بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1371  
قدیمی 05-13-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


لالایی برای مادر

وقتی فقط دعای تو دل خدا رو میبره
وقتی یه قطره اشک تو با یه دریا برابره

وقتی که مهربونی هات فراتر از یه عالمه
وقتی برای زندگی صدتا بهشت برات کمه

اونکه فقط برای تو این همه غصه میخوره
چطور دلش میاد تو رو به خاک تیره بسپُره

حالا منم که تا اَبد میخوام دعا کنم برات
حیف تنت حیف چشات
حیفه که جای تاج گل غبار بشینه رو موهات

خواننده : جمشید
آهنگساز تنظیم کننده : عماد نکوئی
شاعر : محمد فراهانی
ترانه : لالایی برای مادر
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #1372  
قدیمی 05-15-2011
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ديشب چشم هايم را بر هم گذاشتم و آرزويي در دل کردم آرزويي هر چند

بچه گانه هر چند از روي دل هر چند مي دانم ممکن است به آرزويم نرسم

ولی حتي اگر به آرزويم نرسم! من تا آرزوها و هر جا که درها را باز کني با تو

هستم و خواهم بود هرگز تو را فراموش نخواهم کرد حتي اگر فاصله ها

باعث دوري ديده ها گردد هميشه در دلم خواهي ماند جايي که جاي هيچ

کسي نيست بجز تو و هيچ کسي نمي تواند جاي تو را در دلم بگيرد...

__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
پاسخ با نقل قول
  #1373  
قدیمی 05-17-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض






در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

نشسته‌ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند

گذرگهی است پرستم که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه‌های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند

نه سایه دارم و نه بر , بیفکنندم و سزاست
وگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

شعر از هوشنگ ابتهاج ( ه.ا. سایه )



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1374  
قدیمی 05-18-2011
آناهیتا الهه آبها آواتار ها
آناهیتا الهه آبها آناهیتا الهه آبها آنلاین نیست.
مدیر تالار کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194

3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعری بسیار زیبا از سهراب سپهری

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور
آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات اوردم
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
تورا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من
نخواهم کرد

"سهراب سپهری"



__________________


پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از آناهیتا الهه آبها به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #1375  
قدیمی 05-18-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Question ... می پرسی

حال مرا هم از سر اجبار می پرسی

انگار داری از در و دیوار می پرسی


گل روی میزت می گذارم شب به شب اما

بی حوصله از علت اینکار می پرسی


هر روز می گویم که می دانم تو صد در صد

از سرخی چشمان من این بار می پرسی


تلویزیون هم فاصله می آورد گاهی

تا می رسی درباره ی اخبار می پرسی


من توی شعرم می نویسم باز دلتنگم

موضوع را از کاغذ آچار می پرسی


می گویم آیا می شود صحبت کنیم امشب ؟

با آخرین ته مانده ی سیگار می پرسی . . .


آخر بگو از جان من دیگر چه می خواهی ؟!

این را پس از ( دست از سرم بردار! ) می پرسی


با حالتی مابین خشم و حسرت و تردید

با یک سری رفتار ناهنجار می پرسی


من میروم تا با خودم تنها شوم ، تنها

( حالا کجا؟! ) را لحظه ای ناچار می پرسی


نه سال و اندی بی تفاوت زیر یک سقفیم

حس مرا در آخرین دیدار می پرسی !


دوست شاعرم زهرا شعبانی

__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
  #1376  
قدیمی 05-18-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation ارغوان ...





ارغوان ...

شاخه ی همخون جدا مانده ی من !

آسمان تو چه رنگ است امروز؟

آفتابی ست هوا ...

يا گرفته است هنوز ؟

من در اين گوشه كه از دنيا بيرون است

آفتابی به سرم نيست

از بهاران خبرم نيست ..............

"ه.الف.سایه"

__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
  #1377  
قدیمی 05-20-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض





__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1378  
قدیمی 05-26-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


شعر رهگذر اثر بسيار زيباي خانم بامداد
دختر ميرزا حسين خان سراج و بدرالملوک بامداد...




گویی ای رهگذر از داغ دلم باخبری
که به هر ناله‌ات از سینه ‌برآید شرری
مگر این آتش من از سر دیوار گذشت
که در افتاد به دامان دل رهگذری
مگر آگاه شدی از غم تنهایی من ؟
که‌ به ‌غمخواری‌ام‌ اندر دل‌ شب‌ نوحه‌گری
مگر از گلشن ‌عشق‌ آمدی‌ای ‌بلبل ‌مست؟
که‌ چنین ‌ناله‌ی جانسوز ندارد‌ بشری
گر تو از آه من ‌اینگونه پریشان شده‌ای
ز چه ‌در دلبرم ‌این ‌آه‌ ندارد اثری ؟
بازگو شبرو بیدل ز چه آرامت نیست
به ره کیست که ‌درنیمه‌ی شب پی سپری؟
تو هم ای همنفس! از یار شکایت داری
به غم عشق بتی مهوش و طناز، دری
تو هم ای مرغ خوش آواز گرفتار چو من
زار و دلخسته و آشفته و بی بال و پری
شب تو نیز به فریاد و فغان می گذرد
تو هم اندر هوس ناله‌ی مرغ سحری
مگر از راز نهفتن به فغان آمده‌ای ؟
که کنی فاش، غم خویش به‌ هر بام و دری
کمی آهسته‌تر ای شبرو از این کوی گذر
که نوای تو بوَد مرهم داغ جگری
زسکوت شب و تاریکی و تنهایی خویش
خاطر آسوده کن و بیم مدار از خطری
نه همه آنچه به ره بینی دیوار و در است
پس ِ دیوار نگر مردم صاحب نظری
دلی اینجاست هم آهنگ تو و نغمه‌ی تو
که به جز ناله و فریاد ندارد هنری
ز غم من تو بدین ناله حکایت ها کن
اگر از منزل جانانه‌ی من می گذری
گوی: کای خفته! به یاد آر که ‌تا این دل شب
خواب را یاد تو ره بسته به چشمان تری
گوی: کای خفته! غمم کشت خدا را دریاب
که به جز عشق توام نیست گناه دگری

...
..
.

ميتوانيد از ادرس زير خاطرات و اشعار
خانم پروين بامداد و مهرداد اوستا و ديگر بزرگواران را بشنويد ....


http://www.4shared.com/audio/54K_b1c...g_Sharif_.html






.....
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #1379  
قدیمی 05-27-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تقدیم به دل خودم

چه در دل من ، چه در سر تو
من از تو رسیدم به باور تو
تو بودی و من ، به گریه نشستم
برابر تو ، به خاطر تو
به گریه نشستم بگو چه کنم

با تو شوری در جان
بی تو جانی ویران
از این زخم پنهان میمیرم
نامت در من باران
یادت در دل طوفان
با تو امشب پایان می گیرید

نه بی تو سکوت نه بی تو سخن
به یاد تو بودم به یاد تو من
ببین غم تو رسیده به جانم بگو چه کنم
با تو شوری در جان
بی تو جانی ویران
از این زخم پنهان میمیرم
میمیرم


محمد اصفهانی

دانلود


__________________


ویرایش توسط GolBarg : 05-27-2011 در ساعت 05:03 PM
پاسخ با نقل قول
  #1380  
قدیمی 05-27-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



یا رب آن نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

گرچه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش

گر به سر منزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی زمنش

به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دلهای عزیز است به هم بر مزنش

چون دلم حق وفا با خط و خالش دارد
محترم دار در آن طرّه ی عنبر شکنش

در مقامی که به یاد لب او می نوشد
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش

عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش

هر که ترسد زملال اندوه عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش

شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 23 نفر (0 عضو و 23 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:54 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها