شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
04-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از الف تا نون با شاعران و.....
از الف تا نون با شاعران و......
«آتشی از عشق در خود برفروز
سربهسر فکر و عبارت را بسوز»«آشفته، پا ز سلسله زلف او مکش
عمری که صرف عشق نگردد بطالت است»«آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.»«آب عشق تو چو ما را دست داد
آب حیوان شد به پیش ما کساد
ز آب حیوان هست هر جان را نویی
لیک آب آب حیوانی تویی»«آنچه راجع به آثار زندگیباخ برای گفتن دارم: شنیدن، نواختن، عشقورزیدن، محترمداشتن و خفهشدن است.»«در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.»«آن شنیدم که عاشقی جانباز
وعـظ گفتی بهخطـه شیراز
ناگهـان روستائیـی نـادان
خالی از نور دیده و دل و جان
ناتراشیده هیـکل و ناراست
همچو غولی از آن میان برخاست
گفت ای مقتـدای اهل سخــن
غـم کارم بخـور که امشب مـن
خـرکی داشتم چگونه خری
خری آراسته بههر هنری
یک دم آوردم آن سبک رفتار
بـهتفرج میانه بازار
ناگهانش زمن بدزدیدند
زین جماعت بپرس اگر دیدند
پیر گفتا بدو کهای خرجو
بنشین یک زمان و هیچ مگـو
پس ندا کرد سوی مجلسیان
که اندرین طایفه ز پیر و جوان
هرکه با عشق در نیامیــزد
زین میانه بهپای برخیزد
ابلهـی همچو خــر کریهلقا
زود برجست از خـری برپـا
پیر گفتش توئی که در یاری
دل نبستی بهعشـق؟ گفت آری
بانگ برداشت گفت ای خـردار
هان خرت یافتـم بیار افسار»«آنکه خبردار شد ز مسأله عشق
کار ندارد به هیچ ملت و مذهب»«آنکه نشنیدهست هرگز بوی عشق
گو به شیراز آی و خاک ما ببوی»«آنگاه که عشق تورا میخواند، بهراهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورا زیر گستره بالهایش پناه میدهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آنگاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهمکوبد، مانند باد شرطه که بوستانی را.»الف
«از پریدنهای رنگ و از طپیدنهای دل
عاشق بیچاره هرجا هست رسوا میشود»«از دست عدو نالهٔ من از سر ِ درد است
اندیشه هرآنکس کند از مرگ، نه مرد است
جانبازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است»«ازدواج وسیلهای است برای فرار از ترس تغییر، ازدواج وسیلهای است تا پیوند را تثبیت کنی. اما عشق چنان پدیدهای است که به محض تلاش برای تثبیت آن، خواهد مرد. ایستایی در عشق همان و نابودی عشق همان. عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل میسازد.»«ازدواج همیشه به عشق پایان دادهاست.»«از شبنم عشق خاکِ آدم گِل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یکقطره فروچکید، نامش دل شد»«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبـد دوار بماند»«اشک خونین به طبیبان بنمودم، گفتند
درد عشق است و جگرسوزدوایی دارد»«افسردگی تنها معشوقهٔ باوفایی است که من میشناسم، بیجهت نیست اگر به عشق رویآورم.»«اگر ایجاد پیوند آزاد باشد، با آزادی همراه باشد، شادی از راه خواهد رسید، چون آزادی ارزش غایی است، چیزی از آن بالاتر نیست. اگر عشق تو سوی آزادی رهنمونت کند، عشق تو عین برکت است، و اگر سوی بردگی براندت نه برکت که لعنت است.»«اگر به زبان تمامی آدمیان و فرشتگان سخن گویم.... و از عشق بیبهره باشم طبل میانتهی و سنج پرهیاهویی بیش نیستیم، اگر از کرامت غیبدانی و پیشگویی بر خوردار باشم و همه اسرار جهان را دریابم و قلمرو دانش را تمام مسخر کنم و در ایمان چنان راسخ و نیرومند باشم که کوهها را به رفتار آورم و از عشق بیبهره باشم، کسی نیستم. اگر همه دارایی خویش به مستمندان بخشم و جسم خویش را به آتش بسپارم و از عشق بیبهره باشم مرا هیچ سود نخواهد بخشید.عشق بردبار و مهربان است عشق از حسد برکنار است عشق لاف خودستایی نمیزند عشق اطوار ناپسند ندارد عشق به اندک چیزی در خشم نمیآید و اندیشه شر نمیکند و از بیعدالتی خشنود نیست اما با حقیقت و راستی شاد و خرم است همه چیز را تحمل میکند همه چیز را باور میکند و به همه چیز امیدوار است و هیچگاه از پای نمیافتد اما پیشگویها همه شکست میخورند و زبانها همه قطع میشوند و دانشها در غبار زمان پنهان میشوند و دانش ما جزیی است و نبوت ما جزیی است و آنچه جزیی است روی در فنا دارد انچه میماند ایمان و امید و عشق است و از این هر سه، عشق را برترین مقام است.»«اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم. از بهر آنکه عشق او را صدبار سوخته است. سائلی گفت اگر آن عاشق را جرم بسیار بود او را نسوزی؟ گفت نی، که آن جرم به اختیار نبوده باشد که کار عاشقان اضطراری بود نه اختیاری.»«اگر صد آب حیوان خورده باشی
چو عشقی در تو نبود مرده باشی»«اندیشهها، رؤیاها، آهها، آرزوها و اشکها از ملازمان جدائی ناپذیر عشق میباشند.»«انسان موظف است که عاشق حقیقت باشد و اظهار آن را به خاطر عشقی که نسبت به آن دارد، از تکالیف حتمی خود بداند.»«اول ازدواج کن، عشق خودش به وجود میآید!»«ای باد خوش که از چمن عشق میرسی
برمن گذر که بوی گلستانم آرزوست»«ای عشق! تو افسر زندگی و بختِ بیداری.»«این از خصوصیات عشق است که هیچگاه ثابت نمیماند؛ او بدون وقفه رشد می کند، درصورتیکه کاهش نیابد.»عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری، چو بیماری دل
مولوی
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
04-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ب- «با دو عالم عشق را بیگانگی
- اندر او هفتاد و دو دیوانگی»
- «برفراز پل، در قلب پاریس، خانه همگی ما، ایستادهام. بر امواج رودخانه، تو را دیدم؛ قلبم را در آب افکندم و در ژرفنای تو غرق گشته و به تو عشق میورزم.»
- «برو در عشقبازی سربرافراز
- به کوی عشق نام و ننگ درباز
- کزین بهتر خرد را پیشهای نیست
- وزین به در جهان اندیشهای نیست»
- «بشد ز خاطرم اندیشه می و معشوق
- برفت از سرم آواز بربط و طنبور»
- «بشوی اوراق اگر هـمدرس مایی
- که علم عشق در دفتر نباشد»
- «بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق میورزند تا به معشوق.»
- «بهآب دیده خونین نبشته قصه عشق
- نظر بهصفحه اول مکن که تو بر توست»
- «به خود راه عشق میپوئی؟
- به چراغ آفتاب میجوئی؟»
- «بهشهـوت، قرب تن با تن ضرور است
- میان عشق وشهوت راه دور است»
- «بهعالم هر کجا درد و غمی بود
- بههم کردند و عشقش نام کردند»
- «بهگیتی عاشقی بیغم نباشد
- خوشی و عاشقی باهم نباشد»
- «بی تو بر جانم جهان بفروختم
- کیسه بین کز عشق تو بر دوختم»
پ- «پاکشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق
- هرکه را چون سرو اینجا پای در گل ماند، ماند»
- «پس، سخن از کسی گوئید که نه چندان فرزانه، اما به تمام و کمال عاشق بود.»
- «پیش مؤمن کی بود این قصه خوار
- قدر عشق گوش، عشق گوشوار»
- «پیوند عشق حقیقی حتی با مرگ گسیخته نمیشود، چه رسد به دوری.»
ت- «تا دوری نزدیک نتوانی بود. اگر همیشه دور بمانی، عشق خواهد مرد. اگر همیشه نزدیک بمانی، عشق خواهد مرد.»
- «تو به یک خواری گریزانی ز عشق
- تو به جز نامی چه میدانی زعشق »
- «تا کی بود بهانه و تا کی بود عتاب
- این عشق نیست جانا جنگ است و کارزار»
- «ترجیح میدهم در آتش کین آنها نابود گردم، تااینکه بدون عشق تو تن به ذلت زندگی تسلیم کنم.»
- «تنها تفاوت بین هوسبازی و عشق جاودان در اینست که هوسبازی قدری بادوامتر است.»
- «تنها زمان، قادر به درک عظمت عشق است.»
- «تنها عشق میتواند آدمی را از خانه و کاشانهاش آواره کند و تنها خاطرهٔ مرد ماهیگیری رعنا میتواند آبی دریایی کوچکی را از دریا جدا کند، تا آنجا که روی زمین سنگلاخی خشک بسرد و درد و رنج زمین را نادیده بگیرد.»
- «ترا مي خواهم و دانم كه هرگز
- به كام دل در آغوشت نگيرم
- توئي آن آسمان صاف و روشن
- من اين كنج قفس، مرغي اسيرم»
- «تجربه به ما میآموزد که عشق آن نیست که به هم خیره شویم؛ عشق آن است که هردو به یکسو بنگریم»
ج- «جنت ملا، خور و خواب و سرود
- جنت عاشق، تماشای وجود»
- «جور گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد
- بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد»
- « جسم خاک از عشق بر افلاک شد
- کوه در رقص آمد و چالاک شد »
چ- «چو فقر از در درون آید، برون شد عشق از روزن»
ح- «حساسیت، عشق، تحمل و فداکاری، زندگی زن را تشکیل میدهد.»
خ- «خدایا! چه خوشبختی بالاتر از این، هم عاشق و هم معشوق بودن.»
- «خراب عشق شو کاباد گشتی
- غلام عشق شو کازاد گشتی
- حدیث عشق انجامی ندارد
- خرد جز عاشقی کامی ندارد
- منوش از دهر جز پیمانه عشق
- میاور یاد جز افسانه عشق
- دلی، کو با بتی عشقی نورزد
- مخوانش دل که او چیزی نیرزد»
- «خود را فدای بشریت کردن آسان تر از عشق به بشریت است.»
- «خیال میکنم دچار آن رگ پنهان رنگها هستی
- دچار یعنی عاشق!
- و فکر کن چه تنهاست، اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد
- چه فکر نازک غمناکی!
- دچار باید بود!»
د- «داند او کاو نیک بخت و محرم است
- زیرکی زابلیس و عشق از آدم است»
- «در بود و نبود من، اندیشه گمانها داشت
- از عشق هویدا شد این نکته که هستم من»
- «در خرابات خراب عشق تو
- یک حریف آبدندان کس ندید»
- «در نگنجد عشق در گفت و شنید
- عشق دریایی است قعرش ناپدید »
- «در میان تمام انواع احتیاط، احتیاط در عشق به احتمال برای شادی واقعی کشندهترین است.»
- «دریای عشق را به حقیقت کنار نیست
- ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست»
- «دست از مس وجود چو مردان ره، بشوی
- تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی»
- «دعوی عشق زهر بوالهوسی میآید
- دست برسرزدن از هر مگسی میآید»
- «دل هیچگه ز جور تو دلناگران نبود
- بار ِ گران عشق تو بر دل گران نبود»
- «دور گردونها به موج عشق دان
- گر نبودی عشق بفسردی جهان »
- «دوستی خالصترین عشق است. دوستی والاترین صورت عشق است جایی که چیزی نمیخواهی، شرطی قائل نمیشوی، جایی که ایثار کردن عین لذت است. یکی بسیار نصیب میبرد، اما این اصل نیست، این نصیب خودبهخود پیش میآید. انسان نیاموخته است که زیباییهای تنهایی را دریابد. او همیشه آوارهٔ جستن نوعی پیوند است، میخواهد با کسی باشد – با یک دوست، با یک پدر، با یک همسر، با یک فرزند، با یکی و کسی... اما نیاز اساسی آن است که به گونهای فراموش کنی که تنهایی.»
- «دیرگاهی که مرگش فرارسید، ذره ذره از پیکرش ستاره بساز! آنگه طاق نیلگون آسمان را چراغانی خواهد کرد، تا جهان عاشق شب گردد و هیچ انسانی به ستایش خورشید خودپرست ننشیند.»
- ویلیام شکسپیر/ رومئو و ژولیت
- «دیروز، مطیع سلاطین بودیم، و سر برآستان ِ امپراطوران داشتیم؛ امروز، حقیقت را میستاییم، و ره عشق میپوییم.»
ر- «رابطهٔ جنسی زمانی معنا مییابد که با عشق همراه باشد. پس عشق و رابطهٔ جنسی به هم میآمیزند. و عشق مرکزیت عظیمتری است، مرکزیتی والاتر. آنگاه که رابطهٔ جنسی به عشق گره میخورد، بالا و بالاتر جریان مییابد.»
- «روح عاشق هیچگاه در خانه نیست.»
- کارل فریدریش ویلهلم واندر
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
04-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
04-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت خطی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 03:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|