#1  
قدیمی 03-17-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض یادگار یار


یادگار یار





ولادت
دوران تحصيل
علاقه به تحصيل
آینده نگری
احمد وقف انقلاب
مشاور امام رحمه الله
احمد در آغوش یار
زهد
نامی گمنام
مظلوميت
فعاليت هاي سياسي
خدمت به خلق
غروب مهر

ولادت
در آخرین روزهای زمستان، یعنی روز بیست و چهارم اسفند 1324 هجری شمسی، در شهر مقدس قم، در خانه فقیهی وارسته و مجاهدی نستوه و مخلص به نام حاج آقا روح اللّه که بعدها به نام مقدس امام خمینی رحمه الله معروف شد ـ نوزادی دیده به جهان گشود که او را احمد نام نهادند. احمد، درد دین را از گرما و حرارت جانسوز نوای اذان و اقامه خمینی کبیر به ارث برد. مادرش، با شیره جان خویش، صبر و استقامت را به دانه دانه سلول های روحش تزریق کرد. سیره عملی پدر هم، اخلاق اسلامی را به احمد آموخت. بدین سان، شخصیت احمد در کانونی اخلاقی و عرفانی بزرگ و کامل می شد.

دوران تحصیل

سیداحمد خمینی رحمه الله دوره ابتدایی را پشت سر گذاشت و سپس در علوم جدید ادامه تحصیل داد و در رشته طبیعی از دبیرستان حکیم نظامی قم دیپلم گرفت. پس از دیپلم، چهار بار به عراق مسافرت کرد و در یکی از سفرها، در نجف اشرف دروس حوزوی خود را شروع نمود و همانجا ملبّس به لباس مقدس روحانیت گردید و بعد از آن، در قم ادامه تحصیل داد. ایشان دروس سطح را در محضر آقایان ابطحی، صادقی، محمدفاضل و سلطانی به پایان برد و دروس خارج را نزد حضرات آیات موسی زنجانی و حائری در قم و در نجف هم نزد امام و برادر بزرگوارش مرحوم آقا مصطفی خمینی ادامه داد. احمدآقا همچنین در درس های شهید مرتضی مطهری در قم شرکت می کرد.

علاقه به تحصیل

سیداحمد خمینی رحمه الله سال های متمادی در پی کسب علم و دانش بود، ولی هنوز روح تشنه احمد، از کوثر زلال علم و دانش سیراب نگردید که او در برابر مسئله مهم تری قرار گرفت؛ اوج گیری جریانات سیاسی و مسئله انقلاب. ایشان، امام و انقلاب را به همه چیز ترجیح می داد؛ بنابراین، وارد جریانات سیاسی شد.
ایشان خود چنین می گوید:«با آنکه از لحظه ها استفاده می کنم تا در مواقعی که از کارهای سیاسی و اجتماعی فارغ می شوم، به مطالعه و بحث و تفکر در علوم مورد علاقه ام بپردازم، ولی بیشتر اوقاتم صرف کارهای سیاسی و اجتماعی می شود... . ترجیح می دهم لحظات عمرم را در خدمت به امام عزیز، چون خدمتگزاری صادق و حلقه به گوش باشم و درد جانسوز دوری از مطالعه را به جان خریدار».


آینده نگری
احداث بیمارستان بقیة اللّه (عج) جماران، از خدمات حاج احمدآقا خمینی رحمه الله بود که بدون اطلاع حضرت امام رحمه الله بنا شد، چون اگر امام متوجه می شد که احمدآقا می خواهد در پشت دیوار اتاقش بیمارستان بسازد، هرگز نمی پذیرفت؛ بنابراین، احمدآقا از امام خواست که برای تأسیس بیمارستان کمک کند و ایشان هم می پذیرد. چندی پس از افتتاح بیمارستان و راه اندازی بخش سی سی یو در آن و تأمین کادر پزشکی متخصص آن توسط احمدآقا، ناگهان حال امام به هم خورد و ایشان را به بیمارستان بردند. هنگامی که امام بهبودی نسبی یافت، پرسید که اینجا کجاست؟ و وقتی به ایشان گفتند که این بیمارستان تا منزل چند متری بیشتر فاصله ندارد، بسیار متعجب شدند. اقدام هوشیارانه احمدآقا، باعث نجات جان امام شد.

احمد وقف انقلاب

سیداحمد خمینی رحمه الله خود را وقف انقلاب و امام کرده بود. در تأئید این ادعا همین جمله از امام راحل کافی است که ایشان به احمدآقا فرمودند: «تو شب و روزت را وقف کرده ای و برای اسلام و انقلاب کار می کنی». به گفته شاهدان عینی، تراکم کارها و فعالیت های احمدآقا در نوفل لوشاتو به حدی بود که چندین بار به بستر بیماری افتاد. البته خود احمدآقا کارهای خویش را خیلی کوچک می شمرد و خود را کوچک ترین فرد احساس می کرد، در حالی که در تلاش برای حفظ سلامت امام و مداوای بیماری آن قلب نازنین، گاه آن چنان خود را فراموش می کرد که نقل کرده اند حضرت امام در بستر بیماری، خطاب به پزشکان که به بالینش آمده بودند فرموده بود: اول احمد را دریابید که او به مراقبت نیازمندتر از من است.

مشاور امام رحمه الله
حضرت امام خمینی رحمه الله با آن تیزبیی و شمّ سیاسی قوی، باید با کسی مشورت کند که دارای لیاقت وافری باشد و ویژگی های منحصربه فردی داشته باشد که بتواند طرف مشاوره و نظرخواهی امام قرار گیرد. به تصدیق بزرگان، نزدیکان و سیاستمداران انقلابی، آن شخص کسی نبود جز یادگار خود امام، مرحوم حاج سیداحمدآقا و به حق هم مشاوری خبره و در عین حال امین بود. او، دیدگاه های بسیار پخته و حساب شده ای ارائه می کرد و آن پیرفرزانه و مغز متفکر و بزرگ معمار انقلاب نیز بر آن پیشهادهای سنجیده واثرگذار، مهر صحت و تأئید می زد و به مرحله اجرا می رسید و انقلاب و اسلام، از برکات آن دیدگاه های درست بهره مند می گردید.

احمد در آغوش یار

یکی از پزشکان مرحوم امام تعریف می کند آخرین بار که حضرت امام خمینی رحمه الله برای عمل جراحی معده در بیمارستان بقیة اللّه جماران بستری شدند، حاج احمدآقا در مدخل ورودی بیمارستان ایستاده و کلیه پرسنل بیمارستان اعم از دکتر و پرستار در دو طرف مسیر حرکت امام ایستاده بودند و نظاره گر چهره دلربای خورشید تابان انقلاب بودند. کسی حرفی نمی زد و فقط تماشا می کردند تااینکه حضرت امام در مدخل بیمارستان به حاج احمدآقا رسیدند. به یک باره همه دیدند حضرت امام دستان خودشان را باز کردند و حاج احمدآقا را در آغوش پرمهر و محبت خویش گرفتند. صحنه بسیار تکان دهنده ای بود هرگز این حالت سابقه نداشت. در این هنگام، همه به گریه افتادند.

زهد
مرحوم سیداحمد آقا خمینی برای دنیا اهمیتی قائل نبود. وقتی حرفی درباره دنیا زده می شد، می گفت: «خوب بعدش چی؟ بعدش باید مُرد. چرا باید برای دنیا این قدر جوش بزنیم». خواهر گران قدرش نقل می کند که در یکی از سفرها، ماشین را کنار جاده نگه داشت و به میان بیابان رفت و پتویی پهن کرد و روی آن نشست و گفت: «چقدر خوب است آدم این طور زندگی کند، چقدر این طور راحت است».

نامی گمنام
یکی از ویژگی های مرحوم سیداحمد خمینی رحمه الله ، پرهیز از خودستایی و حتی نهی دیگران از بیان محاسن ایشان بود. فرزند ایشان در این باره چنین می گویند: «یادگار امام، فردی بسیار کتوم و تودار بود و اهل این نبود که خود را بنمایاند و از روی فخر و مباهات یا منیّت و هوای نفس به زبان بیاورد که فلان کار را من کردم. یا من بودم که چنین نقشی داشتم. ابدا، او دنیا را به قدری ناچیز و بی قدر و بها می دید که حتی اجازه نمی داد کسی از او تعریف و تمجید کند. وقتی پای صحبت نزدیکان آن عزیز سفر کرده می نشینی و از شخصیت او می پرسی، در پاره ای موارد بر زبان می آوردند که سیداحدآقا راضی نیستند ما خیلی چیزها را بگوییم و از او تعریف و تمجید کنیم، عظمت و بزرگی احمدآقا در پنهانی و گمنامی اوست».

مظلومیت
سیداحمدآقا خمینی رحمه الله اهل سازش کاری با کسی نبود و با صراحت لهجه، آنچه در راستای اهداف بلند و آسمانی وی نبود، طرد می کرد. موقعیت ایشان بسیاری از احزاب را بر آن داشت که وی را جزء گروه و تشکّل خویش معرفی کنند، ولی ایشان با تیزبینی و درایت خاص خویش، به صراحت اعلام می کرد که جزء هیچ دسته و گروهی نیست. بنابراین، گروه هایی که ایشان را در گروه و حزب خویش نمی دیدند، از وی رنجیده خاطر می شدند و چه اتهامات که نثار آن دریادل نکردند و شگفت آنکه او هرگز لب به شکوه نگشود و از خود دفاعی نکرد؛ بلکه به عکس حتی در نوشته ای اعلام کردند که این جانب راضی نیستم این نامه هایی را که حضرت امام راحل رحمه الله در دفاع از مظلومیت من نوشته اند، [در کتاب ها]بیاورید.

فعالیت های سیاسی

مرحوم سیداحمد آقا خمینی بعد از قیام 15 خرداد 1342 و پس از تبعید حضرت امام رحمه الله و مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی به ترکیه و سپس به عراق، در حالی که هیجده سال بیش نداشت، وارد جریانات سیاسی و انقلابی شد و به عنوان حلقه ارتباطی بین مبارزان انقلابی و امام راحل، نقشی بس مهم را ایفا کرد. دریافت اعلامیه از نجف، تکثیر آن در قم و پخش گسترده آن در سطح وسیع کشوری، تنها گوشه ای از اقدامات مهم ایشان در آن روزهای پرمخاطره است. او در روزهای اوج گیری انقلاب و بعد از شهادت حاج آقا مصطفی رحمه الله همیشه همراه و مددکار امام راحل بود و پس از پیروزی انقلاب و سال های دفاع مقدس، نیز نقش یک رابط موفق را بین فرماندهان جبهه های جنگ و امام عزیز بر عهده داشت.

خدمت به خلق

درآموزه های دینی ما، سفارش فراوان درباره مردم و خدمت به خلق شده است. حاج آحمد آقا خمینی رحمه الله با وجود حجم زیاد کاری از این امر نیز غافل نبود. خیلی ها بودند که اگر مریض می شدند، حاج احمد آقا آنها را به بیمارستان می فرستاد و خرج بیمارستان را خودش پرداخت می کرد. به افراد از کار افتاده و نیازمند هم کمک هایی می کرد. اما آنچه در این بین مهم است، درون پاک و فطرت الهی احمد است که این جمله بیانگر این معناست او می گفت: «من از خدمت کردن به افراد لذت می برم».

غروب مهر
مرحوم سیداحمد خمینی تا پاسی از شبِ 23اسفندماه 1373 در سلامت کامل بود و بعد از فعالیت های روزمره، به خواب شبانه رفت، ولی دیگر برنخاست. احمدآقا دچار ایست قلبی شده بود. زمانی که پزشکان بر بالین ایشان حاضر شدند، ساعتی از ایست قلبی می گذشت و به دنبال آن، خون به مغز نرسیده بود و احمد آقا دچار مرگ مغزی شده و اعمال مغزی ایشان از کار افتاده بود. تیم پزشکی هر آنچه تلاش کرد نتیجه ای نگرفت. اگرچه در اثر این تلاش ها، قلب به کار افتاد و ضربان قلب به حالت طبیعی برگشت و منظم شروع به کار کرد، ولی اعمال حیاتی مغز به حالت طبیعی بازنگشت تا اینکه در روز 26 اسنفدماه 1373 ضربان قلب ایشان نیز متوقف شد. و یادگار یار به سوی او پرکشید. روحش شاد.


منبع: سایت حوزه نت
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها