بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-03-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Talking روزهای به یاد ماندنی دانشگاه


دوستان گرامی کاربران عزیز:
می تونید توی این تاپیک خاطرات به یاد ماندنی و جالبی رو که از فضای دانشگاه ودوستان و اساتید(!!!)دارین قرار بدین!
می دونم که احتیاج نیست بگم رعایت احترام لازمه!همتون خیلی گلید!

(منتظر خاطرات زیبای شما هستیم)
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست


ویرایش توسط raha_10 : 03-03-2010 در ساعت 10:21 AM
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 03-03-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خودت میخای اول شروع کن تا من یادم بیاد و
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 03-03-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یه روز داشتیم می رفتیم سر کلاس تشریح دوستم یه هویی !!! انگار که برقش گرفته باشه به سرعت دوید و داد زد شما برین منم میام!
آقا مام از همه جا بی خبر دوویدیم رفتیم که دیرمون نشه!
استاد زود تر از همه در اتاق رو باز کرد و با خیال راحت رفت تو!!!
بودند بچه ها یه هف هشت تایی!!
دخترام هییی!
چشمت روز بد نبینه داداش!
تا استاد ملافه ی سفید روی جنازه رو کنار زد دو تا از دخترا در جا غش کردند!
پسرام دویدن بیرون و من همین طور متبسم!!! زل زل به استاد نگاه می کردم (بین خودمون بمونه! روحم داشت از کف می رفت)
مرده هه رو بگی می خندید و خیار شو گاز می زد!
نگو ناغافل دوستم رفته بود و یه خیار گاز زده داده بود دسته مرده هه!!!
حالا چه طوریدوستم؟ مخشو می گم(!!!)الله اعلم
(به نقل از دوستم و دوستم از داداشش(اون داداش الان یکی از دکترای خوبه قمه))
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 03-03-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هه هه!!یه بار دو تا از دوستامون( پسر و دختر) تو انجمن بودن و داشتن کارای نهاییه یکی از سمینار هارو انجام میدادند.
در واقع اتاق انجمن تو ساختمان اداری دانشکده هست.که ساعت 3.30 بعد از ظهر بسته میشه...
همیشه کسی که در رو میخواد ببنده میاد و چک می کنه که همه رفتن یا نه...
اما اون روز هیچ کی به اینا تذکر نداده بود...اینام غافل از همه جا داشتن تند و تند کار هارو میکردند...
که یهو اومدن بیرون و دیدن که در ها همه بسته و اونا اونجا گیر اوفتادن
دیگه بیچاره ها تنها کاری که تونستند بکنند این بود که از پنجره دستشویی فریاد بزنند ....
مسئولین اومدند اما با حراست...
و براشون پرونده ای ترتیب دادن!!!
در حالیکه همه می دونستند که اون دو نفر اصلا اهل چیزی نیستند و این یه اتفاق بوده!!!
خلاصه ولشون کردن دیگه!! اینم یه خاطره ای هست که هر موقع دور هم میشینیم و تعریف می کنیم کلی خنده و شوخی در پی داره!!!
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 03-03-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

راه های نمره گیری از اساتید رو هم می تونین بذارین دوستان!
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 03-03-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یادمه که اول ترم دو تا از کلاسام بد جور بود!!!ساعتشو می گم!
منم رفتم با استاد صحبت کردم و ایشون!!! هم قبول کردن که کلاس های استاد دیگه ای رو برم و اون استاد هم نمره ها و حضور و غیاب منو برای این استاد(استاد اولی)بفرستن!
خلاصه من هم با پر رویی یه جلسه رفتم و دو تا نرفتم یه جلسه رفتم و دو تا...!
آخر ترم هم یه جلسه رو با تاخیر رفتم از در که وارد شدم با لهجه ی شیرین انگلیسی گفتم:exquse me profesor من می دونم که ...(گل از گل استاد شکفت)و استاد هم یک نامه ی بلند بالا در وصف من برای استاد دیگر (استاد اولی)نوشتتن که ایشون تمام کلاس های منو شرکت کردن!(اگه استاد این ماجرا رو بخونن !!!در ادامه ی ترم از خجالتم در می یان!!!)
البته باید بگم که منم انگلیسی ام بدک نیست!(قشنگ اینه که اون دو کلمه رو اشتباه نوشته باشم.)
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست


ویرایش توسط raha_10 : 03-03-2010 در ساعت 01:41 PM
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 03-03-2010
fyena fyena آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 3
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


چند وقت توی قم هستیtara
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 03-03-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عزیزم من تصمیم گرفتم که کمی با لهجه های خاص بنویسم(شاید من در آوردی باشه)که کمی جالب بشه!
قضاوت با دوستانه!
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 03-07-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آقا با چند تا از بچه ها رفته بودیم همایش روز مهندس!!!
آخرین نفر هایی که از یک همایش چهار ساعته اومدن بیرون من بودم و دوستم و اون یکی دوستم!!!
دم در ورودی دیدیم که خبری از پذیرایی از مهندسان آینده نیست!!!(البته وقتی داشتیم خارج می شدیم چون دیر رسیده بودیم!!!)
آقا کمی سرم و چرخوندم و دیدم که آخ جون دو تا کارتون کنار پایه ی میزی که برای پذیرایی گذاشته بودند وجووووووووود داره!!!وسایلمو گذاشتم زمین!!!
از خدا خواسته خواستیم کمی شیطنت کنیم گذاشتیمش روی میز اما به سختی!!!
معلوم شد که توش ساندیس بوده!
با یه خودکار درشو که با چسب بستته بودند تا دست هیچ احدالناسی بهش نرسه!!!باز کردم اون یکی از بدوستان هم همین بلا رو به سر اون یکی از کارتون ها
آورد خلاصه دستم بند بود به کتاب و کیف و ... دوستان هم نامردی نکردندو به جای من از هر کدوم یه ده دوازده تایی برداشتند! تا تلافی بسته بودن دست مرا کرده باشند!!!خلاصه کول پشتی هایشان دیگه جا نداشت منم که داشتم اون صحنه ی استفاده از موقعیت رو بر انداز می کردم داشتم از خنده غش می کردم و میگفتم برو بچ بی خیال بسه!در همین احوالات برگشتم و چشمتان روز بد نبینه!!!دیدم که چند تا از آقایان دانشکده ی مهندسی مثل آنکه غول دیده باشند یا برقشان گرفته باشد ده تا چشم قرض کرده هاج و واج مارا می نگرند!!!
گفتم بچه ها کافیه!اما مگه دست بردار بودند!البتته بیچاره ها که پشت سرشان را نمی دیدند!
گفتم من رفتم!آقایان هنوز ما را می نگریستند در همین حال یکی از آن بیچاره ها دید که نهههههههههههههخیر امکان داره هیچی براشون نمونه!گفت اگه چیزی مونده می شه یه دوسه تایی هم به ما بدین!آقایون نخورده بدویین!
منم روحیه امو حفظ کرده گفتم:کارتونی ببر داداش!
بچه ها که صدای ما رو شنیده بودند به سرعت جمع و جور کرده و آمدند و برادران دانشکده مهندسی دانشکده قم ماندندو یه نصفه کارتون پذیرایی!!!
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست


ویرایش توسط raha_10 : 03-08-2010 در ساعت 03:44 PM
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 03-09-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

با یکی از اساتید بد جوری رو در واسی داشتم نمیدونم چرا شاید چون...
خلاصه داشتم میرفتم کلاس توی ترم جدید با اون بنده ی خدا هم ترم قبل کلاس داشتم.
گشتم و گشتم تا کلاسو پیدا کردم از قضا استاد هم کلاس کناری درس داشت!
هنوز نیم ساعتی به شروع کلاس مونده بود هوا کمی گرم بود رفتم آب بخورم وقتی بر گشتم دیدم که کلاس خیلی شلوغه و بچه ها مرتب نشستن به خودم گفتم تو این دو دقیقه این همه آدم از کجا اومد که ناگهان چشمم افتاد به استاد که داشت درس می داد!نگو از شانس خوبم!!!رفته بودم توی کلاس بغلی!
(فکر بد در مورد چون نداشته باشینا!!!من خیلی اون بنده خدا رو اذیت کردم سوالات صد تا یه غاز زیاد می پرسیدم به خاطر همین اون استاد گرامی هم بدون اینکه از هوش سرشار من ناراحت بشه توضیحات رو می داد ولی یک بار ناراحت شدا!!! )
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست


ویرایش توسط raha_10 : 03-09-2010 در ساعت 08:22 AM
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:08 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها