بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #31  
قدیمی 07-12-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سراب- از مجموع رنگ

سراب

آفتاب است و، بيابان چه فراخ!
نيست در آن نه گياه و نه درخت.
غير آواي غرابان، ديگر
بسته هر بانگي از اين وادي رخت.
***
در پس پرده اي از گرد و غبار
نقطه اي لرزد از دور سياه:
چشم اگر پيش رود، مي بيند
آدمي هست كه مي پويد راه.
***
تنش از خستگي افتاده ز كار.
بر سر و رويش بنشسته غبار.
شده از تشنگي اش خشك گلو.
پاي عريانش مجروح ز خار.
***
هر قدم پيش رود، پاي افق
چشم او بيند دريايي آب.
اندكي راه چو مي پيمايد
مي كند فكر كه مي بيند خواب.
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #32  
قدیمی 07-12-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

غمی غمناک
راه دوري است، و پايي خسته.
تيرگي هست و چراغي مرده.
***
مي كنم، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سايه اي از سر ديوار گذشت،
غمي افروز مرا بر غم ها.
***
فكر تاريكي و اين ويراني
بي خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز كند پنهاني.
***
نيست رنگي كه بگويد با من
اندكي صبر، سحر نزديك است.
هر دم اين بانگ بر آرم از دل:
واي، اين شب چقدر تاريك است!
***
خنده اي كو كه به دل انگيزم؟
قطره اي كو كه به دريا ريزم؟
صخره اي كو كه بدان آويزم؟
***
مثل اين است كه شب نمناك است.
ديگران را هم غم هست به دل،
غم من، ليك، غمي غمناك است.
شب سردي است، و من افسرده.


نایاب

شب ايستاده است.
خيره نگاه او
بر چار چوب پنجره من.
سر تا به پاي پرسش ، اما
انديشناك مانده وخاموش:
شايد
از هيچ سو جواب نيايد.
***
ديري است مانده يك جسد سرد
در خلوت كبود اتاقم.
هر عضو آن ز عضو دگر دور مانده است،
گويي كه قطعه، قطعه ديگر را
از خويش رانده است.
از ياد رفته در تن او وحدت.
بر چهره اش كه حيرت ماسيده روي آن
سه حفره كبود كه خالي است
از تابش زمان.
بويي فساد پرور و زهر آلود
تا مرزهاي دور خيالم دويده است.
نقش زوال را
بر هر چه هست، روشن و خوانا كشيده است.
در اضطراب لحظه زنگار خورده اي
كه روزهاي رفته درآن بود ناپديد،
با ناخن اين جسد را
از هم شكافتم،
رفتم درون هر رگ و هر استخوان آن
اما از آنچه در پي آن بودم
رنگي نيافتم.
***
شب ايستاده است.
خيره نگاه او
بر چارچوب پنجره من.
با جنبش است پيكر او گرم يك جدال.
بسته است نقش بر تن لب هايش
تصوير يك سؤال.

مجموعه مرگ رنگ
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
  #33  
قدیمی 07-12-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دیوار - مجموعه مرگ زندگی

زخم شب مي شد كبود.
در بياباني كه من بودم
نه پر مرغي هواي صاف را مي سود
نه صداي پاي من همچون دگر شب ها
ضربه اي به ضربه مي افزود.
***
تا بسازم گرد خود ديواره اي سر سخت و پا بر جاي،
با خود آوردم ز راهي دور
سنگ هاي سخت و سنگين را برهنه پاي.
ساختم ديوار سنگين بلندي تا بپوشاند
از نگاهم هر چه مي آيد به چشمان پست
و ببندد راه را بر حمله غولان
كه خيال رنگ هستي را به پيكرهايشان مي بست.
***
روز و شب ها رفت.
من بجا ماندم در اين سو، شسته ديگر دست از كارم.
نه مرا حسرت به رگ ها مي دوانيد آرزويي خوش
نه خيال رفته ها مي داد آزارم.
ليك پندارم، پس ديوار
نقش هاي تيره مي انگيخت
و به رنگ دود
طرح ها از اهرمن مي ريخت.
***
تا شبي مانند شب هاي دگر خاموش
بي صدا از پا درآمد پيكرديوار:
حسرتي با حيرتي آميخت.
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ترنم به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #34  
قدیمی 07-12-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خواب در هیا هو
آبي بلند را مي انديشم، و هياهوي سبز پائين را
ترسان از سايه خويش، به ني زار آمده ام
تهي بالا مي ترساند، و خنجر برگ ها به روان فرو مي رود.
دشمني كو، تا مرا از من بركند؟
نفرين به زيست: تپش كور!
دچار بودن گشتم، و شبيخوني بود . نفرين !
هستي مرا بر چين، اي ندانم چه خدايي موهوم !
نيزه من، مرمر بس تن را شكافت
و چه سود، كه اين غم را نتوان سينه دريد .
نفرين به زيست: دلهره شيرين !
نيزه ام - يار بيراهه هاي خطر- را تن مي شكنم .
صداي شكست، در تهي حادثه مي پيچد . ني ها بهم مي سايد .
ترنم سبز مي شكافد:
نگاه زني، چون خوابي گوارا، به چشمانم مي نشيند.
ترس بي سلاح مرا از پاي مي فكند.
من - نيزه دار كهن - آتش مي شوم.
او - دشمن زيبا - شبنم نوازش مي افشاند.
دستم را مي گيرد
و ما - دو مردم روزگاران كهن - مي گذريم.
به ني ها تن مي ساييم، و به لالايي سبزشان، گهواره روان
را نوسان مي دهيم.
آبي بلند، خلوت ما را مي آرايد.

موج نوازشی ای گرداب
كوهساران مرا پر كن، اي طنين فراموشي!
نفرين به زيبايي - آب تاريك خروشان - كه هست مرا
تو ناگهان زيبا هستي. اندامت گردابي است.
موج تو اقليم مرا گرفت.
ترا يافتم، آسمان ها را پي بردم.
ترا يافتم، درها را گشودم، شاخه ها را خواندم.
افتاده باد آن برگ، كه به آهنگ وزش هايت نلرزد!
مژگان تو لرزيد: رؤيا در هم شد.
تپيدي: شيره گل بگردش آمد.
بيدار شدي: جهان سر برداشت، جوي از جا جهيد.
براه افتادي: سيم جاده غرق نوا شد.
در كف تست رشته دگرگوني.
از بيم زيبايي مي گريزم، و چه بيهوده: فضا را گرفته اي.
يادت جهان را پر غم مي كند، و فراموشي كيمياست.
در غم گداختم، اي بزرگ، اي تابان!
سر برزن، شب زيست را درهم ريز،
ستاره ديگر خاك!
جلوه اي، اي برون از ديد!
از بيكران تو مي ترسم، اي دوست! موج نوازشي.

از مجموعه اوار افتاب
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #35  
قدیمی 08-05-2011
mahmood70 آواتار ها
mahmood70 mahmood70 آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2011
محل سکونت: صحنه
نوشته ها: 93
سپاسها: : 133

119 سپاس در 71 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض زندگی یعنی چه؟

زندگی یعنی چه؟
شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

:با خودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ
!!!

زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

به جا می ماند



زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت

زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم.



زنده یاد سهراب سپهری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از mahmood70 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:10 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها