بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #31  
قدیمی 04-25-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض گفتِ معشوق با عاشق

منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی
مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی

به عصا شکاف دریا که تو موسی زمانی
بدران قبای مه را که ز نور مصطفایی

بشکن سبوی خوبان که تو یوسف جمالی
چو مسیح دم روان کن که تو نیز از آن هوایی

به صف اندرآی تنها که سفندیار وقتی
در خیبر است برکن که علی مرتضایی

بستان ز دیو خاتم که تویی به جان سلیمان
بشکن سپاه اختر که تو آفتاب رایی

چو خلیل رو در آتش که تو خالصی و دلخوش
چو خضر خور آب حیوان که تو جوهر بقایی

بسکل ز بی‌اصولان , مشنو فریب غولان
که تو از شریف اصلی که تو از بلند جایی

تو به روح بی‌زوالی , ز درونه باجمالی
تو از آن ذوالجلالی , تو ز پرتو خدایی

تو هنوز ناپدیدی ز جمال خود چه دیدی ؟!!
سحری چو آفتابی ز درون خود برآیی

تو چنین نهان دریغی که مهی به زیر میغی
بدران تو میغ تن را که مهی و خوش لقایی

چو تو لعل کان ندارد چو تو جان جهان ندارد
که جهان کاهش است این و تو جان جان فزایی

تو چو تیغ ذوالفقاری , تن تو غلاف چوبین
اگر این غلاف بشکست , تو شکسته دل چرایی ؟

تو چو باز پای بسته تن تو چو کنده بر پا
تو به چنگ خویش باید که گره ز پا گشایی

چه خوش است زر خالص چو به آتش اندرآید
چو کند درون آتش هنر و گهرنمایی

مگریز ای برادر تو ز شعله‌های آذر
ز برای امتحان را چه شود اگر درآیی !؟

به خدا تو را نسوزد رخ تو چو زر فروزد
که خلیل زاده‌ای تو , ز قدیم آشنایی

تو ز خاک سر برآور که درخت سربلندی
تو بپر به قاف قربت که شریفتر همایی

ز غلاف خود برون آ که تو تیغ آبداری
ز کمین کان برون آ که تو نقد بس روایی

شکری شکرفشان کن که تو قند نوشقندی
بنواز نای دولت که عظیم خوش نوایی


مولانا
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #32  
قدیمی 04-25-2010
natanaeil آواتار ها
natanaeil natanaeil آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: شهرکرد
نوشته ها: 466
سپاسها: : 28

49 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اگر صد چون توميرد غم ندارم
که سر گردان و عاشق کم ندارم
دلم سنگست، نرمش چون توان کرد؟
به آه سرد گرمش چون توان کرد؟
به شوخي شير گيرد چشم مستم
به آهو نافه بخشد زلف پستم
چو از تنگ دهانم قند ريزد
ز تنگ شکر مصري چه خيزد؟
اگر صد بوسه لعلم پيشکش کرد
ز مال خويشتن بخشيد،خوش کرد
ترا بر من که داد اين پادشاهي؟
که از لعلم حساب خرج خواهي؟
چو من در ملک خوبي پادشاهم
ز لب شکر بدان بخشم که خواهم
ترا با روي و زلف من چه کارست؟
که اين چون گنج شد يا آن چو مارست؟
براي آن همي دادي غرورم
که بر بندي به هر نزديک و دورم
مرا از بهر اين مي‌خواستي تو؟
خريدار شگرفي راستي تو!
به هر جرمي ميور در گناهم
که گر شهري بسوزم پادشاهم
نسازد پادشاهان را غلامي
تو مي‌سوز اندرين سودا، که خامي
برون آور، ترا گر حجتي هست
که نتوان با تو دل در ديگري بست
من آن آهووش صحرا نوردم
که خود را بستهء دامي نکردم
دلم هر لحظه جايي انس گيرد
به يک جا چون نشيند تا بميرد؟
گهي گل چينم و گه خار گيرم
هر آن کس را که خواهم يار گيرم
يکي را بر لب خود مير سازم
يکي را آهنين زنجير سازم
دل مردم بسوزم تا توانم
ولي هرگز پشيماني ندانم
ز روبه بازي زلفم حذر کن
سر خود گير و با او سربسر کن
سرم سوداي او ورزد که خواهد
دلم از بهر آن لرزد که خواهد
همي گويي: ترا چون موي شد تن
تو خود بس ناتوان گشتي، ولي من..

__________________
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از natanaeil سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #33  
قدیمی 04-25-2010
MAHDI آواتار ها
MAHDI MAHDI آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,283
سپاسها: : 8,686

3,285 سپاس در 1,349 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

گفتم کیم دهان و لبت کامران کنند
گفتا بچشم هرچه تو گوئی چنان کنند

گفتم خراج مصر طلب میکند لبت
گفتا درین معامله کمتر زیان کنند

گفتم بنقطۀ دهنت خود که برد راه
گفت این حکایتیست که با نکته دان کنند

گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین
گفتا بکوی عشق همین وهمان کنند

گفتم هوای میکده غم میبرد ز دل
گفتا خوش آنکسان که دلی شادمان کنند

گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهبست
گفت این عمل بمذهب پیر مغان کنند

گفتم ز لعل نوش لبان پیر را چه سود
گفتا ببوسه شکرنیش جوان کنند

گفتم که خواجه کی بسر حجله میرود
گفت آنزمان که مشتری و مه قران کنند

گفتم دعای دولت او ِورد حافظ است
گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند
__________________
ــــــــــــــــــ


خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست








ویرایش توسط MAHDI : 04-25-2010 در ساعت 10:37 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از MAHDI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #34  
قدیمی 04-25-2010
MAHDI آواتار ها
MAHDI MAHDI آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,283
سپاسها: : 8,686

3,285 سپاس در 1,349 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بیک نفس که برآمیخت یار با اغیار
بسی نماند که غیرت وجود من بکشد
بخنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی
مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد
__________________
ــــــــــــــــــ


خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست







پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از MAHDI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #35  
قدیمی 04-26-2010
فرگل آواتار ها
فرگل فرگل آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541

1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گردابی چو می‌افتادم از غم
به تدبيرش اميد ساحلی بود
دلی همدرد و ياری مصلحت بين
که استظهار هر اهل دلی بود
ز من ضايع شد اندر کوی جانان
چه دامنگير يا رب منزلی بود
هنر بی‌عيب حرمان نيست ليکن
ز من محرومتر کی سالی بود
بر اين جان پريشان رحمت آريد
که وقتی کاردانی کاملی بود
مرا تا عشق تعليم سخن کرد
حديثم نکته هر محفلی بود
مگو ديگر که حافظ نکته‌دان است
که ما ديديم و محکم جاهلی بود

ویرایش توسط فرگل : 04-26-2010 در ساعت 07:22 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرگل به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #36  
قدیمی 04-26-2010
فرگل آواتار ها
فرگل فرگل آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541

1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هزار جهد بکردم که يار من باشی
مرادبخش دل بی‌قرار من باشی
چراغ ديده شب زنده دار من گردی
انيس خاطر اميدوار من باشی
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در ميانه خداوندگار من باشی
از آن عقيق که خونين دلم ز عشوه او
اگر کنم گله‌ای غمگسار من باشی
در آن چمن که بتان دست عاشقان گيرند
گرت ز دست برآيد نگار من باشی
شبی به کلبه احزان عاشقان آيی
دمی انيس دل سوکوار من باشی
شود غزاله خورشيد صيد لاغر من
گر آهويی چو تو يک دم شکار من باشی
سه بوسه کز دو لبت کرده‌ای وظيفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
من اين مراد ببينم به خود که نيم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی
من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
مگر تو از کرم خويش يار من باشی

ویرایش توسط فرگل : 04-26-2010 در ساعت 09:22 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از فرگل به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #37  
قدیمی 04-28-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض معشوق با عاشق گفت..

معشوق با عاشق گفت:
بیا تو من شو، اگر من تو شوم، آنگه معشوق در باید و در عاشق بیفزاید
و نیاز عاشق و دربایست زیادت شود و چون تو من گردی در معشوق افزاید..
همه معشوق بوَد، عاشق نه...
همه ناز بَود نیاز نه....
همه یافت بود، دربایست نه...
هم توانگری بوَد و چاره درویشی و بیچارگی نه.....







ار می ندهد ز وصل هجرت بارم
با خاک سر کوی تو کاری دارم
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 04-28-2010 در ساعت 10:00 PM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #38  
قدیمی 04-29-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

در غیب پر این سو مپر ای طایر چالاک من
هم سوی پنهان خانه رو ای فکرت و ادراک من

عالم چه دارد جز دهل از عیدگاه عقل کل
گردون چه دارد جز که که از خرمن افلاک من

من زخم کردم بر دلت , مرهم منه بر زخم من
من چاک کردم خرقه‌ات , بخیه مزن بر چاک من

در من از این خوشتر نگر کآب حیاتم سر به سر
چندین گمان بد مبر ای خایف از اهلاک من

دریا نباشد قطره‌ای با ساحل دریای جان
شادی نیرزد حبه‌ای در همت غمناک من

خرگوش و کبک و آهوان باشد شکار خسروان
شیران نر بین سرنگون بربسته بر فتراک من

دل‌های شیران خون شده صحرا ز خون گلگون شده
مجنون کنان مجنون شده از شاهد لولاک من

گر کاهلی باری بیا درکش یکی جام خدا
کوه احد جنبان شود برپرد از محراک من

جامی که تفش می زند بر آسمان بی‌سند
دانی چه جوشش‌ها بود از جرعه‌اش بر خاک من

آن باده بر مغزت زند چشم و دلت روشن کند
وانگه ببینی گوهری در جسم چون خاشاک من

عالم چو مرغی خفته‌ای بر بیضه پرچوژه‌ای
زان بیضه یابد پرورش بال و پر املاک من

روزی که مرغ از یک لگد از روی بیضه برجهد
هفت آسمان فانی شود در نو بیضه پاک من

خری که او را نیست بن می گوید ای خاک کهن
دامن گشا گوهرستان کی دیده‌ای امساک من

در وهم ناید ذات من , اندیشه‌ها شد مات من
جز احولی از احولی کی دم زند ز اشراک من

خامش که اندر خامشی غرقه تری در بی‌هشی
گر چه دهان خوش می شود زین حرف چون مسواک من

مولانا

__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #39  
قدیمی 05-22-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سعدیا گر نکند یاد تو آن ماه مرنج
ما که باشیم که اندیشه ی ما نیز کنند؟!!!
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از raha_10 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #40  
قدیمی 05-22-2010
T I N A آواتار ها
T I N A T I N A آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,337
سپاسها: : 0

66 سپاس در 58 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


با دل پاک مرا جامه ناپاک رواست
بد مر آن را که دل و جامه پليد است و پلشت
__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از T I N A سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:11 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها