بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #831  
قدیمی 03-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
Thumbs down


تو رو به قیمت جون به همین یه لقمه نون
تو رو به ماه آسمون به عاشقاي بی
نشون

تو
رو به حرمت چشات به همه ی مقدسات
تو
رو به خود خدا به هق هق شبونهات

قسمت میدم قسمت میدم قسمت میدم

قسمت میدم از عشقم نگذری


قسمت میدم که از اینجا نری

قسمت میدم قسمت میدم


قسمت میدم از عشقم نگذری
قسمت میدم که از اینجا نری

قسمت میدم قسمت میدم

تو اگه بخوای فقط با یک نگاه


من برات خورشیدوآتیش میزنم
یه روزی دلم اگه تو رو نخواد

من اونو از توی سینه میکنم
تو رو به خود خدا به تموم اینشبا

تو رو جون رازقی به نماز عاشقی

قسمت میدم


قسمت میدم از عشقم نگذری
قسمت میدم که از اینجا نری

قسمت میدم قسمت میدم
تورو به قیمت جون به همین یه لقمه نون

تو
رو به ماه آسمون به عاشقایه بی نشون
تو
رو به حرمت چشات به همه ی مقدسات

تو
رو به خود خدا به هق هق شبونهات
قسمت میدم قسمت میدم قسمت میدم


قسمت میدم از عشقم نگذری

قسمت میدم که از اینجا نری

...
قسمت میدم قسمت میدم ...


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #832  
قدیمی 03-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


از اون روزا كه قلبا نزديك تر
از امروز بود
آواز همشهری يام صميمي و دلسوزبود

از اون روزا كه رستم هنوز برام رستم بود
دستاي اون گمشده
اندازهء دستم بود

از اون روزا كه شبهاش مي شد ستاره شمرد
اسم گلای باغو مي شد به خاطر سپرد

از اون روزا تا امروز يه عمره كه میگردم
دنبال اون كسی كه تو اون روزا گم كردم


از اون روزا كه عكسا زير غبار نبودن
گنجشكای تو ايوون فكر فرار نبودن


از اونروزاي معصوم روزای خوب بازی
روزای آبي عشق روزای بی نيازی


ازاون روزا تا امروز يه عمره كه مي گردم
دنبال اون كسی كه تو اون روزا گم كردم

تموم لحظه ها رو به انتظار شمردم
فقط واسه يه لحظه س كه تا امروز نمردم

براي اون لحظه كه تموم بشه جستجو
گم كردموببينم تو آينه روبرو

از اون روزا تا امروز يه عمره كه ميگردم
دنبال اون كسی كه تو اون روزا گم كردم

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #833  
قدیمی 03-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


دنيا كه اينجوري نميمونه هميشه

يه
روز مياي ميگم نميخوام و نميشه
خيال نكن هميشه دلم برات ميميره
يه روزي برميگردي كه ديگه خيلي ديره
يه روز مياي سراغم كه خيلي وقته رفتم

هزار
هزار بهونه از اون نگات گرفتم
اين روزارو يادت باشه كه يه وقت نگي نگفتي
اون
روزا دور نيست كه به ياده من بازم نيفتي
يه وقتي برميگردي كه فايده اي
نداره
هر چي سرم آوردي دنيا سرت مياره
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #834  
قدیمی 03-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

پر کن پیاله را که این آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمی برد
این جام ها کز پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های جرف
تا کوچه باغ خاطره های گریز پای
تا شهر یاد ها
دیگر شراب هم خبر تا کنار بستر خوابم نمی برد
پر کن پیاله را
هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن
به شهر غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد
در راه زندگی
با این همه تمنا و تلاش و تشنگی
با این ناله می کشم از دل که آ ب آب
دیگر شراب هم تا کنار بستر خوابم نمی برد
پر کن پیاله را

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #835  
قدیمی 03-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


شبی که آواز نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه، پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانه‌ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی؟
که رخ نمی‌نمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمی‌گشایی
من همه جا پی تو گشته‌ام
از مه و مهر نشان گرفته‌ام
بوی تو را، ز گل شنیده‌ام
دامن گل از آن گرفته‌ام
تو ای پری کجایی؟
که رخ نمی‌نمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمی‌گشایی
دل من سرگشته‌ي توست
نفسم آغشته‌ي توست
به باغ رویاها چو گلت بویم
در آب و آیینه چو مهت جویم
تو ای پری کجایی
در این شب یلدا ز پی‌ات پویم
به خواب و بیداری سخنت گویم
تو ای پری کجایی
مه و ستاره درد من می‌دانند
که همچو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو گل واشو
تو ای پری کجایی؟
که رخ نمی‌نمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمی‌گشایی
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #836  
قدیمی 03-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

توی خونمون به ما میگن فراری
توی غربت دم به دم انگشت نگاری
دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم
بیرون خونه میگن ما تروریستیم
وقتی خونه شده بود مثل جهنم
ما با ویزای بهشت بریدیم از هم
حالا تو برزخ بدبینی اسیریم
نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم
نمیتونیم ریشمونو پس بگیریم

چاره ای نمونده جز رفتن و رفتن
انگار اینو رو پیشونیمون نوشتن
که سفر تقدیر ماست واسه همیشه
ما همینیم جنگل بدون ریشه
ما همینیم جنگل بدون ریشه

توی خونمون به ما میگن فراری
توی غربت دم به دم انگشت نگاری
دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم
بیرون خونه میگن ما تروریستیم

چاره ای نمونده جز رفتن و رفتن
انگار اینو رو پیشونیمون نوشتن
که سفر تقدیر ماست واسه همیشه
ما همینیم جنگل بدون ریشه
ما همینیم جنگل بدون ریشه ...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #837  
قدیمی 03-31-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض ناگه غروب كدامین ستاره؟



ناگه غروب كدامین ستاره؟

با آنكه شب شهر را دیرگاهی ست
با ابرها و نفس دودهایش
تاریك و سرد و مه آلود كرده ست,
و سایه ها را ربوده ست و نابود كرده ست,
من با فسونی كه جادوگر ذاتم آموخت
پوشاندم از چشم او سایه ام را.
با سایة خود در اطراف شهر مه آلود گشتم,
اینجا و آنجا گذشتم.
هر جا كه من گفتم, آمد,
در كوچه پس كوچه های قدیمی,
میخانه های شلوغ و پر انبوه غوغا,
از ترك, ترسا, كلیمی.
اغلب چو تب مهربان و صمیمی.
میخانه های غم آلود
با سقف كوتاه و ضربی
و روشنی های گم گشته در دود
و پیشخوان های پرچرك و چربی
هر جا كه من گفتم, آمد,
اینگوشه آن گوشة شب
هر جا ه من رفتم, آمد.
او دید. من نیز دیدم
مرد و زنی را كه آرام و آهسته با هم
چون دو تذرو جوان می چمیدند.
و پچ پچ و خنده و برق چشمان ایشان
حتی بگو باد دامان ایشان,
می شد نهیبی كه بی شك
انگار گردنده چرخ زمان را
ـ این پیر پرحسرت بی امان را ـ
از كار و گردش می انداخت, مغلوب می كرد.
و پیری و مرگ را در كمینگاه شومی كه دارند
نومید و مرعوب می كرد.
در چار چار زمستان
من دیدم او نیز می دید
آن ژنده پوش جوان را كه ناگاه
صرع دروغینش از پا درانداخت
یكچند نقش زمین بود
آنگاه
غلت دروغینش افكند در جوی,
جویی كه لای و لجن های آن راستین بود
وآنگاه دیدیم ـ و با شرم و وحشت ـ
خون, راستی خون گلگون,
خونی كه از گوشة ابروی مرد
لای و لجن را
آلودة وحشت و شرم می كرد.
در جوی چون كفچه مار مهیبی
نفت غلیظ و سیاهی روان بود
می برد و می برد و می برد
آن پاره های جگر, تكه های دلم را
وز چشم من دور می كرد و می خورد
مانند زنجیرة كاروان های كشتی
كاندر شفق ها, فلق ها
ـ در آب های جنوبی ـ
از شط بدریا خرامند و از دیدگه دور گردند.
دریا خوردشان و مستور گردند.
و نیز دیدیم با هم, چگونه
جن از تن مرد آهسته بیرون می آمد.
وآن رهروان را كه یك لحظه می ایستادند
یا با نگاهی بر او می گذشتند
یا سكه ای بر زمین می نهادند.
دیدیم و با هم شنیدیم
آن مردكی را كه می گفت و می رفت: «این بازی اوست.»
و آن دیگری را كه می رفت و می گفت: «این كار هر روزی اوست.»
او دید, من نیز دیدم
دم لابه های سگی را ـ سگی زرد ـ
كه جلد می رفت, می ایستاد و دوان بود
دنبال مردی كه با یك بغل نان خوشبوی و تازه
چالاك و چابك روان بود
و گاه یك لقمه می كند و می خورد
و لقمه ای پیش آن سگ می افكند.
ناگه دهان دری باز. چون لقمه او را فرو برد.
ما هم شنیدیم كان بوی دلخواه گم شد
وآمد بجایش یكی بوی دشمن.
وآنگاه دیدیم از آن سگ
خشم و خروش و هجومی كه گفتی
بر تیره شب چیره شد بامداد طلائی.
اما نه, سگ خشمگین مانده پایین
و بر درخت ست آن گربة تیره گل باقلائی
شب خسته بود از درنگ سیاهش
من سایه ام را به میخانه بردم
هی ریختم خورد, هی ریخت خوردم
خود را به آن لحظة عالی خوب و خالی سپردم
با هم شنیدیم و دیدیم
می خواره ها و سیه مست ها را
و جام هائی كه می خورد بر هم
و شیشه هائی كه پر بود و می ماند خالی
و چشم ها را و حیرانی دست ها را.
دیدیم و با هم شنیدیم
آن مست شوریده سر را كه آواز می خواند
و آن را كه چون كودكان گریه می كرد
یا آنكه یك بیت مشهور و بد را
می خواند و هی باز می خواند
وآن یك كه چون هق هق گریه قهقاه می زد,
می گفت: «ای دوست مارا مترسان ز دشمن
ترسی ندارد سری كه بریده ست
آخر مگر نه, مگر نه
در كوچة عاشقان گشته ام من؟»
وآنگاه خاموش می ماند یا آه می زد.
با جرعه و جام های پیاپی
من سایه ام را چو خود مست كردم
همراه آن لحظه های گریزان
از كوچه پسكوچه ها باز گشتم
با سایة خسته ومستم, افتان و خیزان
مستیم, مستیم, مستیم
مستیم و دانیم هستیم.
ای همچو من برزمین اوفتاده,
برخیز, شب دیرگاهست, برخیز
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار نه دوست
دیگر نه پای و نه رفتار
تنها توئی با من ای خوبتر تكیه گاهم
چشمم, چراغم, پناهم.
من بی تو از خود نشانی نبینم,
تنهاتر از هر چه تنها
همداستانی نبینم.
با من بمان ای تو خوب, ای یگانه
برخیز, برخیز, برخیز
با من بیا ای تو از خود گریزان
من بی تو گم می كنم راه خانه.
با من سخن سركن ای ساكت پرفسانه
آئینة بی كرانه.
می ترسم ای سایه, می ترسم ای دوست,
می پرسم آخر بگو تا بدانم
نفرین و خشم كدامین سگ صرعی مست
این ظلمت غرق خون و لجن را
چونین پر از هول و تشویش كرده ست؟
ایكاش می شد بدانیم
ناگه غروب كدامین ستاره
ژرفای شب را چنین بیش كرده ست؟
هشدار ای سایه ره تیره تر شد
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار نه دوست
دیگر بمن تكیه كن, ای من, ای دوست, اما
هشدار كاینسو كمینگاه وحشت
وآنسو هیولای هول ست
وز هیچیك هیچ مهری نه برما
ای سایه, ناگه دلم ریخت, افسرد, افسرد
ایكاش می شد بدانیم
ناگه كدامین ستاره فرو مرد؟

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #838  
قدیمی 04-01-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض باده نوشی که در او روی و ريائی نبود

روزه يکسو شد و عيد آمد و دلها برخاست!

می ز ميخانه بجوش آمد و می بايد خواست!

نوبه زهد فروشان گران جان بگذشت!

وقت رندی و طرب کردن رندان پيداست!

چه ملامت بود آنرا که چنين باده خورد!

اين چه عيبست بدين بيخردی وين چه خطاست!

باده نوشی که در او روی و ريائی نبود!

بهتر از زهد فروشی که در او روی و رياست!

ما نه رندان ريائيم و حريفان نفاق!

آنکه او عالم سرّست بدينحال گواست!

فرض ايزد بگذاريم و بکس بد نکنيم!

وآنچه گويند روا نيست نگوئيم رواست!

چه شود گر من و او چند قدح باده خوريم!

باده از خون رزانست نه از خون شماست!

اين چه عيبست کزان عيب خلل خواهد بود!

ور بود نيز چه شد مردم بی عيب کجاست!




حافظ
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #839  
قدیمی 04-01-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض عمری به سر دویدم در جست وجوی یار




سراب


عمری به سر دویدم در جست وجوی یار
جز دسترس به وصل ویم آرزو نبود
دادم در این هوس دل دیوانه را به باد
این جست و جو نبود
هر سو شتافتم پی آن یار ناشناس
گاهی ز شوق خنده زدم گه گریستم
بی آنکه خود بدانم ازین گونه بی قرار
مشتاق کیستم
رویی شکست چون گل رویا و دیده گفت
این است آن پری که ز من می نهفت رو
خوش یافتم که خوش تر ازین چهره ای نتافت
در خواب آرزو
هر سو مرا کشید پی خویش دربدر
این خوشپسند دیده زیباپرست من
شد رهنمای این دل مشتاق بی قرار
بگرفت دست من
و آن آرزوی گم شده بی نام و بی نشان
در دورگاه دیده من جلوه می نمود
در وادی خیال مرا مست می دواند
وز خویش می ربود
از دور می فریفت دل تشنه مرا
چون بحر موج می زد و لرزان چو آب بود
وانگه که پیش رفتم با شور و التهاب
دیدم سراب بود
بیچاره من که از پس این جست و جو هنوز
می نالد از من این دل شیدا که یار کو ؟
کو آن که جاودانه مرا می دهد فریب ؟
بنما کجاست او




-------

استاد ابتهاج
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #840  
قدیمی 04-02-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

باده ی خیال

ما دیدگان فرو بسته لب بر جام زندگی نهاده ایم
و اشک سوزان بر کناره زرین آن فرو می ریزیم . . . .
اما روزی می رسد که دست مرگ نقاب از دیدگان ما بر می دارد
و هر آنچه را که مورد علاقه ی ما بود از ما میگیرد . . . .
فقط آن وقت می فهمیم که بام زندگی ازاول خالی بوده
و ما نخست از این جام جزباده ی خیال ننوشیده ایم . . . . . ! ! !
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 4 نفر (0 عضو و 4 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها