#401  
قدیمی 11-18-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


اریوبرزن

یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران در زمان هخمنشیان آریوبرزن بود که در زمان حمله اسکندر مقدونی به ایران از سرزمین خود با شجاعت دفاع کرد و در این راه کشته شد. عده ای او را از اجداد کرد ها يا لر ها می دانند. اسکندر مقدونی پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان که به جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gqugamele مشهور است در سال ۳۳۱ پیش از میلاد مسیح ،بابل و شوش و استخر (در استان فارس کنونی) را از آن خود ساخت و تصمیم به دست یافتن به پارسه گرفت و به سوی پایتخت ایران حرکت کرد.

اسکندر سپاه خود را به دو بخش تقسیم کرد . یکی از بخش ها به فرماندهی شخصی به نام پارمن یونوس از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه حرکت کرد و خود اسکندر نیز با سپاه سبک اسلحه از راه کوهستان (کو ه های کهگیلویه) روانه پایتخت ایران شد و در تنگه های در بند پارس (برخی آن را تک آب و گروهی آن را تنگ آری می دانند) با مقاومت ایرانیان روبرو شد. درجنگ در بند پارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی آریوبرزن در برابر سپاهیان پرشمار اسکندر مقدونی دلاورانه از میهن خویش دفاع کردند و بی پروا با سپاهیان اسکندر به مقابله پرداختند و بسیاری از آنان را به خاک نشاندند و سر انجام توانستند سپاه اسکندر را به عقب نشینی وا دارند.

با وجود آریوبرزن و پاسدارانی که جانانه از میهن خویش دفاع می نمودند گذر سپاهیان اسکندر از این تنگه های کوهستانی غیر ممکن بود . پس اسکندر به نقشه ی جنگی ایرانیان در جنگ ترموپیل Thermopyle روی آورد و با کمک یک اسیر ایرانی آریوبرزن را دور زد و از بیراهه ها و تنگه های سخت کوهستانی خود را به پشت سربازان پارس رسانید و آنان را به محاصره گرفت. ( پس از اتمام جنگ نیز عمر آن اسیر چندان دوامی نیاورد و به دستور اسکندر به دلیل خیانت کشته شد.) آریو برزن با ۴۰ سواره و ۵ هزار سرباز پیاده و وارد کردن تلفات سنگین به دشمن ، خط محاصره اسکندر را شکست و برای یاری به پایتخت به سوی پارسه شتافت ولی سپاهیانی که اسکندر دستور داده بود از راه جلگه به طرف پارسه بروند ،پیش از رسیدن او به شهر دست یافته بودند.

آریو برزن با وجود دست تصرف پایتخت به دست سربازان اسکندر و در حالی که سپاهیان دشمن سخت در حالی تعقیب او بودند حاضر به تسلیم نشد و آنقدر در پیکار با دشمن پافشاری کرد که همه ی یارانش از پای افتادند و جنگ وقتی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زير فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود. در کتاب اتیلا نوشتهٔ لویزدول آمده که در آخرین نبرد اسکندر که از شجاعت آریوبرزن خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود:"شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد."

اسکندر نیز در جواب او گفته بود:"شاه تو فرار کرده. تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم." ولی آریو برزن در پاسخ گفته بود :"پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و آنقدر مبارزه میکنم تا بمیرم" و اسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند. آنها آنقدر با تیر و نیزه او را زدند که یک نقطهٔ سالم در بدن او باقی نماند.پس از مرگ او را درهمان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند "به یاد لئونیداس”. در این جنگ یوتاب (به معنی درخشنده و بی مانند) خواهر آریو برزن که فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده گرفته بود ،در کوه ها راه را بر سپاه اسکندر بست. یوتاب و برادرش آنچنان جنگیدند تا هر دو کشته شدند و نامی درخشان از خود بر جای گذاشتند.

لئونیداس کسی بود که در زمان حمله خشایارشا به یونان در جنگ ترموپیل مانند آریو برزن پایداری کرده بود و سرنوشتی همانند آریو برزن داشت اما بر خلاف آریو برزن که جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست ، یونانیان در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسین سخنانش را بر سنگ حک کرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #402  
قدیمی 11-18-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض دیکتاتورهای بزرگ و فراموش نشدنی تاریخ

دیکتاتورهای بزرگ و فراموش نشدنی تاریخ

در حالی که بعضی از این دیکتاتورها واقعاً مردم را زجر و شکنجه می­دادند، بعضی دیگر سبب بالا بردن و شکوه بخشیدن به فرهنگ­ها و مذاهب گوناگون شدند.

1- Porfirio Diaz




دوران ریاست جمهوری پورفیریو دیاز 20 سال طول کشید و او به تنهائی کسی بود که باعث از بین رفتن اقتصاد مکزیک شد. او رهبری حکومت را در کشورش به عهده داشت و روی تمام مقامات و صاحبان قدرت کنترل کامل داشت. وقتی این دیکتاتور برای بار دوم در انتخابات پیروز شد انقلاب مکزیک کلید خورد.

2- Fidel Castro




فیدل کاسترو در سال 1959 نخست وزیر کوبا بود و بلافاصله بعد از انجام کارهایی که در آن­ها بسیار موفق بود به سمت رئیس جمهوری کوبا برگزیده شد. در این لیست ما او به عنوان دیکتاتور ظالم و بی­رحم قرار ندارد. سابقه او بسیار درخشان است و از وی به عنوان رهبری خوب یاد می­کنند.

3- Chairman Mao




Mao Tse-tung رهبری مردم را در جمهوری چین برای مدت­ طولانی بر عهده داشت. حکومت او در سال 1976 به پایان رسید. فلسفه و نظریات وی باعث بوجود آمدن مارکسیسم و کمونیسم در اذهان شد. او معتقد بود که مردم باید آزاد باشند و در گسترش عقیده خود تلاش بسیار کرد. وی به خوبی تمام جریانات را هدایت می­کرد. Mao توانست به تمام کشور چین به جز تایوان کنترل کامل داشته باشد. اما به هر حال وی در هنگام مواجه با دشمنان بسیار ظالم و خشن می­شد.


4- Idi Amin




این دیکتاتور اوگاندا رهبری این کشور کوچک را بر عهده داشت. او قوانین خاصی را جایگزین قوانین نظامی کرده بود و کشور را به سمت حکومت نظامی پیش می­برد. هزاران نفر از مردم در دوران ریاست جمهوری وی جان خود را از دست دادند و تعداد زیادی از روستاها و دهکده­ها کاملاً با خاک یکسان شد. امین ویژگی­های شخصیتی خاصی داشت و آدم بسیار خشک و سردی بود.

5- Vladmir Lennin




لنین کار خود را به عنوان وکیل شروع کرد. بعد از آن شروع به انتشار نوشته­هائی با مضمون ادبیات سوسیالیستی کرد. او مخالف جنگ جهانی بود و این عقیده را که می­گفت جنگ بهتر از گفتگو است را اصلاً قبول نداشت. عناصر مارکسیسم و کمونیسم را می­توان در سیاستش به وضوح دید. پیکر او در مقبره­ای خاص به نمایش گذاشته شده است.

6- General Franco




فرانکو تقریباً هم دوره هیتلر بود. او یک پیش زمینه نظامی دارد. فرانکو به تمام اسپانیا حکومت می­کرد و کشور را به چندین قسمت مختلف تقسیم کرده بود. او تمام سعی خود را می­کرد که نظم و انضباط را به کشور بیاورد و اختلاف و ناسازگاری را که در کشورش رواج داشت، از بین ببرد.

7- Benito Mussolini




موسولینی نخست­وزیر ایتالیا در سال 1922 بود. او توانست سرزمین­های زیادی را اشغال کند. قوانین وی بسیار خشک و جدی بود. وقتی که او متوجه شد که عقاید و نظریاتش راجع به سوسیالیسم نمی­تواند شکل بگیرد به یکی از شروع کننده­های جنگ جهانی تبدیل شد. او نظریات خود را که بعداً به عنوان فاشیسم عنوان شد را مطرح کرد. این دیکتاتور بزرگ در سال 1945 کشته شد و استخوان­های او به صورت به هم ریخته در میلان قرار دارد.

8-Josef Stalin




ژوزف استالین رهبرکشور شوروی سابق طی سال­های 1922 تا 1953 زا بر عهده داشت. وی باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم در این دوران شد. او بسیار دوست داشت که مردم را به سوی کمپ­های کار بکشاند. این مرد بسیار به جنگ و کشتار علاقه داشت و از آنجائی که او ورود هر کس را به اتاقش ممنوع کرده بود بدون اینکه کسی متوجه مرگش شود مرد.


9-Pol Pot




Saloth Sar معروف به Pol Pot رهبری Khmer Rouge را بر عهده داشت. او افراد غیر نظامی و شخصی را مجبور می­کرد که9 به بیرون از شهر بروند و اگر با وی مخالفت می­کردند آن­ها را یا به کمپ­های کار می­فرستاد یا آن­ها را می­کشت. هدف اصلی او تغییر اصول جهان متمدن بود.


10-Adolf Hitler




هیتلر دوران کودکی بسیار سختی داشت و به همین دلیل بسیار عصیان و سرکش بود.اما این کودک کم کم بزرگ شد و اساس و پایه دنیا را به لرزه انداخت. هدف اصلی او نابود کردن یهودیان در کل کره زمین بود. خوشبختانه قبل از اینکه بتواند کل دنیا را تصرف کند خودش را کشت.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #403  
قدیمی 11-18-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


فتح قسطنطنيه و ظهور امپراتوري مسلمانان

فتح قسطنطنيه يكي از سرفصل هاي مهم تاريخ است يك امپراتوري بعد از يازده قرن از جغرافيا پاك و جهان وارد عصر رنسانس شد

بازماندگان قيصر
امپراتوري بيزانس طولاني ترين دوره امپراتوري تاريخ است. 1100 سال طول كشيد تا امپراتوري بيزانس نسخه اش پيچيده شود و در تمام اين 11قرن قسطنطنيه يكي از اصلي ترين شهرهاي اين امپراتوري بود؛ شهري كه امپراتور كنستانتين بزرگ آن را پايتخت امپراتوري بزرگ رم كرد و به همين دليل هم به آن كنستانيتنوپل يا شهر كنستانتين مي گفتند (همان كه عرب ها قسطنطنيه مي گويند). ملكه شهرها بارها در اين دوره طولاني امپراتوري محاصره شده بوداما امپراتوري همچنان سر جايش بود؛ اگرچه در اواخر دوره اش در سال 1453 عملا از آن امپراتوري گسترده، چيزي بجز يك شهر و كمي از روستاهاي اطرافش باقي نمانده بود. اما كليساي اياصوفيه و مجسمه هاي قديسانش كافي بود تا هنوز هم صرب ها، بلغارها و لاتين هاي اروپاي غربي براي تصرفش تدارك حمله ببينند.
به غير از اينها يك دشمن قدرتمند هم در طرف شرق بود كه هرازگاهي يادي از ديواره هاي حصار شهر مي كرد اما نمي توانست وارد آنجا شود. امپراتوري عثماني تلاش مي كرد از طرف غرب هم قلمرو خود را گسترش دهد و اين وسط قسطنطنيه مانعش بود.
سلطان محمد- پادشاه جوان عثماني - تصميم گرفته بود كاري كه اجدادش شروع كرده بودند را تمام كند. جد بزرگ او سلطان بايزيد اول در سمت آسيايي تنگه بسفر قلعه اي به نام آنادولوحصار ساخته بود و حالا او در كنار ديواره قسطنطنيه و قسمت اروپايي تنگه، قلعه ديگري ساخته بود به نام روملي حصار . اين قلعه ها در زبان تركي به بغازكسين يا حلق بر معروف شده بودند چون عملا گلوگاه تنگه بسفر را گرفته بودند و اجازه نمي دادند هيچ كشتي اي از طرف اروپا براي كمك به شهر وارد تنگه شود. سلطان محمد موقعي تصميم به حمله به بيزانس را گرفته بود كه آنها به خاطر اختلافات دروني بسيار ضعيف شده بودند.

پشت دروازه هاي شهر
دورتادور قسطنطنيه - حتي در آن جاهايي كه كنار درياي مرمره و تنگه بسفر قرار داشت - يك ديواره به طول 20 كيلومتر كشيده شده بود؛ ديواره اي كه به مرور زمان و با حمله هاي مختلف، ديوارهاي كوچك تري هم دركنار آن ساخته شده بود و يك سپر حفاظتي چندلايه را به دور شهر تشكيل مي داد.
اين سپر دفاعي باعث مي شد نيروي تدافعي اندكي هم بتواند در برابر يك لشكر قوي از شهر حفاظت كند. در حمله ارتش 100 هزارنفري سلطان محمد هم تنها 7 هزار نفر نيروي تدافعي در شهر بودند اما توانستند يكماه از شهر دفاع كنند و فقط يك دليل باعث شد كه ديوارها اين بار نتوانند قديسان كليساي اياصوفيه را حفظ كنند: دليلي به نام باروت. جنگ قسطنطنيه همان طور كه بعدها باعث به وجودآمدن رنسانس در اروپاي قرون وسطي شد، خودش هم رنسانسي در عصر جنگ هاي تن به تن قديمي محسوب مي شد. براي اولين بار يك ارتش به طور سازمان يافته از باروت و گلوله توپ براي حمله به يك شهر استفاده مي كرد.
سلطان محمد عزمش را جزم كرده بود كه شهر را بگيرد؛ به همين دليل از مدت ها قبل تدارك حمله ديده بود. رايزن ها و جاسوس هاي او توانسته بودند زودتر از مدافعان شهر، يك مهندس آلماني به نام اوربان را استخدام كنند تا برايشان يك توپ ويژه بسازد. اوربان ابتدا قرار بود براي كنستانتين مسيحي توپ بسازد اما پيشنهاد اغواكننده سلطان محمد او را از سمت مدافعان، به جبهه مهاجمان منتقل كرد تا بزرگ ترين اسلحه تاريخ تا آن زمان را بسازد. او به سلطان ضمانت داد توپي بسازد كه بتواند ديواره هاي شهر را نابود كند.
توپ ويژه ارتش عثماني ساخته شد؛ اسلحه مخوفي به طول 8 متر كه مي توانست در هر شليك، يك گلوله 550 كيلويي را از فاصله يك كيلومتري به سمت ديواره شليك كند.
توپ، باسيليك نام گرفت كه به نام يوناني يك اژدهاي افسانه اي اشاره داشت. قدرت شليك توپ هاي ارتش عثماني با توپ هاي قسطنطنيه اصلا قابل مقايسه نبود. شليك توپ هاي شهر، بيشتر از آسيب زدن به ارتش عثماني، ديواره هاي خود شهر را خراب مي كرد.
شيپورها و طبل ها
ارتش عثماني 100 كشتي هم به همراه آورده بود تا هم در كنار قلعه هاي بغازكيسن مانع از ورود كشتي هاي ايتاليايي و يوناني شوند و هم بتوانند درصورت لزوم به ديواره هاي كنار دريا حمله كنند.
اما سلطان محمد مي خواست مانند يك فاتح از دروازه اصلي شهر وارد آنجا شود و به همين دليل سربازانش را به سمت ديواره تئودوزيان (ديواره اصلي شهر) منتقل كرد. با صداي شيپورها و طبل هاي جنگ حمله به شهر شروع شد. توپ ها بي وقفه شليك مي كردند اما گارد ايتاليايي شهر به خوبي توانسته بود دفاع كند. آنها به سرعت قسمت هاي آسيب ديده را تعمير مي كردند و اجازه ورود به سربازان ترك نمي دادند. از طرفي قسطنطنيه يك سد دفاعي ديگر هم داشت كه اجازه نزديك شدن كشتي ها را به شهر نمي داد؛ زنجيري بزرگ كه سراسر تنگه را بسته بود و در مواقع لزوم و به دست مدافعان شهر مي توانست باز شود.
اما اين سد دفاعي هم از عزم سلطان محمد مستحكم تر نبود. سلطان دستور داد تمام 100كشتي را از خشكي به آن طرف سد منتقل كنند. يك مسير طولاني با الوار و روغن آماده شد تا كشتي ها روي آن ليز بخورند و دوباره به آب بيفتند. اين كار باعث شد تا بخشي از نيروهاي دفاعي از ديواره اصلي به سمت دريا منتقل شوند. جنگ به غير از زمين و دريا، در زيرزمين هم جريان داشت.
مهندسان صرب هم به استخدام سلطان مسلمان درآمده بودند و تونل هايي از سمت ارتش مهاجم به زير ديواره اصلي شهر و داخل شهر حفر مي كردند تا سربازان بتوانند از آنجا حمله كنند. در مقابل، يك مهندس آلماني با كمك تشت هاي آب و ثبت ارتعاشات ناشي از حفاري، به مدافعان قسطنطنيه كمك مي كرد تا محل تونل هاي جديد كشف شود.

آتشفشان
يك عقيده خرافي مي گفت: موقعي قسطنطنيه سقوط مي كند كه روح مقدس از آن شهر برود .
۲۲ مي 1453 (يك هفته قبل از سقوط شهر) اتفاقات عجيبي افتاد كه خيلي از مردم شهر آن را به همان خرافه ربط دادند. ماه، علامت شهر قسطنطنيه بود و با به وجودآمدن يك ماه گرفتگي، اتفاقات عجيب شروع شد. شعله هايي سرخ رنگ گنبد كليساي اياصوفيه را روشن كردند و شعله هايي هم در دوردست، دورتر از اردوگاه دشمن ديده مي شد. مه عجيبي كه براي آن موقع سال بي سابقه بود سراسر شهر را فرا گرفته بود. چو افتاد كه روح مقدس دارد شهر را ترك مي كند.
بعدها مشخص شد همه اينها به خاطر تغييرات جوي ناشي از اثرات آتشفشان كووايي در اقيانوس آرام است و شفق قطبي ناشي از خاكسترها باعث آن شعله هاي سرخ شده بود.
روحيه مدافعان ازبين رفته بود و به همين خاطر همه آنها با زخمي شدن فرمانده ايتاليايي شان سريع پا به فرار گذاشتند و با كشتي، شهر را ترك كردند. ادعا مي شد كه فرمانده با علم به سقوط شهر خود را مجروح كرده بود تا بتواند بگريزد؛ ادعايي كه باعث شد دولت جنوا به اتهام بزدلي و خيانت، سفرايش را براي تكذيب به تمام كشورهاي مسيحي بفرستد. اما همين كار فرمانده باعث شد تا شهر سقوط كند. چند هزار نيروي كمكي غيرترك فقط براي خط شكني و كشته شدن در موج اول حمله فرستاده شدند تا نيروهاي آموزش ديده ارتش عثماني در موج دوم و گارد ويژه شاهي به نام جان نثاران در موج سوم به شهر حمله كنند. دروازه هاي شهر باز شد.
جنگ به خيابان ها كشيده شد و امپراتور كنستانتين يازدهم كه خودش رهبري دفاع را به عهده گرفته بود، كشته شد.

فاتح
سلطان محمد در روز سه شنبه 29 مي 1453 از دروازه اصلي شهر وارد قسطنطنيه شد. خانه هاي شهر پرچم عثماني را بالا مي بردند تا در امان باشند. معدود كشتي هاي يوناني و ايتاليايي، فراري ها را از شهر جمع مي كرد و با زحمت از بين كشتي هاي عثماني فرار مي كردند. سلطان محمد بعد از 1100 سال كار امپراتوري بزرگ بيزانس را يكسره كرده بود.
به دستور او، احدي حق غارت و تعرض به مردم نداشت. او در همان ابتداي كار عده اي سرباز فرستاد تا از ساختمان هاي مهم حفاظت كنند چون دوست نداشت بعد از آن جنگ سخت، حاكم يك شهر مخروبه باشد. او شخصا سربازي را كه درحال تخريب مرمرهاي كف اياصوفيه بود گردن زد و دومين كليساي بزرگ شهر را به مسيحيان بخشيد. فاتح اگرچه چند راهب و كشيش را به قتل رساند، اما اسقف اعظم را والي شهر فتح شده كرد. مذهب مسيحيت ارتدكس را به رسميت شناخت تا بتواند بر مسيحيان نيز حكومت كند. روستاهاي اطراف كه در موقع جنگ به او كمك كرده بودند نيز بخشيده شدند. سلطان محمد عثماني با اسب به كليساي اياصوفيه وارد شد و بعد از آنكه تمام علائم مسيحيت را از آن پاك كرد آنجا را مسجد اياصوفيه نام گذاشت و در آن نماز پيروزي خواند.
سپاه اسلام با فتح و پيروزي وارد شده بود و نمونه هاي عجيبي از خوش رفتاري و عطوفت يك فاتح را داشت در تاريخ ثبت مي كرد. حتي اگر هنوز هم يوناني ها روز سه شنبه را روز بدي بدانند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #404  
قدیمی 11-18-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



نگاهی به تقویم مصر و روم باستان



قسمتی از یک پاپیروس حاوی تقویم مصری


تقویم سنگی مربوط به روم باستان

تقویم سنگی مربوط به روم باستان ایده استفاده از تقویم از دیرباز برای مشخص کردن زمانهای آینده و گذشته وجود داشته است. برای مشخص کردن اینکه چه مدت به برگزاری مراسم یا جشنهای مذهبی و ... باقی مانده است و یا چه مدت زمان از وقوع یک حادثه گذشته است. شاید تعجب کنید اگر بدانید که تقویم های مختلفی که هم اکنون وجود دارد، اغلب با توجه به شرایط جغرافیایی بوجود آمده است. بعنوان مثال در کشور های سردسیر مفهوم سال با پایان زمستان مشخص می شود و در کشورهای گرمتر که مفهوم فصل کمتر مشاهده می شود ملاک محاسبه تقویم، حرکت ماه می باشد.

قدیمی ترین معیار ساخت تقویم نوع قمری (Lunar) می باشد که بر اساس حرکت ماه و پیداشدن ماه جدید در آسمان می باشد هرچند قبل از آن مصری ها دریافته بودند که طغیان نیل دارای نظم مشخصی می باشد و می توانند از آن بعنوان معیاری برای گذشت زمان استفاده کنند.

تقویم مصری

مصریان باستان از تقویمی استفاده می کردند که در آن یکسال شامل 12 ماه 30 روزه بود. آنها متوجه مشکلاتی که این تقویم داشت شده بودند چرا که بتدریج تغییر فصل در روزهای غیر مشابه سال انجام می شد و گویی زمان تغییر فصل در تقویم در حال حرکت می باشد. آنها در حدود 4000 سال پیش از میلاد تصمیم گرفتند که در پایان هر سال 5 روز به سال اضافه کنند تا مشکل تغییر فصل را حل کنند. این 5 روز برای آنها جز روزهای جشن و تعطیلات محسوب می شد و در این روزها کار نمی کردند.

جای تعجب است اما پاپیروس های مصری نشان می دهد که مصریان باستان مدت زمان گردش زمین بدور خورشید را دقیقآ معادل 356 و یک چهارم روز تعیین کرده بودند ولی متاسفانه برای حل مشکل کسری یک چهارم روز اندیشه خاصی نکرده بودند. به همین دلیل پس از گذشت 1460 سال خورشیدی - معادل چهار بازه 365 سال خورشیدی - تعداد سالهای گذشته شده مصری معادل 1461 سال میشد. نتیجه آنکه تقویم تابستان را نشان می داد حال آنکه آب و هوا، وضعیت زمستان را!


قسمتی از یک پاپیروس حاوی تقویم مصری مصریان باستان علاوه بر تقویم خورشیدی از نوعی تقویم مذهبی نیز استفاده می کردند که مبنای آن حرکت ماه بدور زمین بود. آنها این حرکت را معادل بسیت و نه و نیم (29.5) روز می دانستند. اهمیت این تقویم در آن بود که با پدیده هایی که در آسمان می دیدند مانند حرکت و چرخش ستارگان و صور فلکی هماهنگتر بود.


تقویم رومی

هنگامی که رومی ها بصورت یک قدرت بزرگ در جهان مطرح شدند، مشکل داشتن تقویم مناسب برای آنها بیشتر احساس شد بخصوص که رومی ها اغلب به خرافات اعتقاد داشتند و همواره به مسائل پیچیده نگاه می کردند. برای چند لحظه به نحوه ابداع نگارش اعداد آنها فکر کنید و ببیینید که چقدر ناکارآمد است! (XXVIIM ...)

آنها اینگونه عمل کردند که ماه های سال 29 یا 31 روز است به غیر از فوریه که 28 روز می باشد. بنابراین چهار ماه را 31 روزه، هفت ماه را 29 روزه و یک ماه را 28 روزه در نظر گرفتند! با این وجود یکسال آنها معادل 12 ماه و یا 355 روز می شد، لذا مجبور شدند که یک ماه جدید تعریف کنند که آنرا مرسدونیوس (Mercedonius) نام نهادند که یکسال در میان 22 یا 23 روز آنرا محاسبه میشد.

حتی با وجود داشتن مرسدونیوس دقت تقویم کم بود و استفاده از آن بسیار مشکل. لذا به فرمان پادشاه وقت در سال 45 قبل از میلاد یکی از منجمان پیشنهاد کرد که آن سال را معادل 445 روز در نظر بگیرند تا مشکلاتی که پیش آمده بود حل شود و تقویم به حالت اولیه و متناسب با تغییرات فصول در آید. پس از آن آنها ماه های سال را 30 یا 31 روز در نظر گرفتند (به غیر از فوریه) و چون به این مسئله آگاه بودند که یکسال خورشیدی معادل 365 روز و 6 ساعت می باشد هر چهار سال یکبار یک روز به سال اضافه می کردند.

تغییر دیگری که آنها در این زمان بر روی تقویم خود قرار دادند این بود که ابتدای سال را به اول ژانویه منتقل کردند حال آنکه تا قبل از آن اواخر ماه مارچ که معادل بود با اول بهار بعنوان ابتدای سال در نظر گرفته می شد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #405  
قدیمی 11-18-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


وصيت عجيب اسكندر به مادرش

هنگامى كه اسكندر، نشانه هاى مرگ را در خود ديد، وصيتهائى كرد كه ما در اينجا به ذكر چند نمونه از آنها مى پردازيم :
نخستين توصيه او اين بود وقتى جنازه اش را در ميان تابوت مى گذارند، دستش را از تابوت بيرون بياورند، تا مردم بدانند كه اسكندر از اين دنيا با دست خالى رفت و چيزى از متاع دنيا را با خود نبرد چنانكه در اشعار شعرا آمده است:
شنيدم در وصاياى سكندر
كه گفتى با ارسطوى هنرور
كه از روز زمين چون ديده بستم
برون آريد از تابوت ، دستم
كه تا بينند مغروران سرمست
كه از دنيا برون رفتم تهيدست

اسكندر هنگامى كه خود را در آستانه مرگ ديد، بطلميوس بن اذينه را كه فرمانده سپاهيان او بود به زمامدارى بعد از خود برگزيد و به او وصيت كرد كه تابوت مرا به اسكندريه نزد مادرم حمل كنيد و به مادرم بگوئيد كه مجلس عزاى مرا به اين ترتيب تشكيل بدهد.
سفره طعام بگستراند و همه مردم كشور را به آن دعوت نمايد و اعلام كند كه همگان دعوتش را بپذيرند، مگر كسى كه عزيز و دوستى را از دست داده باشد، در آن مجلس شركت نكند، تا شركت كنندگان در عزاى اسكندر با خوشحالى بدون خاطره تلخ وارد مجلس گردند و ايجاد خوشحالى كنند تا مجلس عزاى اسكندر مانند مجلس عزاى ديگران با حزن و غم تواءم نباشد.
وقتى كه خبر مرگ و وصيت او به مادرش رسيد و تابوت اسكندر را در كنار مادرش گذاشتند، مادرش نگاهى به جنازه فرزندش افكند و سپس گفت :
((اى كسى كه ملك و حكومتت ، اقطار عالم را گرفته و همه پادشاهان بناچار در برابر عظمت تو تعظيم مى كردند، ترا چه شده است كه امروز در خوابى و بيدار نمى شوى ؟ و در سكوت فرورفته اى و سخن نمى گوئى ؟))
سپس مطابق وصيت فرزندش اسكندر، به همه مردم كشور، اعلام كرد كه در مراسم عزا و اطعام شركت كنند، به شرط اينكه شركت كنندگان ، به مصيبت مرگ دوست و عزيزى گرفتار نشده باشند، او ساعتها در انتظار نشست ولى هيچ كسى دعوت او را اجابت نكرد، از خدمتگذاران مجلس از علت اين امر جويا شد.
در پاسخ گفتند: تو خود آنها را از اجابت دعوتت منع كردى .
گفت : چطور؟
گفتند: تو امر كردى كه همه دعوت ترا اجابت كنند، به شرط آنكه ((كسى كه عزيز و محبوبى را از دست داده جزء دعوت شدگان نباشد)) و در ميان اينهمه مردم كسى نيست كه داراى اين شرط باشد.
وقتى كه مادر اسكندر اين مطلب را شنيد به اصل ماجرا پى برد و گفت : فرزندم با بهترين راه تسليت مرا تسلى خاطر داد.

منبع: كتاب داستان باستان
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 11-18-2013 در ساعت 09:00 PM
پاسخ با نقل قول
  #406  
قدیمی 11-22-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض اهرام ثلاثه مصر باستان


اهرام ثلاثه مصر باستان

مصر باستان به تمدنی در دره رود نیل گفته می‌شود که در دوره زمانی میان
۳۰۰۰ پیش از میلاد تا زمان تسخیر مصر بدست اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن
مصر باستان نمونه‌ای از شاهنشاهی‌های بناشده بر اصل آبیاری است. به
فرمانروایان مصر باستان فرعون گفته می‌شود.


پایه اولیه اهرام را ایمحوتپ، در سال ۲۶۲۰ پیش از میلاد، برای فرعون خود
زوسر بنا کرد. او در آغاز مصطبه‌ای (در زبان عربی به معنای سکو)
ساخت-ساختمانی که جسد شاه مصری پیش از ورود به مقبره اش درون آن قرار
می‌گرفت. آرامگاه زوسر از دهلیزی زیر زمینی تشکیل می‌شد که عمق آن از روی
زمین ۲۷ متر بود. این مقبره دو طبقه را با گرانیت سرخ پوشانده بودند.مدفن
اصلی در طبقه زیرین قرار داشت.ورودی محل دفن، دریچه‌ای دایره‌ای شکل بود که
بعد از مرگ زوسر آن رابا تخته سنگی گرانیتی به وزن سه تن مسدود کردند.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #407  
قدیمی 11-22-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض عجایب تاریخی دنیا


عجایب تاریخی دنیا(دیوار چین)


دیوار چین یا دیوار بزرگ چین، یک بنای عظیم چینی است که ساخت آن حدود ۱۴۰۰ سال، یعنی از قرن دوم قبل از میلاد تا قرن هفدم (میلادی) ادامه پیدا کرد و به منظور مقابله با هجوم اقوام مهاجر عشایر، همچون مغول‌ها، ترک‌ها و هون‌ها ساخته شده بود. شروع ساخت این دژ بزرگ به اولین امپراطوِر چین، یعنیکین شین هوانگ در بین سالهای ۲۳۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰ قبل از میلاد بر می‌گردد و پایان آن در زمان حکومت سلسله مینگ انجام پذیرفت.
این بنا با ۶۳۵۲ کیلومترطول، به این ترتیب ازلحاظ جرم و حجم بزرگ‌ترین ساختمان جهان می‌باشد.
این دیوار در طول زمان دچارفرسایش ودر اثر بادهای سختی که در طول زمان دچار آن شده ‌است به زیر شنهافرورفته ‌است وامروزه تنها حدود ۱۵۴۲ کیلومترازآن باقی مانده‌است . پیش بینی دانشمندان این است که در آینده ای نه چندان دور چنانچه با این حوادث مقابله نشود اثری از آن باقی نخواهد ماند .
پیشینه این دیوار
تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می‌گردد. حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت‌های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعه‌های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد . در دوره حکمرانی سلسله‌های بهار وپاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک‌ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه‌های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل ازمیلاد ،امپراتورچین شی خوان پس ازبه وحدت رساندن چین، دیوارهای دوک‌ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه‌ها در آمد . او می‌خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند. در این زمان طول دیوار چین به ۵۰۰۰ کیلومتر می‌رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به ۱۰ هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به ۵۰ هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است. دیواری که اکنون مردم مشاهده می‌کنند،دیوارمتعلق به سلسله مینگ (سال ۱۳۶۸– سال ۱۶۴۴ ) است از غرب به دروازه « جایو گوان » در استان گان سو چین و از شر ق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائو نینگ در شمال شرقی چین منتهی می‌شود و درمیان آن ۹ استان- شهر و ناحیه خود مختار به طول ۷۳۰۰ کیلومتر وجود دارد و مردم آنرا دیوار طولانی می‌نامند. دیوار چین به عنوان پروژه تدافعی بر روی کوه‌ها ساخته می‌شد از بیابان‌ها مراتع و لجنزارها عبور می‌کرد . کارگران طبق عوارض زمینی ،ساختار متفاوتی برای ایجاد دیوار در نظر گرفتند که درایت و عقل نیاکان چین را نشان می‌دهد. دیوار بر مسیر کوه‌های پر فراز و نشیب امتداد یافته‌است . در بیرون دیوار پرتگاه‌های بلند دیده می‌شود . در واقع کوه و دیوار به یکدیگر پیوند خورده‌اند . لذا دشمن به هیچوجه قادر به نفوذ به این دیوار نبود . دیوار چین معمولاً با آجرهای بزرگ و سنگ مستطیل ساخته شده و در وسط ان خاک و خرده سنگ ریخته شده و ارتفاع ان ۱۰ متر است در پهنای دیوار برای عبور چهار اسب کافی است و در یک ردیف عرض آن ۴-۵متر است تا در زمان انتقال غلات و سلاحها مشکلی ایجاد نشود . طرف درونی دیوار، نرده سنگی و در وجود دارد که به آسانی حرکت می‌کند . در فاصله معیینی سکوی دیواری ویا برج آتش برای خبررسانی ساخته شده‌است . سکوی دیواری برای ذخیره سلاحها و غلات و استراحت سربازان است و در جنگ مخفیگاه بوده‌است . هنگامی که دشمن دست به حمله می‌زد برج‌های آتش روشن می‌کردند و سراسر کشور از حمله آگاه می‌شدند .
معماری و ساختمان دیوار
نحوه ساخته شدن این دیوار بسیار جالب است. در ساختن این دیوار، از مصالح و نیروهای انسانی بیشماری از جمله سربازان، زندانیان و مردم بومی استفاده شده‌است. دیوار چین سمبل و نشانه بارزی از خرد، پشتکار و سر سختی مردم چین است. اما یکی از نکات جالب توجه که در ساخت این دیوار وجود دارد، استفاده از آرد برنج در ساختار آجرهای آن است. به این شکل که معماران و طراحان دیوار چین برای آنکه به آجرهای دیوار استحکام بیشتری ببخشند، به ترکیبات سازنده آن، آرد برنج نیز افزودند تا دوام و قدرت دیوار را افزایش دهند. در قسمت‌های مختلف دیوار تفاوت نژادها و قوم‌های مختلف به نحو بسیار چشمگیر و باور نکردنی، قابل مشاهده‌است. قسمت اعظم این دیوار که امروزه شاهد آن هستیم، در زمان امپراتوری «مینگ» ساخته شد. که از گذرگاه shanhaiguan در شرق چین شروع شده و تا گذرگاه jiayuguan در غرب ادامه دارد که در این میان از استان‌های Liaoning ، Hebei ، Beijing ، Tianjin ، Shanxi ، Inner Mongolia ، Ningxia ، Shaanxi و Gansu عبور می‌کند.
نگهداری و محافظت از دیوار
آکادمی دیوار بزرگ چین، برای محفظت از این اثر باستانی تأسیس شده‌است. پس از بررسی و تحقیقی که بر روی این دیوار در استان‌های مختلف انجام شد، در تاریخ ۱۲ دسامبر ۲۰۰۲ میلادی، مسئولین این آکادمی اعلام کردند که بلایای طبیعی از یکسو و تخریب و ویرانی به دست افراد از سویی دیگر باعث شده‌است که تنها ۳۰ درصد از این دیوار از شرایط خوب و قابل قبولی برخوردار باشد. این تحقیق به مدت ۴۵ روز، بر روی ۱۰۱ قسمت مختلف دیوار انجام شد.

سابقه فرهنگی دیوار

این دیوار نمادی قابل توجه از فرهنگ مردم چین به شمار میرود. در این دیوار ترکیبی از سمبل‌های مردمی و اسطوره‌های چین به چشم میخورد. اما زیباترین و درعین حال غم انگیز ترین افساته‌ای که دراینباره نقل شده‌است، درباره فروریختن قسمتی از دیوار به خاطر «منگ چیانگنو» است. وی پس از کشته شدن شوهرش در حین ساخت این دیوار، در غم او بسیار گریست و پس از آن سرگذشت تلخ و غم انگیزی پیدا کرد. این داستان در کتاب‌ها و ترانه‌های عامیانه و اپراهای قدیمی نقل شده‌است و در میان مردم چین، بسیار مشهور است.

مسافرت در طول دیوار

اگر تمایل دارید که از این دیوار بازدید نمایید، بهترین منطقه برای شروع، «سیماتای» است که در ۱۱۰ کیلومتری شمال شرقی بیجینگ (پکن) قرار گرفته‌است. زیرا این منطقه از دیوار، هنوز هم فرم اصلی و واقعی خود راحفظ کرده، و به علت کمبود وسایل نقلیه عمومی در این ناحیه، از طرف توریست‌های دیگرهنوز مورد توجه قرار نگرفته‌است.







__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 11-22-2013 در ساعت 06:03 PM
پاسخ با نقل قول
  #408  
قدیمی 11-22-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


داستان کوتاه کوروش کبیر و پانته آ
دهخدا بر اساس روایت گزنفون نقل می کند که داستان از این قرار بوده است که مادی ها پس از برگشت از جنگ شوش غنایمی برای خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به نزد کوروش آوردند. از آن جمله زنی بود بسیار زیبا که گفته می شد زیباترین ه زنان شوش به حساب می آمد و پانته آ نامیده می شد وشوهر او به نام آبراداتاس برای ماموریتی از جانب پادشاه خود به ماموریت رفته بود.
چون وصف زیبایی زن را به کوروش گفتند و نیز از آبراداتاس نام بردند کوروش گفت صحیح نیست که این زن شوهردار برای من شود و او را به یکی از ندیمان خود سپرد تا او را نگه دارد تا هنگامی که شوهرش از ماموریت بازگشت او را به شوهرش بازسپارند.
در این هنگام اطرافیان کوروش با توصیف زیبایی های این زن به او گفتند لااقل یک بار او را ببین شاید که نظرت عوض شد!
اما کوروش گفت : نه , می ترسم او را ببینم و عاشقش بشوم و نتوانم او را به شوهرش پس بدهم …
ندیم کوروش که مردی بود به نام آراسپ و پانته آ را به او سپرده بودند عاشق این زن شد و خواست که از او کام بگیرد. به ناچار پانته آ از کوروش درخواست کمک کرد و کوروش نیز آراسپ را سرزنش کرد و زن را از دست او نجات داد و البته آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای آن کار به دنبال آبراداتاس رفت (از طرف کوروش) تا او را به سوی ایران فرا بخواند …
سپس آبرداتاس به ایران آمده و از ما وقع اطلاع حاصل یافت. پس برای جبران جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می گویند در هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: << قسم به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری… کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم … >>
خلاصه اینکه در جنگ مورد اشاره آبراداتاس کشته می شود و پانته آ به بالای جسد او می رود و به شیون وزاری می پردازد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش می کند که مواظب باشند کاردست خودش ندهد . شیون و زاری این زن عاشق هنوز در گوش تاریخ می پیچد و تن هر انسانی را به لرزه در می آورد که می گفت :<< افسوس ای دوست باوفا و خوبم ما را گذاشتی و در گذشتی … به درستی که همانند یک فاتح در گذشتی >>
پس از آن در پی غفلت ندیمه چاقویی که همراه داشت را در سینه خود فرومی کند و در کنار جسد شوهرش جان می سپارد .
هنگامی که خبر به کوروش می رسد ندیمه نیز از ترس خود را می کشد برای همین است که در تابلو جسد زنان دو تا است . و باقی داستان که در تابلو مشخص است . آری چنین است که بزرگمردی به نام کوروش در تاریخ جاودانه می شود.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #409  
قدیمی 11-22-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


رضا خان و سرهنگ مست


ميگن رضاخان شبها با ماشين توي خيابون هاي طهران ميگشته

و به امورات نظامي کشور رسيدگي ميکرده !

يک شبي که داشته توي خبايون ها گشت مي زده مي بينه يک درجه دار نظامي داره مست و پاتيل توي

خيابون تلو تلو ميخوره و راه ميره , رضاخان به راننده اش ميگه وايسا اين نظامي را سوار کن ببينم کيه

که با اين وضع داره توي خيابون تلو تلو مي خوره !

راننده درجه دار را سوار ميکنه و ميشينه جلو , رضاخان هم عقب نشسته بوده !

رضاخان شروع ميکنه سوال کردن و مي پرسه:

- سربازي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- گروهباني ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرواني ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرگردي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرهنگي ؟

نظامي ميگه بزن قدش!

نظامي هم بعد از سوال و جواب رضاخان شروع ميکنه به سوال کردن ...

- سربازي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- گروهباني ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرواني ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرگردي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرهنگي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- تيمساري ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سپهبد ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- ارتشبدي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- رضاخاني ؟

رضاخان : بزن قدش !

نظامي فرو ميره توي صندلي ماشين و حالا رضاخان مي پرسه ...

- ترسيدي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- شاشيدي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- ر....ي ؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #410  
قدیمی 11-22-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مادر کوروش کبیر

ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید.
او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.
ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق وقانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها