حميد رضا شكارسري در مورد شاملو میگوید..
شاملو با برداشتن شروط شعريت كلاسيك ،
به نفع شعر، از قيد وبندهاي
دست وپاگير عروض وقافيه رها مي شود وفضا را براي جولان توسن تخيل آماده مي كند.
شكارسري شاملو را شاعري كلي نگر است. شعر شاملو فاقد
هويت تاريخي وبه لحاظ زماني و مكاني شعري ازلي ، ابدي است . درآثار شاملو ، زبان فضاي خود را به شعر تحميل مي كند.
انديشه درشعر شاملو جایگاه ویژه ای دارد. در آثار شاملو ، شعر آفريده مي شود تا انديشه را بيان كند...
ضياء الدين ترابي نیز در مورد شعرهای شاملو میگوید..
شاملو و نيما از دو راه متفاوت به سوي يك هدف مي روند ، نيما از نظم به شعر وشاملو از نثر به سوي شعر مي رود و شعر شاملو از نثر به سوي شعر مي رود و ريشه در سنت نثري دارد.
شعر شاملو ، شعري مخيل ، در قالب نثر است و از وقتي
سرودن شعر بي وزن را آغاز مي كند ، شاعري تأثيرگذار مي شود...
الف . بامداد میگوید..
اين براي اولين بار بود كه پس از نيماي بزرگ شاعري جسوردست به
حذف وزن عروضي و وزن نيمايي در شعرخود مي زد و شعر سپيد
او چنان در فضاي آن دهه جا افتاد كه به شعر شاملويي نيز معروف شد. زبان رسمي و اداري و منشي گونه دوره مشروطه ديگر نيازهاي جامعه را جوابگو نبود
و شاملو آگاهانه با زبان خاص خود مختصات تازه اي به شعر امروز اضافه كرد.
درفارسی
شعر سپید به شعری اطلاق شده که نه وزن و نه قافیه دارد و واحد آن بر اساس وحدت معنایی بدون محدودیت
در تعداد سطرها تعیین می شود و هر واحد را اصطلاحاً یک پاراگراف می گویند. شاملو اولین شاعر پرتوانی بود که توانست
از تمامی امکانات شعر سپيد استفاده کند که البته بسیاری از شاعران جوان به خیال سهل انگاشتن
شعرهاي او چیزهایی ساختند که سالها از شعر شاملو فاصله داشت.
البته ناگفته نماند كه پيش از شاملو منوچهر شيباني در اين نوع شعركارهايي انجام داد، اما پيشتر نرفت و او در شعر سپيد
يك پيشنهاد دهنده باقي ماند نه يك جستجوگر. شاملو معتقد است که مطلقاً وزن را به مثابه چیزی لازم و ذاتی
یا وجه امتیازی برای شعرخود نگاه نکرده. بلکه برعکس، معتقد است التزام وزن، ذهن شاعررامی بندد.
همان طور كه قبلاً اشاره كردم او به
حذف وزن دست زد و در نتیجه شعرهاي آهنگين او آماده درک فضاهای تازه تر،
مدرن تر و معاصرتری شد. شعر شاملو به دليل قرابت انساني اش با زمانه معاصر جا افتاد، در اذهان ماند و توانست
ايينه فرياد انسان امروز باشد تا دردها، هجران هاي ناخواسته و غروب يادهايش را در آن نظاره كند....
مرگ من سفري نيست
هجرتي ست
از وطني كه دوست نداشتم
…
مرا
تو
بی سببی
نیستی
براستی
صلت کدام قصیده ای
ای غزل ؟
ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب
از دريچه تاريك؟
…
ابلها مردا!
عدوی تو نیستم من
انکار توام
- شعر شاملو بی تردید، همعصر زبان فارسی خواهد ماند و جایگاه ارجمند خود را در کنار بزرگان شعر و ادب این سرزمین،
در حافظهء تاریخی مردم حفظ خواهد کرد؛ همچنان که حافظهء جمعی حافظ و فردوسی و … را از یاد نبرده است.
اینکه حافظ _ برای نمونه_ همرای امروز ما و از پر خواننده ترین شاعران فارسی زبان است، تنها به خاطر یکتا و یگانه بودن
نوع غزل او نیست، بلکه بیشتر از آن دغدغهء همیشگیِ اندیشه و عاطفهء حافظ است
که نگرانی و پریشانیِ تاریخ ما را پی ریخته است؛ و همزبان با فردوسی توسی هشدار می دهد:
تـازیـان را غـم احوال گـرانـباران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
اگر قالبِ غزل، جسمیت اندیشه و احساس اوست، امروز شکل شعر سپید،
همان احساس و اندیشه را در زبان و شعر شاملو متجسم می کند.
احمد شاملو، در رديف شاعران
سرشناسى مانند
ماياكوفسكى، ناظم حكمت، لوركا، پابلو نرودا، آراگون و… انسانى جهانى بود: درد و غم مردم
زحمتكش و ستمديده را بدون در نظر گرفتن مليت، جنسيت و رنگ پوست، تصوير مىكرد، سرسختانه از حرمت انسان دفاع مىنمود...
شعر
رهائى است
نجات است و آزادى...
....
....