وبازهم جملات زیبا
وقتي رازي را به کسي ميگوئي به ياد داشته باش که او هم عزيزي دارد . .
کسي را دل مگر سنگ باشد / که بگذارد کسي دلتنگ باشد . . .
از آبشار پرسيدم تو کيستي ؟ گفت : اشک کوه
گفتم : از چه ميگريي ؟ گفت : از جدائي دوست . . .
سلامت بگويم که در خاطري / گر از چشمم دوري به دل حاضري . . .
زندگي را دوست دارم در پناه نام دوست / نام دلجوئي که همراهان نام اوست . . .
تنها کساني ما را مي رنجانند که هميشه کوشيديم از ما نرنجند . . .
مگر ميشود با سنگ انداختن هاي پياپي در آب ، ماه را از آب گرفت . . . ؟
هفت راز خوشبختي :
متنفر نباش ، عصبي نشو ، ساده زندگي کن ، کم توقع باش ، هميشه لبخند بزن
زياد ببخش ، يک دوست خوب داشته باش
اشکاتو پاک کن همسفر ، گاهي بايد بازي رو باخت ما اينو يادت باشه ، که باز ميشه زندگي رو دوباره ساخت . . .
دريا که بزرگ شد ، نگاهش نتوان کرد / دو دل که يکي شد ، جدايش نتوان کرد . . .
از دور برايت گلي ميفرستم که نامش سلام و بويش عطر دوستي
و پيامش غم دوري توست . . .
کمکم کن ، نذار سهم من از دوست داشتن تو فقط حسرت باشه . . .
ز همه دست کشيدم که تو باشي همه ام / با تو بودن ز همه دست کشيدن دارد . . .
تو ميرسي و در نگاه گرم و مهربان تو / دوباره محو ميشود تمام ناتواني ام . . .
سلامي با اشک ، اشکي چون شمع ، شمعي چون نور ، نوري چون ماه
ماهي چون تو . . .
ما زنده به عشقيم ولي عشق تب دوست / ما طالب مرگيم ولي در طلب دوست
درويش نگاهيم ولي با لب خندان . . .
امشبي را که در آنيم غنيمت بشماريم / شايد اي دل نرسيديم به فرداي دگر .
به تو ساده دل ندادم ، که بري ساده ز يادم . . .
هزاران دهقان براي آمدن باران گريه کردند ، اما خدا فکر کودکي بود که کفشهايش سوراخ بود . . .
گاه گاهي به درد دل خود ميخندم / خلق دارند تصور ، که دلي خوش دارم . .
هر کجا دور از تو باشم نازنين غربت نشينم / هر کجا پايت گذاري ، خاک نرم آن زمينم . . .
با قلب لبريز از غمم امشب صدايت ميکنم / با اشتياق ديدنت ، دل را فدايت ميکنم . . .
خانه هاي جدول زندگي ام را دستان مهربانت يک به يک پر کرد !
رمز جدول چنين بود “دوستم بدار”
آنقدر آه کشيدم ز جهان سير شدم / صورتم گر چه جوان است ولي پير شدم . . .