بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1261  
قدیمی 11-29-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن به دست نایی

گفتا تو از کجایی که آشفته می‌نمایی
گفتم منم غریبی از شهر آشنایی

گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری
گفتم بر آستانت دارم سر گدایی

گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی
گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کاو بنده‌پرور آید


هــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــی
هــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــی




__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #1262  
قدیمی 12-04-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض با احترام به سهراب سپهری

با توام ای سهراب ؛ ای به پاکی چون آب ...
یادته گفتی بهم : " تا شقایق زنده است زندگی باید کرد" ؟

نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مرد ؛ دیگه با چی کسی رو دلخوش کرد؟
یادته گفتی بهم : " اومدی سراغ من نرم و آهسته بیا که مبادا ترکی بردارهچینی نازک تنهایی تو" !
اومدم آهسته ، نرمتر از یک پر قو ! خسته از دوری راه ،خسته و چشم به راه
!
یادته گفتی بهم : " عاشقی یعنی دچار" ؟

فکر کنم شدم دچار !!!
تو خودت گفتی : " چه تنهاست ماهی اگه دچار دریا باشه
" !
آره تنها باشه ،یار غمها باشه
!
یادته میگفتی : " گاه گاهی قفسی میسازم ، میفروشم به شما تا بهآواز شقایق که در آن زندانی ست دل تنهایی تان تازه شود
"!
دیگه حتی اون شقایق کهاسیر قفسه ، سهراب ،سائل یک نفسه

نیست که تازگی بده این دل تنهایی من !
پس کجاست اون قفس شقایقت ؟

منو با خودت ببر به قایقت !
راست میگفتی ، کاش مردمدانه های دلشان پیدا بود
!!!!!
آره ، کاش که دلشون شیدا بود
!
من به دنبال یهچیز بهتری ام، سهراب
!
تو خودت گفتی بهم
:
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق ، تر است
“!
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
  #1263  
قدیمی 12-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


پاییز


پاییز آمدست که خود را ببارمت

پاییز لفظ دیگر"من دوست دارمت"

بر باد می دهم همه بود خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت
...
باران بشو،ببار به کاغذ،سخن بگو
وقتی که در میان خودم می فشارمت

پایان تو رسیده گل کاغذی من
حتی اگر خاک شوم تا بکارمت

اصرار می کنی که مرا زود تر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت

پاییز من،عزیز غم انگیز بر گریز
یک روز می رسم و تو را می بهارمت!!!


مهدی موسوی



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1264  
قدیمی 12-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



روز مبادا

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…
شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

دکتر شریعتی
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1265  
قدیمی 12-06-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای که دنیایش تو هستی
قلب پرمهرم شکستی
آمدی جایم گرفتی
در کنار او نشستی
کاش... من جای تو بودم
قصه می گوید برایت
از امید و آرزوها
می نشیند رو به رویت
با نگاهی پرتمنا
کاش... من جای تو بودم
می نشینی در کنارش
آن شب خوب عروسی
شادی از آوای تبریک
آن سرور و دیده بوسی
کاش... من جای تو بودم


گوگوش


__________________

پاسخ با نقل قول
  #1266  
قدیمی 12-06-2010
آناهیتا الهه آبها آواتار ها
آناهیتا الهه آبها آناهیتا الهه آبها آنلاین نیست.
مدیر تالار کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194

3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Unhappy

تقدیم به همه دانشجویان دیروز امروز و فردا به مناسبت 16 آذر روز دانشجو ...



یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
هک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب بد اگه بد مرده دلهای آدماش
دست و من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من...



__________________


پاسخ با نقل قول
  #1267  
قدیمی 12-06-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

كاشكي تــاريكي مي‌رفت فردا مي‌شد
صبــح مي‌شــد چـشمــون تــو پيـدا ـمي‌شد
لباي ناز تو با قصه عشق مثله گل‌هاي بهاري وا مي‌شد
تــا دلـم شِكــــــوه رو آغــــاز مــي‌كــنـــه
ديــگــه اشكــم واســه من ناز مي‌كنه
يـادتـه قول دادي پيشم بموني
قصه عشق زيـر گوشـم مي‌خوني
نمي‌دونست دل وامــونده من كه تو رسـم بي‌وفـايي مــي‌دوني
تـا دلـم شِكــوه رو آغــاز مي‌كنه ديگه اشكم واسـه من ناز مي‌كنه
هنوز از عشق تـو لبريز تنم
عاشق چشمون ناز تو منم
نمي‌دونم چرا من هم مثله تو
نمــي‌تــونمــــ زيـــر قولم بزنم
تا دلم شِكــوه رو آغـــــاز مي‌كنه
ديگـه اشكم واسه من ناز مي‌كنه
تا دلم شِـكوه رو آغــاز مي‌كنــه
ديگه اشكم واسه من ناز مي‌كنه
__________________

پاسخ با نقل قول
  #1268  
قدیمی 12-07-2010
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شعر زيباي حميد مصدق خرداد 1343


تو به من خنديدي
و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه ي همسايه
سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من کرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتي
و هنوز
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
مي دهد آزارم
و من انديشه کنان غرق در اين پندارم
که چرا باغچه ي کوچک ما سيب نداشت؟



جواب فروغ فرخ زاد


من به تو خنديدم
چون که مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ي همسايه
سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي
باغبان باغچه همسایه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا که با خنده ي خود
پاسخ عشق تو را
خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليک
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه ي تلخ تو را
و من رفتم
و هنوز
سال هاست که در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض نگاه تو تکرار کنان
مي دهد آزارم
و من انديشه کنان غرق در اين پندارم
که چه مي شد اگر باغچه ي خانه ي ما سيب نداشت؟





و حالا جوابیه یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر



دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که

روی خاک افتادم
من که پیغامبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندانِِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
هر دو را بغض ربود......
دخترک رفت ولی

زیر لب این را گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده‏ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت









__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
پاسخ با نقل قول
  #1269  
قدیمی 12-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا!

شعری که در ادامه می خوانید، شعری است از استاد محمد حسین بهجت تبریزی یا شهریار.
گفته می‌شود، شهریار سال آخر رشته پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. گویا خانواده دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی بر شهریار بسیار گران آمد و با این که فقط یک سال به پایان دوره ۷ ساله رشته پزشکی مانده بود ترک تحصیل کرد. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری شدن وی در بیمارستان می‌شود. ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر می‌رسد و همراه شوهرش به عیادت محمد در بیمارستان می‌رود. شهریار پس از این دیدار در بیمارستان شعری را که در ادامه مطلب در بستر می‌سراید.

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا!


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا


نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا


عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا



نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا


وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا


شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا


ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این قدر با بخت خواب آلود من،لالا چرا



آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمی پاشد زهم دنیا چرا



در خزان هجر گل ای بلبل زیباحزین
خامشی شرط وفاداری بود،غوغا چرا


شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا




__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1270  
قدیمی 12-08-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مرا ببوس مرا ببوس
برای آخرین بار
ترا خدا نگهدار
که میروم بسوی سرنوشت
بهار ما گذشته
گذشته ها گذشته
منم به جستجوی سرنوشت
***
در میان توفان
هم پیمان با قایقرانها
گذشته از جان باید بگذشت از طوفانها
به نیمه شبها
دارم با یارم پیمانها
که برفروزم آتشها در کوهستانها آه
شب سیه سفر کنم
ز تیره ره گذر کنم
نگه کن ای گل من
سرشک غم به دامن
برای من میفکن
***
مرا ببوس مرا ببوس
برای آخرین بار
ترا خدانگهدار
که میروم بسوی سرنوشت
بهار ما گذشته
گذشته ها گذشته
منم به جستجوی سرنوشت
***
دختر زیبا امشب بر تو مهمانم
درپیش تو میمانم
تا لب بگذاری بر لب من
دختر زیبا از برق نگاه تو
اشک بی گناه تو
روشن سازد یک امشب من
***
مرا ببوس مرا ببوس
برای آخرین بار
ترا خدانگهدار
که میروم بسوی سرنوشت
بهار ما گذشته
گذشته ها گذشته
منم به جستجوی سرنوشت
***
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 5 نفر (0 عضو و 5 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:55 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها