۱۲- در شاه نامه زنان کارهایی می کنند که مردان از انجام آن ناتوان هستند.
دخت مهرک نوش زادان دلوی را از چاه بیرون می کشد که سربازان شاپور از بالا کشیدن آن ناتوان هستند و زور بازوی وی شاپور را شگفت زده می کند.خود شاپور هم دلو آب را به سختی بالا می کشد.
یکی دختری دید برسان ماه
فروهشته از چرخ دلوی به چاه
چو آن ماه رخ روی شاپور دبد
بیامد بر او آفرین گسترید
که شادان بدی شاه و خندان بدی
همه ساله از بی گزندان بدی
کنون بی گمان تشنه باشد ستور
بدین ده رود اندرون آب شور
به چاه اندرون آب سردست و خوش
بفرمای تا من بوم آب کش
بدو گفت شاپور کای ماه روی
چرا رنجه گشتی بدین گفت و گوی
که باشند با من پرستنده مرد
کزین چاه بی بن کشند آب سرد
ز برنا کنیزک بپیچید روی
بشد دور و بنشست بر پیش جوی
پرستنده ای را بفرمود شاه
که دلو آور و آب برکش ز چاه
پرستنده بشنید و آمد دوان
رسن برد بر چرخ دلو گران
چو دلو گران سنگ پر آب گشت
پرستنده را روی پر تاب گشت
چو دلو گران بر نیامد ز چاه
بیامد ژکان زود شاپور شاه
پرستنده را گفت کای نیم زن
نه زن داشت این دلو و چندین رسن
همی برکشید آب چندی ز چاه
تو گشتی پر از رنج و فریاد خواه
بیامد رسن بستد از پیشکار
شد ان کار دشوار بر شاه خوار
ز دلو گران شاه چون رنجه دید
بران خوب رخ آفرین گسترید
در کارنامه اردشیر پاپکان همین داستان آمده است منتها در آن جا نخست شاپور به تندی و بدی با دخت مهرک نوش زادان سخن می گوید.که فردوسی گفت و گو ها را محترمانه و در اندازه ی ادب بانوان آورده است.در عوض در کارنامه اسوباران(سواران) یعنی چندین نفر از سربازان شاپور به کشیدن دلو می روند و نمی توانند.
...