بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 09-03-2007
کارگر سایت آواتار ها
کارگر سایت کارگر سایت آنلاین نیست.
ادمین در لباس کارگر!
 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,444
سپاسها: : 907

4,878 سپاس در 836 نوشته ایشان در یکماه اخیر
کارگر سایت به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض متن اعلامیه حقوق بشر کورش کبیر


منشور حقوق بشر کورش کبیر



اینک که به یاری مزداتاج سلطنت ایران، بابل و کشورهای چهارگانه را بر سر گذاشته ام
اعلام می کنم که:
• تا روزی که زنده هستم و مزدا پادشاهی را به من ارمغان می کند کیش و آیین و باورهای

مردمانی را که من پادشاه آنها هستم گرامی بدارم و نگذارم که فرمانفرمایان و زیر دستان
من کیش و آیین و دین و روش مردمان دیگر را پست بدارد و یا آنها را بیازارند.
• من که امروز افسر پادشاهی را بر سر نهاده ام، تا روزی که زنده هستم و مزدا پادشاهی
را به من ارزانی کرده هرگز فرمانروایی خود را بر هیچ مردمانی به زور تحمیل نکنم و در
پادشاهی من هر ملتی آزاد است که مرا به شاهی خود بپذیرد یا نپذیرد. و هرگاه نخواهد
مرا پادشاه ایران و بابل و کشورهای رابعه هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ستم
کند و اگر کسی ناتوان بود و بر او ستمی رفت من از وی دفاع خواهم کرد و حق او را گرفته
و به او پس خواهم داد و ستمکاران را به کیفر خواهم رساند.
• من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت کسی مال و اموال دیگری را با زور و یا

هر روش نادرست دیگری از او بدون پرداخت ارزش واقعی آن بگیرد.
• من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت کسی، کسی را به بیگاری بگیرد و به

او مزد نپردازد.
• من اعلام می کنم که هر کس آزاد است هر دین وآیینی را که میل دارد برگزیند و در

هر جا که می خواهد سکونت نماید و به هرگونه که معتقد است عبادت کند و معتقدات
خود را بجا آورد و هر کسب و کاری را که می خواهد انتخاب نماید. تنها به شرطی که
حق کسی را پایمال ننماید و زیانی به حقوق دیگران وارد نسازد.
• من اعلام می کنم هر کس پاسخگوی اعمال خود می باشد. هیچ کس را نباید به

انگیزه اینکه یکی از بستگانش خلاف کرده است مجازات کرد و اگر کسی از دودمان یا
خانواده ای خلاف کرد تنها همان کس به کیفر برسد و با دیگر مردمان و خانواده کاری نیست.

• تا روزی که من زنده هستم نخواهم گذاشت مردان و زنان را بنام برده و کنیز و یا نامهای
دیگر بفروشند و این رسم زندگی باید از گیتی رخت بربندد. از مزدا می خواهم که مرا در
تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و ممالک چهارگانه که گرفته ام پیروز گرداند.



پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 09-03-2007
کارگر سایت آواتار ها
کارگر سایت کارگر سایت آنلاین نیست.
ادمین در لباس کارگر!
 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,444
سپاسها: : 907

4,878 سپاس در 836 نوشته ایشان در یکماه اخیر
کارگر سایت به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

این هم متن انگلیسیش

I am Cyrus, King of the globe, great king, mighty king, King of Babylon, king of

the land of Sumer and Akad, King of ......, king of the four quarters of Earth, son of Cambysis (Kambujiye), great king, king of Anshan, grandson of Cyrus (Kurosh), great king, king of Anshan, descendant of Teispes (Chaish Pish), great king, king of Anshan, progeny of an unending royal line, whose rule, The Gods, Bel and Nabu cherish, whose kingship they desire for their hearts' and pleasures.

When I well disposed, entered Babylon, I had established the seat of government in the royal palace of the ruler, amidst jubilation and rejoicing. Marduk the great god, induced the magnanimous inhabitants of Babylon to love me, and I sought daily to worship him when my numerous soldiers in great numbers peacefully entered Babylon and moved about undisturbed in the midst of the Babylon, I did not allow anyone to terrorize the people of the lands of Sumer and Akad and ...... I kept in view, the needs of the people and all their sanctuaries to promote their well being. I strove for peace in Babylon and in all his other sacred cities. As to the inhabitants of Babylon who against the will of the gods were enslaved, I abolished the corvee which was against their social standing, I freed all slaves. I brought relief to their dilapidated housing, putting thus an end to their misfortunes and slavery Marduk, the great lord, was well pleased with my deeds, rejoiced and to me, Cyrus, the king who worshipped him, and to Cambysis, my son, the offspring of my loins, and to all my troops he graciously gave his blessing, and in good sprit, before him we stood peacefully and praised him joyously.


All the kings who sat in throne rooms, throughout the four quarters, from the Upper Sea (Mediterranean Sea) to the Lower Sea (Persian Gulf), those who dwelt in ...... and all those who live in other types of buildings as well as all the kings of the West Land, who dwelt in tents, brought me their heavy tribute and kissed my feet in The Babylon. As to the region, from ...... to the cities of Ashur, Susa (Shoosh), Agade and Eshnuna, the cities of Zamban, Me-Turnu, Der as far as the region of the land of Gutium, the holy cities beyond the Tigris River, whose sanctuaries had been in ruins over a long period, the gods whose abode is in the midst of them, I returned to their places and housed them in lasting abodes.

I also gathered all their former inhabitants and returned to them their habitations. Furthermore, I resettled upon the command of Marduk, the great lord, all the gods of Sumer and Akad whom Nabonid had brought into Babylon to the anger of the lord of the gods, unharmed, in their former chapels, the places which makes them happy.

May all the gods whom I have placed within their sanctuaries and resettled in their sacred cities, address a daily prayer in my favor before Bel and Nabu, that my days may be long, and may they recommend me to him, to Marduk my lord, they may say: "May Cyrus the King, who worships thee, and Cambysis his son ...... all gods I settled in a peaceful place, I sacrificed ducks and doves, I endeavored to repair their dwelling places ...... "
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 09-03-2007
کارگر سایت آواتار ها
کارگر سایت کارگر سایت آنلاین نیست.
ادمین در لباس کارگر!
 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,444
سپاسها: : 907

4,878 سپاس در 836 نوشته ایشان در یکماه اخیر
کارگر سایت به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خلاصه: به هنگام کاوشها در بابِل (۱۸۷۹-۱۸۸۲)، باستان شناس ایرانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک (۲۵ سانتیمتر)، به شکل بشکه یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. این استوانه که اکنون در موزهٔ بریتانیا نگهداری می‌شود، خبر از خط مشی کوروش بزرگ در بارهٔ اسرا می‌دهد: «من (کوروش) تمامی ساکنین پیشین آنها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداندم».
منشور کوروش بزرگ، یک استوانهٔ سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابِل پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان را شرح داده است.
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد.
این تأییدی است بر اینکه منشور آزادی بشریت که توسط کوروش بزرگ در روز تاجگذاری وی منتشر شده، می‌تواند برتر باشد از اعلامیه حقوق بشر که توسط انقلابیون فرانسوی در اولین مجمع ملی ایشان صادر شده. اعلامیه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بیان و ساختارش بسیار قابل توجه است، اما منشور آزادی که توسط پادشاه ایرانی (کوروش) در ۲۳ سده پیش از آن صادر شده، به نظر معنویتر میاید.
با مقایسهٔ اعلامیه حقوق بشر مجمع ملی فرانسه و منشور تأیید شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادی کوروش، این آخری با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود می‌کند.
کوروش بزرگ به سال ۵۳۹ پیش از میلاد وارد شهر بابِل شد، و پس از زمستان، در اولین روز بهار رسماً تاجگذاری نمود:
بی شمار سپاهانم به صلح در بابل گام برداشتند. روا نداشتم کسی وحشت را بر سرزمین سومر و اکد من دوست دارم فرا آرد. نیازمندیهای بابل، تمامی پرستشگاههای آنان را پیش دیده داشتم و در بهبود زندگی همگان کوشیدم. شهروندان بابِل....... همه یوغهای ننگین بردگی را از مردمان بابل برداشتم. خانه‌های ویران شان را آباد کردم. به تیره بختیهایشان پایان دادم.
من به تمام سنتها, و اديان بابل و اكد و ساير كشورهاي زير فرمانم احترام می‌‌گذارم. همه ي مردم دركشورها و سرزمينهاي زير فرمان من در انتخاب دين, كار و محل زندگي آزادند. تا زماني كه من زنده ام هيچكس اجازه ندارد اموال وداراييهاي ديگري را با زور تصاحب كند. اجازه نخواهم داد كسي ديگري را مجبور به انجام كار بدون دريافت مزد كند. هيچكس نبايد به خاطر جرمي كه اقوام يا بستگان او مرتكب شده‌اند تنبيه شود. من جلوي برده داري و برده فروشي از زن و مرد را ميگيرم و كاركنان دولت من نيز چنين كنند تا زمانيكه اين سنت زشت از روي زمين برچيده شود. شهرهاي ويران شده در آنسوي دجله و عبادتگاههاي آنها را خواهم ساخت تا ساكنين آنجا كه به بردگي به بابل آورده شده‌اند بتوانند به خانه و سرزمين خود بازگردند.

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 09-03-2007
کارگر سایت آواتار ها
کارگر سایت کارگر سایت آنلاین نیست.
ادمین در لباس کارگر!
 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,444
سپاسها: : 907

4,878 سپاس در 836 نوشته ایشان در یکماه اخیر
کارگر سایت به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ای رهگذر هر که هستی از هر کجاکه بیایی می دانم سر انجام روزی بر این مکان گذر خواهی کرد این منم کوروش پسر کمبوجیه که این سرزمین وسیع را برای پارسیان بنا کردم بدین مشتی خاک که تن مرا می پوشاند رشک مبر مرا بگذار و بگذر(متن مقبره کوروش)
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 10-10-2007
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

درباره این منشور :



در حدود سال 1285 خورشيدي (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابِل در ميان رودان (بين النهرين)، باستان شناس ايراني، هرمز رسام يک استوانهٔ سفالين کوچک از گل پخته (23 سانتيمتر)، يافت، که شامل يک نوشته از کوروش بزرگ بود. جنس اين استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتى متر طول و۱۱ سانتى متر عرض دارد و در حدود۴۰ خط به زبان آكادى و به خط ميخى بابلى نوشته شده است. بررسي‌ها نشان داد که نوشته اي استوانه مربوط به سال 539 (پ.م) از سوي گوروش بزرگ پس از شكست بخت النصر و گشوده شدن شهر بابل، نويسانده شده است و به عنوان سنگ بناي يادبودي در شهر بابل قرار داده شده است. استوانه يافت شده در موزه بريتانيا در شهر لندن نگاهداري مي شود. ازسوي ديگر در سال هاي کنوني آشکار شد که بخشي از يک لوحه استوانه اي که آن را از آن نبونبيد پادشاه بابل مي دانستند، پاره اي از استوانه کوروش بزرگ است که از سطر هاي 36 تا 43 آن مي باشد. از اين رو اين قسمت که در دانشگاه ييل(Yale) آمريکا نگهداري مي شد، به موزه لندن گسيل و به استوانه اصلي پيوست گرديد. كوروش بزرگ بعد از خاتمه زمستان در اولين روز بهار، در بابل تاجگذاري كرد. شرح كامل تاج گذاري كوروش و حوادث آن دوران، به صورت مفصل توسط «گزنفون» سردار و مرد جنگي و فيلسوف و مورخ يوناني ظبط و بيان شده است .كوروش بعد از تاجگذاري، در معبد مردوك خداي بزرگ بابل، منشور آزادي نوع بشر را قرائت نمود .متن سخنراني و كتبيه كوروش تا اين اواخر نامعلوم بود. تا اينكه اكتشافات در بين النهرين از ويرانه قديم شهر «اور» كتبيه اي بدست آمد و بعد از ترجمه معلوم شد، همان متن منشور آزادي نوع بشر، كوروش ميباشد. اين لوح در حال حاضر يكي از با ارزش ترين اشياي تاريخي است كه در موزه بريتانيا از آن نگهداري مي شود. فرمان حقوق بشر كوروش يا استوانه كوروش، به عنوان كهن ترين سند كتبى از دادگسترى و مراعات حقوق بشر در تاريخ و مايه مباهات و سرافرازى ايرانيان ياد مى شود. كوروش، موسس پادشاهى ايران و آغازگر سلسله هخامنشيان، پس از تسخير بابل اعلام عفو عمومى داد؛ اديان بومى را آزاد اعلام كرد؛ براى جلب محبت مردم ميانرودان (بين انهرين) و آموزش همزيستى عقيدتى به انسان ها، مردوخ كه كهن ترين خداى بابل بود را به رسميت شناخته، در پيشگاهش كرنش كرده بر دستش بوسه زد و او را نيايش كرد و سپاس گفت. او هيچ گروه انسانى را به بردگى نگرفت و سپاهيانش را از تجاوز به مال و جان رعايا بازداشت. او تمامي ساکنين پيشين سرزمينها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ايشان بازگرداند.

اين سند به عنوان نخستين منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ ميلادي، سازمان ملل آن را به تمامي زبانهاي رسمي سازمان منتشر کرد.اين تأييدي است بر اينکه منشور آزادي بشريت که توسط کوروش بزرگ در روز تاجگذاري وي منتشر شده، مي‌تواند برتر باشد از اعلاميه حقوق بشر که توسط انقلابيون فرانسوي در اولين مجمع ملي ايشان صادر شده. اعلاميه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بيان و ساختارش بسيار قابل توجه است، اما منشور آزادي که توسط پادشاه ايراني (کوروش) در ۲۳ سده پيش از آن صادر شده، به نظر معنويتر ميايد.با مقايسهٔ اعلاميه حقوق بشر مجمع ملي فرانسه و منشور تأييد شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادي کوروش، اين آخري با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود مي‌کند. اين لوح با عنوان نخستين بيانيه حقوق بشر جهاني شناخته مي شود لوح كوروش كه پس از تسخير بابل و شكست بخت النصر توسط كوروش به عنوان سنگ بناي يادبودي در شهر بابل قرار داده شده بود نخستين بيانيه حقوق بشرجهاني است كه كوروش در آن همه طوايفي را كه در زمان امپراتوري بابل به اسارت درآمده بودند آزاد و به آنها اجازه نقل مكان و زندگي آزاد در هركجاي امپراتوري خود را داد. كوروش پادشاه بزرگ ايران قوم يهود را نيز از اسارت امپراتوري بابل آزاد كرد. در اين كتبيه كوروش خود را معرفي نموده و اسم پدر، جد اول، دوم و سوم خويش را نام مي برد و اعلام مي دارد كه پادشاه ايران و پادشاه بابل و پادشاه جهات اربعه (كشورهاي اطراف ايران) مي باشد، آنگاه در مقام بيان حقوق بشر و منشور آزادي خويش اعلام مي دارد .

بر گردان منشور کوروش بزرگ نشان داد که نخستين منشور جهاني حقوق بشر را ايرانيان در سال 538 پيش از ميلاد بيان نموده و مورد اجرا گذارده اند. در سال 1348 خورشيدي (1969م)پس از گذشت 2507 سال پس از صدور فرمان مزبور، نمايندگان کشور هاي گوناگون با قرار گرفتن بر آرامگاه کوروش هخامنشي در پاسارگاد از او به عنوان نخستين پايه گذار حقوق بشر و آزادي انسان، قدرداني کردند. تاكنون يكبار در سال ۱۹۷۱ مسئولان موزه بريتانيا اين لوحه را به درخواست حكومت ايران به تهران قرض دادند كه مخالفت دولت انگليس با اين اقدام سبب بروز تنش ميان مسئولان دولتي و موزه بريتانيا شده بود. در روزگاري که کوروش بزرگ به نمايندگي ايرانيان، منشور حقوق بشر و آزادي انسان را فرستاد فخر مردمان و شاهان ديگر کشتن،سوختن و ويران کردن بود. متن اين منشور چنين است : ((منم كوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اكد، شاه چهارگوشه جهان. پسر كمبوجيه، شاه بزرگ ... نوه كورش، شاه بزرگ ... نبيره چيش پيش، شاه بزرگ. .. آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همه مردم گامهاي مرا با شادماني پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم، مردوك خداي بزرگ، دلهاي پاك مردم بابل را متوجه من كرد... زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم. ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. برده داري را بر انداختم، به بدبختي هاي آنان پايان بخشيدم. وضع داخلي بابل و جايگاههاي مقدسش قلب مرا تكان داد... من فرمان دادم كه هيچكس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. مردوك خداي بزرگ از كردار من خشنود شد... او بركت و مهربانيش را ارزاني داشت. ما همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم... من همه شهرهايي را كه ويران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نيايشگاه هايي را كه بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاهها را به جاهاي خود بازگرداندم. همه مردماني را كه پراكنده و آواره شده بودند، به جايگاههاي خود برگرداندم و خانه هاي ويران آنان را آباد كردم. همچنين پيكره خدايان سومر و اكد را كه نبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مردوك خداي بزرگ و به شادي و خرمي به نيايشگاههاي خودشان بازگرداندم، باشد كه دلها شاد گردد. بشود كه خداياني كه آنان را به جايگاههاي مقدس نخستينشان بازگرداندم، هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم زندگاني بلند خواستار باشند... من براي همه مردم جامعه‌اي آرام مهيا ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا كردم. من به تمام سنتها, و اديان بابل و اكد و ساير كشورهاي زير فرمانم احترام مي‌‌گذارم. همه ي مردم دركشورها و سرزمينهاي زير فرمان من در انتخاب دين, كار و محل زندگي آزادند. تا زماني كه من زنده ام هيچكس اجازه ندارد اموال وداراييهاي ديگري را با زور تصاحب كند. اجازه نخواهم داد كسي ديگري را مجبور به انجام كار بدون دريافت مزد كند. هيچكس نبايد به خاطر جرمي كه اقوام يا بستگان او مرتكب شده‌اند تنبيه شود. من جلوي برده داري و برده فروشي از زن و مرد را ميگيرم و كاركنان دولت من نيز چنين كنند تا زمانيكه اين سنت زشت از روي زمين برچيده شود. شهرهاي ويران شده در آنسوي دجله و عبادتگاههاي آنها را خواهم ساخت تا ساكنين آنجا كه به بردگي به بابل آورده شده‌اند بتوانند به خانه و سرزمين خود بازگردند. )) يادآوري اين نکته ضروري است که بسياري از موارد اعلاميه جهاني حقوق بشر از قبيل برابري زن و مرد، آزادي بيان، آزادي انديشه، آزادي کار، آزادي مسافرت، آزادي در انتخاب همسر و خيلي از آزاديهاي ديگر که در منشور حقوق بشر آمده ريشه در گاتهاي زرتشت دارند .
برگرفته از: The Circle of Ancient Persian Studies
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 04-08-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

منشور حقوق بشر کوروش بزرگ، بی نظیرترین اثر در نوع خود است. مورخان معتقدند این منشور اولین منشور حقوق بشر تاریخ است.
جالب است بدانید که منشور فوق از ابتدای کشف به جز ده روزی که توسط محمدرضا شاه برای جشن های 2500 ساله با وثیقه ای سنگین به ایران آورده شد است در خارج از ایران و در بریتانیا نگهداری می شود(متأسفانه یا خوشبختانه!!؟)
در دی ماه سال 1383 در جریان برگزاری نمایشگاه "امپراطوری فراموش شده جهان؛ ایران باستان" موزه ملی ایران بیش از 50 شی‌ء تاریخی را به موزه‌ بریتانیا برای نمایش امانت داد و موزه‌ بریتانیا نیز برای امانت دادن منشور کوروش برای مدتی به ایران به مسئولین قول هایی داد. در خلال سال‌های اخیر نیز چندین بار این مذاکرات و توافق‌هادر این مورد تکرار شدند. سرانجام قرار شد منشور کوروش اردیبهشت ماه سال 1388 به مدت چندماه برای نمایش در ایران از موزه بریتانیا خارج شود و به موزه ملی ایران در تهران انتقال یابد، اما این اتفاق به تاخیر افتاد و با شروع اعتراضات مردمی در ایران و حوادث بعد از انتخابات، مسئولین موزه‌ بریتانیا به دلیل شرایط ایران از انجام این کار سرباز زدند.
حوادث بعد از انتخابات ایران البته تنها دلیل مسئولان موزه‌ بریتانیا برای نفرستادن منشور کوروش نبود. روزنامه‌ گاردین با اشاره به نگرانی مسئولین این موزه نوشته بود: "مشی یهودستیز بودن برخی مورخان جمهوری اسلامی و نفرت رژیم فعلی از ایران باستان، از دلایل دیگری است که می تواند استوانه‌ کورش را در ایران به خطر بیندازد."
با این حال در 19 آبان ماه اعلام شد طبق توافقات جدید رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و نماینده تام‌الاختیار موزه‌ بریتانیا، منشور کوروش پس از گذشت صد و سه سال، روز ۲۶ دی (۱۶ ژانویه) برای نمایش به ایران می‌آید.


· خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَ‌ک - کـ َ- دی - ای)، ...
· خط ۲. ... همهٔ جهان.
از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که می‌تواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو می‌شود.
· خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
· خط ۴. او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
· خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است. این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه» دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شده‌است. آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران، ۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» می‌داند. از سوی دیگر «کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار می‌آوردند و «کاشـّو / کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ «کاس» برای رنگ آبی در گویش‌های محلی بکار می‌رود. برای نمونه در گیلان، مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب می‌کنند. همچنین برای آگاهی از پیوند اَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهٔ هلیل رود در جنوب جیرفت.
· خط ۶. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهایی ناپسند می‌کرد، خشونت و بدکرداری.
· خط ۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت می‌کرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
گمان می‌رود نام «مردوک» با واژهٔ آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای «جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگی‌های دیگر مردوک شباهت‌هایی با «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهٔ «مشتری» متجلی می‌شده‌است. همان گونه که مردوک را با نام «اَمَـر - اوتو» می‌شناخته اند؛ از او با نام آریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد می‌کرده‌اند که به معنای «بزرگ ترین سرور» بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند است
· خط ۸. او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوه‌ای ساکنان شهر را آزار می‌داد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود می‌کرد ... همهٔ مردم را.
· خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.
منظور آبادانی و فراوانی و آرامش
· خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی می‌رفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
· خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
· خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
· خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (همهٔ انـسان‌ها) دادگرانه رفتار کرد.
در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر می‌دانند. اما به نظر می‌آید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به میان دورود مهاجرت کرده‌ بوده اند؛ اطلاق می‌شده‌است.
· خط ۱۴. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
· خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی، سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بوده‌است. نک به : بارتل ل. واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتی منظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان می‌داند.
· خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانه‌ای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می‌سپردند.
· خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.
· خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره‌های درخشان او را بوسیدند.
· خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
· خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.
از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو می‌شود. استرابو نقل می‌کند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود «کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او «اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بوده‌است.
· خط ۲۱. پسر «کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی - ایش - بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
· خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه» خوانده می‌شده‌است. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارش او، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخ هرودوت»(کتاب یکم) تایید شده‌است.
· خط ۲۳. همهٔ مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔ گزنفون نیز تایید شده‌است. گزنفون اظهار می‌دارد که مردمان همهٔ کشورها با رضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتاب یکم)
· خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
· خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
· خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
· خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
· خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
· خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمین‌های دوردست، همهٔ پادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،
· خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)
· خط ٣١. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)، «زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ - ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
· خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم.
با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما او همچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بوده‌است که هر کس در پرستش خدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانی با سختگیری‌ و خشونت‌های بی شمار و اعمال سلیقه‌های شخصی در تحریف آیین زرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.
· خط ۳۳. هم چنین پیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
· خط ۳۴. به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین شان بازگرداندم،
گشایش و بازسازی نیایشگاه‌ها به فرمان کوروش، دست کم در یک متن دیگر شناخته شده‌است. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده، آمده‌است : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و «اِزیدَه» را باز ساخت.»
· خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»
در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه» (اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی بی پایان و جایگاه خدای بزرگ یا اهورامزدا و بهشت برین است.
· خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم.
صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم...
· خط ۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردک‌ها و کبوتران …
از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نو یافته‌ای. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.
· خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور - اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) را استوار گردانیدم ...
· خط ۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،
· خط ۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
· خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
· خط ۴۲. دروازه‌هایی بزرگ برای آن‌ها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ ...
· خط ۴۳. ... کتیبه‌ای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
· خط ۴۴. ...
· خط ۴۵. ... برای همیشه !
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها