بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #111  
قدیمی 07-02-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هرکه دلارام ديد از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در اين دام رفت
گر به همه عمر خويش با تو برآرم دمي
حاصل عمر آن دم است باقي ايام رفت
...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #112  
قدیمی 07-02-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

دوستمون از شهریار گفت

اینم یه شعر از شهریار

از زندگانيم گله دارد جوانيم
شرمنده ى جوانى از اين زندگانيم


دارم هواى صحبت ياران رفته را
يارى كن اى اجل كه به ياران رسانيم

پرواى پنج روز جهان كى كنم كه عشق
داده نويد زندگى جاودانيم

چون يوسفم به چاه بيابان غم اسير
وز دور مژده ى جرس كاروانيم

گوش زمين به ناله ى من نيست آشنا
من طاير شكسته پر آسمانيم

گيرم كه آب و دانه دريغم نداشتند
چون ميكنند با غم بى همزبانيم
اى لاله ى بهار جوانى كه شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانيم

گفتى كه آتشم بنشاني، ولى چه سود
برخاستى كه بر سر آتش نشانيم

شمعم گريست زار به بالين كه شهريار
من نيز چون تو همدم سوز نهانيم
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #113  
قدیمی 07-02-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آن یار که عهد دوستداری بشکست
می رفت و منش گرفته دامان در دست
می گفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست

__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #114  
قدیمی 07-02-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #115  
قدیمی 07-02-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل (صبر)ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
مرا به هیچ بداری و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مو یی به عالمی نفروشم


با وجود اینکه میانه خوبی با افتخاری ندارم اما این آواز رو خوب میخونه و دوست دارم
-----------------------------
باز از سعدی مشابه این اینو داریم :



شعر خیلی عظیمه بذارید کاملشو بذارم :


اکسیر عشق


از در درآمدی و من از خود به درشدم
گوبی کز این جهان به جهان دگر شدم


گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم


چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم


دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم

بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

او را خود التفات نبودی به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
===============================
یا باز از سعدی :

تصنیف 4گاه سیمین سعدی نامه سالار عقیلی

بیا که نوبت صلحست و آشتی و عنایت
به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت

بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم
تو را بدیدم و بازم به توست چشم ارادت

==============================
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #116  
قدیمی 07-02-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست

ساقی کجاست ؟ گو سبب انتظار چیست

هر وقت خوش که دست دهد ، مغتنم شمار

کس را وقوف نیست که انجام کار چیست

پیوند عمر بسته به مویی ست هوش دار

غمخوار خویش باش ، غم روزگار چیست

معنی آب زندگی و روضه ی ارم

جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست

مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند

ما دل به عشوه ی که دهیم ؟ اختیار چیست

راز درون پرده چه داند فلک؟ خموش

ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست

سهو وخطای بنده گرش اعتبار نیست

معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست؟

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست

تا در میانه خـــواسته ی کردگار چیست !

عجب شعریست...
اجرای بی بدیلی از شجریان با تار لطفی عجب عالی میخونه ...
من که همیشه گام بالا و اوج گوش میدم و خیلی پایین نمیام اما اینو که پایینه واقعا دوست دارم
یکی از حرفه ای ترین اجراهای شجریانه کاملا مسلط کاملا راحت و کاملا سنگین و قرا میخونه...



__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #117  
قدیمی 07-02-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد

تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی (در آمد اصفهان)


تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد


ریاضت من شب تا سحر نشسته، چه دانی؟
(جامه دران اصفهان)

من ای صبا! ره رفتن به کوی دوست ندانم

تو می‌روی به سلامت، سلام ما برسانی (اوج اصفهان)


سر از کمند تو سعدی، به هیچ روی نتابد

اسیر خویش گرفتی، بکش چنان که
توانی


این هم قسمتی از یک آواز فوق العاده زیبای اصفهان
که من چند ساله قول میدم اپلودش کنم براتون و نمیکنم !

تمرین اواز شجریان با استادش (شجریان مسلط تر میخونه )
و تمرین اواز شجریان با پریسا(من مطمئن نیستم پریسا باشه) که استاد کولاک میکنه !
(ظاهرا میدونسته بعدا منتشرش میکنه )
و تمرین اواز شجریان با بیژن کامکار که هیچ کدومشون با حس نمیخونن
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #118  
قدیمی 07-03-2009
Nur3 آواتار ها
Nur3 Nur3 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2009
نوشته ها: 919
سپاسها: : 0

72 سپاس در 71 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


هرکس به طریقی دل ما می شکند

بیگانه جدا دوست جدا میشکند



بیگانه اگر می شکند حرفی نیست

از دوست بپرسید که چرا می شکند



بشکست دلم کس صدایش نشنید

آری دل من چه بی صدامی شکند

__________________
Chera Donya Mano Mikhay Tak o Tanha?!..Mano Dadi Be Dastaye Shabaye Sarde Tanahaii..CHera Rahmi To Ghalbet Nist Akhe Donya! Che Donyayiii..Chera Hishki Nemidoone Che Boghzi Tooye Shabhame..CHe Zakhmaii Azat Donya Rafighe Ghalbe Tanhame

ویرایش توسط Nur3 : 07-03-2009 در ساعت 08:33 AM
پاسخ با نقل قول
  #119  
قدیمی 07-04-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض یک شعر زیبا از سعدی - شاعر شیرین سخن

  1. وه که من گر باز بینم روی یار خویش را
  2. تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
  3. یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
  4. بی‌وفا یاران که بربستند بار خویش را
  5. مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
  6. دوستان ما بیازردند یار خویش را
  7. همچنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر
  8. مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را
  9. رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی
  10. ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
  11. هر که را در خاک غربت پای در گل ماند ماند
  12. گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را
  13. عافیت خواهی نظر در منظر خوبان مکن
  14. ور کنی بدرود کن خواب و قرار خویش را
  15. درد دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود
  16. به که با دشمن نمایی حال زار خویش را
هووووووف این شعر رو امروز دیدم
عجب شعریه
شاید هیچ نکته تازه ای توش به اون صورت به چشم نیاد شاید برای هر بیتش 10 تا دیگه بیت از جاهای دیگه یاد آدم بیاد اما بازم تکراری نیست بازم کولاک میکنه و میگه
عجب ادمایی بودن که توی عمر کوتاهشون نه تنها تمام چیزایی که گفتند رو تجربه کردن بلکه در جایگاه یک مصلح اجتماعی خوب و بد اینا رو همه شو میدونن همه ش رو تحلیل کردن و بازگوش کزدند
اصلا هیچی نمیشه گفت واقعا فقط باید شعراشو خوند و لذت برد
امیدوارم خدا مهر بقیه شاعران پارسی گو رو هم در دل ما قرار بده و بتونیم اونقدر از خوندن شعرهای اونا هم لذت ببریم
نمیدونم شاید به خاطر سن و ساله...
امیدوارم یه روز بشه من شعرهای عرفانی مولوی رو هم خوب بفهمم و جذبش بشم
اشعار سعدی رو لزوما به خاطر مجتواش نیست که آدم رو جذب کنه یا نه و ارتباطی به سن و سال داشته باشه شما زیبایی کلمات و جمله بندی و ارایه های ادبی فراوان و مناسب رو در کنار هم میبینی لذتش به اندازه کافی زیاد هست شاهد مثالش اینه که بعضی از ابیات رو که معنیشو هم نمیفهمی به همون قدر دوست داری پس این به معنای این نیست که مثلا کسی باید حتما اندیشه خیامی داشته باشه تا بخواد از شعرای اون خوشش بیاد کسی عارف باشه تا از مولوی خوشش بیاد و یا کسی وطنپرست باشه تا فردوسی بخونه و یا کسی عاشق تا سعدی
سعدی یه مکتبه کدوم یک از نسل پیشنیان ما این جمله و این درس معروف سعدی رو که در کتابا بوده یادشون میره

« منّت خداي را عزّوجلّ كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت » هر نفسي كه فــرو مي رود ، ممّـد حيـات است و چـون بر مي آيد ، مفرّح ذات ، پس در نفسي دو نعمت موجود است و بر هر نعمتي شكر واجب .

در هر نفسی دو نعمت موجود است
. هر نفسي كه فرو ميرود ممد است
و چون بر می‌آید مفرح ذات
پس خدای را شکر کن، موقع دم
و خدای را شکر کن به هنگام بازدم.



=================================================
=================================================

وه که من گر باز بینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
خب توضیح نمیخواد فقط زیباست :D
شاید نیاز باشه و کسی بخواد مطرح کنه که چرا اگر فقط روی یار رو دوباره باز ببینی خدایت را شکر کنی آیا خدا رو نباید دیگه شکر کرد ؟
شاید بتونیم بگیم که شاعر میخواد با ایجاد این شبهه خواننده رو به این مسیر سوق بده که تمام ارکان جهان هستی در خدمت عشق هستند و برای اون و برای وصال پایه ریزی شدن و عشقه که اول و اخره و مقدسه و هدفه
و تو اگه بهش برسی و شکرش رو به جا بیاری در واقع انگار شکر تمام نعمات دیگه رو کردی روزی که شکر وصال رو به جا اوردی از خالق خودت تشکر کردی که به تو چشم داده که امروز رو ببینی به تو عمر داده که امروز رو ببینی به تو سلامتی داده تا از این وصال رو درک کنی از اون شکرکردی که از اسمون بلا نباریده از اون شکر کردی که امروز ارامش دارین و امنیت دارین
از اون شکر کردی که خوبان و نیکان روزگار رو (یکیش معشوق) رو حافظه و نگهداره اینه که شکر وصال تمام چیزهای دیگه رو هم پوشش میده
و چیز دیگه ای که میشه گفت اینه که شاعر به ما میگه که حتی تصور این رویا هم شیرینه حتی اگه محقق هم نشه بنده لذت میبرم
ما یه وقت از وقوع چیزی لذت میبریم و دعا میکنیم که پیش بیاد بعضی وقتا اون چیز اینقدر بزرگه و دلچسبه که حتی فکر کردن بهشم هم برای ما خوشاینده
شاعر با اوردن "وه" تمام این مفاهیم رو به ما میگه و میگه که وصف العیش نصف الغیش میگه حتی فکر کردن و نوشتن این یه بیت هم چنان خوشآیند و دلچسبه که دارم میگم وای اگه بشه چی میشه ! این واژه ها الکی فقط برای پر کردن سطر اورده نشده هرکدومش یه فلسفه پشتشه بله اگه بنده فردا شعر گفتم کلماتش برای پر کردن شعر و حفظ وزن و قافیه س اما اینا کارشون فرق داره

یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بی‌وفا یاران که بربستند بار خویش را

بگذاشتند در اینجا به معنای جاگذاشتن و رها کردنه . یار رمیده و رفته و شاعر را که باید میرفت با راهرویی در مسیر عشق به تکامل برسه رو در اون راه زمین گیر کرده همون طور که میگه بارش افتاده , بار افتادن کنایه و ضرب المثله کسی که در راهی طی طریق میکنه و باری رو میخواد ببره به مقصد برسونه اگر در راه به خاطر سختی ها بارش به زمین بیفته دچار مشکل شده و زمین گیر شده
بستن بار عاشقی به نظر شاغر اونقدرها راحت نیست زمین که خوردی راحت نمیتونی راست بشی و گله میکنه از روزگار و همقطاران که الان که برای من مشکلی پیش اومد اونها حاضر نیستند از پیمودن این راه پر رمز و راز دست بردارند و به کمک شاعر بیان , کاروان عاشقی خاصیتش اینه میره جلو و رحم نمیکنه و کسی که بارش افتاد افتاد
بارها شاعرا گفتند که تا تورو دیدم دیگه جایی رو نگاه کردم با کسی نبودم هوش و حواسم به سمت تو شد خیلی ها میگن ار دین و خانواده ام گرفتی مرا
شاعر هم توی این شعر به این خاصیت عشق و عشاق میپردازه که شما که در کاروان عاشقی هستین حتی دوستان خودتون رو فراموش کردین نه تنها یک دوست معمولی بلکه دوستی که بارش افتاده دوستی که احتیاج به همکاری داره
بارت که افتاد از نظر دوستان هم میفتی و میفتی آخر کاروان و....

مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بیازردند یار خویش را

مردم بیگانه خاطر خلق را نگه میدارند دوستان و همسفرانم خاطر مرا آزردند
فکر میکنم چون این دومین بیتیه که سعدی از نارفاقتی همقطارانش گله میکنه باید دلیل خاصی داشته باشه شاید در اون دوران بیمهریهایی از طرف جامعه شعرا به اون شده باشه یا چیز دیگه ای
اما خب به هر حال ما داشتیم و داریم که شمشیری که ادم از دوست بخوره خیلی تلخ تر از دشنه دشمنه و حتی این بیت میتونه برای خود معشوق به کار بره که مردم بیگانه خاطر خلق رو نگه میدارند توی آشنا چرا مارا آزردی و تنها گذاشتی و تمام عشوه و نازها و خونریزیهای زمانی که بودی ؟
حافظ میگه من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد

همچنان امید می‌دارم که بعد از داغ هجر

مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را
اگر چه تلخ باشد فرقت یار
درو شیرین باشد امید دیدار - داغ میدهد و سپس آرزوی مرهم هم میکند
همینطوریه هم درده هم دواست ما کامپیوتریا با مساله جالبی سرو کار داریم بعضی وقتا بعضی شرکت هایی که در زمینه امنیت (امنیت شبکه و امنیت فردی) کار میکنند و مثلا صاحب آنتی ویروس خاص خودشون هستند
تصور کنین چقدر براشون خوب میشه که خودشون بیان یه ویروس طراحی و منتشر کنن یهو نصف کامیپوترای یه کشوری رو فلج کنن اونوقت خودشون چند هفته بعد بیان آنتی ویروسشو منتشر کنن و بفروشن ! درد از خودشون درمان از خودشون ! حالا معشوق هم
غم خود به فسون در دل من چون بنشاندی
زدی بر دل من آتش در خون بنشاندی
درد میده تا درمانش خودش باشه

رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را

قلم در سرکشیدم اختیار خویش را ... یعنی من اختیار خودم رو تسلیم تو کردم از خودم اختیاری ندارم شما از لیست چیزهایی که دارین یکیشو بخواین حدف کنین روش قلم میکشین و خطش میزنین قلم کشیدن کنایه از درنظر نگرفتن و ابطال چیزیه حتما شنیدین میگن دور ما یکیو خط بکش .....
معشوق هر کاری بخواد میکنه جاهای دیگه بارها گفته دردت هم شیرینه پس میذاره خودش هر کاری که خواست بکنه اون فقط وصال میخواد
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم
همچون زمام اُشتر بر دست ساربانان
شاید که آستینت بر سر زند سعدی
تا چون مگس نگردی گِرد شِکر دهانان
یا جای دیگه میگه
گر قصد جفا داری اینک من و اینک دل
ور راه وفا داری سر در قدمت ریزم

هر که را در خاک غربت پای در گل ماند ماند

گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را

معشوق رفته و عاشق به دنبالش پا در کوه و بیابان و این شهر و اون شهر میگذاره این کوی به اون کوی این دشت به اون دشت این یم به اون یم و دیگه برای وصال باید بره و بگرده و ترک آشیانه کنه
از دردهای عشقه که باید غم غربت بکشی
در زبان ما کردی چند نمونه قشنگ برای این بخش هست
به بونه-ی توه که من لم شاره ویلم
چون دلم دیلد که تو به جی بیلم
به خاطر توست که در این شهر غریب و ویلانم
چگونه دلم راضی میشود تورا رها کنم ترکت گویم
یا
خزم و قومم به جی هیشت له درد مال ویرانی
به دوای یارم ده-که-وم ناکیشم پشیمانی
خانه و خانواده و خاندان و شهر را از درد مال ویرانی ترک کردم (از دردهای معشوق ویران کردن خانه ی دل افراد است ! )
به دنبال یارم افتاده ام و پشیمان نیستم و پشیمانی نمیکشم

در پي ديدن رخت همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه در به در كوچه به كوچه كو به كو
عافیت خواهی نظر در منظر خوبان مکن
ور کنی بدرود کن خواب و قرار خویش را

خب یاری که وصفشو میدونین رو اگر عاشق ببینه دیگه چشم ازش بر نمیداره دیگه خواب و خوراکی براش نمیمونه همه ش میشه هجر وصل و درد و نیش و نوش در هر حال خواب و خوراک و قرار ادمی گرفته میشه چه با معشوقی مهربان چه با معشوقی خونریز و جفاکار
وقتی شاعر میگه چشم و ابروی تو قبله گاه من رو از حجاز به طرف خودش چرخانده دیگه میشه فهمید فضیه از چه قراره
یار یاری که اگه خودشم خوش رو ببینه شیفته خودش میشه چه برسه به دیگران
صد بار بگفتم به غلامان درت
تا آینه دیگر نگذارند برت
ترسم که ببینی رخ همچون قمرت
کس باز نیاید دگر اندر نظرت


درد دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود
به که با دشمن نمایی حال زار خویش را
همونطور که پیشتر گفته بود امیداوره و حتی از تصورشم خوشحاله که باز یار رمیده رو بازیابه پس در این شور و شعف میمونه چرا درد دل کنه و حال زار خودش رو بروز بده و دشمنانش از ضعف و افتادگی اون خبر دار بشن ؟ مخاطبش "درد دل" هست که باید پوشیده نگاه داشته بشه




الان متوجه شدم که این شعر کامل نبوده و اصلش بیشتر از اینه و جتی چند بیت ناب دیگه در اون قسمت هست فعلا این رو پست میکنم تا سر صبر ویرایش کنم ....




__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #120  
قدیمی 07-04-2009
Nur3 آواتار ها
Nur3 Nur3 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2009
نوشته ها: 919
سپاسها: : 0

72 سپاس در 71 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


انتظار واژه ی غریبی است ...

واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست
که با آن خو گرفته ام.

که چه سخت است انتظار ..

هرصبح طلوعی دیگراست برانتظارهای فرداهای من!

خواهم ماند تنها در
انتظار تو


__________________
Chera Donya Mano Mikhay Tak o Tanha?!..Mano Dadi Be Dastaye Shabaye Sarde Tanahaii..CHera Rahmi To Ghalbet Nist Akhe Donya! Che Donyayiii..Chera Hishki Nemidoone Che Boghzi Tooye Shabhame..CHe Zakhmaii Azat Donya Rafighe Ghalbe Tanhame
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 11 نفر (0 عضو و 11 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها