضاع این عشیره و اردلانها گشت.[60]
"خوانین اردلان در آن هنگام قدرت و نفوذی داشتند در صدد برآمدند اورامانیان را از سرزمین خود برانند و یا آنان را تابع و مطیع خویش سازند لیکن تلاش آنها بی ثمر ماند بطوریکه در میان همه عشایر کوچکی که بر خطی مرزی ترکتازی می کنند."[61] اگر به این وضعیت نافرمانی بیگهای مریوان و بانه بویژه به هنگام گرفتاری خاندان اردلان را بیفزاییم مشکلات خاندان اردلان در عدم موفقیت در تابع کردن قبایل و عشایر بهتر نمایان می شود.
علاوه بر آن بدلیل وضعیت فکری خاص قبایل و عدم اطاعت از حکومتهای مرکزی به واسطه خو کردن به توزیع برابر ثروت و قدرت در میان اعضای درون شبکه ایلی؛ در مواقع آشفتگی سیاسی خواهان ورود به صحنه رقابت سیاسی می باشند. چنانکه گذشت ورود الله قلی خان زنگنه و متحد کردن برخی از قبایل کرمانشاه و حمله به امارت کردستان در همین راستا قابل پی گیری می باشد.
چنانکه بررسی شد یکی از وجوه ساختار اجتماعی کردستان مقارن دوره اردلانها و بویژه خسروخان اردلان وجود ایلات و عشایری بود که با تعلق خاطر منطقه ای خود ،حاضر به اطاعت صرف از حکومت محلی اردلان بعنوان نماینده حکومت مرکزی در امارت اردلان نبودند. وجود رقابتهای عشیره ای برای بدست آوردن حمایتهای دولت مرکزی عثمانی و ایران بدلیل وجود نا آرامیهای مرزی، بوجود آمدن شرایط سیاسی برای رقابت گروهها و عشایر برای خارج شدن از نظارت حکومتهای محلی و سعی قبایل برای تبدیل شدن به رقیبان مدعی بدست آوردن حکومت در دوره ای رقابت برای توسعه حکومت منطقه ای و ورود به جریان تحولات سیاسی ایران همگی عواملی بود که از پتانسیل اردلانها برای تبدیل شدن به یک رقیب قدرتمند سیاسی برای قاجارها می کاست. بویژه شورش بلباس، اورامانات، بیگهای مریوان و جافهای مورد حمایت عثمانی پس از خارج شدن خسروخان از اندیشه ورود به تحولات سیاسی برون امارتی خود درستی این تحلیل را ثابت می کند.
وضعیت درون ساختاری خاندان اردلان

بازسازی و روشن ساختن وضعیت درون ساختاری خاندان اردلان به دلیل سکوت منابع تاریخ محلی در این باره غیر ممکن است چرا که همگی این منابع یا به شرح تحولات سیاسی و یا خصوصیات جغرافیایی و یا ایلات و عشایر پرداخته اند. آنچه مسلم است امارت نشین اردلان به مانند سایر حکومتهای محلی و در مقیاس کوچکتر از حکومت مرکزی ایران دارای دیوان و سلسله مراتب دیوانی برای رتق و فتق امور خود بوده اند.
آنچه برای تبیین پرسش این پژوهش اهمیت دارد وجود مشکلات درون ساختاری خاندان اردلان بعنوان معضلی در جلوگیری از ورود به تحولات سیاسی بوده است. بوجود آمدن رقیبان، برای بدست آوردن قدرت در درون خاندان حاکمه اردلان بعنوان یکی از مشکلات نقش اساسی در کاهش دادن قدرت این خاندان بوده است. بعنوان مثال همزمان با شورش ذوالفقارخان افشار و تسخیر ولایات قزوین بدست وی محمدرشید بیگ وکیل همراه عده ای به دربار علیمراد خان زند رفته و ضمن بدگویی از خسروخان، خواهان عزل وی و روی کار آوردن فردی دیگر از خاندان اردلان شد.علیمراد خان، خسرو خان را عزل کرده و کهزاد خان اردلان فرزند سبحان وردی خان که مورد تایید محمد رشد بیگ بودروی کار آورد[62]. پس از شکست علیمراد خان از صادق خان زند و سستی گرفتن کار وی محمد رشید بیگ از اصفهان حرکت کرده و برای استقلال کهزاد خان وارد سنندج شد[63] اما خسرو خان آنها را بیرون رانده و دوباره به مسند حکومت نشست.[64] محمد رشید بیگ بار دیگر وارد جریانات دربار زندیه شد و جعفر خان زند را تحریک کرد تا به سنندج حمله کرده و جعفر خان زند به سنندج حمله کرده و بجای خسرو خان برادرش رضا قلی خان را منصوب کرد.[65]اما به دنبال اهمال رضا قلی خان در امور حکومتی و به وجود آمدن اختلاف بین جعفر خان و رضا قلی خان نیروهای رقیب هر یک به جایی رفته و جعفر خان را در سنندج تنها میگذارند . به وجود آمدن رقیبان خانوادگی برای خسرو خان اردلان نظیر کهزاد خان – لطفعلی خان – رضا قلی خان در این دوره خود گویای وضعیت درونی خاندان اردلان و مشکلات و مصایب خسرو خان در تکیه کردن بر متحدان خانوادگی خود میباشد.بنابر این یکی دیگر از معضلات خسرو خان در این بین شکل گیری رقیبان درون خاندانی بود که هر یک خواهان بدست آوردن قدرت و کسب حمایت از حکومت مرکزی بودند.

تابعیت و عدم شکل گیری اندیشة سیاسی

وضعیت ساختار اجتماعی،اقتصادی ،و جغرافیایی به عنوان زیر ساخت شکل گیری اندیشه تاثیر فراوانی در شکل گیری روح جمعی و اندیشه جمعی هر سرزمینی دارد.
ساختار اجتماعی کردستان در دورة پیشا مدرن به صورت چادر نشین،نیمه چادر نشین و یکجانشین و یکجا نشین ساکن روستاها بوده است . غیبت جماعات متراکم شهر نشین ارز خصوصیات بارز ساخت اجتماعی کردستان بوده است.البته نباید تصور کرد که این وضعیت خاص جامعة کردی بوده است چرا که تا سال 1299/1880م ایران با جمعیت 10000000نفری 55% در روستاها 25%کوچنده،20%در شهرها بوده اند.[66]
وجود شهرهای کمتر در کردستان سبب شده است که میزان جمعیت روستا نشین و کوچنده به نسبت سایر مناطق بیشتر باشد هر چند منابع دست اول در مورد وضعیت عمومی نفوس در کردستان سکوت کرده اند اما عدم وجود شهرهای بزرگ قوی بودن این احتمال را بیشتر میکند. از آنجایی که روستاها و قبایل مستقل، و کلا خود کفا و از لحاظ اقتصادی خود مختار و خودگردان بوده اند[67] و وجود اقتصاد در بسته و خود کفا و عدم شکلگیری اجتماعات گسترده شهری از یک سو و عدم شکل گیری کنفدراسیون اتحاد قبیله ای سبب بوجود آمدن نوعی انزوای سیاسی و معطوف شدن نظر ساکنان به منطقه ای محدود ختم شود.این رویکرد در سطح بالاتر و جریان حاکمیت اردلان نیز به چشم میخورد.
در سطح حاکمیت اردلان اگر بپذیریم که مورخان وابسنه به مرکز و حکومتهای محلی بازتاب دهندة فکری جریان حاکمیت میباشند به انحای مختلف عدم شکل گیری اندیشه سیاسی و نوعی انزوای سیاسی در سطح محدود منطقه ای قابل مشاهده میباشد به عنوان نمونه مولف تحفة ناصری در ذکر مرگ کریم خان زند مینویسد "کریم خان وکیل از این تیرة خاکدان بسرای جاودان رحلت نموده و مملکت ایران از وجود سلطانی مقتدری که بمنزلة جان در ایران است خالی مانده و از هر گوشه کسی از خودسری دم زده ویکی بسروروی گوشی جنبانیده"[68] تخاصمات و در گیریهای اولیة خاندان اردلان با کریم خان زند و به آتش کشیدن سنندج توسط کریم خان و عدم اطاعت و پیروی و جانبداری خاندان اردلان از بازماندگان وی که در همین پژوهش برسی گردید خود نشان دهندة دیدگاه خاندان اردلان و نحوة تعاملات سیاسی این امارت با حکومت زندیه است اما با این حال مورخ ،مرگ پادشاه حکومت مرکزی به سان از بین رفتن نظم و نظام کشور و ورود افراد جدید به عرصة رقابت سیاسی را خود سری قلمداد میکند.که این میتواند نشانگر عدم شکل گیری اندیشه سیاسی مستقل در بین آنان باشد.
شکل نگرفتن اندیشة سیاسی در خاندان اردلان دلایل دیگری نیز میتواند داشته باشد ؛پس از دوره صفویه و تاکید حکومت صفوی بر جریان مرکزیت و شدیدتر کردن نظارت بر امارتهای محلی و وابسته کردن آنان به خود از این دوره به بعد ؛تعییین و عزل و نصب حاکمان امارت اردلان از جانب حکومت مرکز نگر صفوی و افشاریه و زندیه سبب شد که امارت نشین اردلان برای بدست آوردن تحلیل مناسب از تحولات منطقه ای و وارد شدن در جریانات حاکمیت منطقه ای خود را از نگاه نحوة برخورد حکومت مرکزی نسبت به خود تحلییل کنند.
از دورة صفوی به بعد منابع تاریخی به هیچ موردی از تمرد و مخالفت خاندان اردلان با حکومت مرکزی گزارشی به دست نمیدهند.بنابر این خسرو خان اردلان که تقریبا همه مناطق غرب ایران را در خدمت داشت به واسطة نداشتن اندیشة سیاسی و درک درست از تحلیل و ضعیت موجود جامعة سیاسی ایران و مبهم بودن اوضاع به زعم آنان ترجیح میدهند که به تحولات منطقه ای خود بسنده کنند و خسرو خان طبق نوشتة سنندجی بگوید "اگر خدا این حکومت کردستان را برای ما نگه دارد جای بسی شکر است.
حال اگر بخواهیم به تبیین علی عدم ورود خسرو خان اردلان به رقابت برای کسب تاج و تخت کریم خان بپردازیم میتوانیم مهمترین دلایل آن را چنین تبیین کنیم که ساختار اجتماعی کردستان به صورت جامعة عشیرتی و عدم اطاعت این عشایر از خاندان حکمیت اردلان به عنوان نمایندة حکومت مرکزی همچنین رقابت قبایل برای بدست آوردن فرصتهای برابر سیاسی برای کسب موقعیت سیاسی جهت اعمال نقش در جریانات منطقه ای خود و همچنین وجود مشکلات درون ساختاری خود خاندان ارلان و وجود رقیبان درون خاندانی که هر یک با تلاش برای بدست آوردن حمایت جانشینان کریم خان عدم ارایة سیاست مشخص خاندان زند در قبال اعضای این خاندان و اجرای سیاسیتهای کوتاه مدت برای حفظ وضع موجود و همچنین عدم شکل گیری اندیشةسیاسی و خو کردن اعضای خاندان اردلان به نوعی انزوای سیاسی و خزیدن به تحولات منطقه ای کردستان سبب شد که خسروخان نتواند به عنوان رقیبی برای آقا محمد خان قاجار تبدیل شود در حالیکه در اردوی خان قاجار وضعیت به سان دیگر جلوه میکرد.

نتیجه گیری

خاندان اردلان به عنوان یک امارت نشین در غرب ایران از دورة مغول به بعد از خلال منابع تایخی قابل پیگیری میباشند. این خاندان از دورة صفویه به بعد تحت نظارت مستقیم حکومت مرکزی ایران در آمد یکی از مهمترین دوره های این امارت نشین از مرگ کریم خان زند تا روی کار آمدن آقا محمد خان قاجار میباشد.
یکی از قویترین حاکمان این خاندان یعنی خسرو خان اردلان با عدم پشتیبانی از بازماندگان زندیه و شکست دادن رقیبان منطقه ای و مدعیان قدرت، توانست بر بخشی عظیم از مناطق غرب ایران تسلط پیدا کند .
اما به واسطة ساختار اجتماعی جامعة کردستان که مبتنی بر ساختار متنوع ایلی و عشیرتی بوده و رقابتهای آنان بر ای سهیم شدن در جریان معادلات قدرت و عدم توانایی خاندان اردلان برای تحت نفوذ در آوردن آنان و همچنین مشکلات درون ساختاری این خاندان و پیدایش رقابتهای درون خاندانی آنان و عدم شکل گیری اندیشة سیاسی و خو گرفتن آنان برای پرداختن به تحولات منطقه ای کردستان به واسطة تحت نظارت بودن
انان از دورة صفویه به بعد مانع آن شد که قدرتمندترین حاکم آنان در این دوره یعنی خسرو خان اردلان به عنوان یک رقیب سیاسی در مقابل آقا محمد خان قاجار بایستد در حالی که بیشترین مناطق ایران را در اختیار داشت. بنابر این مناطق غرب ایران را به آقا محمد خان قاجار واگذار کرده و خود به مانند حکمداران سلف خود به منطقة امرارتی خود بسنده کرد.


رزگار برفروخت کارشناس ارشد تاریخ ایران، .[۱]

گلستانه130.[2]

بابانی144،سنندجی میرزا شکر الله109.[3]
باقری40.[4]
همان 42.[5]
میرزا رفیعا ص،184مقام این امارت نشین را حامل شمشیر پادشاه و بعد از تفنگچی اقاسی عنوان میکند.[6]
همان.[7]
گلستانه 178،سنندجی145.[8]
گلستانه178.[9]
سنندجی145.[10]
اعتماد السلطنه299[11]
سنندجی144[12]
هما144[13]
اردلان60 [14]
خسرو خان اردلان از سال 1168 تا 1176 برای بار اول و1179 تا 1304 برای بار دوم حاکم سنندج بوده است..[15]
حدیقه ناصریه در تاریخ و جغرافیای کردستان110.وقایع نگار کردستانی[16]
اردلان ،خسرو بن محمد،60،مستوره130[17]
.سنندجی153[18]
.مستوره،149[19]
همان[20]
، مستوره151،سنندجی157[21]
.سنندجی159[22]
همان[23]
.سنندجی155[24]
قاضی ملا محمد شریف76،سنندجی160[25]
سنندجی161[26]
اردلان70،سنندجی162[27]
سنندجی165.[28]
.سنندجی166،شریف عبد الکریم294[29]
میرزا عبد الکریم 91،بابانی53،رستم الحکما45[30]
سنندجی167، رستم الحکما 45.[31]
اردلان خسرو بیگ بن محمد73،بابانی53.[32]
وقایع نگار کردستانی166.[33]
مستوره163،سنندجی168.[34]
شیرازی56.[35]
سنندجی167.[36]
همان168.[37]
مستوره164،سنندجی168،مردوخ369،رونق سنندجی310-311.[38]
مستوره164.[39]
سنندجی.[40]
مستوره165.[41]
سنندجی169،مردوخ369.[42]
میرزا عبد الکریم295.[43]
مردوخ369.[44]
آبراهامیان ایران بین دو انقلاب6.[45]
ابریشمی29.[46]
آبراهامیان،تاریخ ایران مدرن،51.[47]
دورکیم123.[48]
ابوالفضل حسن آبادی،2[49]
آبراهامیان،تاریخ ایران مدرن،67.[50]
آبراهامیان تعداد آنها را 60 ایل عنوان میکند.[51]
کردستانی،137،سنندجی152-53،وقایع نگار158.[52]
نیکیتین351.[53]
مستوره133.[54]
نیکیتین 351.[55]
آبراهامیان،تاریخ ایران مدرن، برگرفته از.[56]
c.a.de bede;trvel in lurestan and arabistan;vol1;1845;1;p'188

مک دوال61.[57]

سنندجی154،اردلان78.[58]
اردلان78.[59]
مصنف جوهری80،سنندجی178.[60]
نیکیتین7-346[61]
اردلان66،سنندجی171.[62]
مستوره149.[63]
سنندجی153.[64]
مستوره151،سنندجی157.[65]
آبراهاویان ایران بین دو انقلاب،17.[66]
[67]
سنندجی 155.[68]

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها