تهران تا 3 قرن پيش قصبه اي خوش آب و هوا بود كه جويبارهايش جان را خنك مي كرد
چنار بوده است و باغ، جويبارهاي روان؛ آب و هوايي خوش و مسيري بر سر راه ري. از ري پيش از اين نوشتيم كه چگونه گندمش بر قدرتطلبان بيوفايي كرده است؛ اما در هر صورت ري بوده است و عبدالعظيم حسني و تاريخ نهفته در آن؛ ري بوده است و علماي آن كه رازي برايش بسنده ميكند.
اما تقريبا تا 3 قرن پيش، آن زمان كه هنوز تهران نه برجي داشت و نه بارويي؛ به قصبهاي خوش آب و هوا اشتهار داشت كه جويبارهايش در بهاران جان را خنك ميكرد و چنارهايش سايهساري امن بر دامنه جنوبي البرز منحصربهفرد بود؛ هر چند تابستانهايش گرم بوده است، اما نسيم بامدادي و شبانگاهي توچال خنكايي بوده است براي آرام جان. اين روزها ديگر تهران است با بيش از 10 ميليون جمعيت و ساختمانهاي سر به فلك كشيده؛ چنارهاي تاريخي خيابان وليعصرش را نيز نه كسي دل دارد كه سر ببرد و نه زندگي مدرن شهري و خيابانهاي تنگ امان ميدهد كه نگه دارندش، خودش مسالهاي شده است كه برايش نشست و همايش تشكيل ميدهند.
بگذريم از اينها تهران، با همه اين نازيباييها كه اينگونه بر چهرهاش خط انداخته است، هنوز نگين البرز است، هنوز هم وقتي كه باران امان ميدهد و چهره شهر را ميشويد، سينهريز كوههايش نقشي از استواري و صلابت بر ذهن شهر ترسيم ميكند. تا كنون زياد از سفر كردن به ساير شهرها نوشتهايم كه البته هر يك زيبايي خاص خود را دارند و نگيني هستند بر انگشتر زرين ايران زمين 4 فصل؛ اما خود تهران نيز برخلاف آنچه كه ما در ذهنمان داريم، گنجينهاي از تاريخ و هنر در دلش نهان دارد؛ چرا كه حداقل بيش از 2 قرن است كه اين قصبه گمنام از گمنامي به در آمده است و تبديل به قطب قدرت، اقتصاد و... شده است. بنابراين خوب است كه يك روز نيز برويم تهرانگردي و چه اشكالي دارد كه اگر مهماني داشتيم بدانيم كه از تهران برايش چه بگوييم و كجا ببريمش؛ پس كولهبار ميبنديم به سمت تهران قديم!
كاخ گلستان، بازار و مسجد امام
شايد نسل امروز ندانند در ميان دود و دم سبزهميدان و ميدان ارك، كاخي است كه بيشترين تحولات دو سده ايران در آن رقم خورده است و اين كاخ جايي نيست جز كاخ گلستان كه امروز تبديل به موزه شده است و بازديد از آن براي همگان آزاد است.
كاخ گلستان، ميراثدار 4 نسل پادشاهي بوده است. براي پادشاهان صفوي، تهران قصبهاي خوش آب و هوا بوده است براي عبور به سمت ري و زيارت حرم عبدالعظيم حسني؛ شاه طهماسب نخستين فردي بوده كه دستور داده است بارويي به طول يك فرسخ در محل ارك كنوني كشيده شود كه بعدها ديوار بلندي گرد آن بنا شكل ميگيرد و عمارات مقر سلطنتي در داخل آن ساخته ميشود كه آن را ارگ مينامند. در اواخر عهد صفوي تهران گاهي به عنوان مقر دربار پادشاهان صفوي مورد استفاده قرار ميگرفته است.
هنگامي كه دست تاريخ پايان روزگار صفويان را رقم ميزند نوبت به زنديان ميرسد و آرامآرام كاخ گلستان تبديل به كاخ ميشود و جايي براي تردد پادشاهان زنديه كه خلوت كريمخاني حاصل همين دوران است؛ هر چند كه بعدها همين كاخ گلستان مكاني ميشود براي انتقامگيري قاجارها از زنديان. كاخ گلستان در روزگار قاجارها تبديل به مقر حكومتي ميشود؛ محل اسكان شاه و خاندان شاهي و بخش مهمي از داستانهايي كه از قاجار شنيدهايم در اين كاخ رقم خورده است و شايد بتوان اينگونه تعبير كرد كه جز زمانهاي تابستان و ييلاقهاي ونك، تجريش، زرگنده، قلهك و... بقيه مدت اسكان شاه در كاخ گلستان بوده و آغاز سلطنت تمام پادشاهان قاجار نيز در اين كاخ بوده و البته مراسم تاجگذاري پادشاهان پهلوي نيز در كاخ گلستان انجام شده است. اين نكته را نيز نبايد از ذهن دور داشت كه اتفاقي مانند مراسم افتتاحيه مجلس اول نيز در همين كاخ گلستان انجام شده است. كاخ گلستان هنوز ديدنيها دارد كه در ادامه به برخي از نكات آن اشاره ميشود.
شمسالعماره
شمس العماره به گوش بسياري از ما ايرانيان آشناست؛ بلندترين ساختمان زمان خود كه مشرف به تهران بوده است كه درباريان از فراز آن تهران را رصد ميكردهاند. شمسالعماره يكي از بناهاي تاريخي دوره قاجار است كه در اين دوره درون كاخ گلستان ساخته شده است و از شاخصترين بناهاي اين كاخ است. اين ساختمان در سال 1282 به دستور ناصرالدين شاه آغاز شده است و در 2 سال به مباشرت دوستعلي خان نظامالدوله به پايان رسيده است. دليل شاخص بودن اين ساختمان ارتفاع آن و تزئينات و طراحي اين بناست. سبك اين بنا تركيبي از معماري سنتي ايراني و معماري غربي است.
شما نيز اگر يك روز دلتان براي تهران قديم و تاريخ آن تنگ شد، حتما سري به كاخ گلستان بزنيد و مطمئن باشيد كه آنقدر نگفتهها در آن آرميده است كه ميتواند خاطرهاي خوش از رنگ تاريخ و آداب و سنن تهران قديم برايتان ترسيم كند؛ علاوه بر شمسالعماره، تالار سلام، تالار آينه و نقاشيهاي كمالالملك و كاخ ابيض يا موزه مردم شناسي و عمارت بادگير و... همه از ديدنيهاي نهفته در كاخ گلستان است.
بازار تهران؛ گذر لوطي صالح و... نماد قدمت تهران
حال بگذاريد چند قدم بيرون از كاخ بگذاريم. بازار؛ كه در جامعه سنتي نماد تكاپو و تجارت بوده است، تعامل مردمان با يكديگر، نماد كسب و كار و رزق حلال. شايد براي شما نيز جالب باشد كه بدانيد بناي اوليه بازار تهران به دوران شاه طهماسب صفوي برميگردد؛ بنابراين سابقه تاريخي آن بسيار قديمي است. بازار تهران هماكنون به ثبت ملي رسيده است، يعني اينكه براين اساس حفظ و نگهداري از آن الزامي است و ساخت و ساز در آن ممنوع است؛ قانوني كه مسوولان بايد توجه بيشتري به آن مبذول كنند.
نخستين تقسيمبندي بازار تهران به اين شرح بوده است: بازار لبافها، كرجيدوزها، سراجها و نعلچيها؛ يعني پاسخي به نيازهاي زمان خودشان بوده است.
نكته: اگر يك روز دلتان براي تهران قديم تنگ شد، حتما سري به كاخ گلستان بزنيد و مطمئن باشيد كه آنقدر نگفتهها در آن آرميده است كه ميتواند خاطرهاي خوش برايتان ترسيم كند
بگذاريد به دور از زرق و برق امروزي جنسهاي چيني بازار تهران امروز؛ چشمهايمان را ببنديم و به زمانهاي كمي دورتر برويم؛ مثلا زمان آغامحمدخان قاجار خوب است؛ برويم گذر لوطي صالح كه هنوز در بازار تهران معروف است. در تاريخ اينگونه ثبت است كه آغامحمدخان قاجار كه تجربه كاخ زنديه و تلخكهاي آن را ديده بوده است، از فردي به نام لوطي صالح كه از افراد بنام تهران نيز بوده است، ميخواهد كه به عنوان تلخك دربار براي او شيرينزباني كند؛ سخن كوتاه اين كه لوطي صالح بيچاره سرانجام به سبب يك شوخي كه به مذاق شاه خوش نيامده بوده است، شاه دستور ميدهد كه بينياش را ببرند و آنگاه اجازه ميدهد كه او برود. محله لوطي صالح در تهران قديم، از محلات سرشناس و اعياننشين شهر بوده است. اين محله كه هماكنون تقريبا مخروبهاي بيش از آن باقي نمانده است بسياري از حوادث تاريخي مانند قتل گريبايدوف، سفير روسيه در اين محله رخ داده است و بسياري از سفيران كشورهاي خارجي در اين محله سكونت داشتهاند. لوطي صالح را بسياري به عنوان جوانمرد و لوطي ميشناختهاند و به همين سبب گذري در بازار به نام او نامگذاري شده است. زيرگذر معروف به او پايينتر از چهارسوق بازار بزرگ و بازار مسگرها واقع شده است.
اما وقتي كه از بازار تهران سخن ميگوييم، مسجد امام خميني نيز در جايگاه خود در كنار بازار حائز اهميت است. اين مسجد كه به نام قديمش مسجد سلطاني معروف بوده است از بناهاي دوران فتحعليشاه قاجار به شمار ميرود و در انتهاي خيابان ناصر خسرو واقع شده است كه خود از ديدنيهاي پايتخت محسوب ميشود.
اما بازار تهران و حاشيهاش باز هم ديدني دارد؛ امامزادههاي زيد از جمله امامزادههايي است كه هم به جهت تاريخي و هم به جهت مذهبي حائز اهميت است. اين بقعه در محله بازار در انتهاي جنوبي بازار بزازان يا بازار امير ميان چهارسوق كوچك و انتهاي بازار ارسيدوزها واقع شده است. از نظر قدمت تاريخي پس از بقعه سيد اسماعيل(ع) و امامزاده يحيي(ع) در رديف سوم قرار دارد. برخي از آثار تاريخ اين امامزاده از جمله صندوق منبت عتيقه آن به عهد صفوي برميگردد ولي ساختمان آن به دوران قاجاريه برميگردد كه به سفارش كامران ميرزا نايبالسلطنه ساخته شده است.
اگر اهل تاريخ هستيد هم خوب است بدانيد كه لطفعلي خان زند آخرين پادشاه قاجاريه در اين امامزاده دفن است. او كه رقيب سرسخت آغامحمدخان قاجار بوده است، پس از شكست خاندان زنديه از قاجاريه به دستور آغامحمدخان قاجار كه كينهاي ديرين از زنديه داشته است به قتل ميرسد و در نهايت جوان 22 ساله را كه تاج قدرت امان زندگي را از او ميستاند در امامزاده زيد به خاك ميسپرند.
مسجد و مدرسه سپهسالار و دارالفنون
حال كه به تهران قديم رفتيم، بگذاريد كمي نيز به مهد علم و دانش برويم؛ مدرسه و دانشگاه. دارالفنون، واقع در ناصرخسرو، نخستين مدرسه تحصيلات عاليه در ايران بوده است كه به دستور اميركبير ساخته شده است. بسياري دارالفنون را همتراز دانشگاه دانستهاند و دانشآموختگان اين دانشگاه در تحول دانش، مديريت و فرهنگ ايران بسيار تاثيرگذار بودهاند. مدرسه دارالفنون به عنوان اثرملي به ثبت رسيده است و هماكنون به عنوان زيرمجموعه پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش درآمده است.
زمان ساخت دارالفنون به قبل از مسجد و مدرسه سپهسالار برميگردد؛ اما مهمترين وجه تمايز اين دو از يكديگر اين است كه دارالفنون بيشتر در ارتباط با علوم مدرن فعال بوده است و مسجد و مدرسه سپهسالار همانگونه كه از مجاور بودن مسجد و مدرسه آن مشخص است بيشتر حالت بومي داشته است.
هماكنون كتابخانه مدرسه سپهسالار بيش از 4200 كتاب خطي به خط مولفان در خود جمع آورده است و نزديك به 10هزار نسخه نيز كتاب چاپ سنگيني در گنجينه اين كتابخانه وجود دارد.
بنيانگذار مسجد و مدرسه سپهسالار حاج ميرزا حسن خان سپهسالار قزوين صدر اعظم ناصرالدين شاه قاجار و برادرش مشيرالدوله بوده است و بسياري ساختار مسجد سپهسالار را شبيه به مساجد تركيه دانستهاند.
آيا باز هم ميخواهيد از ديدنيهاي تهران بنويسيم؛ ديدنيهايي كه بسياري از ما چشمان خود را روي آنها بستهايم و حتي فكر نميكنيم كه ميتوانيم يك روز تعطيل يا در يك روز تابستاني به آن سفر كنيم؛ براي سفر كردن لزومي ندارد كه حتماً تا دوردستهاي جغرافيايي برويم، چرا كه دوردستهاي تاريخي نيز جاي مناسبي براي سفر كردن است و چه بهتر كه دوردستهاي تاريخي به جهت جغرافيايي به ما نزديك باشند. اگر ميهماني داشتيد كه ميخواستيد تهران را به او معرفي كنيد، نگران نباشيد كه تهران كم از ديدني ندارد. اگر زمان امان دهد و قلم ياري كند، باز هم از تهران خواهيم نگاشت؛ اما همينجا خوبست علاوه بر آنچه برشمرديم از برخي از اين ديدنيها فقط نام ببريم:
ـ ساختمان مجلس شوراي ملي
ـ خانه قديمي فخرالدوله
ـ مجموعه كاخ سعدآباد
ـ قبرستان ظهيرالدوله
ـ سردر باغ ملي