او که جمعه می آید...
بــرای آمـدنــت دیــر مـی شــود، بــرگــرد
زمان ز پرسه زدن سیر می شود، برگرد
در انتــظــار تــو بـا کــولــه باری از وحشت
زمـیـن دوباره زمینگیر می شود، برگرد
بـرای روشنـی چشـم آسمـان، خـورشید
میـان چـشم تـو تـکثیر می شود، برگرد
همیشه جای تو در لحظههایمان خالیست
غـروب جـمعه که دلگیر میشود، برگرد
و جـمـعـهای کـه بـیـایـی، تمام عرش خدا
بـه سمت خاک سرازیر میشود، برگرد
سرودهی: نگار جمشیدنژاد