بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #121  
قدیمی 05-08-2009
samiramis آواتار ها
samiramis samiramis آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: May 2009
نوشته ها: 6
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation چشيدن لذت

به عقیده‌ی من آنچه عامی را از خاص جدا می‌کند، دل برگرفتن از خوشی و لذت است، آن هم درست هنگامی که در مُشت‌ات است و به قدر ِ کیفوری و عیش از آن چشیده‌ای. حافظ هم گفته: «آن که یک جرعه مِی از دست تواند دادن ...»
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #122  
قدیمی 05-11-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ایرانی ها پلیس ها را هم فریب میدهند!

یك شركت امنیتی هلندی بر پایه مطالعات جدید خود اعلام كرد، مجرمان اینترنتی این روزها حاضرند با پرداخت هزاران دلار گوشی 1100 نوكیا كه دیگر تولید نمی‌شود و روی آن یك نرم‌افزار آسیب‌پذیر نصب شده است را خریداری كنند. این نرم‌افزار به هكرها امكان می‌دهد تا به حساب‌های آنلاین كاربران دسترسی پیدا كنند.

به گزارش البرز این خبر با توجه به زیر ساختهای بانکداری الکترونیک شاید خیلی در ایران مهم تلقی نشود اما در کمال تعجب فعالان بازار گوشی تلفن همراه میگویند تقاضا برای خرید مدل 1100 نوکیا در ایران هم در حال افزایش است.

البته قیمت این مدل گوشی هنوز خیلی بالا نرفته و مانند اروپا به 32000 دلار نرسیده است! با اینحال ایرنیها در اقدامی مبتکرانه و با یک دستکاری جزیی از گوشی تلفن همراهشان به عنوان هشدار دهنده وجود پلیس راهنمایی و رانندگی نزدیک خودرویشان استفاده میکنند.

خبرنگار البرز که این خبر را شنیده بود به عنوان یک خریدار به پاساژ علاءالدین مرکز فروش و خدمات گوشی تلفن همراه رفت تا این نوآوری - درنوع خود - جالب توجه را از نزدیک ببیند.
فروشندگان میگویند با وارد کردن یک جسم خارجی چوبی (مانند چوب کبریت) به محل ورود فیش handsfree گوشی میتوان از فاصله 500 متری فهمید که سرعت خودرو توسط دوربین پلیس زیر نظر است.
به این ترتیب که با وارد کردن چوب کبریت، روی صفحه گوشی تلفن همراه تصویر کوچک یک خودرو ظاهر شده و هنگام حرکت خودرو با سرعت زیاد چنانچه اشعه دوربین کنترل سرعت پلیس به خودرو برخورد کند گوشی صدایی شبیه علامت هشدار پخش میکند. با این شیوه رانندگان خواهند توانست قبل از متوجه شدن کاربر دوربین از سرعت خود بکاهند و از مقابل دیدگان پلیس عبور کنند

آزمایش یک گوشی 1100 و نمایش خودروی کوچک روی صفحه
برخی میگویند خود شرکت "نوکیا" هم از این قابلیت گوشی 1100 مطلع نیست و این کشف ذهن کنجکاو ایرانی ها بوده است.
گزارش البرز حاکی است تا کنون پلیس به این خبر واکنشی نشان نداده و اتحادیه فروشندگان گوشی و لوازم جانبی تلفن همراه نیز از تایید چنین قابلیتی امتناع کرده است. هم اکنون برخی از فعالان بازار تلفن همراه در صدد خرید تعداد زیادی از این گوشی بوده و همچنین دیگر گوشی های قدیمی را برای اطلاع از داشتن چنین قابلیتی آزمایش میکنند.
مدل 1100 نوكیا همواره به عنوان یكی از پرفروش‌ترین محصولات این شركت محسوب شده و در زمان عرضه آن به بازار، همواره زیر 100 یورو قیمت داشته است.

__________________
پاسخ با نقل قول
  #123  
قدیمی 05-13-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید دردسر زبان انگليسي براي يك زن روس طنز

يك خانم روسي و يك آقاي كانادايي با هم ازدواج كردند و زندگي شادي را در تورنتو آغاز كردند .طفلكي خانم ، زبان انگليسي بلد نبود اما مي توانست با شوهرش ارتباط برقرار كند. مشكل وقتي شروع شد كه خانم براي خريد مايحتاج روزانه بيرون رفت.
يك روز او براي خريد ران مرغ به مغازه قصابي رفت.اما نمي دانست ران مرغ به زبان انگليسي چه مي شود . براي همين اول دست هايش را از دو طرف مانند بال مرغ بالا و پايين كرد و صداي مرغ درآورد. بعد پايش را بالا آورد و با انگشت رانش را به قصاب نشان داد . قصاب متوجه منظور او شد و به او ران مرغ داد.

روز بعد او مي خواست سينه مرغ بخرد. بازهم او نمي دانست كه سينه مرغ به انگليسي چه مي شود. دوباره با دست هايش مانند مرغ بال بال زد و صداي مرغ درآورد. بعد دگمه هاي پالتو اش را باز كرد و به سينه خودش اشاره كرد . قصاب متوجه منظور او شد و به او سينه مرغ داد.
روز سوم خانم ، طفلك مي خواست سوسيس بخرد. او نتوانست راهي پيدا كند تا اين يكي را به فروشنده نشان بدهد. اين بود كه شوهرش را به همراه خودش به فروشگاه برد............
..
براي خواندن ادامه داستان به پايين صفحه برويد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
با خودتون چي فكر كرديد؟
حواستون كجاست ؟
شوهرش انگليسي صحبت مي كرد.
پاسخ با نقل قول
  #124  
قدیمی 05-14-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید 7روش رسيدن به آرزوها

1- روياهايتان را وسعت دهيد و با شور و اشتياق به آنها بپردازيد

روياهاي بزرگ در انسان انگيزه و تحرك ايجاد ميكنندزمانيكه به روياهايتان ميانديشيد به سمت مسيري كه به آن علاقهمند هستيد راهي باز ميكنيد. آرزوهايتان را مرتبا در ذهن آوريد زيرا در همين روياهاست كه ميتوانيد به انرژي و شور و شوقي كه شما را به حركت وامي دارد، دست يابيد. به خاطر داشته باشيد تمام چيزهايي كه هماكنون در اطرافتان وجود دارند با يك فكر و يك نيت آغاز شدهاند.

2- برنامهريزي كنيد

براي آنكه در مسير رسيدن به آرزوها پيش رويد، براي خودتان اهداف مياني تعيين كنيد. رمز موفقيت آن است كه هدفتان مشخص و ملموس باشد. ميخواهيد بعد از 6 ماه، يكسال و يا 2 سال چه كاري انجام دهيد؟ به كجا ميخواهيد برويد؟ برنامه عملي بريزيد و به اين ترتيب يك رؤيا به واقعيت تبديل ميشود. روي مقصدو هدفتان تمركز كنيد چراكه بدون هدف تمام انرژيتان بهدليل اجابت خواستههاي ديگران به سرعت مصرف ميشود و يا در اثر برآوردهكردن نيازهاي لحظهاي به هدر خواهد رفت.

3- وارد عمل شويد

افرادي كه به روياهايشان جامه عمل ميپوشانند، هر كاري كه لازم باشد انجام ميدهند حتي اگر آن عمل هميشه جالب و خوشايند نباشد. براي پيشروي در اين مسير چه اقدامات خاصي بايد انجام دهيد؟ در راه رسيدنبه هدف اجازه ندهيد حتي يك روز هم بدون هيچ سعي و اقدامي هر چند كوچك مثل يك تلفن، مطالعه، كلاس و... از دست برود. روزي از راه خواهد رسيد كه وقتي به گذشته نگاهي مياندازيد خواهيد ديد كه با همين قدمهاي كوچك همه مسير را طي كردهايد.

4- مسئوليت همه اتفاقات را بپذيريد

براي توجيه عدمفعاليت و تنبلي خود بهدنبال عذر و بهانه و يا دلايل متعدد نباشيد. واقعيت زندگيتان را خودتان ميسازيد؛ پس اين شما هستيد كه بايد فرمان دهيد. نتيجه دلخواهتان را نميگيريد؟ به جاي گلهگزاري از اين و آن، دنيا و يا حتي از خودتان، به جاي آنكه در زندگي نقش يك قرباني و يا فردي كه كشته شده است را بازي كنيد، رويكرد و راه و روش زندگيتان را تغيير دهيد و بهدنبال روشهاي ديگري باشيد. اگر انتظار داريد كه با تكرار كارهاي گذشته به نتايج جديدي برسيد، اشتباه كردهايد.

5- ياد بگيريد از احساساتتان استفاده كنيد

افرادي كه روياهايشان به حقيقت پيوسته، افكار و احساسات مثبت را در خود پرورش ميدهند و ميدانند كه چگونه دست از احساسات منفي و فلج كنندهاي چون ترس، اضطراب، نااميدي، ترديد، ناتواني، درماندگي و احساس گناه دست بكشند. زمانيكه يك رؤيا به حقيقت ميپيوندد، 80درصد بستگي به آن دارد كه روي افكار و احساساتتان تسلط داشته باشيد و 20درصد بقيه مربوط به كنترل وقت و زمان ميشود.
6- انتخابات و تصميماتتان همواره روي اطرفيانتان تاثير ميگذارد

مطمئن شويد كه آنان نظرات شما را درك و در اين را ه شما را تشويق ميكنند. همچنين با انتخاب دوستان، خواندنيها و برنامههاي راديويي و تلويزيوني، محيطي بهوجود آوريد كه به شما انگيزه و دلگرمي دهد. به سراغ رسانههايي كه در شما ايجاد ترس ميكنند نرويد. درصورت لزوم، از طريق افراد و گفتوگوهايي كه به شما اعتمادبهنفس و حس ارزشمندي ميدهند كمك بگيريد.

7- مهمتر از همه، صبور باشيد

عصر حاضر، عصر سرعت وتكنولوژي است و ما در دورهاي زندگي ميكنيم كه خواستهها و نيازهايمان فورا برآورده ميشوند اما آرزوهاي بزرگ با گذشت زمان تحقق مييابند. ما نميتوانيم سر اين واقعيت كلاه بگذاريم. در عوض، زمانيكه اين آرزوها به حقيقت ميپيوندند، رضايت خاطر، شعف و شادي زيادي به همراه دارند. بنابراين به راهتان ادامه دهيد و بر اين باورباشيد كه به هدف خواهيد رسيد. ياد بگيريد از مسيري كه طي ميكنيد لذت ببريد و در طول راه به سعي و تلاشتان پاداش بدهيد.
پاسخ با نقل قول
  #125  
قدیمی 05-19-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض عروسی به سبک آلمانی

در آلمان میان ازدواج دفتری و مذهبی تفاوت وجود دارد و.مراسم عروسی با توجه به تعلق‌ مذهبی، وضعیت اقتصادی، موقعیت شغلی و خانوادگی عروس و داماد به اشکال متفاوتی برگزار می‌شود. ولی در اینجا از مهریه و جهیزیه خبری نیست.
دیدگاه‌های منعکس‌شده در این گزارش لزوما منعکس‌کننده نظرات و دیدگاه‌های «همصدا» نیست.

---

در آلمان میان ازدواج دفتری و مذهبی تفاوت وجود دارد و مراسم عروسی با توجه به تعلق‌ مذهبی، وضعیت اقتصادی، موقعیت شغلی و خانوادگی عروس و داماد به اشکال متفاوتی برگزار می‌شود. ولی در اینجا از مهریه و جهیزیه خبری نیست.

بطور معمول در آلمان فقط برگ ازدواج صادر شده از سوی اداره ثبت احوال به عنوان سند رسمی پذیرفته می‌شود. بعد از آشنایی طولانی مدت و حتی زندگی چند ساله مشترک در یک خانه، زن و مردی که در آلمان تصمیم به ازدواج می‌گیرند باید برای گرفتن زمان امضاء سند ازدواج، به بخش ویژه‌ای از اداره ثبت احوال (Standesamt) مراجعه کنند. در این اداره بدون در نظر گرفتن تعلق مذهبی و یا قومی فرد متقاضی، زمان برگزاری مراسم دفتری ازدواج تعیین می‌شود. برای آشنایی بیشتر با سنت‌ها و چگونگی مراسم ازدواج در آلمان، خانم لیلو اشمیتLilo Schmitz ، پروفسور مردم شناسی‌ی دانشگاه دوسلدورف به پرسش‌های دویچه وله پاسخ داده است:
خانم اشمیتز، به نظر شما برگزاری مراسم عروسی در چند سال اخیر در آلمان تغییر محسوسی داشته است؟ برگزاری جشن عروسی میان جوانان امروزی آلمان چگونه است؟
بعد از گذشت سال‌های دهه شصت که بسیاری از جوانان آلمان در تب و تاب جنبش‌های بزرگ دانشجویی برگزاری جش‌های بزرگ و رسمی را برای ازدواج رد می‌کردند، چند سالی است که دوباره برگزاری این مراسم به خواست بسیاری از جوانان در زمان ازدواج تبدیل شده است. برای مثال وقتی که من برای اولین بار ازدواج کردم، در دهه شصت، جشن عروسی بزرگ برگزار نمی شد. ما در آن موقع خیلی ساده به اداره ثبت اسناد بخش ازدواج رفتیم و سند ازدواج را امضاء کردیم. بعد با دوستان در یک کافه دور هم نشستیم.
این یک دوره تاریخی بود. دوره ای که به دوره جوانان سال ۶۸ معروف است. در آن زمان، در دوره قیام دانشجویی بزرگ در اروپا، ازدواج بیشتر جنبه کارکردی داشت. امروزه این سنت باز در میان جوانان مدرن شده است. مثلا اینکه داماد در روز عروسی به‌دنبال عروس به در خانه والدین او برود. حتی برخی از زنان جوان که سال‌هاست با نامزد خود در یک خانه زندگی می‌کنند، برای این روز به خانه والدین می‌روند تا داماد به دنبالشان برود و آنان را با خود به مراسم ببرد. اگر عروسی در کلیسا جشن گرفته شود، پدر عروس است که وی را به کلیسا می‌برد. داماد در جلوی در کلیسا منتظر عروس می‌ماند. در داخل کلیسا پدر عروس دست او را به دست داماد می‌دهد.
شما گفتید لباس سنتی عروس سفید و داماد سیاه است. انتخاب این دو رنگ به چه دلیل است؟
بله، به‌طور معمول عروس لباس سفید و داماد خاکستری تیره و یا سیاه به تن می‌کند. این رنگ‌های قدیم تغییر نقش زوج را در جامعه نشان می‌‌دهند. مثل بسیاری از کشورهای جهان، این دو، نقش جدیدی را در جامعه می پذیرند. سفید یا سیاه در بسیاری از مراسم سنتی قدیمی هم وجود داشته است. این دو رنگ به معنی سادگی و یک دستی و به عبارتی بی‌رنگی هستند. به این معنی که عروس و داماد در مرحله بینا‌‌بینی‌اند و هنوز نقش اجتماعی آنطور که معنی می‌شود، برای آن‌ها مشخص نشده است.
آیا مراسم عروسی در کلیسا پیش از امضاء قرارداد ازدواج در اداره ثبت انجام می‌گیرد؟
بطور معمول مدتی بعد از مراسم اداری یعنی ازدواج دفتری، جشن در کلیسا برگزار می‌شود. پیش‌ترها جشن کلیسا و مراسم در اداره ثبت به فاصله خیلی نزدیک به هم برگزار می‌شدند. ولی امروزه حتی تا چند ماه بعد، هر وقت که عروس و داما بتوانند این جشن را برگزار می‌کنند. مراسم در اداره ثبت، نسبتا ساده‌است. کارمند ویژه ازدواج سعی می‌کند کمی هم به این مراسم اداری جنبه سرور بدهد. مراسم در اتاقی که کمی تزیین شده برگزار می‌شود و کارمند مسئول، لباس رسمی می‌پوشد. نوشیدنی و یا خوراکی سبکی خورده می‌شود و مهمانان همراه با عروس و داماد به کافه و یا رستورانی می‌روند. عروسی‌های قدیمی در روستاها تا سه روز جشن گرفته می‌شد. روز اول با فامیل، روز دوم به همراه دوستان و فامیل و روز سوم با همکاران و همسایه‌ها. در روستاهای آلمان هنوز هم عروسی در سه روز جشن گرفته می‌شود.
هزینه این جشن را چه کسی می‌پردازد؟
قدیم‌ها هزینه عروسی را والدین می‌پرداختند. در بیشتر مواقع خانواده عروس هزینه اصلی را می‌پذیرفت. ولی امروزه چون بسیاری از خانواده‌ها فرزندان زیادی ندارند، خانواده داماد هم کمک می‌کند و مثلا هزینه لباس عروسی را می‌پردازند.
آیا عروس و داماد در مراسم عروسی هدیه دریافت می‌کنند؟
بله، مثلا وسایل خانه ویا آشپزخانه به عنوان هدیه به آنان داده می‌شود. ولی به شکل سنتی مانند ایران و یا برخی از کشورهای دیگر، عروس به عنوان هدیه از سوی خویشاوندان طلاو و جواهر دریافت نمی‌کند. حلقه عروسی توسط داماد خریداری می‌شود. بطور معمول حلقه در انگشت چهارم دست راست قرار می‌گیرد. در آلمان معمولا عروس و داماد در موقع نامزدی حلقه را در دست چپ و بعد از عروسی در دست راست می‌کنند.
در برخی از خانواده ها معمول است که زوجی که می‌خواهند ازدواج کنند خود وسایلی را که احتیاج دارند در یک فروشگاه وسایل خانه و آشپزخانه انتخاب می‌کنند. بعد خویشاوندان و دوستان ضمن مراجعه به فروشگاه، هدیه ای را که از نظر میزان قیمت برایشان مناسب است، از میان وسایلی که ویژه این عروس و داماد روی میزی به شکل زیبا و تزیین شده چیده شده است، انتخاب می‌کنند. هدیه معمولا در طی مراسم عروسی به عروس و داماد داده می‌شود و مراسمی مانند پاگشا و مهمانی بعد از عروسی وجود ندارد.
در برخی از کشورها عروس و داماد قبل از شب ازدواج رابطه جنسی ندارند. در آلمان وضع به چه گونه است؟
در برخی از کشورها عروسی به معنای رسیدن به پختگی در شخصیت و رابطه جنسی بعد از ازدواج است. در آلمان وضع بگونه دیگری است. در این‌جا گفته می‌شود، اول باید پخته شد، در رابطه جنسی هم تجربه کرد و باید با شریک زندگی آشنا شد و با او رابطه جنسی داشت و مدت طولانی با هم بود تا بعد بتوان تصمیم به ازدواج گرفت. خانواده ها در انتخاب همسر برای فرزندانشان دخالت نمی‌کنند. والدین هم امروزه در آلمان فکر می‌کنند بهتر است زوج دلداده دو یا سه سال و یا بیشتر با هم باشند، تا مشخص شود که واقعا بهم می‌خورند و می‌خواهند با یکدیگر زندگی مشترکی را پایه ریزی کنند یا نه.
جشن عروسی به رابطه جنسی ارتباطی ندارد. مراسم ازدواج در واقع جشنی است برای پایه ریختن خانواده‌ای که بچه ها در آن بزرگ می‌شوند. اگر در این میان این دو در انتظار بچه‌ای باشند، ازدواج زودتر صورت می‌گیرد. در اینجا باید اول رابطه جنسی را امتحان کرد و اگر از همه نظر دو دلداده تفاهم داشته باشند، بعد با هم ازدواج می‌کنند. در آلمان گفته می‌شود، کسانی که بحران را از سر گذرانده باشند، می‌توانند بهتر با هم زندگی کنند.
در واقع باکره گی زن در موقع ازدواج در اینجا مطرح نیست؟
در واقع به عکس، باکره گی باعث تعجب است. حتی نگرانی وجود دارد که این فرد هنوز بی‌تجربه است و نمی‌داند که در رابطه جنسی چطور باید برخورد کند. در عین حال این ترس وجود دارد که اگر کسی این تجربه را نداشته باشد، شاید بعدها بخواهد تجربه دیگری کسب کند.
با توجه به این‌که در آلمان عروس و داماد قبل از ازدواج با هم رابطه نزدیک دارند و یا با هم زندگی می‌کنند، ازدواج چه کارکرد و یا نقشی را دیگر در این جامعه دارد؟
غیر از جنبه رومانتیک و روحی که این دو می‌گویند، حالا ما با هم هستیم و تصمیم گرفته‌ایم با هم زندگی کنیم و با هم پیر شویم، بنا به قانون آلمان کسانی که ازدواج کنند از امکانات اجتماعی بهتری بهره‌مند می‌شوند، برای نمونه، در مورد حق ارث و در موقع بیماری که به تصمیم‌گیری در مورد شریک زندگی احتیاج باشد. مهم‌تر این که کسانی که ازدواج کرده باشند در آلمان مالیات کمتری به دولت پرداخت می‌کنند.
__________________
پاسخ با نقل قول
  #126  
قدیمی 05-20-2009
chakavakali chakavakali آنلاین نیست.
تازه وارد
 
تاریخ عضویت: May 2009
نوشته ها: 1
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
جدید اصلاح الگوی مصرف



گروه"راهکار"متشکل از دانشجویان متعهد به اصلاح الگوی مصرف و در راستای حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف اقدام به ایجاد پایگاه جامع اصلاح الگوی مصرف نموده است.
شما در این پایگاه می توانشد راهکار های استفاده بهینه از نعمتهای الهی از جمله(اینترنت،رایانه،موبایل،اسک اس،زمان وحامل های انرژی)را مشاهده کنید.
http://www.behina.pejvak.netآدرس:
پاسخ با نقل قول
  #127  
قدیمی 05-22-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید 77 روز تعطيلي در سال 88 - مديريت تعطيلات در ايران تعطيل است

ايران از معدود كشورهايي است كه در آن تعداد تعطيلات رسمي بيش از متوسط جهاني است. چنانكه با نگاهي به تقويم سال 1388 درمي‌يابيم بيش از 25 روز تعطيلي رسمي در تقويم امسال ثبت شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، اين امر البته به خودي خود نمي‌تواند پديده بدي باشد، اما سئوال اينجاست كه آيا براي استفاده بهينه از اين تعطيلات تدبيري انديشيده‌ايم؟ آيا اين تعداد تعطيلي رسمي كمكي به اثربخشي اجتماعي مي‌كند؟
فارغ از آثار اقتصادي ناشي از وجود تعطيلات متعدد در تقويم اقتصادي يك كشور، مديريت تعطيلات رسمي به منظور فراهم كردن زمينه مناسب براي افزايش اثربخشي و بهره‌وري نيروهاي انساني يك كشور و بالا بردن ضريب شادي و شادماني مردم، امروز از اصلي‌ترين دغدغه‌هاي كارشناسان اجتماعي قلمداد مي‌شود.
نگاهي گذرا به تقويم سال 1388 نشان مي‌دهد تعطيلات رسمي كشور امسال بيش از 25 روز است و علاوه بر آن 52 روز تعطيلات جمعه در تقويم هر ايراني ثبت شده است. به اين ترتيب از 365 روز امسال 77 روز آن تعطيل است.
اين در حالي اتفاق مي‌افتد كه هر كارمند يا كارگر ايراني مي‌تواند با توجه به قانون كار از 30 روز مرخصي استحقاقي بهره‌مند شود و در نتيجه كل تعطيلات قانوني براي يك كارمند در سال جاري 107 روز است. اگر اين رقم را از 365 روز سال كم كنيم تعداد روزهاي كاري يك نيروي كار در ايران معادل 258 روز خواهد بود.
نكته جالب در بحث تعطيلات آنكه بسياري از مديران شركت‌ها علاوه بر تعطيلات رسمي، تعطيلاتي نيز تحت نام‌هاي مختلف مانند تعطيلات تابستاني، زمستاني و... را با دادن مرخصي‌هاي بلاعوض براي كاركنان در نظر مي‌گيرند. اينگونه مديران در بين مردم بسيار محبوبند و فراموش نكنيم كه در بسياري از موارد دولت‌ها روزهاي كاري بين تعطيل را هم تعطيل مي‌كنند.
در اين باره لاله افتخاري مي‌گويد: مشكل ما فقط تعطيلات طولاني‌مدت نيست بلكه نداشتن نگاه جدي به كار و شغل را شامل مي‌شود. بعضي افراد حتي از نيم ساعت وقت خود بهترين بهره را مي‌برند و افرادي ديگر حتي از بيكاري خود نيز استفاده كامل را نمي‌برند. بنابراين بايد فرهنگ متعهد در كار را گسترش دهيم و آن را به افراد بياموزيم.
نماينده مردم در مجلس شوراي اسلامي اضافه مي‌كند: كم شدن تعطيلات در ايران به خودي خود امر بدي نيست و مهمتر از تعداد ايام تعطيل مديريت تعطيلات است و تعطيلات مديريت صحيح مي‌خواهد. چرا كه مديريت صحيح باعث كارآمدي افراد مي‌شود و در غير اين صورت آسيب‌رسان و باعث بازدهي پائين فعاليت خواهد شد.
اين عضو كميسيون فرهنگي با اشاره به اينكه در حال حاضر در كشورهاي پيشرفته به علت تعطيلات كم كار مفيد افراد زياد است مي‌گويد: تعطيلات موجود و مديريت تعطيلات يك نگاه كارشناسانه و همسونگر نياز دارد و تعطيلات بايد تاثير مثبت داشته و اگر قرار باشد فرد هيچ برنامه‌اي را براي شادي و نشاط خود فراهم نكند بي‌اثر است.
موضوع مهم ديگر در بررسي تعداد ايام تعطيل، نحوه استفاده از آنها و بحث اوقات فراغت است كه در تجديد نيرو و بازدهي يك جامعه و در پي آن اقتصاد كشور مي‌تواند نقشي مهم ايفا كند. سئوال اصلي كه در اينجا به ذهن متبادر مي‌شود اينكه آيا وجود تعطيلات فراوان در تقويم ايرانيان باعث رفع خستگي از تن جامعه صنعتي امروز آنها مي‌شود؟
بررسي‌ها نشان مي‌دهد به رغم وجود روزهاي تعطيل فراوان در ايران بار كيفي اين ايام براي مردم چندان نيست. چه بسا كه تنها به پيروي از سنت و مراسم ديرينه نوروز برخي كاركردهاي بجامانده روابط انساني، شادي، پناه بردن به طبيعت و… برقرار مانده است.
در اين باره دكتر احمد روستا معتقد است: مشكل پائين بودن بهره‌وري در ايران صرفاً با كم و زياد شدن چند روز تعطيلات حل نمي‌شود. اما به طور قطع تعطيلي در هر نوع فعاليت نقش تعيين‌كننده در بهره‌وري خواهد داشت.
اين استاد مديريت بازاريابي مي‌گويد: جامعه ما برخلاف بسياري از جوامع به جاي آنكه Goal oriented يعني هدفگرا باشد Work oriented يا كارگرا است، يعني عادت كرده از ساعت ۸ تا ۴ بعد از ظهر كارت بزند و در محيط كار حاضر باشد.
وي ادامه مي‌دهد: اما اينكه در اين مدت چه اندازه كار مفيد انجام داده و در راستاي هدف سازمان فعاليت دارد پرسشي است كه نياز به مطالعه و تحقيق وبررسي عميقي دارد. به نظر مي‌رسد به علت غالب بودن اين روحيه بسياري از سازمانهاي ما در تلاش براي داشتن كارت و ساعت حضور و غياب باشند و به مديريت زمان در زندگي فردي و اجتماعي ما كمتر بها داده مي‌شود.
از نظر دكتر روستا براي بهبود بهره‌وري و استفاده صحيح از نيروي كار، تعطيلات يك وسيله است. در حالي كه در كشور ما اين وسيله را بي‌هدف و نادرست به كار مي‌گيريم و در نتيجه خود موجي تازه از عدم بهره‌وري ايجاد مي‌كنيم. از لحاظ كمي شايد كشور ما تعداد تعطيلاتش چندان با ساير كشورها تفاوت نداشته باشد. اما از لحاظ كيفي تعطيلات آثار زيانباري داشته است زيرا زمان زيادي پيش و پس از تعطيلات صرف مي‌شود كه وقت زيادي را تلف مي‌كند.
اين كارشناس مي‌گويد: مثلا از چند ساعت قبل از روز پيش از تعطيل تا ساعت‌ها در روز پس از تعطيل در محيط كار صرف بيان خاطرات و خطرات مي‌شود كه به علت عدم وجود نوعي سيستم ارزيابي و مطالعاتي هيچگاه آثار اقتصادي اينگونه زمان‌ها مشخص نمي‌شود. يكي ديگر از عواملي كه باعث مي‌شود كم و زياد شدن تعطيلات در كشور ما محسوس نباشد نداشتن روحيه و انگيزه واقعي براي انجام كار در محيط‌هاست. وقتي انگيزه و هدف و اميدواري در محيط و فضاي سازمان نباشد حتي حضور در محيط كار و كاهش تعطيلات نقشي در بهبود بهره‌وري ندارد.
پاسخ با نقل قول
  #128  
قدیمی 06-02-2009
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مقدماتی بسیار زیبا(خالی از لطف نیست)

1)

از طبقه پايين ايستگاه مترو داشتم ميديدم که قطار داره وارد ايستگاه ميشه و من هم خيلي عجله داشتم و با سرعت خواستم خودم رو به قطار برسونم ولي تا رسيدم کنار درش درها بسته شد و من نتونستم سوار بشم! همه اش يک دهم ثانيه زودتر رسيده بودم ميتونستم سوار بشم....

چند لحظه ای طول نکشيد که قطار بعدی وارد ايستگاه شد و همه مسافرين سوار و پياده شدن ولي تا خواست حرکت کنه، نشد و راننده قطار اعلام کرد که مرکز گفته که تا اطلاع ثانويي در ايستگاه باقي بمونه تا دستور حرکت داده بشه .... سرتون رو درد نيارم حدود نيم ساعت قطار در ايستگاه توقف داشت و حرکت نکرد و من چقدر عصبي بودم چون خيلي عجله داشتم .... با خودم فکر ميکردم که اگه فقط يک دهم ثانيه زودتر ميرسيدم با قطار قبلي رفته بودم و الان گرفتار نميشدم.

از اين يک دهم ثانيه ها در زندگي ما انسانها بارها و بارها اتفاق ميافته و ما خواسته و ناخواسته ازشون استفاده نميکنيم و يا از دست ميديم! منظورم فقط سوار و پياده شدن به قطار نيست، منظورم تصميمات مهمي که در زندگي گرفته ميشه و برخي اوقات لحظه ها رو از دست ميديم و جبران آنها هرگز امکانپذير نيست.

از يه طرف ديگه هم به اين موضوع ميشه اينجوری فکر کرد که شايد دليلي داشت که من نتونستم به اون قطار سوار بشم! شايد مثلا اتفاقي توی اون قطار برای من ميخواست بيافته و شايد هم اين فقط يه دلداری بين من و «خودم» بود تا به اين طريق به خودم دلداری بدم که زياد هم مهم نيست که اون قطار رو از دست دادی!!

راستي شما چقدر از اين لحظه ها را از دست داديد؟! چقدر از اين لحظه ها را از دست دادید که جبران ناپذير بوده و يا چقدر از اين لحظه ها رو شکار کرديد که امروز بابتش خوشحاليد؟


2)
چند بار تا به حال نگاههای افراد دور و برتون آزارتون داده! تا به حال چند بار شده که احساس کردید همکارتون، همکلاسيتون و يا حتي اعضای خانواده تون پشت سر شما حرف ميزنن و اين رفتار شما رو چقدر آزرده کرده؟!

اين فقط چشمهامون نيستن که برخي اوقات آزارمون ميدن بلکه گوشهامون هم بي تاثير نيستن! فکر ميکنيد تا بحال چند بار از شنيدن کلماتي که از دهان اطرافيانتون شنيده شده ناراحتمون کرده؟ 10 بار؟! 20 بار؟! 100 بار؟! يا بيشتر؟!

حالا بيايد يه کار بکنيم يه هدفون برداريم و صدای موزيک رو هم بديم بالا و يه کيسه هم بکشيم سرمون و با خودمون خلوت کنيم حالا اونايي که با اين کار احساس خفگي بهشون دست ميده نمي خواد کيسه سرشون بکشن، بجاش ميتونن چشماشون رو ببندن به اين شرط که اصلا بازش نکنن و يا يه چشم بند بزنن! بنده کيسه رو ترجيح ميدم

حداقل دو ساعت اين کار رو ادامه بديد و به هيچ چيزی توجه نکنيد! سعي کنيد به خودتون فکر کنيد. چه احساسي داريد؟ نه چيزی ميبنيد و نه چيزی ميشنويد! نه نگاههای کسي آزارتون ميده و نه گفته های کسي آزرده خاطرتون!

بنظر من ميشه با يه مقدار تمرين بدون هدفون گذاشتن و کيسه سر کشيدن برخي حرفها رو نشنيد و بعضي حرکات را نديد. باورم کنيد که زندگي خيلي بهتر ميشه!


3)

خسته از کار روزانه با عجله از اتوبوس پياده ميشم و به سرعت خودم رو به مترو ميرسونم تا قطاری رو که به ايستگاه نزديک ميشه از دست ندم تا هر چه زودتر خودم رو به خونه برسونم ، آخه عزيزی هميشه منتظرم هست و اين احساس زيبائيه!

آره داشتم ميگفتم، همين که در قطار باز شد يه تعداد پياده و يه تعداد سوار شدن و من هم سريع جايي رو برای خودم دست و پا کردم و مجله مورد علاقه ام رو از کيفم در آوردم و مشغول مطالعه شدم! قطار ايستگاه ها را يکي پس از ديگری رّد ميکرد و در اين بين مسافرين سوار و پياده ميشدن! در يکي از اين ايستگاه ها مسافری هم روبروی صندلي من نشست و همين باعث شد که من از دنيای مجله ام خارج شم و سرم رو بالا کنم! روبروم خانومي دور و بر 40 سال نشسته بود که کاملا" از چهره اش مشخص بود که الکلي هست.

در يک آن نگاههای ما در هم گره خورد و بر حسب ادب من لبخند دوستانه ای به ايشون زدم ( در سوئد اصولا" زمانيکه که نگاهها در هم گره ميخوره به همديگر لبخند دوستانه ميزنن که ....... ) با اين لبخند چهره خسته و غمگين او در هم شکست و لبخندی بر لبهای او جون گرفت! دوباره من سراغ مجله ام رفتم و غرق مطالب اون شدم. چند دقيقه ای گذشت و برای بار دوم سرم رو بالا کردم و ديدم که هنوز اثر لبخند بر لبان و چهره اون خانوم باقيست!

اصولا" در جامعه بشری انسانهايي که به هر دليل ممکنه زمين ميخورن از جامعه طرد ميشن و بعد از مدتي اگه طرف نتونه از زمين بلند بشه، مبّدل به وجودی ميشه که منفور اکثر انسانهای به اصطلاح عادیست ميشه!!

با يه لبخند ميشه به کسي که درمنده است بفهمونيم که او وجود داره و ما داريم اون رو ميبينيم! من احساس ميکنم اون خانوم از اينکه ديده شده بود احساس خشنودی و رضايت ميکرد! شايد روزها و يا حتي ماه ها بود که کسي باهاش صحبت هم نکرده بود! چقدر اين احساس ميتونه بد و آزار دهنده باشه که کسي دور و برت نبينتت! چقدر اين احساس ميتونه بد باشه که کسي ارزشي برات قائل نيست و ديده نميشي!

چقدر پول داره؟ اووووووو پس آدم حسابي هست! ماشينش چيه؟ وااااای پس آدم حسابي هست! خونه اش کجاست؟ اوووو پس آدم حسابي هست! چي کاره است؟ واااااااای پس آدم حسابي هست ...... اينا سئوالاتي هستن که اکثرا" در رابطه با شناخت افراد عنوان ميشه!

شده تا بحال در يه مراسم خواستگاری از آقای داماد سئوال کنن، آقای عزيز توی مغز شما چي ميگذره؟! آقای عزيز شما اگه اين پول و مقامي که الان داری به هر دليلي از دست بدی چي کار ميکني؟! شده تا بحال از يه آقای بپرسن شما که اينقدر زور زدی و اين چيزها رو برای خودت مهيا کردی چي با روحت کردی؟ آقای داماد درونت چه خبره .....


4)

شنيديد که ميگن رفتارت با ديگران طوری باشه که دوست داری باهات چنان رفتاری بشه! امروز داشتم به اين موضوع فکر ميکردم که آيا واقعا" اين گفته ميتونه هميشه کارساز باشه؟! بنظر شما اگر اين گفته را به اين صورت تغيير بديم بهتر نيست که بگيم رفتارمون با ديگران طوری باشه که اونا ميخوان؟

هستند ميليونها نفر که ديدگاهها، نظريات، باورها و خواسته های ..... تو را قبول ندارن و هيچ ارزش و اهميتي بهشون نداره! به طبع رفتاری هم که تو دوست داری با تو بشه بر روی اون باورها بنا شده، پس خيلي راحت ميشه چنين نتيجه ای گرفت که نمي تونه رفتاری که تو دوست داری با تو بشه حتما" مورد پسند ديگران هم باشه!

يعني چي؟! يعني اينکه رفتارمون با ديگران طوری باشه که اونا دوست دارن! حالا اين سئوال مطرح ميشه که از کجا بفهميم که طرف مخاطبمون چه رفتاری رو دلش ميخواد باهاش بشه، مگه روی پيشونيش نوشته شده؟! سئوال معقول و سختيه، ولي راستش رو بخوايد ميشه يه جورايي حدس زد حداقل چنين رفتاريي رو ميتونيم با عزيزان و دوستانمون داشته باشيم و از طرفي هم با افرادی که رابطه ی خاصي باهاشون نداريم و يا اينکه برخوردمون فقط لحظه ايي هست لزومي نداره به اين موضوع فکر کنيم.

در آخر ميخوام سخن رو با يه مثال تموم کنم و اون اينکه آيا لباس شما تن همه ميشه؟ و يا لباس همه تن شما ميشه؟ مطمئنا نه ....


5)

همگــــــــي عصباني ميشويم و شاد! همگي احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن رو مزه کرديم و همچنين تنفر رو!

چند نفر رو روزانه در خيابان، سر کار، محيط مدرسه و دانشگاه ...... مي بينيد که عصبي هستن و اخمها رو تو هم کشيدن و با کوچکترين جرقه منفجر ميشن؟! اصلا چرا سراغ غريبه ها بريم، کافيه يه گشتي توی خونه بزنيم! مادر اخمهاش تو هم هست، برادر غمگينه، خواهر گرفتار افکار پريشان خودشه و پدر هم گرفتار طلبکارها .... کي خوشحاله؟ کي شاد؟!

ميتونم به جرات بگم که اين تصوير 80% خانواده ها ست! حالا اين سئوال مطرح ميشه که چرا انسان امروزی اينقدر غمگين و عصبيه؟! راستش رو بخوايد من فکر نمي کنم فقط انسان امروزی گرفتار غم و غصه و .... شده و کمتر به شادی ميپردازه! بلکه تا بوده همين بوده. يک مثال براتون بزنم، بچه چنگ انداختن، زدن، گريه کردن و بداخلاقي را جلوتر از محبت کردن و بوسيدن ياد ميگيره! آيا تا بحال به اين موضوع توجه کرده بوديد؟!

بزرگ هم ميشيم همينه! عصبانيت رو براحتي ابراز ميکنيم ... اخمها رو تو هم ميکشيم و به عالم و آدم نشون ميديم که عصباني و ناراحتيم ولي برای ابراز شادی، نه هرگـــــــــــز .....

تا به حال به اين توجه کرديد که اگه از چيزی ناراحت ميشيم اثرش تا چند روز و يا شايد چند ماه و حتي در بدترين شرايط تا چتد سال ادامه داره و فراموش کردنش خيلي سخته! ولي شادی زود فراموش ميشه و حتي در شادي هامون هم نگران اينيم که نکنه خوشي و شادی هامون به ياس تبديل بشه!!

چند بار براتون اتفاق افتاده که يکي دو ساعتي با دوستان خوش بوديد و از ته دل خنديديد و شاد بوديد يهو يکي يادآور شده که ديگه بسه زيادی خنديديم .... ضررش رو ميکشيم هاااااا! يا توی جمعي هستيد و کم سن و سالها ميگن و ميخندن ... يهو يکي از بزرگترها برميگرده با اخم و تخم ميگه: ديگه بسه ... مگه نمي بينيد بزرگترها نشستن و دارن صحبت ميکنن ... بعد سرش رو با اخم برميگردونه و دوباره آروم آروم دم گوش مخاطبش به پچ پچ کردن ادامه ميده! مطمئنا" يا داره از بدبختي هاش ميگه يا غيبت ميکنه! اين يعني چي؟!

اين يعني اينکه شادی بده .. اين يعني اينکه صحبت از بدبختي و .... بهتر از شاديه و بدتر اينکه داريم به زور به کوچکترها القا ميکنيم که خنديدن بده ....

کره زمين مون سالهاست که مريضه، يه سر به روزنامه ها بزنيد و خبرها رو بخوونيد! مردم افتادن به جون هم و همديگر رو ميکشن! دوای تمام اين دردها چي ميتونه باشه؟!


اگه خدا بخواد مقدمات دیگری هم براتون میزارم
البته این مقدمات از مجله برگ سبز پارس پلانت است که ازشون ممنونم
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
  #129  
قدیمی 06-02-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید داستان واقعي جالب ازيك معلم ودانش آموز

در روز اول سال تحصيلى، خانم تامپسون معلّم كلاس پنجم دبستان وارد كلاس شد و پس از صحبت هاى اوليه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت كه همه آن ها را به يك اندازه دوست دارد و فرقى بين آنها قائل نيست. البته او دروغ مي گفت و چنين چيزى امكان نداشت. مخصوصاً اين كه پسر كوچكى در رديف جلوى كلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد كه خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نيز دانش آموز همين كلاس بود. هميشه لباس هاى كثيف به تن داشت، با بچه هاى ديگر نمي جوشيد و به درسش هم نمي رسيد. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسيار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه كرد.
امسال كه دوباره تدى در كلاس پنجم حضور مي يافت، خانم تامپسون تصميم گرفت به پرونده تحصيلى سال هاى قبل او نگاهى بياندازد تا شايد به علّت درس نخواندن او پي ببرد و بتواند كمكش كند.

معلّم كلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تكاليفش را خيلى خوب انجام مي دهد و رفتار خوبى دارد. "رضايت كامل".

معلّم كلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همكلاسيهايش دوستش دارند ولى او به خاطر بيمارى درمان ناپذير مادرش كه در خانه بسترى است دچار مشكل روحى است.

معلّم كلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسيار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن مي كند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرايط محيطى او در خانه تغيير نكند او به زودى با مشكل روبرو خواهد شد.

معلّم كلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها كرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمي دهد. دوستان زيادى ندارد و گاهى در كلاس خوابش مي برد.

خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشكل او پى برد و از اين كه دير به فكر افتاده بود خود را نكوهش كرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدايايى براى او آوردند. هداياى بچه ها همه در كاغذ كادوهاى زيبا و نوارهاى رنگارنگ پيچيده شده بود، بجز هديه تدى كه داخل يك كاغذ معمولى و به شكل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هديه ها را سركلاس باز كرد. وقتى بسته تدى را باز كرد يك دستبند كهنه كه چند نگينش افتاده بود و يك شيشه عطر كه سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. اين امر باعث خنده بچه هاى كلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع كرد و شروع به تعريف از زيبايى دستبند كرد. سپس آن را همانجا به دست كرد و مقدارى از آن عطر را نيز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بيرون مدرسه صبر كرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را مي داديد.

خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشينش رفت و براى دقايقى طولانى گريه كرد. از آن روز به بعد، او آدم ديگرى شد و در كنار تدريس خواندن، نوشتن، رياضيات و علوم، به آموزش "زندگي" و "عشق به همنوع" به بچه ها پرداخت و البته توجه ويژه اى نيز به تدى مي كرد.

پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بيشتر تشويق مي كرد او هم سريعتر پاسخ مي داد. به سرعت او يكى از با هوش ترين بچه هاى كلاس شد و خانم تامپسون با وجودى كه به دروغ گفته بود كه همه را به يك اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترين دانش آموزش شده بود.
يكسال بعد، خانم تامپسون يادداشتى از تدى دريافت كرد كه در آن نوشته بود شما بهترين معلّمى هستيد كه من در عمرم داشته ام.

شش سال بعد، يادداشت ديگرى از تدى به خانم تامپسون رسيد. او نوشته بود كه دبيرستان را تمام كرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود كه شما همچنان بهترين معلمى هستيد كه در تمام عمرم داشته ام.

چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه ديگرى دريافت كرد كه در آن تدى نوشته بود با وجودى كه روزگار سختى داشته است امّا دانشكده را رها نكرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصيل مي شود. باز هم تأكيد كرده بود كه خانم تامپسون بهترين معلم دوران زندگيش بوده است.

چهار سال ديگر هم گذشت و باز نامه اى ديگر رسيد. اين بار تدى توضيح داده بود كه پس از دريافت ليسانس تصميم گرفته به تحصيل ادامه دهد و اين كار را كرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترين و بهترين معلم دوران عمرش خطاب كرده بود. امّا اين بار، نام تدى در پايان نامه كمى طولاني تر شده بود: دكتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه ديگرى رسيد. تدى در اين نامه گفته بود كه با دخترى آشنا شده و مي خواهند با هم ازدواج كنند. او توضيح داده بود كه پدرش چند سال پيش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش كرده بود اگر موافقت كند در مراسم عروسى در كليسا، در محلى كه معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته مي شود بنشيند. خانم تامپسون بدون معطلى پذيرفت و حدس بزنيد چكار كرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگين ها به دست كرد و علاوه بر آن، يك شيشه از همان عطرى كه تدى برايش آورده بود خريد و روز عروسى به خودش زد.

تدى وقتى در كليسا خانم تامپسون را ديد او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از اين كه به من اعتماد كرديد از شما متشكرم. به خاطر اين كه باعث شديد من احساس كنم كه آدم مهمى هستم از شما متشكرم. و از همه بالاتر به خاطر اين كه به من نشان داديد كه مي توانم تغيير كنم از شما متشكرم.

خانم تامپسون كه اشك در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه مي كنى. اين تو بودى كه به من آموختى كه مي توانم تغيير كنم. من قبل از آن روزى كه تو بيرون مدرسه با من صحبت كردى، بلد نبودم چگونه تدريس كنم.

بد نيست بدانيد كه تدى استودارد هم اكنون در دانشگاه آيوا يك استاد برجسته پزشكى است و بخش سرطان دانشكده پزشكى اين دانشگاه نيز به نام او نامگذارى شده است!
پاسخ با نقل قول
  #130  
قدیمی 06-04-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید چه طعمی از بستنی را دوست دارید؟

چه طعمی از بستنی را دوست دارید؟







جالب است بدانید که ارتباط مستقیمی بین ویژگی های شخصیتی شما و طعم بستنی دلخواهتان وجود دارد. این تست خودشناسی برپایه تحقیقات یک شرکت آمریکایی تولید کننده بستنی به نام "ادیس گراند" شکل گرفته است. پس از مدتی تیم محققان به سرپرستی دکتر آلن هیرش رئیس بخش عصب شناسی موسسه تحقیقات بویایی، چشایی شیکاگو موفق شدند به ارتباط بین شخصیت افراد و طعم بستنی مورد علاقه آنها پی ببرند.



تذکر1: بهتر است ابتدا بستنی خود را انتخاب کنید و بعد پاسخ ها را بخوانید
گزینه ها: بستنی وانیلی، بستنی شکلاتی، بستنی موزی و بستنی توت فرنگی
تذکر 2: اگر چند نوع بستنی را دوست دارید تنها آن را که به سایرین ترجیح می دهید انتخاب کنید.

خود را در شرایطی فرض کنید که باید بین دو نوع بستنی یکی را انتخاب کنید .... مثلا من هم بستنی شکلاتی دوست دارم و هم بستنی توت فرنگی اما اگر مجبور باشم بین آن دو یکی را انتخاب کنم، بستنی شکلاتی را ترجیح می دهم. این نشان می دهد که آن جنبه از خصوصیات شخصیتی شما پر رنگتر هستند

بستنی وانیلی
اگر بستنی وانیلی دوست دارید، فردی شاد و پرهیجان هستید که از روی انگیزه آنی و بدون فکر قبلی عمل می کنید. در زندگی، خطرات زیادی را می پذیرید و اهداف بزرگی در سر دارید. انتظار شما از خودتان بسیار زیاد است و از ارتباط با اقوام نزدیک خود خوشحال هستید . به طوری کلی شخصیتی خونگرم، پرتلاش و آرمانگرا دارید و با احساس هستید.

بستنی شکلاتی
اگر بستنی شکلاتی می پسندید، فردی سرزنده و با نشاط، خلاق، خوش لباس، برونگرا و فریبنده هستید. زندگی شما سرشار از شور و هیجان است و به سادگی روی دیگران تأثیر می گذارید. به طور کلی، طرفداران این بستنی از این که در مرکز توجه دیگران باشند لذت می برند و گرفتار شدن در روال عادی زندگی برایشان کسالت آور است.

بستنی موزی
اگر طعم موزی را دوست دارید، شخصی راحت هستید که مسائل را ساده در نظر می گیرید. سخاوتمند هستید و در فعالیت هایتان متعادل عمل می کنید. صداقت در شخصیت شما دیده می شود و درعین حال دلسوز و مهربانید.


بستنی توت فرنگی اگر بستنی توت فرنگی را انتخاب می کنید، فردی خجالتی هستید. با این حال، احساساتی نیرومند دارید. شکاک، مستبد، خود رأی و درون گرا هستید و به نکات جزئی و ظریف بسیار توجه می کنید. در قبال بسیاری از مسائل به راحتی خودتان را مقصر می دانید و در مواردی بداخلاق و بدبین می شوید. از جمله ابعاد دیگر شخصیت شما آن است که اعتماد به نفس کمی دارید.
پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
giorgio armani, جورجیو آرمانی


کاربران در حال دیدن موضوع: 5 نفر (0 عضو و 5 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:58 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها