بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 11-18-2009
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض بیشه خالی

بعد از انکه عبدالله خان ازبک خراسان را مورد تاخت و تاز قرار داد روزی در سیستان عبورش بر قبر رستم افتاد از روی شماتت این بیت را خواند/سر از خاک بردار و ایران ببین /به کام دلیران توران ببین/بعد از ان رو کرد به یکی از وزیرانش و گفت :نمی دانم اگر رستم قادر به حرف زدن بود چه پاسخی می داد ؟وزیر او که یک ایرانی تبار بود گفت:اگر خشمگین نمی شوی خواهم گفت .گفت:در امانی بگو. وزیر گفت:اگر رستم قادر به حرف زدن بود می گفت:چو بیشه تهی ماند از نره شیر/شغالان در ایند ان جا دلیر.
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 11-18-2009
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض گنجینه

در روضه خلد امده است :شخصی خانه اش را فروخت.خریدار گنجی در ان یافت .پیش فروشنده اورد و به او گفت:گنج از ان توست زیرا من خانه ای بیش نخریده ام .فروشنده نپذیرفت و گفت :من خانه را و انچه در ان است به تو فروخته ام . دعوی نزد قاضی بردند . حکم کرد دختر یکی با پسر یکی عقد بستند و گنج به این دو تسلیم کردند
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 11-18-2009
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض کفش کهنه

در نجف اشرف حضرت امام قبا از این که جلسه درس شروع بشه و ایشان وارد اتاق شوند با درنگی کوتاه نگاهی به اطراف محل درس انداختند .یک روز امام در میان کفشها متوجه کفشی سدند که فقط نیمی از ان سالم بود و ان کفش به هیچ وجه قابل استفاده نبود . امام از این موضوع ناراحت شدند و بعد از اتمام درس به یکی ازاقایان فرمودند :فردا صبح مری و در میان کفشها ان کفش را پیدا می کنی و بعد ای جا می ایستی تا صاحبش را ببینی . بعد از این که او را شناختی منزلش را پیدا کن و نشانی اش را به من بگو .ان شخص می گوید فردای ان روز منزل ان شخص را پیدا کردم او یک طلبه یزدی بود موضوع را به عرض امام رساندم و ایشان ترتیبی دادند که مشکل رفع شد
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 11-18-2009
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض کل ارض کربلا

اواخر ماه مبارک رمضان بود که چند نفر از صاحب منصبان عراقی خدمت امام رسیدند و گفتند:ما در برابر دولت ایران تعهداتی داریم و نمی توانیم بر اساس ان تعهدات به شما اجازه فعالیت سیاسی بدهیم .امام فرمودند:اگر شما در برابر دولت ایران تعهد دارید من هم در برابر ملت ایران تعهداتی دارم و نمی توانم دست از فعالیت سیاسی بردارم . اگر ممانعت کنید و نگذارید در این جا کارم انجام دهم از عراق خواهم رفت .خیال نکنید من به نجف و کربلا چسبیده ام خیر. خمینی هر جا برود انجا کربلا و نجف است
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 11-18-2009
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض زداینده اندوه نبی

حضرت علی ع برای خود دیناری از بیت المال بر نمی داشت و حتی گاهی مجبور می شد که وسایل رزمی اش را بفروشد .همه لباسش یک پیراهن بود که به هنگام شستشو پیراهن دیگری نداشت .یک روز مشغول فروختن شمشیرش بود فرمود:سوگند به خدایی که دانه را شکافت و به موجودات حیاط بخشید با این شمشیر غم های بسیاری را از سیمای پیامبر خدا زدودم و اگر بهای جامه ای داشتم ان را نمی فروختم
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 11-18-2009
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض فرق قدیم و جدید

یکی از دوستان شهید رجایی نقل می کرد :شام را در همدان خوردیم . صاحب چلو کبابی پنج تا بیشتر غذا نداشت و ما هشت نفر بودیم با هم کنار امدیم .تلوزیون برنامه مصاحبه با یکی از مسئولان اموزش و پرورش را پخش می کرد .یکی از مشتریان جلو امد و با اشاره به شهید رجایی که در جمع ما بود زیر گوشم گفت:این اقا وزیر اموزش و پرورش نیست ؟گفتم بله . پرسید :این وقت شب این جا چه می کند ؟گفتم از سنندج برگشته به تهران می رود .گفت: از سنندج؟مگر جاده امن است ؟گفتم مگر قراره امن نباشه ؟گفت: اخر حرفهایی می زنند . گفتم:بی خود می گویند .وزیر اموزش و پرورش در میان مردم سنندج مثل افراد عادی رفت و امد می کرد .کردها برادران ما هستند گوش به حرفهای ضد انقلاب ندهید .مردی که همراهش بود گفت:دنیا را ببین قدیم وزرا با قراول و بساول شب ها جرات سفر کردن نداشتند . حالا ما به وزیر مملکت می گوییم اگر راه امن هست ما هم برویم
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها