بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #451  
قدیمی 06-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Unhappy

بوی عشق...

تمام راهها را به سوی جاده تنهایی می پویم

و در اضطراب گلبوته های جدایی

چشمانم را به سوی صداقت پروانه های شهر عشق اذین می بندم

به تو فکر می کنم

که چگونه در گلزار وجودم اشیان کردی

و در تار و پود تنم حروف عشق را ترنم فرمودی

پس باور کن که به وسعت دریا و اندازه زیبایی چشمانت

هنوز در من شمعی روشن است

و من در انتهای غروب

نگاهم را به سوی مشرق چشمانت دوخته ام

تا مگر صداقتمان در دستان تو تجلی کند

کوه با نخستین سنگها شکل می گیرد

و طولانی ترین راهها با اولین قدم اغاز می شود

اما من با اولین نگاه تو اغاز می شوم

پس ای روح سبز باران در امتداد رگهای خشکیده ام ببار
بارو کن با وجود تو زمستان بوی بهار می دهد

و به یاری دستان تو گلها

نسیم روحبخش یاد تو را در وجودم زمزمه می کنند

چه بگویم و چه بنویسم

که کلمات گنجایش بیان تو را ندارد

و من بسوی هر کلمه ای که می روم از دستمان می گریزد

ولی با این همه کلمات شکسته را در کنار هم می گذارم

و من امیدوارم برای ادامه نگاههای تو...
__________________

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #452  
قدیمی 07-01-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

همیشه من چنین مجنون نبودم
ز عقل و عافیت بیرون نبودم

چو تو عاقل بدم من نیز روزی
چنین دیوانه و مفتون نبودم

مثال دلبران صیاد بودم
مثال دل میان خون نبودم

در این بودم که این چون است و آن چون
چنین حیران آن بی چون نبودم

تو باری عاقلی بنشین بیندیش
کز اول بوده ام اکنون نبودم

همی جستم فزونی بر همه کس
چو صید عشق روزافزون نبودم

چو دود از حرص بالا می دویدم
به معنی جز سوی هامون نبودم

چو گنج از خاک بیرون اوفتادم
که گنجی بودم و قارون نبودم


__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #453  
قدیمی 07-01-2010
bad boy آواتار ها
bad boy bad boy آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 117
سپاسها: : 12

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

Eagles - Hotel California
On a dark desert highway
در بزرگراه بیابانی تاریکی
Cool wind in my hair,

باد سردی در موهایم می وزید
Warm smell of "colitas"
Rising up through the air
بوی گرم گیاهان بیابینی در هوا پیچیده بود

Up ahead in the distance
I saw a shimmering light
و در آن دوردست سوسوی نوری را دیدم

My head grew heavy and my sight grew dim
(از خستگی) سرم سنگین شده بود و چشمانم تار
I had to stop for the night.
پس مجبور شدم شب را در آنجا بمانم

There she stood in the doorway
و آن بانو در درگاه ایستاده بود
I heard the mission bell
صدای زنگ پیغام را شنیدم که به صدا در آمد
And I was thinkin' to myself :
داشتم با خودم فکر می کردم که:
"This could be heaven and this could be hell
"این بهشت است یا جهنم؟!"
Then she lit up a candle
سپس او شمعی را روشن کرد
And she showed me the way
و راه را به من نشان داد
There were voices down the corridor,
صدا هایی از انتهای رهرو می آمد
I thought I heard them say
که انگار می گفتند:

Welcome to the Hotel California
به "هتل کالیفرنیا" خوش آمدید
Such a lovely place, (Such a lovely place) Such a lovely face
چه مکان دوست داشتنی،( چه مکان دوست داشتنی)، چه صورت دوست داشتنی
Plenty of room at the Hotel California,
Any time of year, (Any time of year) You can find it here
هر زمان از سال که بخواهید میتوانید در "هتل کالیفرنیا" اطاق خالی پیدا کنید

Her mind is Tiffany-twisted,
نظرش به کل تغییر کرد
She got the Mercedes Bends
مرسدس بنز داشت
She got a lot of pretty, pretty boys
و خادمان زیبایی
she calls friends
دوستانش را صدا زد
How they dance in the courtyard,
تا در حیاط برقصند
Sweet summer sweat
در گرمای مطبوع تابستان
Some dance to remember,
بعضی می رقصیدند تا بخاطر بیارن
Some dance to forget
بعضی می رقصیدند تا فراموش کنن
So I called up the Captain
و من کاپیتا را صدا زدم
"Please bring me my wine"
"لطفا مشروب من را بیاورید"
He said, "We haven't had that spirit here
Since nineteen sixty-nine"
و او گفت:"ما یک همچین مشروبی را از سال 1969 اینجا نداشتیم!"
And still those voices are calling from far away,
و هنوز آن صدا ها را از دور دست می شنوم که
Wake you up in the middle of the night
وقتی تورا نیمه های شب بلند می کرد
Just to hear them say:
تا بگویند:

Welcome to the Hotel California,
به "هتل کالیفرنیا" خوش آمدید
Such a lovely place, (Such a lovely place) Such a lovely face
چه مکان دوست داشتنی،( چه مکان دوست داشتنی)، چه صورت دوست داشتنی
They're live it up at the Hotel California,
آنها زندگی راحتی در "هتل کالیفرنیا" داشتند
What a nice surprise, (What a nice surprise) Bring your alibis
چه سورپریز زیبایی،( چه سورپریز زیبایی)،

Mirrors on the ceiling,
سقفهای آینه کاری شده بودند و
The pink champagne on ice, and she said:
"شامپین صورتی در لیواهای پر از یخ ، و آن بانو گفت:
"We are all just prisoners here,
Of our own device"
"ما همگه اینجا زندانی مکر و حیله خود هستیم"
And in the master's chambers
و در اطاق صاحب خانه
They gathered for the feast,
همه برای ضیافت جمع شده بودند
They stabbed it with their steely knives,
آنها آن را با چاقوهایشان زخمی کرده بودند
But they just can't kill the beast
ولی تنها چیزی که نمی توانند بکشند حیوانات هستند

Last thing I remember, I was running for the door,
آخرین چیزی که به یاد دارم اینست که در حال دویدن به سمت در بودم
I had to find the passage back to the place I was before,
باید راه بازگشت را پیدا می کردم، جایی که از آنجا آمده بودم
"Relax," said the night man, "We are programmed to receive,
نگهبان گفت "آرام باش"، ما دستور داریم که (روحت) را بگیریم
You can check out anytime you like... but you can never leave"
هر زمانی را که بخواهی می توانی انتخاب کنی، ولی هرگز نمی توانی از اینجا خارج شوی



لينك دانلود :
http://www.4shared.com/file/10998294...alifornia.html
پاسخ با نقل قول
  #454  
قدیمی 07-01-2010
bad boy آواتار ها
bad boy bad boy آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 117
سپاسها: : 12

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

باور كن ، صدامو باور كن
صدایی كه تلخ و خسته ست
باور كن ، قلبمو باور كن
قلبي كه كوهه اما شكسته ست
شكسته ست

باور كن ، دستامو باور كن
كه ساقهء نوازشه
باور كن ، چشم منو باور كن
كه يك قصيده خواهشه

وسوسهء عاشق شدن
التهاب لحظه هامه
حسرت فرياد كردنه
اسم كسی با صدامه

اسم تو هر اسمی كه هست
مثل غزل چه عاشقانه ست
پر وسوسه مثل سفر
مثل غربت صادقانه ست

باور كن اسممو باور كن
من فصل بارون برگم
مطرود باغ و گل و شبنم
درختم درخت خشكی
تو دست تگرگم

باور كن هميشه باور كن
كه من به عشق صادقم
باور كن حرف منو باور كن
كه من هميشه عاشقم
پاسخ با نقل قول
  #455  
قدیمی 07-02-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

فدایی عشق
سرد و تاریک میشوی گاهی
و گاهی نازک تر از یک گلبرگ
...

و من گاهی سخت تنها میشوم
حرف هایی که نباید گفت
نمیتوان شنید
سخت میشود باور کرد
دور از اندیشه ی آدم ها ...
سایه ها، رنگ ها، تردید ها و درنگ ها
خنده های زیر لب
لعنت بر این آدم ها...! چشم ها ... !
و ...
و گاهی انگار فراموش میشوم
زیر حافظه های کند ...
...
و قلب های تیر خورده بسیارند
به روی سینه و دیوارها ...
چشم باز میکنم
و تو را
دور از همه در آغوش میگیرم
دور از همه ی این چشم ها ...
ثانیه ها ، بند ها
و تهی میشوم از اندیشه ی آدم ها
از فریب ها و نیرنگ ها
...
سخت میشود فهمید
فرق میان من و تو را
چشم های آلوده بسیارند
قلب های زخم خورده نیز
و عشق تو آخر میکشد مرا ...

__________________

پاسخ با نقل قول
  #456  
قدیمی 07-02-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


قفس داران سکوتم را شکستند
دل دائم صبورم را شکستند
به جرم پا به پای عشق رفتن
پر و بال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بیرون کشیدند
چه بی پروا حضورم را شکستند
تمنا در نگاهم موج می زد
ولی رویای دورم را شکستند
پاسخ با نقل قول
  #457  
قدیمی 07-02-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شبي غمگين تر از شبهاي فرهاد به ياد لحظه هاي رفته بر باد

به ياد سروهاي سبز و عاشق نشستم گريه کردم

تا شقايق صدايم يک نيستان بي قراري غروب و حسرت و چشم انتظاري به يادت اي عزيز نازنينم!!!!!

شبي تنها و خاکستر نشينم از آن آتش که شب را شعله ور کرد

چه بر جا مانده جز خاکستر سرد شکفته ياد گل در گريه هايم پر از حرفم اگر چه بي صدايم

به سوگت اي چراغ خانه ي دل چو کولي مي روم ،
منزل به منزل که تا شايد ز تو يابم نشانه ز تو

اي شاعر هر چه ترانه تو را مي پرسم از اندوه مهتاب که مي گريد

به روي بستر آب تمام چشم را من جستجويم مگر يابم تو را در روبرويم........

********************************** دیدی دلم شکست ...، دیدی که این بلوردرخشان عمرمن !

بازیچه بود... دیدی چه بی صدا دل پرآرزوی من ،از دست کودکی که ندانست قدر آن، افتـــــــــــــاد برزمین ،

دیدی دلم شکست
پاسخ با نقل قول
  #458  
قدیمی 07-02-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یاد چشمات دیگه از یادم نمیره...واسه چی رفتی ستاره؟
بوی عطر کاهگل و خاک دم ناودون...واسه چی رفتی ستاره؟
خاطرات و قصه های خوب شبونه...واسه چی رفتی ستاره؟
چیدن سیب و گلابی ازباغچه قلب من و تو...واسه چی رفتی ستاره؟
همه کوچیدن و رفتنو جای تو خالیست...واسه چی رفتی ستاره؟
توی این قاب شکسته توی تنها...من و غمها....واسه چی رفتی ستاره؟
یادگاری از قدیما.شوق رفتن و با تو بودن.جای تو خالیست....واسه چی رفتی ستاره؟
میزنه سو سو چراغ دلم این گوشه توی این کوچه تک و تنها...واسه چی رفتی ستاره؟
رفتی و رفتن تو ای ستاره مه گرفته است!!!...واسه چی رفتی ستاره؟واسه چی رفتی..
پاسخ با نقل قول
  #459  
قدیمی 07-02-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

امروز می خوام باهاتون حرف بزنم . . .
دلم خیلی گرفته . . .
اندازه ی یه آسمون غصه توش جمع شده . . .


یه روزایی هست که دلم می خواد سرمو بذارم تو بغل یه نفر که بوی محبت میده . . .
و با تمام وجودم زار بزنم . . .


یه شبایی هست که می خوام با یکی حرف بزنم . . .

یه وقتایی هست که دلم می خواد یه نفر به حرفام گوش کنه . . .
به حرفام گوش کنه . . .
فقط گوش کنه . . .

ونگام کنه ...

تو نگاش ترحم وتمسخرو سرزنش نباشه


یه گرما یه حرارت یه چیزی باشه که ادم ذوب بشه ...


یه وقتایی شده می خوام یه نفر با تمام قدرتش بزنه تو گوشم . . .

و بعدش من تو چشاش ببینم که با عشق این کار و کرده . . .

یه وقتایی شده می خوام تو اتاقم بلند بلند حرف بزنم داد بزنم بخندم گریه
کنم هیشکی هم بهم نگه هییییییییییییییییییییییییس مگه دیوونه شدی...

یه وقتایی شده میخوام مثل همه ادمایی که به صورتشون ماسک نیست
باشم غم وغصمو با تمام وجود از تو دلم بیارم بیرون وبپاشم تو صورتم
میخوام یه روز خودم باشم نمیخام شب تا صبح اشک بریزم وصبح تا
شب با یه خنده مصنوعی دل ببرم ...وای پونه خوش به حالت اینقدر شادی ...
حالم از خودم به هم میخوره ...

یه وقتایی شده میخوام اینفدر خوددار وخودخور نباشم و خیلی راحت گریه
کنم نترسم کسی اشکامو ببینه .........

یه وقتایی شده میخام دست رامبد رو بذارم رو قران وقسمش بدم اگه داره
بازیم میده دیگه تمومش کنه چون دیگه قدرت وطاقت یه تقلب دیگه رو ندارم...
یه وقتایی شده میخوام تو چشمای خمارش زل بزنم وبی هیچ احساسی
بگم برام مهم نیست چه غلطی میکنی با کیا میگردی با کیا رابطه داری
دوست داشتنت برام مهم نیست گورت رو گم کن و....

یه وقتایی شده میخوام مادرم پیشم بود ومن سرم رو میذاشتم رو سینش
وهیچ وقت بلندنمیکردم................
پاسخ با نقل قول
  #460  
قدیمی 07-02-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خداحافظ همین حالا
همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمهام
خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده ست
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده ست
خداحافظ واسه اینکه نبندیم دل به رویاها
بدونیم بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
خداحافظ
خداحافظ
همین حالا
خداحافظ
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 7 نفر (0 عضو و 7 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها