((نسیم عشق))
گیسو که افشان می کنی،این دل پریشان می شود
با گوشه چشمت دلم، مستانه خندان می شود
عطری که از کویت رسد،دل را به سویت می کشد
حسی نجیب از بوی تو، در دل نمایان می شود
با حجم یادت پر شود ، شبهای تنهایی من
با شمس رویت نازنین، صبحم درخشان می شود
محشر بپا گردد اگر، با هر نسیم از عشق تو
دانی چه غوغا می کند، وقتی که طوفان می شود
تا می نشیند ناگهان، گل بوسه ات بر گونه ام
از ابر شوقت چشم من، سرشار باران می شود
فرهاد جانم می خرد ، شیرین رویت را بیا
حاشا که در بازار دل،این نرخ ارزان می شود
افسون چشمانت مرا، تا مرز اغما می برد
با نوش لبخندت«رها»،مجنون و حیران می شود