بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-12-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی

نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی

معرفی و گزارشی از «معرفی و نقد و تحلیل شروح مثنوی»


گر شود بیشه قلم، دریا مدید
مثنوی را نیست پایانی امید
(2247/6)
بخش اول :



به قول استاد فرزانه و دانشمند جناب آقای دکتر شفیعی کدکنی «مثنوی معنوی جلال الدین مولوی، بزرگ ترین حماسه ی روحانی بشریت است که خداوند برای جاودانه کردن فرهنگ ایرانی آن را به زبان پارسی هدیه کرده است و هنوز بشریت در نخستین پله های شناخت این ژرف و بی همتاست». اگر در هر سالی شرحی جامع و کامل بر این کتاب نوشته شود باز هم


میدان تحقیق همچنان باز است و تشنگان این وادی جویای گزارش های بیشتر و بیشترند.
آری، تألیف صدها شرح و تلخیص و ترجمه به زبان های فارسی، ترکی، اردو و ده ها زبان دیگر دنیا که امروزه نسخ خطی فراوانی از آنها در کتابخانه های مختلف دنیا موجود است، نمودارگوشه ای ازعظمت این کتاب عظیم و پر قدر است که به حق لقب «قرآن فارسی» یافته است.
اشعار مولانا چه در مثنوی و چه در غزلیات شمس آکنده و آمیخته با رموزات عرفانی و اسرار ملکوتی است و از همان آغاز تولد و سرایش افهام و اذهان بسیاری از یاران و مریدان مولانا را به خود جلب کرد و طبق آنچه از مکتوبات مولانا و فیه ما فیه او بر می آید و نیز آنچه افلاکی در مناقب العارفین بارها بدان اشاره کرده، مولانا در زمان حیات پر برکت خود آنچه اذهان و افهام کافه انام از این رموزات در بهره اندوزی دچار مشکل می شد، با کلام جان بخش خویش کلام مثنوی را تفسیروتبیین می نمود و ایشان بارها درفهم ابیات و معانی رمز آلود مثنوی به مولانا مراجعه می کردند.
پس از مولانا و سلطان ولد که در شرح مثنوی آثار و تقریراتی از خویش به یادگار نهاده اند، قدیمی ترین شرح درباره مثنوی شرح احمد رومی از مریدان سلطان ولد و فرزندش عارف چلبی است که فروزانفر از آن خبرداده و دو نسخه از آن را در دست داشته است. این شرح که به قول زرین کوب شرح در خور ملاحظه ای نیست، در سال 720 ق تألیف شده است. بعد از این شرح، نشانی و اثری از شرح و تفسیر در خور بر مثنوی تا حدود دو قرن به دست نیامده است.
پس از در گذشت مولانا توجه به آثار او و کوشش در شناخت شخصیت معنوی و عرفانی او به خصوص در حوزه یاران مولانا در قونیه بیشتر شد؛ لذا نخستین کوشش ها نیز در همان قونیه صورت گرفت.فریدون سپهسالار (629 - 719ق) که به قول خود چهل سال به مولانا خدمت کرده بود، در کتابی فارسی به ذکر مناقب و احوال مولانا پرداخت. افلاکی نیز حدود پنجاه سال بعد از مولانا(718ق)مناقب العارفین را در ذکر مناقب و احوال و کرامات مولانا از کودکی تا رحلت نگاشت. این کتاب علی رغم حکایات مبالغه آمیزی که دارد، در بین دوستداران مولانا محبوبیت و شهرت زیادی پیدا کرد، به طوری که بارها از سوی پیروان مکتب مولانا تلخیص و ترجمه شده است، برای نمونه صابونی خلاصه از آن را با نام ثواقب المناقب به علاقه مندان عرضه کرده. محمود مثنوی خوان نیز ترجمه ی از آن صورت داده است که به ثواقب محمود مثنوی خوان مشهور بوده است.




قدیمی ترین آثاری که می توان نامی از مولوی یا اشعاری از او را در آنها یافت، آثار علاءالدوله سمنانی (735ق)و شیخ نصیر الدین چراغ دهلی(757ق) و میر سید علی همدانی (785ق) است. علاءالدین سمنانی در پاسخ شخصی که از او پرسیده است «مولانای رومی چگونه کسی بوده» گفته است: «من هرگز


سخن او نشنودم که وقت من خوش نشده است».دو بیت از مثنوی در ملفوظات شیخ نصیر الدین چراغ دهلی و چند بیت از غزل مولانا در ذخیره الملوک می رسید علی همدانی نیز آمده است. بیشترین علاقه به مولانا و اشعار او را در شعر و آثار بزرگان قرن نهم مانند قوام الدین سنجانی (م 820 ق)، شاه قاسم انوار، خواجه ابوالوفا خوارزمی (م 835ق)، کمال الدین (تاج الدین) حسین خوارزمی (م 840ق) می توان مشاهده کرد.
در حقیقت کوشش برای شرح مثنوی نیز از همین کمال الدین حسین خوارزمی شروع می شود. دو شرح منظوم و منثور او بر مثنوی به نام های کنوز الحقائق و جواهر الاسرارو زواهر الانوار به اعتباری اولین شروح منظم و منسجم بر مثنوی به حساب می آیند. از کنوز الحقائق جز قسمت هایی بر جای نمانده، اما جواهر الاسرار او منبع بسیاری از شارحان و محققان مثنوی بوده است، و لو آنکه شارح توانسته تنها سه دفتر را شرح کند. درباره این شروح به تفضیل سخن خواهد رفت.
پس از در گذشت مولانا توجه به آثار او و کوشش در شناخت شخصیت معنوی و عرفانی او به خصوص در حوزه یاران مولانا در قونیه بیشتر شد؛ لذا نخستین کوشش ها نیز در همان قونیه صورت گرفت.

به دنبال خوارزمی ، نظام الدین محمود شیرازی معروف به شاه داعی، شاعر و عارف بزرگ قرن نهم (810 - 870ق) حاشیه یا شرحی بر مثنوی نوشت که علی رغم کاستی ها و نارسایی هایی که درآن مشاهده می شود، در خور تحسین و توجه است. وی نیز مانند خوارزمی پیرو مکتب محیی الدین عربی است و از منظر آن عارف بزرگ به شرح پاره ای از مشکلات مثنوی پرداخته است. شاه داعی نیز قبل از این شرح هجده بیت از ابیات مثنوی را شرح می کند و سپس آن را ضمیمه شرح خود می سازد.
البته نمی توان از کوشش های مولانا یعقوب چرخی (م 851ق) و مولانا عبدالرحمن جامی (م 898ق) نیز در این قرن چشم پوشی کرد.چرخی از مشایخ فرقه نقشبندیه است و مثنوی در میان پیروان این فرقه همواره به دیده عظمت و احترام نگریسته می شده است. او به خواهش برخی اصحاب به شرح دیباچه مثنوی و توضیح و تحلیلی مختصر درباره داستان پادشاه و کنیزک و شیخ دقوقی و قصه همشهری عارف خود شیخ محمد سررزی می پردازد. جامی که خود را ارادتمندان مولاناست و درباره ی دیدارش از قونیه و تربت مولانا حکایاتی نقل شده است. بر دوبیت آغازین مثنوی شرحی مبسوط به نظم و نثر می نویسد که بسیاری ازشارحان بعد از اوبه خصوص پیروان مکتب ابن عربی از این شرح استفاده کرده اند.
اسیری لاهیجی و شیخ علاءالدین علی بن محمد شاهرودی معروف به «مصنفک» از دیگر بزرگانی اند که به شرح بعضی از ابیات مثنوی و رفع دشواری های آن در قرن نهم دست زده اند.ملاحسین کاشفی سبزواری (م910ق)واعظ مشهور و نویسنده ی پرکار قرن نهم و دهم نیز تلاش های ارزنده ای درباره مثنوی انجام داده است. او علاوه بر دو خلاصه از مثنوی به نام های لب المعنوی و لب لباب ظاهراً شرحی نیز بر مثنوی نوشته است که بعضی از تذکره نویسان از آن خبر داده اند.


مثنوی در شبه قاره هند نیز محبوبیت فراوانی پیدا کرده بود، به طوری که از قرن دهم تا سیزدهم چند شرح بر مثنوی نوشته شد. در میان سلسله های تصوف در هند طریقت چشتیه علاقه و توجه بیشتری به آثار مولانا از خود نشان داد.
می گویند پیشوای این طریقت نظام الدین اولیاء (م725ق) خود شرحی بر مثنوی نوشته است که قسمتی از آن در انجمن آسیایی بنگال

نگهداری می شود. این شرح دومین شرح نوشته شده بر مثنوی بعد از شرح احمد رومی است.

به هر حال استقبال گرم حاکمان شبه قاره و مهاجرت شاعران و فعالیت متصوفان ایرانی و غیر ایرانی زمینه ی پیش ده ها شرح ناقص و کامل بر مثنوی را در شبه قاره فراهم کرد که از مهم ترین شروح بازمانده می توان به موارد زیر اشاره کرد:
  1. 1-لطائف المعنوی فی حقائق المثنوی، عبداللطیف عباسی گجراتی(قرن یازدهم)؛
  2. 2-مکاشفات رضوی، مولوی محمد رضا ملتانی لاهوری (قرن یازدهم)؛
  3. 3-مخزن الاسرار، ولی محمد اکبر آبادی (قرن دوازدهم)؛
  4. 4-فتوحات معنوی، عبدالعلی محمدبن نظام الدین معروف به بحرالعلوم(قرن نوزدهم)؛
  5. 5-اسرار الغیوب، خواجه ایوب پارسا(قرن دوازدهم).
و از این میان شرح محمداکبرآبادی که کوشیده است مثنوی را بر اساس دیدگاه های ابن عربی تفسیر کند، تأثیر بیشتری بر شروح بعد از خود نهاده است.
البته شروح و ترجمه هایی از مثنوی به زبان های دیگر صورت گرفته که موفق تر از همه ترجمه مثنوی به زبان اردو به نام پیراهن یوسفی است که مولانا محمد یوسف علی شاه چشتی نظامی در سال 1293 ق به آن اقدام کرده و چندین بار به چاپ رسیده است؛ همچنین از شروح موفق شرح مفتاح العلوم از مولانا میرزا محمد نذیر عرشی نقشبندی به اردو و شرح پیر امام شاه به زبان پنجابی و شرح عبدالجبار بنکش به زبان پشتو می باشند.
آثاری در آسیای صغیر نیز در این زمینه به وجود آمد. گزیده 360 بیتی یوسف دده از مثنوی و شرح آن به قلم عبدالله بن محمد رئیس الکتاب العثمانیه و نوشتن شروح و تلخیصاتی دیگر بر این منتخب او را در زمره پژوهندگان و شارحان مثنوی نیز به شمار آورده است و می توان گفت اقدام او در توجه شارحان ترک به شرح مثنوی در نیمه قرن دهم و یازدهم موثر بوده است، به طوری که پس از او چندین شرح ناقص و کامل در قرن دهم بر مثنوی نوشته می شود. ابراهیم بن صالح مغلوی معروف به شاهدی شرحی منظوم و خوب درباره مثنوی دارد. ظریفی حسن چلبی(942ق)کاشف الاسرار و مطلع الانوار را در شرح بعضی از ابیات دفتر اول مثنوی می نویسد. چند شرح دیگر و نه چندان مهم در همین قرن در آسیای صغیر بر مثنوی نوشته می شود. نخستین شرح منظم و کامل را در ترکیه مصلح الدین مصطفی بن شعبان معروف به سروری (م969ق) بر مثنوی به فارسی می نویسد و پس از آن شمعی در اواخر قرن دهم (995ق) شرحی را بر مثنوی شروع می کند و پس از گذشت چهارده سال مؤفق می شود، شش دفتر مثنوی را به ترکی شرح کند. این دو شرح قدیمی ترین شروح کامل برمثنوی در ترکیه به حساب می آیند. پس ازآنها رسوخ الدین اسماعیل انقروی (1041ق) موفق می شود جامع ترین و ارزنده ترین شرح ترکی را بر مثنوی بنویسد. بعد از انقروی شروح دیگری نیز بر مثنوی به وجود آمد که مهم ترین آنها عبارت اند از:
  1. 1-جواهر بواهر، صاری عبدالله افندی (م1071ق)؛
  2. 2-روح المثنوی، اسماعیل حقی(م1063ق)؛
  3. 3-ترجمه و شرح مثنوی شریف، عابدین پاشا حکمران انقره(م1259ق)؛
ادامه دارد ...


نویسنده:یوسف بیگ باباپور- عضو هیأت علمی دانشگاه
منبع: آینه پژوهش شماره 112
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 03-12-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی 2

نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی 2


بخش دوم :




در این دوره در ایران نیز شروحی بر مثنوی به وجود آمدند که درباره هر یک سخن خواهیم گفت و مهم ترین آنها اجمالاً به قرار زیر است:
ملامحمد صالح قزوینی از علمای مشهور شیعی در عهد صفویه که خود ازشاگردان میرداماد و هم عصران علامه مجلسی و شیخ حر عاملی بوده است، شرحی بر ادبیات دشوار مثنوی می نویسد که شرح دفتر چهارم آن به همراه آن دو صفحه از دفتر پنجم باقی مانده است.
شرح ناشناخته ی دیگر که در کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی نگهداری می شود، از قرن دهم


ق است که تنها یک دفتر از آن باقی مانده و نام شارح نیز مشخص نیست؛ اما شارح می نویسد که حدود بیست سال از عمرش را صرف شرح مثنوی کرده است.
قطب الدین محمد لاهیجی اشکوری (م1075م)و علی فرزند شیخ فضل الله گیلانی فومنی(م1018 ق)و حاج ملا محمد علی نوری (م 1252ق) نیز ابیاتی از مثنوی را شرح کرده اند. میرزا حسن بن محمد صادق خان که خود از ملازمان شاه عباس اول بوده، نیز شرحی بر مشکلات مثنوی نوشته است.
حکیم عارف بزرگ قرن سیزدهم حاج ملاهادی سبزواری نیز با شرح ارزشمند خود بر مثنوی بزرگ زرین دیگری به کارنامه خویش می افزاید. او می کوشد مثنوی را از دیدگاه حکمت و شریعت به خصوص آرا و عقاید صدرالدین شیرازی شرح و تفسیر کند.
در میان غربیان نیز در قرون گذشته کوشش هایی در زمینه ترجمه و تفسیر مثنوی شده است، از جمله هامربور گشتال (م 1856م)دیپلمات و خاورشناس اتریشی منتخبی ازابیات مثنوی را به زبان آلمانی ترجمه کرد. سپس تورلوگ (وزیر پروتستان آلمان) به تحقیق و معرفی مثنوی پرداخت. درانگلیس نیز وین فیلد و ویلسون ترجمه هایی از مثنوی فراهم آوردند که بعدها به پسند نیکلسون درآمد.
در میان غربیان نیز در قرون گذشته کوشش هایی در زمینه ترجمه و تفسیر مثنوی شده است، از جمله...

گولپینارلی شروحی را که خود ملاحظه نموده، در کتاب مولویه بعد از مولانا معرفی می کند. این شروح که اغلب به زبان ترکی و برخی به فارسی است، عبارت اند از: شروح کمال الدین حسین بن حسن خوارزمی موسوم به کنوز الحقائق فی رموز الدقائق وجواهر الاسرار و زواهر الانوار ، شرح بحر العلوم عبدالعلی محمد لکهنوی ، شرح سروری ، شرح سودی ، شرح شمعی ، شرح انقروی ، شرح عبدالمجید سیواسی ، شرح صارمی عبدالله موسوم به جواهر بواهر مثنوی ، شرحاسماعیل حقی بروسوی موسوم به روح المثنوی ، شرح شیخ مراد بخاری ، شرح عابدین پاشا ، شرح طاهر اولغون موسوم به درس های مثنوی ، شرح پیری پاشا ، شرح هدایی عزیز محمود ، شرح حسن دده و... که به شرح هر یک خواهیم پرداخت.

ایشان علاوه بر شروح زبور به معرفی ترجمه هایی از مثنوی پرداخته اند که به قرار زیر است:
1-در قرن هجدهم م نحیفی سلیمان (م1151ق) از شاعران مولوی-حمزوی مثنوی را به طور منظوم به ترکی برگردانده و در کار خود توفیق یافته است. این ترجمه همراه ترجمه فرخ افندی (م 1256ق) بر دفتر مجعول هفتم به خط نستعلیق در سال 1286ق در مطبعه ی بولاق مصر چاپ شده است.

2-طاهر بروسوی می نویسد که عبدالله صالح از پیروان طریقت عشاقی (م1197ق)مثنوی را در استانبول ترجمه کرده است، اما وی قید نکرده است که ترجمه مزبور کامل بوده یا ناقص و همچنین روشن نکرده است که ترجمه در کجا بوده است.

3-خیری بیک ( م1308ق ) که به سبب انتشار مجموعه ای به نام کوتوک به «صاحب کوتوک» شهرت داشته است، به هوس افتاده که مثنوی را به نظم ترجمه کند که ترجمه خوبی از آب در نیامده است.

4-می گویند که عونی ینی شهری (م1310ق) ترجمه ای منظوم تا پایان دفتر چهارم داشته است.

5-ترجمه منظوم به وزن هجایی از فیض الله ساجد اولکو که از سوی خانه ی خلق قونیه در مجموعه ی قونیه 6. حافظ محمد امین، شیخ مولویه توقات، دفتر هفتم را نیز از مولانا پنداشته وآن را نظماً به ترکی ترجمه کرده است. نسخه ای از آن به شماره 6323 جزو نسخه های خطی ترکی کتابخانه اونیورسیته ی استانبول نگهداری می شود.

6-شاکر محمد از تربیت یافتگان درباره (م1252ق) در استانبول مثنوی را به ترکی منظوم درآورده است. اونیز دفتر هفتم را از مولانا دانسته و آن را به ترجمه خود افزوده است.یک نسخه از آن به صورت زیبا و مذهب که یک سال بعد از پایان ترجمه استنساخ شده، در موزه کتابخانه دانشگاه استانبول به شماره 6308 بین نسخ خطی ترکی ثبت شده است.

7-ضمناً مرحوم گولپنارلی به ترجمه منثور مثنوی خود نیز اشاره کرده است که در سال های 1942-1946م به چاپ رسیده است.



به صورت پاورقی انتشار یافته و بعدها به کوشش انتشارات ترکیه در سال 1945 م به چاپ رسیده است.
اصطلاح نامه هایی نیز طی سه قرن پیشین بر مثنوی ترتیب یافته است که گولیپنارلی از آنها یاد می کند، عبارت اند از: ازهار مثنوی و انوار معنوی از شریف علایی بن محبی الشیرازی؛ مظهر الاشکال از محمد شعبان زاده که لغتنامه ی ترکی است به ترتیب الفبایی ترکی و یک نسخه از آن به شماره 565 در کتابخانه ی حالت افندی موجود است که در سال 1113 تحریر یافته است.


تردید نیست که در بین شارحان مثنوی کسانی بودند که به صرف داشتن علاقه جدی به مولانا و وابستگی به او به شرح مثنوی پرداخته اند. افرادی نیز برای داشتن اثر وشمرده شدن در عداد فضلا و کسب عنوان شارح و حتی به قصد خودنمایی و اظهار برتری کار شرح مثنوی را در پیش گرفته اند. در مشرق زمین شرح در اکثر موارد برای فهمیدن، توضیح و فهمانیدن مطلب نوشته نمی شد، بلکه به آکندن اثر از اصطلاحات و تعقید هر چه بیشتر متن منجر می شد. شارح حتی لزومی احساس نمی کرد که دریابد غرض صاحب متن چیست، هر چه خود دریافت یا به عبارت صحیح تر مذهب ومشرب و اعتقاد خود را اساس قرار می داد و خواننده را شاید از قصد صاحب متن به کلی دور می کرد. هیچ شارحی آن گاه که مثنوی را شرح می کرده، دیگر آثار مولانا و آثار عمده و اصلی حیات وی را مطالعه نمی کرده است، در حالی که دیوان مولانا، افکار مندرج در مثنوی و حتی محتوای حکایات آن را شرح می دهد؛ در فیه ما فیه وی فصل هایی هست که به شرح ابیات مثنوی اختصاص دارد و مقالات شمس مهم ترین مأخذ مثنوی است.
دراینجا به معرفی اجمالی برخی از شروح وجود مثنوی به ترتیب زمانی می پردازیم. نسخ خطی این شروح که به زبان های فارسی، ترکی، عربی، اردو، پشتو، پنجابی و... نگارش یافته اند، در کتابخانه های مختلف دنیا وجود دارد که حتی الامکان به معرفی آنها خواهیم پرداخت:
تردید نیست که در بین شارحان مثنوی کسانی بودند که به صرف داشتن علاقه جدی به مولانا و وابستگی به او به شرح مثنوی پرداخته اند. افرادی نیز برای داشتن اثر وشمرده شدن در عداد فضلا و کسب عنوان شارح و حتی به قصد خودنمایی و اظهار برتری کار شرح مثنوی را در پیش گرفته اند.


الف) شروح شناخته شده (ق 8-14)


1- شرح احمد رومی بر مثنوی (ق8)

استاد فروزانفر در مقدمه شرح مثنوی شریف از این شرح نام می برد و می فرماید که دو نسخه ی خطی از آن را در اختیار داشته است. این شرح که نگاشته ی احمد رومی معاصر سلطان ولد و فرزندش اولو عارف چلبی بوده است، حدود 48 سال بعد از فوت مولانا نوشته شده است و قدیمی ترین شرح شناخته شده درباره شرح مشکلات مثنوی است. این کتاب در هشتاد فصل تنظیم شده است و شارح در آغاز هر فصل آیه ای از قرآن یا حدیثی از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر می کند و پس از شرح آن حکایتی مناسب شرح بیان می کند و برای اثبات و تقریر مطلب به چند بیت از مثنوی استشهاد می جوید. آیات و احادیث منقول نیز در شرح و تفسیر ابیات مذکور مثنوی است. این کتاب اشکالات و کاستی ها و سستی هایی دارد، اما چون قدیمی ترین شرح مثنوی است، در خور توجه و حایز اهمیت است.

2-جواهر الاسرار و زواهر الانوار (ق9)

نویسنده این اثر کمال الدین حسین بن حسن خوارزمی (م840ق) است و از شاگردان و مریدان خواجه ابوالوفای خوارزمی و از صوفیان مشهور سلسله کبرویه می باشد. از زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. نثر زیبا، آهنگین، مسجع ومرصع این شرح که تقریباً اولین شرح منسجم و منظم و مرتب ابیات مثنوی است، به آن لطافت و زیبایی و دلنشینی بیشتری بخشیده است. وی پیش از شرح مثنوی ده مقاله در احوال مشایخ و بزرگان طریقت و اصول و آداب و اصطلاحات تصوف می آورد و مقدمه مدخل اثرش قرار می دهد. خوارزمی پس از این مقالات که در مجلدی جداگانه به چاپ رسیده است، دفتر اول مثنوی را شرح می کند و پس از فترت و تأخیر زیاد به سال 833 ق شروع به شرح تمام دفتر دوم و سوم می نماید و احتمالاً به شرح بقیه دفاتر توفیق نمی یابد.

3-کنوز الحقائق فی رموز الدقائق(ق9)




این اثر اولین شرح منظوم مثنوی است. کمال الدین حسین خوارزمی (صاحب جواهر الاسرار) ناظم آن است، اما متأسفانه جز بخشی از آن به جای نمانده است. شارح علاوه بر این شرح و شرح قبلی آثار دیگری دارد که عبارت اند از: ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار، نصیحت نامه شاهی یا نصایح شاهی ، المقصد الاقصی فی ترجمه المستقصی ، دیواراشعار، (25) تحفه الابرار فی افضل الاذکار ، کتابی درعلوم ظاهری و اصطلاحات آن ، کتابی در مستی از باده عرفان ، شرح قصیده برده . اولین بار این شرح خوارزمی در هندوستان به چاپ رسیده است.


4-رساله نائیه(ق9)

مولانا یعقوب چرخی (م851ق) از پیروان و شاگردان خواجه بزرگ بهاءالدین نقشبندی آن را در نیمه اول قرن نهم تألیف نموده است. این شرح مشتمل بر شرح دیباچه مثنوی و تحلیلی مختصر درباره داستان پادشاه و کنیزک و دو داستان دیگر یعنی شیخ دقوقی و شیخ محمد سررزی می باشد. روش چرخی آن است که نخست یک یا چند بیت از مثنوی را نقل می کند و سپس به شرح و توضیح کلی آن می پردازد. نقل احوال و حکایات بزرگان تصوف و استشهاد به کلام آنان و همچنین ذکر آیات و احادیث و اشعار مناسب از ویژگی های این تفسیر مختصر است. نثر کتاب ساده و فصیح و به دور از تعقیدات و مغلقاتی است که گاه در آثار بزرگان صوفیه مشاهده می شود. از این کتاب ترجمه ای به زبان اردو و به کوشش محمد نذیر رانجها صورت گرفته و در سال 1986 م چاپ شده است.
علاوه بر رساله نائیه دو کتاب دیگر به نام های تفسیر چرخی و رساله اثبات وجود اولیا را برای او ذکر کرده اند.


5-رساله النائیه (نی نامه) (ق9)

این رساله نوشته شاعر و عارف نامدار قرن نهم نورالدین عبدالرحمان جامی (م898ق)است. کتابی کوتاه و مختصر در شرح دو بیت آغاز مثنوی می باشد که بیشتر شارحان بدان اشاره کرده اند و گاه عین عبارت یا مضمون آنها را در شرح خود آورده اند. جامی در این شرح پس از مقدمه ای کوتاه در وصف و عظمت مولانا و اثر برجسته او و اظهار عجز از شرح اسرار و معانی بلند آن به صورت منظوم و منثور به شرح دو بیت آغازین مثنوی می پردازد.
ادامه دارد ...
نویسنده:یوسف بیگ باباپور- عضو هیأت علمی دانشگاه
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 03-12-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی(3)

نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی(3)

بخش سوم :


6-شرح مثنوی





شرحی است بر بعضی ابیات مثنوی از شیخ علاءالدین علی بن محمد شاهرودی معروف به «مصنفک». با توجه به اینکه حاجی خلیفه وفات او را در سال 875 ق ذکر می کند، این شرح باید در قرن نهم نوشته شده باشد. اطلاع زیادی از این شرح و مؤلف او به دست نیامد.
7-شرح ابیاتی از مثنوی


این نگاشته از شمس الدین محمد اسیری لاهیجی (حدود 896 -912ق) شاعر و عارف قرن

نهم ق و شارح منظومه گلشن راز است که در شرح دو بیت از مثنوی است:
چون بی رنگی اسیر رنگ شد
موسی ای با موسی ای در جنگ شد
چون به بی رنگی رسی کان داشتی
موسی وفرعون دارند اشتی
این کتاب در ذکر مجموعه آثار «اسیری» آمده وبه همراه پنج رساله ی دیگر وی در خاتمه دیوان اشعار او به چاپ رسیده است.

8-شرح مثنوی معنوی (ق9)


این شرح از شاه داعی الی الله شیرازی (م870ق)، عارف بزرگ قرن نهم از پیروان مکتب ابن عربی است. هر چند شارح کوشید تمام مثنوی را شرح کند، ولی شرح او تفصیل لازم را ندارد و بسیاری از مشکلات و غوامض مثنوی در آن فرو گذار شده است، به خصوص دفتر ششم که تنها در چهارده صفحه است و شرح 38 بیت آغازین این دفتر را در بر دارد.

9-شرح ابیاتی از مثنوی


شاه داعی به گزارش بیت هایی از مثنوی می پردازد که به وحدت وجود اشاره دارد و بیشتر بیت هایی اند که واژه رنگ در آن به کار رفته است.گویا شارح بعد از نوشتن شرح این ابیات که حدود هجده بیت از مثنوی است، آن را به شرح مثنوی خود که ذکر آن گذشت افزوده است و مصحح آقای محمد نذیر رانجها آن را در ذیل توضیحات ابیات مربوط در دفتر اول آورده است.

10-کاشف الاسرار و مطلع الانوار(ق10)


این نوشته به ظریفی حسن چلبی (م942ق)تعلق دارد. صاحب کشف الظنون از آن یاد می کند . شرحی است بر بعضی از ابیات دفتر اول مثنوی تا پایان داستان پادشاه و کنیزک . نام وی در کتاب مولویه بعد از مولانا به عنوان «تذکره نویس» آمده است.

11-شرح مثنوی (ق10)


ولی حسن بن علی کاشفی بیهقی (م910ق) صاحب لب لباب مثنوی و لباب المعنوی فی انتخاب المثنوی به این شرح پرداخته است. صاحب الذریعه سه شرح مثنوی را به وی نسبت داده است و در کشف الظنون نیز از لباب المعنوی وی یاد شده است. شاید منظور صاحب الذریعه علاوه بر شرح مثنوی دو انتخاب مثنوی از وی است که هر دو شرح گونه ای بر مثنوی به حساب می آیند، چرا که وی در این دو کتاب ابیات هم مضمون را در کنار هم آورده و بدین شیوه هر بیتی را با بیت دیگر مثنوی شرح کرده است.

12-شرح مثنوی معنوی (ق 10)


این شرح از مولانا جلال الدین واعظ بخارایی است که ظاهراً همان شاه جلال بخارایی از سادات شیراز است (م944ق) که شرحی بر گلشن راز نیز نوشته است.

13-شرح مثنوی معنوی (ق10)



این شرح سامان یافته مولانا ادریس فرزند حسام الدین بدلیسی (تبلیسی) و در گذشته 926-930ق است که احمد منزوی در نسخه های فارسی از آن خبر داده است. این شرح را شارحی به نام سلطان خان عثمانی نوشته است. علاوه بر این شرحی برگلشن راز نیز داشته است.

14- اختیارات مثنوی(ق 10)


شرح برخی ابیات دشوار مثنوی معنوی است که به انتخاب و همت احمد دده صبوحی توقادی ، شیخ مولوی خانه ینی قاپو (م 954ق) نوشته شده است. شارح در بین مولویه از احترام والایی برخوردار است و این همان کسی است که در باب شرح دفتر هفتم مثنوی به انقروی اعتراض می کند و می گوید: «چنانچه به تدریس آن برخیزد، کرسی درسش خراب می کنم». از این شرح اطلاعات زیادی در دست نیست.

15-شرح مثنوی معنوی (ق10)


از این شرح تنها نی نامه خبر داده است و شارح آن را عبدالوهاب بن جلال الدین همدانی معروف به «صابونی» (م 948ق) معرفی کرده است. به قولرضا شجری این شارح همان کسی است که مناقب العارفین افلاکی را در سال 945ق با نام ثواقب المناقب تلخیص کرده و به فارسی بر گردانده است. وی یکی از مشایخ نقشبندی همدان بوده که به مصر مهاجرت کرده و مدتی در مولوی خانه قاهره اقامت داشته و پس از مسافرت به مدینه و گذراندن آخرین سال های عمر خود در همان شهر وفات کره است.

16-شرح مثنوی مولوی (ق10)


اولین شرح منظم و کاملی است و از سروری (مصلح الدین مصطفی بن شعبان) شاعر عثمانی می باشد. شارح در قرن دهم (897-969ق) زندگی می کرده است و اهل گلیبولی بوده است. وی هر روز در مدرسه خود مثنوی تدریس می کرد. وی پس از نوشتن جلد اول و شرح و تقدیم آن به سلطان مصطفی به امر او جلد دوم شرح را نیز می نگارد. حاجی خلیفه در کشف الظنون از این شرح یاد کرده است. سروری به سه زبان فارسی ، ترکی و عربی مسلط بوده و دارای آثاری چون شرح بوستان سعدی (به فارسی)، شرح روح الارواح(به عربی)، شرح دیوان حافظ (به ترکی)، شرح گلستان سعدی و کتاب بحرالمعارف در عروض و قافیه (به فارسی) و.. می باشد.

17-گلشن توحید (ق10)


شرحی است منظوم بر مثنوی مولوی که با قلم ابراهیم بن صالح مغلوی شاهدی دده (م حدود 975ق)است. وی یکی از پیروان مکتب مولیه می باشد. از زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست. اما عنوان برخی آثار در دسترس دیگر وی عبارت است از: فرهنگ فارسی به ترکی، دیوار اشعار. شارح ششصد بیت از ابیات زیبایی مثنوی (هر دفترصد بیت) را انتخاب کرده و با سرودن پنج بیت در وزن مثنوی برای هر بیت مثنوی آن را شرح کرده است. وی با ایجاد ارتباط بین ابیات توانسته است آن را به صورت مجموعه ای پیوسته و منظم و مشحون از اسرار عشق لآلی و گوهرهای ثمین عرفان سازد. در هر حال این شرح یک شرح خوب و جامع نمی تواند باشد.

18-ازهار مثنوی و انوار معنوی(ق10)


این شرح اثر علائی بن محبی الواعظ الشیرازی (م 902ق) است که بخش های پراکنده معارف بهاء ولد را نیز گرد آورده است. شارح پس از شرح دیباچه، لغات دشوار و عبارات عربی و فارسی مثنوی را به ترتیب الفبایی به ترکی ترجمه می کند و احیاناً توضیح می دهد. حاجی خلیفه از این اثر یاد کرده است.


19-شرح جزیرةالمثنوی (ق10)


شرح منتخبی از مثنوی مولاناست، از یوسف دده معروف به سینه چاک (م935ق). 360بیت از ابیات مثنوی را که معمولاً با هم تناسب داشته اند، گزینش کرده و سپس به همت عبدالله بن محمد رئیس الکتاب العثمانیه و شیخ مولوی خانه ی شام (م1072ق) به سال 979 ق به


ترکی شرح کرده است. این شرح کم حجم از همان آغاز مورد پسند صوفیه و مولویان واقع شده است، به طوری که غالب شاعر (شیخ خانقاه غلطه م 214ق) شرح دیگری بر این شرح زده است و سمحات لمعات بحرالمعنوی فی شرح الجزیره المثنوی نام گرفته است.

20-شرح فاتح الابیات(ق10)


مشهورترین و جامع ترین شرح ترکی بر مثنوی است که رسوخ الدین اسماعیل انقروی از مشایخ بزرگ طریقه مولیه نوشته است. وی علاوه بر این شرح عظیم بر مثنوی آثار دیگری دارد، از جمله: زبده الفصوص (خلاصه فصوص الحکم ابن عربی)، شرح هیاکل النور شیخ شهاب الدین سهروردی(به زبان ترکی عثمانی)، مفتاح البلاغه (در بلاغت و قواعد ادبی)، نصاب مولوی (به فارسی)، شرح قصیده تائیه با نام مقاصد العلیه.
این شرح را عصمت ستارزاده به فارسی برگردانده و در سال 1374 به همت انتشارات زرین درهفده جلد به چاپ رسیده است.
ادامه دارد ...
نویسنده:یوسف بیگ باباپور- عضو هیأت علمی دانشگاه
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 03-12-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی( 4)

نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی( 4)

بخش چهارم:


21-شرح مثنوی معنوی (ق11)



از شروح هندی در قرن یازدهم ق است. شارح آن میر محمد نورالله احراری (م10730ق) است که از ایام جوانی تا زمان شرح که روزگار میان سالی را می گذرانده، به خواندن مثنوی اشتغال داشته و یادداشت هایی بر آن می نوشته است. این شرح در حقیقت، تفصیل و تدوین همان یادداشت هاست که به تمنای گروه زیادی از طلاب صورت پذیرفته و در حاشیه

مثنوی نوشته شده است. این شرح در سال 1293 ق در بمبئی به چاپ رسیده است. شارح علاوه بر مثنوی، گلستان سعدی و یوسف و زلیخای جامی را نیز گزارش کرده است.

22-فتح المثنوی (ق11)


شرحی است بر مثنوی به قلم شاه فتح محمد بن عیسی جندالله برهان پوری (م 1080ق)از علما و عرفای هند که به لقب «عین العرفا» نیز ظاهراً شهرت داشته است. نام شرح بی گمان از نام شارح گرفته شده است. آثار شارح در موضوعات مختلف، آشنایی و تبحر او در زمینه های فلسفی، عرفانی و دینی خاطر نشان می کند. منزوی هفت اثر از او ذکر کرده که برخی از آنها عبارت اند از: مفتاح الصلاه، فتوح العقاید، المذاهب الاربعه، فتح الطریقه، تحقیق وحدت الوجود.

23-شرح بیتی از مثنوی (ق11)


شرحی است بر یک بیت از مثنوی:
هر که بالا تر رود ابله تر است /استخوان او بتر خواهد شکست
قطب الدین محمد فرزند شیخ علی شریف لاهیجی اشکوری (م1075ق) شاگرد میرداماد آن را شرح کرده است و احمد منزوی نیز در فهرست مشترک بدان اشاره کرده است.

24-شرح مثنوی (ق11)




این شرح از ابوالمعالی لاهوری (م1024ق)است که برخی ابیات دشوار مثنوی را شرح کرده و آن را به شاهزاده دارا شکوه سپرده است و او این شرح را همراه تألیف دیگرش سکینة الاولیاء حدود 1058 آورده است.
25-شرح مثنوی (ق11)


شرحی است بر مثنوی از میرزا حسن بن محمد صادق خان که صاحب الذریعه از آن خبر داده است. این شرح یکی از شروح قرن یازدهم ق

است که در زمان شاه عباس اول نوشته شده است.

26-شرح بیتی از مثنوی (ق11)


در شرح بیتی از مثنوی است:
کورکورانه مرو در کربلا /تا نیفتی چون حسین اندر بلا
علی فرزند شیخ فضل الله گیلانی فومنی زاهدی (م1018 ق) آن را گزارش و شرح کرده است.

27-کنوزالعرفان و رموز اصحاب الایقان(ق11)


اثر ملا محمد صالح روغنی قزوینی از علمای مشهور و محققان قرن یازدهم ق است که در عهد شاه عباس دوم و شاه سلیمان صفوی می زیسته است. وی شاگرد میر داماد و با شیخ حرعاملی و علامه مجلسی نیزهم عصر بوده است. از آثار او می توان به برکات المشهد المقدس (ترجمه فارسی عیون الاخبار)، ترجمه صحیفه سجادیه، ترجمه محاضرات راغب اصفهانی، عهدنامه مالک اشتر، شرح نهج البلاغه، ترجمه توحید مفصل و... اشاره کرد.
این شرح، شرح دفتر چهارم مثنوی است که در 1374 به کوشش محمد رضا بندرچی و اهتمام انتشارات معارف به چاپ رسیده است.

28- مکاشفات رضوی مولوی (ق11)


از شروح فارسی و ارزشمندی است که در شبه قاره هند در قرن یازدهم ق به رشته تحریر درآمده است. از زندگی شارح اطلاع چندانی در دست نیست. گویا این شرح در 1084 ق نوشته شده و شارح با وجود وظایف دیوانی با عشقی تمام و شوری تام در فرصت های به دست آمده به شرح مشکلات و دقایق و نکات ابیات مثنوی می پردازد و برای رسیدن به مقصود دست ارادت به دامان حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می زند و شرح خود را به تیمن و تبرک به مکاشفات رضوی می نامد. این کتاب را انتشارات روزنه در سال 1377 به چاپ رسانده است.

29-لطائف المعنوی من حقائق المثنوی (ق11)




شرحی است بر ابیات دشوار و عبارات عربی مثنوی از قرن یازدهم ق که به کوشش عبداللطیف عباسی گجراتی (م 1048 ق) نوشته شده است. این شرح نیز در حقیقت حاشیه هایی است که شارح بر کنار نسخه خود نوشته بود و سپس با افزودگی و تفصیل بیشتر در این کتاب گردآورده است. شارح علاوه بر این شرح دارای آثار دیگری چون مرآت المثنوی و لطائف اللغاث (توضیح لغات مثنوی) است که هر دو از آثار ارزنده درباره مثنوی است. این کتاب بارها در لکهنور و کانپور و ایران به چاپ رسیده است. علاوه بر این


حدیقه سنایی را نیز شرح کرده است و تاریخ نگارش آن بین سال های 1032 - 1042 ق است.

30-شرح منتخبی از جزیره المثنوی (ق11)


مولوی جوری شاعر و خطاط قرن یازدهم ترکیه (م 1065م) چهل بیت از شرح مثنوی جزیره المثنوی تألیف یوسف دده(سینه چاک) را انتخاب کرده و هر بیت را در همان وزن و پنج بیت به ترکی شرح کرده است. این شرح همراه اثر دیگرش حل تحقیقات در 1269ق به چاپ رسیده است.

31-شرح مثنوی(ق11)


شرحی است بر قسمتی از دفتر اول مثنوی (تا حکایت شیر و نخجیران) که آن را شیخ عبدالمجید سیواسی مشهور به شیخ سیواسی از صوفیان پر نفوذ قرن یازدهم (م 1040یا 1049ق) به ترکی شرح کرده است. از این شرح نسخه ای در کتابخانه دانشگاه استانبول موجود است که دو سال پیش از مرگ وی نوشته شده است.

32-جواهر بواهر مثنوی (ق11)


شرحی است ترکی و مفصل بر مثنوی از صاری عبدالله افندی (922 - 1007ق) که آن را در پنج جلد و 2250 صفحه تدوین کرده است. وی ابیات مثنوی را از همان آغاز دفتر اول مصرع به مصرع و گاه بیت به بیت شرح می کند و بحث درباره موضوعات مختلف شاعران صوفی و ذکر اشارات و تلمیحات قرآنی و حدیثی از ویژگی های این شرح است. نیکلسون از این شرح به اثری پر اطناب یاد می کند و در شرح خود از آن استفاده کرده است.

33-شرح مثنوی (ق11)



شرحی است ترکی بر مثنوی از شمعی که پس از شرح سروری قدیمی ترین شرح ترکی به حساب می آید. شارح این شرح را در سال 995ق به فرمان سلطان مراد سوم آغاز کرده و در سال 1009 ق به پایان برده است. دفتر ششم آن به علت مرگ سلطان مراد هفت سال به تعویق افتاده است. این شرح در بین صوفیان شهرت فراوانی داشته است، با وجود آنکه اغلاط و اشتباهات زیادی در آن یافت می شود و پاره

ای از آنها را انقروی در شرح خود متذکر شده است.

34-شرح مثنوی(ق11)


سودی، شارح مشهور دیوان حافظ، از مردم بوسنی شرحی به زبان ترکی بر مثنوی نوشته است که چندان شهرت و اعتباری به دست نیاورده است.شارح به آموزش غلامان در کاخ ابراهیم پاشا مشغول بوده و از این راه امرار معاش می کرده و سرانجام به سال 1000 یا 1005در گذشته است.

35-شرح مثنوی معنوی (ق11)


شرحی است بر مثنوی از شاه فقیر بن عبدالرحمن شکارپور سندی (1100-1195ق) از شارحان و نویسندگان افغانی الاصل قرن دوازدهم که علاوه بر این شرح آثار دیگری از خویش به جای گذاشته است که از آن میان عبارت اند از: مکتوبات به فارسی و عربی، فتوحات الغیبیه فی شرح عقائد الصوفیه، وثیقه الاکابر، فیوضات الهیه، قطب الارشاد یا مدارج عالیه، طریق الارشاد.

36-اسرارمثنوی و انوار معنوی(ق12)


این شرح که به اسرار نامه نیز معروف است، از شارحی افغانی تبار به نام عبدالله خویشگی قصوری فرزند عبدالقادر بن احمد شوریانی و غلام معین الدین متخلص به عبدی است. منزوی علاوه بر این شرح پنج اثر دیگر از او یاد می کند. تاریخ تألیف این شرح را حدود 1096-1105نوشته اند.

37-حل مثنوی (ق12)


شرحی است از شاه محمد افضل اله آبادی (م1124ق) معروف به ثابت که آن را به سال 1104 ق تألیف کرده است.نام نگارنده به سه صورت افضل، محمد افضل، شاه افضل ذکر شده است. وی علاوه بر این شرح به شرح اسکندرنامه نظامی نیز اقدام کرده است که از آن اطلاعی در دست نیست. شرح مثنوی او با این بیت آغاز می شود:
خدا را شکر کز لطف قوی /داد توفیقم به حل مثنوی

38-مغنی محمد عابد (ق12)

گزارش مثنوی است از شارحی به نام محمد عابد از شارحان قرن یازدهم و دوازدهم ق که این شرح را به سال 1100 ق آغاز کرده است و از شروح مثنوی شیخ محمد ابهری، عبداللطیف و خوارزمی استفاده کرده است.

39-شرح مثنوی (ق12)


شرحی است در حل مشکلات برخی ابیات مثنوی مولانا که آن را شکر الله خان خاکسار (م1108ق) به خواهش عاقل خان رازی نوشته است که شارح در ضمن شرح از او یاد می کند و گویا شارح داماد عاقل خان بوده است.

40-شرح مثنوی معنوی (ق12)


منزوی این شرح را از عبدالله ملتانی (متولد 1112ق) دانسته، چون تاریخ نسخه ای که در کتابخانه لاهور باقی است، 1138ق در عهد محمد شاه ثبت شده است.
ادامه دارد ...
نویسنده:یوسف بیگ باباپور- عضو هیأت علمی دانشگاه
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 03-15-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی(5)

نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی(5)




41-حیات المعانی (ق12)





شرح منظومی است بر مثنوی معنوی از ملاجیون سیالکوتی که آن را در زمان حکمرانی اورنگ زیب (1068-1180ق ) به دستور محمد عزیزخان از نزدیکان آن پادشاه نوشته است؛ ظاهراً از این شرح به نام های ایضاح المعانی و ارشاد نیز یاد شده است.
42-شرح مثنوی (ق12)


شرحی است بر مثنوی از شاه بهلول برکی جالند هری بخارایی (م 1170ق) که


ازنویسندگان و شارحان شبه قاره به حساب می آید.پدرش اوحدالدین میرزا خان بخارایی نیز مردی عالم و نویسنده بوده است و دو کتاب از او به نام های نثر الجواهر و نظم الدرر و المرجان ذکر شده است. شارح نیز آثار دیگری غیر از این شرح دارد که عبارت اند از: شرح دیوان صائب، شرح دیوان علی کشمیری، شرح دیوان حافظ ، دیوان بهلول، شرح دیوان ناصر علی، عقاید علیمه در مذهب صوفیه، فوائد فی علم العقائد.
43-مراد المثنوی (ق12)


شرحی است بر دفتر چهارم مثنوی از مراد علی بن عبدالعزیز بخارایی که آن را در 417 صفحه نوشته است. این شارح در قرن دوازدهم زندگی می کرده و شرح او به خط میر سید سجاد حسینی کاظمی به تاریخ 1194ق کتابت شده است. اطلاعی بیش از این در دست نیست.
44-حل مثنوی معنوی (ق12)


شرحی است بر برخی از ابیات دشوار مثنوی از امام عبدالعزیز بن شیخ علی محمد بن ملاخداد که زمان اعتکاف در مسجد جامع پادشاهی اسلام آباد نوشته است. تنها نسخه خطی آن به خط نستعلیق در سال 1146ق در 280صفحه نوشته شده است و در کتابخانه «اتک مکهد» پاکستان نگهداری می شود.
45-مخزن الاسرار (ق12)


شرحی است از عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی (م 1143ق) که از صوفیان قرن دوازدهم بوده و کتاب عقداللؤلوئیه او مشهور است. گولپینارلی تنها از شرح وی بر دیباچه مثنوی با نام کتاب الصراط الساوی فی شرح دیباچه المثنوی نام می برد.
46-شرح مثنوی معنوی (ق12)





محمد زاهد معروف به درویش که از زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست. از شرح چنان بر می آید که شارح با اصطلاحات و رموز عرفانی آشنا بوده و شروح شارحان دیگر را دیده، چرا که شارح گاه به نقل و گاه به نقد نظر شارحان دیگر پرداخته است. تنها یک نسخه از آن در کتابخانه ملی وجود دارد که شرح دفتر دوم وسوم مثنوی است و دارای 86 برگ است. احتمالاً این شرح در قرن دوازدهم نوشته شده است.




47-اسرار الغیوب (ق12)


شرحی است بر ابیات دشواری مثنوی و مشکلات تمام مثنوی که در سال 1120 ق به قلم خواجه ایوب صفوی پارسای لاهوری (م1155ق) در پاکستان نگاشته شده است. استاد فروزانفر در مقدمه شرح مثنوی شریف آن را معرفی کرده است.

48-مخزن الاسرار(ق12)


از شرح مشهور مثنوی است که به سال 1140 ق در هندوستان نوشته شده است و به شرح اکبر آبادی نیز معروف است. شارح در این شرح از شروح قبل از خود استفاده کرده و از آنها یاد نموده است. این شرح در سال 1312 به صورت سنگی در لکهنو به چاپ رسیده است و فروزانفر و نیکلسون در شروح خود از آن استفاده کرده اند.

49-روح المثنوی(ق12)


از شروح معروف ترکی است که مورد استفاده نیکلسون نیز بوده است. شارح 738 بیت از دفتر اول مثنوی را به تفصیل شرح کرده است. هر چند این شرح ناقص است، اما مورد توجه شارحان بعد قرار گرفته است. مؤلف در قرن یازدهم و دوازدهم (1063-1137ق) می زیسته و اثرش در سال 1287ق در استانبول به چاپ رسیده است.
50-متن و شرح مثنوی (ق13)


حاشیه ای مفصل بر مثنوی است که به قلم شارحی هندی به نام حاج امدادالله مهاجر مکی (م1317ق) نوشته شده است و اول بار در کانپور هند به سال 1270 ق در هفت جلد به چاپ رسیده است. شارح از برخی شروح قبل از خود نیز استفاده کرده است و می گوید که این شروح را به امر مولانا احمد حسن نوشته است.

51-شرح مثنوی معنوی (ق13)





شرح مختصری بر مثنوی مولاناست که به همیت حامدبن ملاعلی بیسارانی تألیف شده است. شارح از شاگردان و مریدان عثمان ثانی بوده و سی سال در خدمت او به طی مراحل تصوف اشتغال داشته است و این شرح را نیز به در خواست فرزندان مرشدش در سال 1281 ق شروع کرده است. نسخه ای از این شرح در کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی است که تا

نیمی از دفتر پنجم شرح شده است. این نسخه دارای 421 صفحه و به خط مؤلف است.

52-شرح مثنوی معنوی (ق13)


شرح منظومی است از آخوند ملامحمد علی نوری (م 1252 ق) از علمای امامیه و از عرفای قرن سیزدهم که نسخه ای از آن در کتابخانه ملک وجود دارد. شارح 125 بیت از مثنوی را با 725 بیت از اشعار خود (به ازای هر بیت، پنج) شرح کرده است.

53-دفع شبهات (ق 13)


از شخصی به نام دیارام (ظاهراً متولد 1204ق) که منزوی بدان اشاره کرده است. در واقع نامه ی او به شخصی به نام سید کرم علی است و درآن کوشیده به برخی شبهات مردم در برخی سروده های مثنوی پاسخ دهد. از شارح اطلاع زیادی در دست نیست. منزوی اشاره کرده وی از گردآورندگان کتاب اشارات صاحب از سید فتح علی حسینی معروف به فتح الله گردیزی (م 1224ق) است.

54-شرح مثنوی وقار (ق13)


شرحی است شش جلدی (در سه جلد) که با مقدمه محمد الهی بخشی در سال 1290 ق در مطبعه نولکشور لکهنو چاپ شده است. شاعری به نام یا تخلص «وقار» زندگی مولوی را به شعرسروده است که در همین شرح چاپ شده است.

55-شرح بیتین مثنوی یا نی نامه (ق 13)




شرحی است بر دو بیت آغازین مثنوی که درویش محمد قادری آن را نوشته است و احمد منزوی در فهرست مشترک آن را جزء مکتوبات سده سیزدهم ق آورده است و محمد نذیر رانجها از وجود آن در موزه کراچی خبر داده است.


56-شرح مثنوی معنوی (ق13)


گزارشی است منظوم بر هیجده بیت آغاز مثنوی از خالص طالبانی فهارانی قادری، عبدالرحمان مفوض بالله، فرزند شیخ احمد، فرزند شیخ محمود که آن را در سال 1250ق به در خواست عده ای از درویشان فراهم ساخته است. شارح نخست دیباچه ای به نثر می آورد و سپس با 271 بیت شعر نی نامه مولوی را شرح و گزارش می کند.

57-مفتاح المعانی(ق13)


این شرح در واقع حاشیه ای است بر مثنوی از شاه عبدالفتاح حسینی عسگری (م 1309ق) که در سال 1293ق در بمبئی به چاپ رسیده است.

58-شرح مثنوی معنوی (ق13)


شرحی است منظوم بر قسمتی از دفتر اول مثنوی مولانا (تا آغاز قصه شاه و کنیزک) که آن را سردار مهر دل خان محمد زایی قندهاری که در کراچی می زیسته، سروده است. این شرح در پایان سده سیزدهم ق نوشته شده است.

59-شرح بیتی از مثنوی (ق13)


گزارشی است بر بیت زیر از مثنوی:
چون که بی رنگی اسیر رنگ شد /موسی ای با موسی ای در جنگ شد
که آن را سید صدرالدین کاشف دزفولی کرمانشاهی متخلص به کاشف (م 1258ق) شرح کرده است.

60-فتوحات معنوی (ق13)


از شروح معروف هندی است که در قرن سیزدهم به قلم عبدالعلی محمد بن نظام الدین محمد سهالوی معروف به بحرالعلوم (م1325ق) به نگارش در آمده است و در سال 1293ق به صورت سنگی درلکهنو به چاپ رسیده است که نسخه ای از آن در ایران موجود است و خانم آن ماری شیمل آن را بهترین دیباچه و راهنمای الهیات مولوی دانسته است.
ادامه دارد ...

نویسنده:یوسف بیگ باباپور- عضو هیأت علمی دانشگاه
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 03-15-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی (6)

نگاهی به شروح کهن مثنوی معنوی (6)






61-شرح اسرار (ق13)




از آثار عارف بزرگ و فیلسوف و حکیم و برجسته قرن سیزدهم ق حاج ملاهادی سبزواری (م 1290ق)است. شارح کوشیده مثنوی را با موازین حکمت و شریعت تفسیر کند و در واقع پیوندی بین افکار مولوی و مکتب ملاصدرا (صدرالمتألهین) به وجود آورد. این شرح به کوشش مصطفی بروجردی و همت انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سه جلد و در تهران چاپ شده است.





62-المنهج القوی (ق 13)


مشهورترین تفسیرمثنوی به زبان عربی است که شارح آن یوسف بن احمد مولوی در قرن سیزدهم می زیسته و در سال 1289ق در مصر به چاپ رسیده است. شارح نخست تمام ابیات مثنوی را به زبان عربی برگردانده و سپس به شرح ابیات پرداخته است. شارح در این شرح از فاتح الابیات استفاده فراوان برده و گویا ترجمه گونه ای از آن است.

63-شرح مثنوی(ق13)


شرحی کامل و مختصر و موجز بر مثنوی به زبان ترکی از شیخ مراد بخاری (م1265ق) از علمای بزرگ قرن سیزدهم است. شارح از پیروان طریقت نقشبندیه و همچنین «خمرویه» بوده است و به تدریس مثنوی مشغول بوده و شرح خود را از سال 1255 ق آغاز کرده و تا حدود سال 1267 ق به پایان برده است.

64-ترجمه و شرح مثنوی (ق13)


شرحی است بر مثنوی به ترکی از عابدین پاشا (م1259ق) از اهالی پروز و برای تقدیم به دربار در یک جلد تدوین شده است. نخستین بار به سال 1886م (1286ق) در مجله ای نفیس در مطبعه ی سیواس چاپ شده است و بار دیگر در شش جلد در استانبول به چاپ رسیده و نیکلسون از آن استفاده کرده است.

65-ره آورد مثنوی (ق14)


شرح مختصری است بر ابیات مشکل شش دفتر مثنوی که به ذوق و نظر حاج میرزا محسن عماد اردبیلی (م 1332ق) انتخاب و شرح شده است. این کتاب به سال 1356 از سوی انتشارات عطایی در تهران به چاپ رسیده است.

66- شرح مثنوی (ق 14)


از شروح معاصر ترکی است که به قلم احمد عونی قنق (م 1357ق) نوشته شده است و به سیاق آرای ابن عربی به خصوص نظریه وحدت وجودی شرح شده است. گولپینارلی درباره آن گفته: «اگر چه شرحی بهتر از شارحان دیگر بر مثنوی فراهم آورده، اما از آنجا که وی نیز منابع عمده را مد نظر قرار نداده و گاه به تعبیر فنی سخنان مولوی پرداخته، لذا شرح وی هم نمی تواند ماهیتی علمی عرضه کند».
شرح مختصری است بر ابیات مشکل شش دفتر مثنوی که به ذوق و نظر حاج میرزا محسن عماد اردبیلی (م 1332ق) انتخاب و شرح شده است. این کتاب به سال 1356 از سوی انتشارات عطایی در تهران به چاپ رسیده است.


67- مثنوی در سلوی (96) (ق14)


شرحی است از مولوی طاهر اولغون (م 1369-1370ق) مدرس مسجد جامع سلیمانیه که سال ها در آنجا به تدریس مثنوی پرداخته است. این شرح که در واقع تقریرات اوست و بیشتر دفتر اول را در بر دارد، به صورت «درسهایی از مثنوی» در سال های 1349 - 1350 به چاپ رسیده است.

68-مفتاح العلوم مولانا (ق14)


شرحی است به زبان اردو بر مثنوی از مولانا میرزا محمد نذیر نقشبندی مجددی که در سال 1344 ق در لاهور پاکستان به چاپ رسیده است. یک نسخه از آن در مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان وجود دارد.

69-ترجمه و حاشیه مثنوی (ق 14)


این ترجمه به زبان اردو و به همراه حاشیه آن در سال 1394به همت قاضی سجاد حسین دهلوی تألیف شده و نخست در سال 1396 ق در دهلی و بعد در پاکستان به چاپ رسیده است و نیز مرکز تحقیقات ایران و پاکستان آن را به سال 1389 ق به چاپ رسانده است.

70-اسرار العلوم مولوی(ق14)


شرحی است منظوم برمثنوی به زبان پشتو که آن را مولوی عبدالجبار بنکش قاضی کرم پارا چنار ساکن هنگو به نظم در آورده است. تاریخ تألیف مشخص نیست. یک نسخه از آن در کتابخانه پیشاور در 152 صفحه به تاریخ کتابت 1341 ق وجود دارد.

71-تفسیر مثنوی (ق 14)


شرحی است بر قسمتی از مثنوی از پیر امام شاه (م 1329ق) که به زبان پنجابی به نظم سروده است.


ب) شروح ناشناخته (ق 10-13)




1-شرحی بر دفتر اول مثنوی و متعلق به قرن دهم که در پایان آن حکایاتی در باب اهمیت مثنوی و دلایل سرودن آن به زبان فارسی آمده و از زبان فارسی دفاع نموده است.
2-شرح مثنوی که در 984ق به قلم کاتب رضوان محمد رومی تحریر یافته است.
3-شرح بعضی از اشعار مثنوی که آن هم در سال 984ق کتابت شده و شارح آن مشخص

نیست.
4-گزارشی بر دفتر اول مثنوی که در قرن دهم ق کتابت شده است.
5-شرح مفصل بر مثنوی که تنها دفتر ششم آن بر جای مانده و در سال 981ق به پایان رسیده و مؤلف آن نا مشخص است. یک نسخه ناقص از آن در کتابخانه مرعشی نجفی وجود دارد.
6- شرحی است بر شش دفتر مثنوی که نسخه هایی از آن کتابخانه های پاکستان: اسلام آباد، کراچی،اوچ و ... موجود است. در نسخه کتابخانه اوچ این شرح در دو مجلد تنظیم شده است: دفتر اول و دوم در یک جلد و چهار دفتر دیگر در جلد دیگر قرار دارد. در پایان دفتر پنجم تاریخ کتابت آن سال 1051 ق ثبت شده است. شارح در این شرح کوشیده است ابیات دشوار تمام مثنوی را شرح و گزارش کند.
7-شرحی است که تمام جلد سوم آن در 760 صفحه باقی است. گویا این شرح، شرح تمام مثنوی بود که یک جلد آن در کتابخانه نذیر احمد و علی احمد صاحبان نگهداری می شود.
8-شرحی است شش صفحه ای بر بیتی از مثنوی از دفتر ششم آن:
بت ستودن بهر دام عامه را /همچنان دان «کالغرانیق العلی»
یک نسخه از این شرح در کتابخانه «بهاولپور» وجود دارد و شارح آن ناشناخته است.
علاوه بر معرفی و نقد و تحلیل مثنوی تألیف رضا شجری که خود تحقیقی ارزشمند و عالمانه است و همچنین مقدمه شرح مثنوی معنوی شاه داعی شیرازی که به معرفی برخی شروح پرداخته است، خانم ماندانا صدیق بهزادی در تحقیق پر ارج خود که اخیراً با عنوان کتابشناسی مولوی تجدید چاپ شده است، از صفحه 477-516به معرفی نسخ خطی موجود از شروح کهن مثنوی پرداخته اند که ذکر هر کدام گذشت.
پایان


نویسنده:یوسف بیگ باباپور- عضو هیأت علمی دانشگاه
منبع: آینه پژوهش شماره 112
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 04-08-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ممنون رزيتا جان از مطلبي كه گذاشتي ...
علاوه بر اين شروح ....شرح مثنوي معنوي مولوي از رينولد الين نيكلسون كه آقاي حسن لاهوتي ترجمه كرده است هم از اعتبار بالايي برخوردار است چون به نوعي مثنوي را از خود مثنوي تفسير كرده و پر و بال ِ بي مورد در شرح مثنوي نداده است.
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:02 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها