مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود |
11-07-2009
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بهترين متنهاي كارت عروسي
يادتونه بچه بوديم مي گفتين
ايشاا...عروسيتون
حالا وقتشه تشريف بياريد!
---------------------
دلمان مي خواهد با نسيم سحري
شاخه اي از گل ياس
بوته اي از گل مريم
بغلي از گل از گل سرخ
همه را دسته کنيم
برگيريم و بسازيم سبدي از پر طاووس سپيد
تا دهيم مژده بر آنان که در اين بزم به ما پيوندند
------------------
من و او هم سفري يک دل و يک دانه شديم
هم ره دلشدگان راهي ميخانه شديم
قدمي رنجه کنيد و در ما بگشاييد
طرب اينجاست بياييد که پيمانه شديم
----------------
لانهاي ساختهاند با گل ياس سفيد
در فراسوي بهار، ما ترا ميخوانيم تا به لطف قدمت
اين دل كوچك ما گل به دامن بشود
در انتظاريم
با گل حضور خود
محفل آراي سرور ما باشيد
----------------------
آغاز زندگي نوين خويش را جشن ميگيرند
حضور شما در اين جمع نشانه پاكترين محبتهاست
--------------------
برانيم تا دلهايمان را به مهر پيوند زده
بهار را به استقبال برويم.
حضورت اي دوست
قدمهايمان را استوار و دلهايمان را گرم ميكند
-----------------
خدايا به هر آنكه دوست ميداري بياموز كه:
عشق از زندگي كردن بهتر است
و به هرآنكه دوستتر ميداري بچشان كه:
دوست داشتن از عشق هم برتر است.
------------------
بار سفر بستهايم به قصد درياي همدلي
در پگاه آغازين اين سفر همراهمان باشيد
-------------------
خانهاي ساختهايم سايبانش همه عشق
زير پا فرش غرور در حصارش همه تكرار صفا
ما در اين جمع لطيف
لطف ديدار تو را ميطلبيم
------------------
ميخواهيم مهرباني را بياموزيم
موسم نيلوفران ما شما را ميخواند
--------------------------
پايان هر رفتن رسيدن است
و ما اكنون به نقطهاي رسيدهايم كه آغاز يك رفتن است
در اين آغاز همسفر ما باشيد
---------------
همتمان بدرقه راه كن اي طاير قدس
كه دراز است ره مقصد و ما نوسفريم
------------------
دست در دست هم نهادهايم و سفره دوستي را در
دشت آرزوها گستراندهايم تا هر خاطرهاي را به
زيبايي در دلها بياوريم
كه زندگي تنها يادگاري از محبت است
شوق فشردن دستان شما برايمان انتظاري است شيرين
--------------------
آغاز ميكنيم زيستن را
پيوستن
و يكي شدن را
لطف حضور شما در جشن اين آغازمايه شادي ما خواهد بود
--------------
مرا به رجعت خورشيد باور است هنوز
دل بستهايم به صبح سپيد، به سپيدي بلندترين تيله خورشيد
دل بستهايم به زندگي، با ما باشيد.
----------------------
يادتونه بچه بوديم ميگفتين
ايشاا.. خوشبخت بشين
حالا دعاتون مستجاب شد
-------------------
خانه ای ساخته ایم
سایه بانش همه عشق
زیر پا فرش غرور
و حصارش همه تکرار صفا
ما در این جمع لطیف
لطف و دیدار تو را می طلبیم
-------------------
متن کارت عروسی ملیکا شریفی نیا
بسمهتعالی شأنه
با عمل به سنت پیامبر اعظم(ص) مجلس جشن و سرور به مناسبت وصلت میمنت اثر عروس خانوم ملیكاخاتون «نقاشباشی و آكتوریس» صبیه آقا محمدرضا خان شریفینیا و سركار علیه آزیتا خانوم حاجیان «از مشاهیر تیارت و سینما توقراف» و ماهداماد میرزا امیررضا «مدیر صنایع و طرب» ولدخلف محمودرضاخان طلاچیان از كسبه مومن و محترم بازار تهران و سركار علیه ایران خانوم سروربخش در منزل شخصی منعقد است.
مدعوین محترم از خواتین مكرمه و رجال معظم در یومالجمعه به دارالضیافه نزول اجلال بفرمایند كه در آن انواع اطعمه و اشربه حلال و حلویات به نحو احسن مهیا میباشد و مراسم به قواعد اسلامی برقرار و مجلس از آلات لهو و لعب از جمله جاز و قیتار و ساكسیفون و ترومپت و دیگر آلات غنا مبرا و منزه بوده و متبرك به صلوات. لكن انواع كف و كل و بشكن و اصوات بلبلی بلااشكال است.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
11-10-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
صنایع دستی استان تهران
صنایع دستی استان تهران
صنایع دستی استان تهران با توجه به بافت اجتماعی و تنوع قومی, به سه دسته شهری, روستایی و عشایری تقسیم می شود. عمده ترین صنایع دستی استان را قلم زنی روی مس و برنج, خراطی و سبدبافی، خاتم کاری ، شیشه گری، تراش و نقاشی روی شیشه، زیلو بافی، نقاشی روی چرم، قالی بافی، سفالگری و چاپ باتیک تشکیل می دهد. رشته های مورد اشاره فاقد سابقه طولانی در منطقه هستند و دست اندرکاران اکثر رشته های صنایع دستی عمدتاً از شهرستانهای دیگر به تهران مهاجرت کرده اند. به طور مثال، ساخت مصنوعات خاتم و قلم زنی را به طور عمده، صنعتگران شیرازی و اصفهانی انجام می دهند. بیشتر خراطان این صنایع نیز اهل دزفول هستند.
صنایع دستی روستایی به طور عمده خانگی و غیر دائمی هستندو فعالیتهای عمده آنها را قالی بافی، سفالگری، حصیربافی، گلیم بافی(منجمله ورنی بافی) و دستبافی تشکیل می دهد.
صنایع دستی عشایری قدیمی ترین نوع صنایع دستی استان است که تولید آن عموماً به طور خانگی و فصلی انجام می پذیرد. این نوع از صنایع دستی، با توجه به ترکیب قومی منطقه، در میان صنایع دستی استان جایگاهی ویژه دارد و هم اینک یکی از نقاط برجسته و مثبت صنایع دستی استان محسوب می شود. دست اندرکاران این بخش از دست ساخته های ایرانی که بافت انواع قالی و قالیچه، ورنی، جاجیم و گلیم ، چنته، رویه پشتی، جوال، خورجین و نیز رنگرزی و ریسندگی پشم را در انحصار خود دارند، گروهی از عشایر لر، قشقایی، شاهسون و... هستند که در دهه های اخیر از زادگاه خود به تهران ، ری ، ورامین و حومه کرج مهاجرت کرده اند.
روکاری (رودوزی):
اصطلاح روکاری معمولاً به آن گروه از تولیدات دست ساز اطلاق می شود که طی آن دختران و زنان روستایی با استفاده از سوزن یا قلاب و به کمک نخهای رنگین، برروی پارچه نقشها و طرحهای اصیل و سنتی را پدید می آورند. رودوزیهای ایرانی کلاً قابل تقسیم به سه دسته است:
1_ گونه ای که زمینه اساسی پارچه را سراسر بخیه می پوشاند تا زمینه تازه ای از رنگ و نقش پدید آید مانند سوزندوزیهای بلوچ و قلابدوزی رشت و پته دوزی کرمان.
2_ گونه ای که برروی پارچه نقش چندانی دوخته نمی شود بلکه با عبور نخهای رنگین از لابلای تاروپود پارچه و دوختن این الیاف به یکدیگر پارچه ساده حالتی مشبک و رنگین بخود می گیرد مانند سکمه دوزی قلابدوزی اصفهان.
3_ گونه یی که در آن زمینه پارچه به رنگ اصلی باقی مانده و به کمک الیاف دارای روکشهای فلزی، نقوش متنوعی برروی پارچه دوخته می شود مانند ده یک دوزی(که درحال حاضر منسوخ شده) نقده دوزی، تافته دوزی، خوس دوزی و زردوزی که گلابتون دوزی نامیده می شود.
انواعی از رودوزی در شهر تهران رواج دارد و منجمله قلاب دوزی، قلاب بافی و گلدوزی از جمله رودوزی های رایج در شهر تهران است.
قالی بافی تهران:
در بین صنایع دستی رایج در استان تهران بافت قالی و قالیچه گستردگی فوق العاده چشمگیری دارد و هم اینک به صورت حرفه ای خانگی تقریباً در تمام نقاط روستایی استان رایج می باشد و به طوری که از آمار برمی آید قالیبافی در مناطق غیر شهری کرج، دماوند و شمیرانات دایر بوده است و این رشد شتابناک دلیل برجا بازکردن صنایع دستی به عنوان یک عامل مکمل اقتصاد کشاورزی در جوامع روستایی می تواند باشد.
گره رایج در قالیبافی استان تهران گره فارسی است که در آن خامه از کناره یک نخ تار به عقب رفته و پس از گره زدن نخ تار جنبی از میان دو تار بیرون آمده و سفت می شود اما اکثر کسانی که ظرف سالهای اخیر به قالیبافی روی آورده اند از گره ترکی که مختص قالیبافان ترکمن, آذربایجانی, همدانی و ... است استفاده می کنند.
گفتنی است که در شهر تهران تعدادی از طراحان هنرمند و نیز هنرمندان قالی باف نیز به فعالیت می پردازند که آثار بسیار نفیس و باارزشی نظیر چهره بافی, تابلوبافی, آثار حجمی و قالیچه های با کیفیت بالا از لحاظ طرح و نقش و بافت را پدید می آورند.
صنعت دستی دیگری که بویژه در مناطق روستایی استان تهران دارای سابقه تولید است و در گذشته گروههای کثیری نیز به آن اشتغال داشته اند بافت انواع گلیم نقش دار و مخطط است.
جاجیم بافی:
منطفه فیروزکوه به دلیل کوهستانی بودن و از آنجا که دارای مراتع سرسبز و قهراً گله داری و دامپروری گسترده ای است یکی از مراکز تولید پشم ایران محسوب می شود و جاجیم های تولیدی آن نیز دارای معروفیت خاصی است.
جاجیم های تولیدی و روستاهای فیروزکوه به دلیل نزدیکی منطقه با مازندران کاملاً تحت تأثیر دستبافی آلادشت و شبیه پارچه های آلادشت است با این تفاوت که عرض جاجیم های تولیدی از 25 سانت تجاوز نمی کند. گروهی از عشایر قشقایی ساکن در روستای قجرتخت رستم نیز در گذشته به تولید جاجیم هایی بسیار نفیس اشتغال داشته اند ولی در حال حاضر اکثراً به دلیل جاذبه های اقتصادی بهتر قالیبافی جذب این حرفه شده اند.
در روستای کوهان ازتوابع دماوند عده ای به تولید جاجیم اشتغال دارندکه بافته هایشان دارای عرض 25 سانت می باشد.
چادرشب بافی:
پرپیشینه ترین صنعت دستی رایج در منطقه روستایی استان تهران بافت چادرشب در اندازه های مختلف و برای مصارف متفاوت است که به صورت حرفه ای خانگی هم اینک در روستاهای کوهان و گیلان (از تواقع شهرستان دماوند) جریان دارد و دست اندرکاران آن که عمدتاً زنان و دختران خانه دار هستند با بهره گیری از دستگاههای چوبی ساده محصولاتی بسیار نفیس و ظریف که دارای طرحهای راه راه و پیچازی به رنگهای زرد, قرمز, سبز, بنفش, نارنجی, قهوه ای, نیلی و ... است تولید می کنند.
نمد مالی:
از جمله صنایع پرپشینه دیگری که در مناطق روستایی استان تهران رواج داشته ولی در حال حاضر تقریباً منسوخ شده صنعت نمدمالی است. این حرفه که در گذشته گروه کثیری از ساکنان مناطق روستایی استان تهران به ویژه سکنه روستایی طالقان, ورامین و عشایر اسکان یافته در شهر ری و شهریار به آن اشتغال داشته اند به علت پائین بودن میزان تقاضا و دشواری کار و بالا رفتن قیمت مواد اولیه در سالهای اخیر کلیه دست اندرکاران خود را از دست داده و هم اینک فقط تعداد معدودی از عشایر هنگامی که به مراتع حومه سد لار (در منطقه شمیرانات) کوچ می کنند مقدار محدودی نمد برای مصارف شخصی تولید می نمایند.
در روستای کش (از توابع طالقان) هنوز نشانه هایی از تولید این محصول به چشم می خورد و نمدمالان در صورت دریافت سفارش گاهی اقدام به تولید نمی کنند. در منطقه امامزاده جعفر (از توابع ورامین) که در گذشته یکی از عمده ترین مناطق تولید نمد در استان تهران بود از چند سال قبل به این سو فعالیت ها رو به کاهش گذاشته است.
زیلوبافی:
در منطقه ورامین بافت زیلوهای نامرغوب و ارزان قیمت رواج بالنسبه گسترده ای دارد به طوری که در قشلاق داودآباد, باقرآباد, گرگ تپه, قرچک و خیرآباد زیلوبافی دایر است و گروهی از تولیدکنندگان غیربومی با بهره گیری از دستگاههای بافندگی دستی سرگرم کار هستند.
سفالگری و سرامیک سازی:
قسمتهای جنوبی سلسله جبال البرز به ویژه بخشهای جلگه ای استان (نظیر دشت ورامین و ری) که حاصل رسوبات آبرفتی رودخانه های جاجرود و کرج است دارای طبقات رسی است که همین مسئله موجبات رشد و رونق صنعت سفالگری و آجرپزی در این ناحیه را از سالهای پیش باعث شده و وجود کوره های متعدد آجرپزی در این ناحیه را از سالهای پیش باعث شده و وجود کوره های متعدد آجرپزی در حومه ری و ورامین دلیل خوبی بر مرغوبیت خاک در این منطقه جهت سفالگری می باشد.
تولیدات عموماً بدون لعاب هستند ولی به لحاظ مرغوبیت خاک منطقه دارای شفافیت و ویژگی خاصی هستند. اما در شهر تهران کارگاههای متعدد سفالگری و نیز هنرمندان سفالگر بسیاری که آثارشان را به ویژه از طریق گالری ها و نمایشگاهها به فروش می رسانند و در دو سالانه های سفالگری هم شاهد آثار باارزش آنان هستیم به فعالیت می پردازند.
گفتنی است که برخی از هنرمندان سفالگر در حدود شهر ری و نیز مهرشهر کرج و بعضاً در محل اقامت خود در شهر تهران به تولید انواع محصولات سفال و سرامیک می پردازند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
11-10-2009
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0
33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گريه كن گريه قشنگه - خودتون قضاوت كنيد
گريه كن گريه قشنگه
گريه كن گريه غروره
مرهم اين راهه دوره
گريه سهم دل تنگه...
آقاي شهردار..آقاي رئيس جمهور آيا اين تصاوير را ديده ايد؟
در خبرها آمده بود که شهردار محترم تهران مبلغ 3 ميليارد تومان را براي بازسازي لبنان اختصاص داد.
آقاي شهردار اين تصاوير را قبلا ديده ايد؟
تصاوير کودکاني که به خاطر آتش سوزي در مدرسه و به خاطر نبود بخاري گازي و امکانات گرمايشي مناسب به اين چهره افتادهاند ...
آيا ما کم حافظه شدهايم؟ آيا جناب شهردار يادي از اين عزيزان کرده اند؟
آيا کمک به مردم روستايي و به دور از امکانات مملکت خودمون از بذل بخشش براي کشورهاي ديگه واجب تر نيست؟
و بسيار پرسش هاي بي پاسخ ديگر ...
نرگس براي عکاس نميخندد
برق نگاه معصومشان با قابهاي چوبي در دست که در آن چهرههايي متفاوت از تصوير فعلياشان را نشان ميداد، آتش به دلمان زد.
عمق نگاه نافذشان شرمسارمان کرد که چرا نبايد يک بخاري استاندارد در کلاسشان ميبود، و انگشتهاي ذوب شده نرگس در کنار کتاب فارسي کلاس سوم ما را ناخودآگاه به ياد حسنک کجايي، تصميم کبري، روباه و خروس و دهها درس خاطرهانگيز ديگر اين دوره انداخت.
نميدانيم وقتي به درس پترس فداکار ميرسند، چه تصويري از انگشت پترس در ذهنشان شکل خواهد گرفت و حتي نميدانيم آيا به خاطر گرمي مشعل دهقان فداکار، او را دوست ميدارند. دخترکان و پسرکاني قابهاي بزرگ در دست که حسرت و رنج در چشمانشان موج ميزند، بچههايي که رنگ نداشته ديوار خانهاشان حکايت از جيب خالي والدينشان براي هزينههاي سرسامآور درمان دارد و نميدانيم چرا تا به امروز گرههاي چروک چهرههايشان که قرار بود ترميم شوند، هنوز باز نشده است و اين پرسش که آيا در ميان سيل پزشکان اين مرز و بوم کسي حاضر است با ظرافت انگشتانش مرهمي براي صورتکان اين بچهها باشد، ما را به خود مشغول کرده است.
نرگس در روستايشان ميماند، به دنبال مرغ خانهاشان ميدود تا شايد با سر و صداي مرغ و خروسهاي خانه بتواند اندکي خود را تخليه کند.
نرگس در کنار ديگر بچههاي قرباني غفلت ما ،در کنار بچههاي روستا براي گرفتن يک عکس حاضر ميشود اما او براي عکاس نميخندد.
نرگس دفتر مشقش را باز ميکند، به زحمت و با کمک دست ديگر مداد سياه را در دست ميگيرد و در سطر اول مينويسد: اي کاش کلاسمان آتش نميگرفت...
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|
11-10-2009
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0
33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
واقعيت تاريخي اشك
مسئلهي اصل و نسب و واقعيت تاريخي اشك همواره موضوع بحثي بوده كه هنوز پايان نيافته است. منابع مختلف روايتهاي متفاوتي نقل كردهاند. هر روايت بر حسب عقايد كلي در بارهي چگونگي آغاز كار اشكايان و واقعيت تاريخي اشك طرفداراني يافته كه البته به معناي صحت آن و بر طرف شدن ترديدها نيست. با اين حال براي نزديك شدن به راه حل اين نكته مورد اختلاف كه به كل تاريخ اشكانيان مربوط ميشود، بايد دو نكته را در نظر بگيريم. يكي نكات مربوط به ارزش منابع، و ديگري نقش اشكانيان به عنوان پديد آورندگان و اشاعه دهندگان روايت مربوطه. زيرا با توجه به محيط شرقي كه آن ها ناچار به عمل در آن بودند، نا گزيريم هم اين عنصر را در نظر بگيريم و هم نقش آن را در شكل گيري سنت سلسلهاي. در بحث مربوط به اين مسئله دو جريان را ميتوانيم از هم باز شناسيم. يكي كه پايهاش متكي به گزارش هاي استرابون و يوستينوس است، و ديگري كه آن نيز گرچه به گزارش استرابون تكيه كرده ولي با سنت آريان (آريانوس) و منابع سرچشمه گرفته از آن، به ويژه سينسلوس پرورش يافته است. بنا به روايت اول اشك يك سكايي (اسكيت) بوده كه در رأس قبيلهي پارني از خارج به پارت هجوم برده و آندراگوراس شهرب شوشي آن جا را مغلوب كرده است، بنا به روايت دوم اشك يك باكتريايي (باختري) بوده كه عليه سلوكيان شوريده و پارت را نيز به شورش كشانده است. پس ما نه تنها در بارهي منشأ اشك با روايت هاي متفاوتي سر و كار داريم بلكه از نظر حقوق سياسي نيز با نامگذاري كاملا متفاوتي براي نوع حوادثي كه در سرزمين پارت به عنوان يك استان صوري دولت سلوكي رخ داده، مواجه هستيم. در مورد اول صريحا از يك هجوم صحبت ميشود و در مورد دوم از يك شورش (آريانوس). حل اين مسئله اهميتي بنيادي دارد.
ما براي ارزيابي انتقادي دو روايت به ناگزير بايد منابع آن ها را تحليل كنيم بنا به نظر نسبتا رايج، منبع استرابون، آپولودوروس آرتميتايي و تروگوس پومپئوس بوده كه در خلاصهاي كه در اثر يوستينوس باقي مانده يك منبع هلنيستي بسيار مطلع است. تشخيص منبع آريانوس و محتواي اصلي گزارش او بسيار دشوارتر است. زيرا ميان گزارش او گزارش بسيار مفصل تر سينسلوس كه صراحتا به وي رجوع ميدهد تفاوت وجود دارد. افزون بر اين نبايد فراموش كنيم كه گزارش اصلس آريانوس را در دست نداريم بلكه از طريق خلاصهاي كه فوتيوس نقل كرده با آن آشنا هستيم. با اين حال اين ها يگانه عوامل كاهنده ارزش آريانوس نيستند، زيرا اگر با دقت به يادداشت هاي يوستينوس و استرابون توجه كنيم كه به تفصيل به بازگويي دو حادثه همزماني ميضردازند كه در خاك ايران در زمان سلطنت سلوكوس دوم كالينيكوس رخ داده، از وضوح عبارات به كار رفته در مورد پيدايش دولت يوناني- باختري و دولت پارتي اشكانيان دچار حيرت ميشويم. اين وضوح به اين صورت است كه در مورد ديودوتوس اصطلاح defectio (شورش) به كار ميرود ولي در مورد اشك اصطلاح ingressus (هجوم). بسيار بعيد و حتي ناممكن است كه يوستينوس و استرابون بي هيچ دليل واقعيت تاريخ را تا اين حد تحريف كرده باشند و باري دو رويداد تقريبا همزمان تعابير كاملا متفاوتي از نظر حقوق سياسي به كار برده باشند. كه با واقعيت سازگار نباشد. يگانه رهيافت مناسب براي اين مسئله پذيرش نقش اشكانيان در شكل دادن به روايت و سنت است.
توجيه روش هاي مورد استفادهي ما براي تحليل اين مسئله تعداد رواياتي است كه هنوز مورد مطالعهي جدي قرار نگرفتهاند. اين روايات سرآغاز مهمي هستند براي بازسازي ايدئولوژي يا ميلك اشكانيان كه هنوز مورد مطالعهي جدي قرار نگرفته است. تفاوت هاي موجود در اين روايات تجلي تغييرات ايدئولوژي اشكانيان در طي چند سده حكومت آن هاست. و بايد از گزارش به كلي ناديده گرفته شدهي يوستينوس- كه بسيار عجيب است_ (XII 4,12) شروع كرد:
Parthis deinde domitis (منظور اسكندر كبير است) praefectus his constituitur ex nobilibus persarum andragoras, a quo posta originem parthorum reges duxere
امروزه در پرتو پژوهش هاي چهره نگاري، واقعيت تاريخي اين آندراگوراس قرن چهارم ق.م. رد شده است. هدف اين تبارشناسي كاملا كاذب از آخرين تكه عبارت نقل پيدا شده است. باري اين تبار شناسي خيالي ميبايست به حق اشكانيان در حكومت بر پارس مشروعيت بخشد، زيرا اين عبارت فقط ميتواند اشاره به آن ها باشد. با اين حال ميتوان شك كرد كه شايد در دراز مدت پاسخي بوده به آرزوهاي اشكانيان كه از آغاز فرمانروايي بر پارت علاقهي خاصي به ميراث هلنيستي خود نشان نميدادند. راست آن است كه انتقال آندراگوراس به دورهي اسكندر كبير ميبايست ظاهري قانوني داشته باشد؛ با اين حال اين يكي از چند تبار شناسي خيالي است كه در دورهي هلنيستي رواج داشته است. فقط گزارش يوستينوس با اساس است كه علت آن، چنان كه فبلا گفتيم وجود، احتمالا وجود شايعات خصمانه در بارهي اشك است كه از محافل پادشاهي سوريه سرچشمه گرفته؛ همين نكته را در بارهي گزارش استرابون نيز ميتوان گفت كه در جزئيات اصلي با آن متابق است و احتمالا روايت رسمي سلسله بوده است.
با اين حال در همان دوره، شايد توسط خود اشكانيان از قرن اول پيش از ميلاد چون استرابون به آن اشاره كرده، روايت جديدي رواج يافته است. استرابون با قيد احتياط آن را ذكر ميكند، گويي نميخواسته مسئوليت آن را بپذيرد؛ بنا به اين روايت اشك باحتري(باكتريايي) روده كه از نزد ديودوتوس گريخته و پارت به شورش برانگيخته است. اين روايت با روايت استرابون و يوستينوس كه اصل و نسب اشك را «سكايي» ميداند و گرايش دارد منشأ غير ايراني اشك را بزدايد و او را به ايران پيوند دهد تناقض دارد. سعي شده به جاي هجوم خارجي و فتح پارت، شورشعليه قدرت سلوكيان را قرار دهند. زياده گويي است اگر بيافزاييم كه اين روايت آشكارا با جريان حوادث آن گونه كه استرابون و يوستينوس نقل كردهآند تناقض دارد. در عين حال مستلزم آن است كه تماس هاي نزديك اشكانيان با آسياي مركزي، كه منابع آن را تأييد كردهاند، نيز كنار گذاشته شود. اگر اين روايت را ناشي از گرايش اشكانيان براي سكوت در مورد منشأ سكايي خود و تأكيد بر اصل و نسب ايرانيشان بپنداريم، پس آن ها در تبارشناسيشان از آنچه آريانوس و سينسلوس گفتهاند بسيار دور رفته و با پيوستن تبار خود به اردشيبر دوم هخامنشي خود را به دودمان هخامنشي پيوند دادهاند، زيرا ميدانيم كه اردشير دوم پيش از جلوس بر تخت نام «آرسيكاس» داشت. دو برادر اشك و تيرداد كع ادعا شده شهرب هاي باكتريا (شهرب هاي باختر) بودهاند و در اين روايت به آن ها اشاره ميشود_ كه با رويداد ها تناقض دارد اما ياد آور روايت استرابون در بارهي اصل و نسب باختري اشك است_ فرآوردهي ادبياتي هستند ناشي از عناصر متعدد اخذ شده از سنت ايران قديم (توطئهي داريوش و يارانش عليه گئوماتا) و سنت يوناني (روايت هارموديوس و آريستوژتون) كه به طور كلي باوركردني نيستند. نقش تيرداد آن گونه كه در اين روايات نقل شده است در جزئيات خود اعتباري ندارد، به علاوه ميتوان فرض كرد كه شاخهي كوچك اشكانيان (از برادر كوچك) كه در پارت به دست فري پاپيت (فرياپيت= پرياپاتيوس) قدرت را در دست گرفت، ميخواسته حق سلطنت خود را با وارد كردن تيرداد_ كه هرگز شاه نبوده_ در روايت دودماني استحكام بخشد. با توجه به وجود روايت پيشرس و ديرينهاي دربارهي خاستگاه «سكايي» اشكانيان، ميتوان اين اقدام را تلاشي براي دودمان سازي شاهي بنا به سنت ايراني دانست، چون دودمان پادشاهي ايران با اشغال هاي مكرر، مداخلات روميان، شورش هاي مالكان بزرگ ايراني، قيام هاي شهرها و در رأس آن ها شهر سلوكيه، به نحو خطرناكي تضعيف شده بود، و اشكانيان ميخواستند با ايجاد پيوندهايي ميان خود و اشكانيان اين ضعف را جبران كنند و جايگاه خود را استوار سازند.
خلاصه آن كه اشكانيان با پيروي از سنت پادشاهي ايراني و سنت چند هزار ساله شرقي و حتي هلنيستي كه با آن تماس مستقيم داشتند، تصميم گرفتند سنت خاص دودماني خود را بيافرينند. آن ها براي زدودن ردپاي خاستگاه «سكايي» خود، نخست به شخصيت امير پارت يعني آندراگوراس يك جنبهي بنيان گذار افزودند، ولي به زودي اصل و نسب باختري)باكتريايي) را كه آن ها را بيشتر به ايران پيوند ميداد، جايگزين آن كردند. اين تبارشناسي جعلي پاسحگوي هدفهاي اساسي سياست ايشان بود كه آن را در همهي زمينه ها توسعه دادند.
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|
11-10-2009
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0
33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گاهي نااميدي بهتر است
پژوهشها نشان میدهند که افراد مبتلا به بیماریهای مزمن، درصورتی که به بهبودی امید نداشته باشند، ممکن است زندگی شادتری داشته باشند.
مطالعات جدید نشان میدهد که کیفیت زندگی بیمارانی که تحت جراحی روده قرارگرفته بودند و میدانستند که شرایط غیرقابل بازگشت دارند، بهتر از کسانی بود که هنوز به درمان امیدواربودند.
این پژوهش در شماره ماه نوامبر سال 2009 مجله «روانشناسی سلامت» منتشر شده است.
براساس یافتههای محققان دانشگاه میشیگان در آمریکا، وقتی افراد با بیماریهای مزمن دست به گریبانند، ممکن است «امید»، به شادی بیشتر آنها کمکی نکند.
پیتر آبل، مدیر مرکز علوم رفتاری دانشکده پزشکی دانشگاه شیکاگو و یکی از نویسندگان مطالعه «ناامیدی همراه با شادی» گفت: امید پارهای مهم در شادبودن محسوب میشود اما دارای جنبه تاریکی نیز هست. گاهی امید باعث میشود که افراد از ادامه زندگی باز بمانند و شادی آنها به مخاطره بیفتد.
نتایج نشان میدهد که مردم با موقعیتهایی در زندگی که آنها را موقتی و کوتاهمدت میپندارند کمتر سازگار میشوند.
آبل و همکارانش در دانشگاه شیکاگو و دانشگاه ملان کارنگی بیمارانی را مورد مطالعه قراردادند که به تازگی تحت جراحی روده بزرگ قرار گرفتهبودند، یعنی روده بزرگ آنها از بدن خارج شده بود و آنها باید در کیسهای خارج از بدن که به آنها متصل بود اجابت مزاج میکردند.
در هنگام جراحی به برخی از بیماران گفته شد که جراحی آنها قابل برگشت است به این معنا که پس از چند ماه تحت عمل جراحی دیگری قرار خواهند گرفت تا به شرایط عادی بازگردند. به عده دیگر گفته شد که این عمل جراحی ، دائمی است و کنش رودههای آنها به هیچ وجه طبیعی نخواهد شد.
یافتهها نشان داد گروه دوم که هیچ امیدی نداشتند در شش ماه پس از آن شادتر از گروه اول بودند که عمل جراحی را قابل برگشت میپنداشتند.
آبل که خود یک پزشک داخلی است میگوید «ما فکر میکنیم آنهایی که امیدی به بهبودی نداشتند خوشحالتربودند چرا که به هر شکل شده به زندگیشان ادامه میدهند. آنها میدانستند که هیچ شانسی برای بهبودی ندارند و باید از امکاناتی که در اختیار دارند استفاده کنند.»
وی درباره افراد گروه اول نیز گفت: آنها در انتظار عمل جراحی دوم بودند و زندگی کنونی خود را در تعارض با زندگی میدانستند که امیدوار به داشتن آن بودند و بنابراین تلاشی در جهت بهبود شرایط کنونی خود نمیکردند.
لووناشتاین از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه ملان کارنگی نیز که در این مطالعه شرکت داشت گفت که این یافتهها میتواند توضیح دهد که چرا افرادی که همسر خود را به علت مرگ از دست میدهند، غالبا از نظر هیجانی در طول زمان، بهتر با این سوگ کنار میآیند تا کسانی که همسر خود را به علت طلاق از دست میدهند.
به نظر این دانشمند اگر زن یا شوهر شما بمیرد، شما به انتها رسیدهاید و هیچ شانسی برای بازگشت شرایط پیشین ندارید و بنابراین سعی میکنید به نوعی با شرایط کنونی کنار بیایید.
لوون اشتاین میگوید: ممکن است برای پزشک آسانتر باشد که به بیمار امید دهد، حتی وقتی هیچ دلیل عینی برای امیدواری وجود ندارد، اما احتمالا این امیدوارکردن بهترین انتخاب برای بیمار نخواهد بود.
آبل در این زمینه توضیح میدهد: چنین امیدواریهایی برای بیمار منفعت زیاد ندارد و میتواند در سازگاری هیجانی او خلل ایجاد کند.
او بر این باور است که در امیدوارکردن بیماران باید بسیار احتیاط کرد و باید به نحوی عمل شود که ادامه زندگی آنها مختل نشود.
به نظر میرسد پذیرش واقعیت و کنارآمدن با شرایط هرقدر هم که دشوار باشد، مناسبترین شیوه برخورد با مشکلات مختلف از جمله ابتلا به بیماریهای مزمن است.
این نوع نگرش به فرد کمک میکند تا زودتر با شرایط موجود خود کنار بیاید و گام مثبت و موثر در آن زمینه بردارد و شادتر یا حداقل با ثبات هیجانی بیشتر به زندگی خود ادامه دهد.
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|
11-10-2009
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2009
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 32
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
|
|
رستوران یادستشویی
|
11-10-2009
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20
120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در مورد 33 بیشتر بدانیم (جالبه)
در فراماسونری عددی خوش یمن است و صاحب درجه ی 33، بیشترین قدرت را داراست. به نظر می رسد که فراماسونرها این موضوع را به تمام فعالیتهایشان تعمیم داده و تلاش کرده اند تا در حوالی مدار 33 درجه ی عرض جغرافیایی، فعالیت های خاصی را انجام دهند. (منظور از حوالی 33 درجه، مناطق بین مدارهای 5/32 و 5/33 درجه است.). میتوانید جنایاتی که صهیونیستها با اعتقاد خرافی به عدد ۳۳ مرتکب شده اند و یا میخواهند مرتکب شوند را در ادامه مطلب بخوانید و در صورت مفید دیدن آن ما را در اشاعه آن یاری نمایید . نکته ی بسیار مهم: مطالبی که درباره ی مدار 33 درجه بیان شد، به این معنی نیست که مدار 33 درجه ی کره ی زمین، نحس و بدیمن است؛ (چرا که تمام مناطق روی کره ی زمین و آسمان و ... مخلوق خداوند بزرگ می باشند.). منظور ما از بیان این موضوع، این است که ماسون ها با توجه به عقاید جاهلی، کفر آمیز و خرافی خود، تلاش می کنند تا وقایع جهان را مطابق میل خود پیش برند و در این راه، توجه بسیاری نیز به نمادهای خود دارند؛ تا آن جا که به دلیل تقدیس عدد 33 در فراماسونری، دسیسه های مهم خود را در شهر ها و کشور های مدار 33 درجه انجام می دهند و بدین ترتیب رنج بسیاری را بر مردم این مناطق تحمیل می نمایند.
بعضی از این فعالیت ها عبارتند از:1
) ساخت اولین مجلس اعلی فراماسونری طیف « Scottish Rite » و معروفترین لژ اسکاتلندی در آمریکا در شهر چارلستون در مدار 33 درجه.(71) لژ مذکور، معروفترین و مهم ترین لژ آمریکاست. سؤال اینجاست که چرا ماسون ها این لژ مهم را در شهرهای معروف و بزرگ آمریکا نساختند، و شهر کوچک چارلستون (در مدار 33 درجه) را به عنوان محل این لژ برگزیدند!؟
2) قتل جان. اف.کندی (رئیس جمهور کاتولیک و ضد ماسون آمریکا) در شهر دالاس در مدار 33 درجه.فراماسونها قانونی دارند به نام (King Kill 33.)؛ اعتقاد دارند پادشاه 33 باید کشته شود و ما می بینیم که جان.اف.کندی ضد ماسون را در شهر دالاس در مدار 33 درجه ترور کردند؛ سؤال اینجاست که چرا این شهر و چرا در مدار 33 درجه؟ آیا در شهر دیگری نمی توانستند این کار را بکنند!؟
3) انفجار اولین بمب های اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در نزدیکی مدار 33 درجه، در سال جادوئی از دیدگاه ماسون ها (9451). البته لازم به ذکر است که هیروشیما در 34 درجه و ناکازاکی دقیقاً در 33 درجه قرار دارد. سال 1945 از این جهت سال جادویی ماسون ها است که اگر سال 1776 را که سال اعلان استقلال آمریکا و تشکیل اولین کشور با ارکان ماسونی است، از 1945 کم کنیم عدد 169 به دست می آید (169=1945-1776(. عدد 169 حاصلضرب 13 در 13 است و همان طور که می دانیم 13 عدد خوش یمن ماسون هاست (169=13*13).(73)
4) تهدید مداوم دمشق در نزدیکی مدار 33 درجه.
5) واقعه ی طبس (محل فرود هواپیماهای آمریکائی برای آزادی گروگان های این کشور) در مدار 33 درجه.هدف آمریکا در این تهاجم، حمله به تهران بوده است، سؤالی که مطرح می شود، این است که چرا به جای اینکه آمریکایی ها مثلاً در کویر های سمنان (که آن جا هم کویری و خالی از سکنه است، اما نزدیک تهران می باشد)، فرود بیایند، در طبس که فاصله ی زیادی از تهران دارد، ولی در مدار 33 درجه واقع شده است، فرود آمدند.
6) اشغال بابل (نزدیک بغداد در عراق) در مدار 33 درجه.شهر بابل، معروف به شهر شیطانی است. به نحوی که منطقه ی بابل در روایات اسلامی نیز نفرین شده است.همچنین فرضیه های علمی و تاریخی وجود دارند که ابراز می دارند احتمالاً مصریان باستان، تعالیم ماسونی خود را از بابلیان مهاجر آموخته اند.
این شهر، یکی از شهرهای معروف آخرالزمان نیز می باشد. چرا که به اعتقاد فراماسونها، قبل از ظهور ضد مسیح (رهبر بزرگ ماسون ها) و به حکومت رسیدنش، شهر بابل باید فتح شود. علاوه بر این، حضور بابل در مدار 33 درجه، خود عامل دیگری است که ماسون ها را به سمت تسخیر آن می کشاند. از سوی دیگر، گروه های منحرف اوانجلیکال که ارتباطشان با فراماسونری در ادامه ی مقاله بررسی خواهد شد) نیز ادعا می کنند که قبل از ظهور حضرت مسیح (ع)، شهر بابل باید فتح شود! همین گروه ها از اشغال عراق توسط دولت بوش، حمایت فراوانی کردند؛ زیرا این حرکت را زمینه ساز ظهور مسیح (ع) می دانستند!از مجموعه ی مطالب فوق می توان فهمید که احتمالاً انگیزه ی ماسون ها و همپیمانانشان از اشغال عراق، صرفاً تسلط بر منابع نفتی این کشور نبوده است؛ بلکه آنان، هم به دلیل اهمیتی که برای بابل در آخرالزمان قایلند و هم با هدف تحقق اسراییل نیل تا فرات (به عنوان پیش زمینه ی ساخت معبد سلیمان)، دست به اشغال زده اند.
اما نکته ی جالبی که در این رابطه می توان به آن اشاره کرد، این است که در آوریل سال 2006، خبر بسیار مهمی در رسانه ها و سایت های اینترنتی درج شد که تحلیل ما را پیرامون اشغال عراق تأیید می نماید.در این خبر ذکر شده بود که ماهواره ی سرویس جاسوسی روسیه، تصاویر ماهواره ای عجیبی از یک مراسم مذهبی در منطقه ی باستانی بابل عراق ارسال کرد که در این مراسم، تعداد زیادی از سربازان و فرماندهان ارشد آمریکایی مستقر در عراق، حلقه ای به طول یک کیلومتر در اطراف یک منطقه ی باستانی در حال حفاری تشکیل دادند و با آداب و رسومی همچون آداب و رسوم اقوام جاهلی و بت پرست، با حالتی احترام آمیز، مجسمه ی یک موجود شیطانی بابل باستان با عنوان « مار بالدار » را از زیر خاک بیرون آوردند و با نهایت احترام در یک محموله ی بار هوایی قرار دادند تا به آمریکا منتقل کنند. درج این خبر، سبب اعتراض شدید مسلمانان عراق، پیروان آیین ارتدوکس در روسیه، و تعدادی از مسیحیان شد. چرا که آن ها این حرکت را مایه ی زنده نگاه داشتن آداب بت پرستی می دانستند.
قباحت این حرکت آمریکاییان، کار را بدانجا رسانده که نویسنده ی یکی از مقالات، از رواج گسترده ی بزرگداشت و پرستش نمادهای شیطانی و بت های ملل باستان در جهان غرب، اظهار تأسف کرده است. (البته لازم به ذکر است که نویسنده ی مقاله ی مذکور، از دیدگاهی دلسوزانه برای جهان غرب و خصمانه با ایران، به بحث پرداخته و واقعه ی اتفاق افتاده در بابل را برای کشوری که می خواهد با ایرانیان و فرشته های آنان (هاروت و ماروت که بنا بر انجیل تحریف شده، ایرانی بوده اند!) در آرماگدون بجنگد، خجالت آور توصیف کرده است. در واقع وی با این مقاله قصد داشته تا آمریکاییان را از اعمال شیطانی دور بدارد و بدین ترتیب برای آرماگدون و بازگشت مسیح (ع) زمینه سازی کند!).
7) جنگ 33 روزه ی اسرائیل با لبنان (با دخالت آمریکا) در نزدیکی مدار 33 درجه.آنچه که از اخبار مربوط به این جنگ به دست آمده، این است که آمریکا، اسراییل و انگلیس، بار ها در طی جنگ مذکور مخالفت خود را با آتش بس اعلام نمودند؛ تا آن جا که « کاندولیزا رایس » وزیر امور خارجه ی آمریکا، رنج ها و سختی های جنگ را به درد مادر در هنگام زایمان! تشبیه کرد و مردم خاورمیانه را به تحمل درد و سختی این جنگ، برای تولد خاورمیانه ی جدید دعوت نمود و بدین ترتیب پذیرفتن هرگونه آتش بس را رد کرد.(80) از سوی دیگر، با شکست اسراییل در روز های پایانی جنگ، گفتگو های آتش بس بین طرفین درگیر انجام شد.
در اینجا نیز با اینکه توافق آتش بس، از یکی دو روز قبل از پایان جنگ حاصل شده بود، اسرائیل به دلایل نامعلوم، این جنگ ظالمانه را که خود آغاز کرده و به لبنان تحمیل نموده بود، تا 33 روز ادامه داد و آتش بس را به تأخیر انداخت!؟ این تاخیر آتش بس و تعلل از سوی اسراییل و حامی آن (آمریکا) و ادامه ی جنگ تا 33 روز از جانب دولت اسراییل، خود نشانه ای از تسلط تفکر ماسونی بر دولت های اسراییل و آمریکا است. چرا که این کشور ها حتی در حضور مخالفت های گسترده ی مردم جهان، عمداً جنگ را تا 33 روز ادامه دادند و دقیقاً پس از 33 روز، جنگ را به پایان بردند.
تبلیغ جنگ هسته ای دروغین « Armageddon » در دشتی به همین نام که در حوالی مدار 33 درجه واقع شده است.« Armageddon » نام جنگی است که بنا بر گفته ی بخش مکاشفات انجیل تحریف شده ی یوحنا، در آخرالزمان و در دشتی به نام « Armageddon » یا « هرمجدون » و بین نیروهای خیر و شر روی می دهد و سبب بازگشت مسیح (ع) به زمین می گردد.
در سال های اخیر، تبلیغات وسیعی پیرامون آرماگدون انجام شده و هر حرکت نظامی آمریکا و اسراییل، بر اساس آن و با شعار بازگشت مسیح (ع) توجیه می گرددد. بنا بر ادعای صهیونیست ها، محل این جنگ در 30 کیلومتری شهر حیفا و در دشت هرمجدون (Armageddon) در نزدیکی مدار 33 درجه است. مجاورت محل وقوع جنگ دروغین آرماگدون با مدار 33 درجه، استناد بیش از حد آمریکا و اسراییل بر این جنگ برای جلب حمایت صهیونیست ها، و نیز وجود شواهد بسیاری درباره ی حمایت های فراوان تشکیلات ماسونی از طرفداران آرماگدون، توطئه آمیز بودن این جنگ و شیطنت حامیان آن را تأیید می نماید.نکته ی بسیار مهم: مطالبی که درباره ی مدار 33 درجه بیان شد، به این معنی نیست که مدار 33 درجه ی کره ی زمین، نحس و بدیمن است؛ (چرا که تمام مناطق روی کره ی زمین و آسمان و ... مخلوق خداوند بزرگ می باشند.).
مجددا متذکر میشویم که منظور ما از بیان این موضوع، این است که ماسون ها با توجه به عقاید جاهلی، کفر آمیز و خرافی خود، تلاش می کنند تا وقایع جهان را مطابق میل خود پیش برند و در این راه، توجه بسیاری نیز به نمادهای خود دارند؛ تا آن جا که به دلیل تقدیس عدد 33 در فراماسونری، دسیسه های مهم خود را در شهر ها و کشور های مدار 33 درجه انجام می دهند و بدین ترتیب رنج بسیاری را بر مردم این مناطق تحمیل می نمایند.
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|
11-11-2009
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اعلاميه ي جهاني حقوق بشر
سازمان ملل متحد
اعلاميه ي جهاني حقوق بشر
از آنجا که شناسايي حيثيت ذاتي کليه اعضاي خانواده بشري و حقوق يکسان و انتقال ناپذير آنان اساس آزادي و عدالت و صلح را در جهان تشکيل مي دهد ، از آنجا که عدم شناسايي وتحقير حقوق بشر منتهي به اعمال وحشيانه اي گرديده است که روح بشريت را به عصيان واداشته و ظهور دنيايي که در آن افراد بشر در بيان عقيده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند به عنوان بالاترين آمال بشر اعلام شده است ، از آنجا که اساساً حقوق انساني را بايد با اجراي قانون حمايت کرد تا بشر به عنوان آخرين علاج به قيام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد ، از آنجا که اساساً لازم است توسعه روابط دوستانه بين الملل را مورد تشويق قرار داد ، از آنجا که مردم ملل متحد ايمان خود را به حقوق اساسي بشر و مقام و ارزش فرد انساني و تساوي حقوق مرد و زن مجدداً در منشور اعلام کرده اند و تصميم راسخ گرفته اند که به پيشرفت اجتماعي کمک کنند و در محيطي آزادتر وضع زندگي بهتري به وجود آورند ، از انجاکه دولتهاي عضو متعهد شده اند که احترام جهاني و رعايت واقعي حقوق بشر و آزادي هاي اساسي را با همکاري سازمان ملل متحد تامين کنند ، از آنجا که حسن تفاهم مشترک نسبت به اين حقوق و آزاديها براي اجراي کامل اين تعهد کمال اهميت را دارد ، مجمع عمومي اين اعلاميه جهاني حقوق بشر را آرمان مشترکي براي تمام مردم و کليه ملل اعلام مي کند تا جميع افراد و کليه ارکان اجتماع اين اعلاميه را دائماً مد نظر داشته باشند و مجاهدت کنند که بوسيله تعليم و تربيت احترام اين حقوق و آزادي ها توسعه يابد و با تدابير تدريجي ملي و بين المللي ، شناسايي و اجراي واقعي و حياتي آنها ، چه در ميان خود ملل عضو و چه در بين مردم کشورهايي که در قلمرو آنها مي باشند ، تامين گردد .
ماده اول : تمام افراد بشر آزاد به دنيا مي آيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند . همه داراي عقل و وجدان مي باشند و بايد با يكديگر با روح برادري رفتار كنند .
ماده دوم :
1) هر كس ميتواند بدون هيچ تمايز - خصوصاً از حيث رنگ ، جنس ، نژاد ، مذهب ، عقيده سياسي يا هر عقيده ي ديگر و همچنين مليت و وضع اجتماعي ، ثروت ، ولادت يا هر موقعيت ديگر ، از تمام حقوق و كليه ي آزادي هايي كه در اعلاميه حاضر ذكر شده است بهره مند گردد .
2) به علاوه هيچ تبعيضي به عمل نخواهد آمد كه مبتني بر وضع سياسي ، اداري و قضايي يا بين المللي كشور يا سرزميني كه شخص به آن تعلق دارد . خواه اين كشور مستقل ، تحت قيوميت يا خود مختار بوده و يا حاكميت آن به شكلي محدود شده باشد
.
ماده سوم : هر كس حق زندگي ، آزادي و امنيت شخصي دارد .
ماده چهارم : احدي را نمي توان در بردگي نگاه داشت و داد و ستد بردگان به هر شكلي كه باشد ممنوع است
.
ماده پنجم : احدي را نمي توان تحت شكنجه يا مجازات يا رفتاري قرار داد كه ظالمانه يا خلاف انسانيت و شئون انساني يا موهن باشد .
ماده ششم : هر كس حق دارد كه شخصيت حقوقي او در همه جا به عنوان يك انسان در مقابل قانون شناخته شود .
ماده هفتم : همه در برابر قانون مساوي هستند و حق دارند بدون تبعيض و بالسويه از حمايت قانون برخوردار شوند . همه حق دارند در مقابل هر تبعيضي كه ناقض اعلاميه حاضر باشد و هر تحريكي كه براي اعمال چنين تبعيضي انجام شود از حمايت قانون برخوردار شوند .
ماده هشتم : در برابر اعمالي كه حقوق اساسي فرد را مورد تجاوز قرار دهد و آن حقوق به وسيله ي قانون اساسي و يا قانون ديگري براي او شناخته شده باشد ، هر كس حق رجوع موثر به محاكم ملي صالحه را دارد .
ماده نهم : احدي را نمي توان خودسرانه توقيف ، حبس يا تبعيد نمود .
ماده دهم : هر كس با مساوات كامل حق دارد كه دعوايش بوسيله ي دادگاه مستقل و بي طرف ، منصفانه و علناً رسيدگي شود و چنين دادگاهي درباره ي حقوق و الزامات او و يا هر اتهام جزائي كه به او وارد شده باشد تصميم بگيرد .
ماده يازدهم :
1) هر كس كه به بزهكاري متهم شده باشد بي گناه محسوب خواهد شد تا وقتي كه در جريان يك دعواي عمومي كه كليه تضمين هاي لازم جهت دفاع او تامين شده باشد ، تقصير او قانوناً محرز گردد .
2) هيچ كس براي انجام يا عدم انجام عملي كه در موقع ارتكاب ، آن عمل به موجب حقوق ملي يا بين المللي جرم شناخته نمي شده است محكوم نخواهد شد . به همين طريق هيچ مجازاتي شديد تر از آنچه كه در موقع ارتكاب جرم بدان تعلق ميگرفت در باره ي احدي اجرا نخواهد شد .
ماده دوازدهم : احدي در زندگي خصوصي ، امور خانوادگي ، اقامتگاه يا مكاتبات خود ، نبايد مورد مداخله هاي خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نبايد مورد حمله قرار گيرد . هر كس حق دارد در مقابل اينگونه مداخلات و حملات مورد حمايت قانون قرار گيرد
.
ماده سيزدهم :
1) هر كس حق دارد كه در داخل هر كشوري آزادانه عبور و مرور كند و محل اقامت خود را انتخاب كند .
2)هر كس حق دارد هر كشوري از جمله كشور خود را ترك كند يا به آن بازگردد .
ماده چهاردهم :
1) هركس حق دارد در مقابل شكنجه ، آزار و تعقيب پناهگاهي جستجو كند و در كشورهاي ديگر پناه گزيند .
2) در مواردي كه تعقيب واقعاً مبتني به جرم عمومي و غير سياسي يا رفتارهايي مغاير با اصول و مقاصد ملل متحد باشد نميتوان از اين حق استفاده كرد
.
ماده پانزدهم :
1) هر كس حق دارد كه داراي تابعيت باشد .
2) احدي را نمي توان خودسرانه از تابعيت خود يا از حق تغيير تابعيت محروم كرد .
ماده شانزدهم :
1) هر زن و مرد بالغي حق دارند بدون هيچگونه محدوديت از نظر نژاد ، مليت ، تابعيت يا مذهب با يكديگر زناشويي كنند و تشكيل خانواده دهند . در تمام مدت زناشويي و هنگام انحلال آن ، زن و شوهر در كليه امور مربوط به ازدواج داراي حقوق مساوي مي باشند .
2) ازدواج بايد با رضايت كامل و آزادانه زن و مرد واقع شود .
ماده هفدهم :
1) هر كس منفرداً يا بطور دسته جمعي حق مالكيت دارد .
2) احدي را نمي توان خودسرانه از حق مالكيت محروم نمود
.
ماده هيجدهم : هر كس حق دارد كه از آزادي فكر ، وجدان و مذهب بهره مند شود . اين حق متضمن آزادي تغيير مذهب يا عقيده و نيز متضمن آزادي اظهار عقيده و ايمان ميباشد و همچنين شامل تعليمات مذهبي و اجراي مراسم ديني است . هر كس ميتواند از اين حقوق منفرداً يا اجتماعاً و به طور خصوصي يا عمومي برخوردار شود.
ماده نوزدهم : هر كس حق آزادي عقيده و بيان دارد و حق مزبور شامل آنست كه از داشت عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و در كسب اطلاعات و افكار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسايل ممكن و بدون ملاحظات مرزي آزاد باشد
.
ماده بيستم :
1) هر كس حق دارد آزادانه مجامع و جمعيتهاي مسالمت آميز تشكيل دهد .
2) هيچكس را نميتوان مجبور به شركت در اجتماعي كرد
.
ماده بيست و يكم :
1) هر كس حق دارد در اداره ي امور عمومي كشور خود ، خواه مستقيماً و خواه از طريق نمايندگاني كه آزادانه انتخاب شده باشند شركت جويد .
2) هر كس حق دارد با تساوي شرايط به مشاغل عمومي كشور خود نايل آيد .
3) اساس و منشاء قدرت حكومت اراده ي مردم است . اين اراده بايد به وسيله ي انتخاباتي ابراز گردد كه از روي صداقت و بطور ادواري صورت پذيرد . انتخابات بايد عمومي و با رعايت مساوات باشد و با راي مخفي يا طريقه اي نظير آن انجام گيرد كه آزادي راي را تضمين نمايد .
ماده بيست و دوم : هر كس به عنوان عضو اجتماع حق امنيت اجتماعي دارد و مجاز است بوسيله ي مساعي ملي و همكاري بين المللي حقوق اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي خود را كه لازمه ي مقام و نمو آزادانه ي شخصيت اوست با رعايت تشكيلات و منابع هر كشور بدست آورد
.
ماده بيست وسوم :
1) هر كس حق دارد كار كند ، كار خود را آزادانه انتخاب نمايد ، شرايط منصفانه و رضايت بخشي براي كار خود خواستار باشد و در مقابل بيكاري مورد حمايت قرار گيرد .
2) همه حق دارند بدون هيچ تبعيضي در مقابل كار مساوي اجرت مساوي دريافت كنند .
3) هر كس كه كار مي كند به مزد منصفانه و رضايت بخشي ذيحق ميشود كه زندگي او و خانواده اش را موافق شئون انساني تامين كند و آنرا در صورت لزوم با هر نوع وسايل ديگر حمايت اجتماعي تكميل نمايد .
4) هر كس حق دارد براي دفاع از منافع خود با ديگران اتحاديه تشكيل دهد يا در اتحاديه ها شركت كند .
ماده بيست و چهارم : هر كس حق استراحت و فراغت و تفريح دارد و به خصوص به محدوديت معقول ساعات كار و مرخصي هاي ادواري با اخذ حقوق ذيحق ميباشد .
ماده بيست و پنجم :
1)هر كس حق دارد كه سطح زندگاني او ، سلامتي و رفاه خود و خانواده اش را از حيث خوراك و مسكن و مراقبتهاي پزشكي و خدمات لازم اجتماعي تامين كند و همچنين حق دارد كه در مواقع بيكاري ، بيماري ، نقص اعضاء ، بيوگي ، پيري يا تمام موارد ديگري كه به عللي خارج از اراده ي انسان وسايل امرار معاش از دست رفته باشد ، از شرايط آبرومندانه ي زندگي برخوردار شود .
2) مادران و كودكان حق دارند از كمك و مراقبت مخصوصي بهره مند شوند . كودكان چه بر اثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنيا آمده باشند ، حق دارند كه همه از يكنوع حمايت اجتماعي برخوردار شوند .
ماده بيست وششم :
1) هر كس حق دارد كه از آموزش و پرورش بهره مند شود . آموزش و پرورش لااقل تا حدودي كه مربوط به تعليمات ابتدايي و اساسي است بايد رايگان باشد . آموزش ابتدايي اجباري است . آموزش حرفه اي بايد عموميت پيدا كند و آموزش عالي بايد با شرايط تساوي كامل به روي همه باز باشد تا همه بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهره گيرند .
2) آموزش و پرورش بايد طوري هدايت شود كه شخصيت انساني هر فرد را به حد كمال رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادي هاي بشر را تقويت كند . آموزش و پرورش بايد حس تفاهم ، گذشت و احترام به عقيده ي مخالف و دوستي بين تمام ملل و جمعيتهاي نژادي يا مذهبي و همچنين توسعه ي فعاليتهاي ملل متحد را در راه حفظ صلح تسهيل نمايد .
3) پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به ديگران اولويت دارند .
ماده بيست و هفتم :
1) هر كس حق دارد آزادانه در زندگي فرهنگي اجتماع شركت كند ، از فنون و هنر ها بهره گيرد و در پيشرفت علمي و فوائد آن سهيم باشد .
2) هر كس حق دارد از حمايت منافع مادي و معنوي آثار علمي ، فرهنگي يا هنري خود برخوردار شود
.
ماده بيست وهشتم : هر كس حق دارد برقراري نظمي را بخواهد كه از لحاظ اجتماعي و بين المللي ، حقوق و آزادي هايي را كه در اين اعلاميه ذكر گرديده است تامين كند و آنها را به مورد اجرا گذارد .
ماده بيست و نهم :
1) هر كس در مقابل آن جامعه اي وظيفه دارد كه رشد آزاد و كامل شخصيت او را ميسر كند .
2) هر كس در اجراي حقوق و استفاده از آزادي هاي خود فقط تابع محدوديت هايي است كه به وسيله قانون و منحصراً به منظور تامين ، شناسايي و مراعات حقوق و آزادي هاي ديگران و براي رعايت صحيح مقتضيات اخلاقي و نظم عمومي و رفاه همگاني در شرايط يك جامعه ي دمكراتيك وضع گرديده است
.
ماده سي ام : هيچ يك از مقررات اعلاميه حاضر نبايد طوري تفسير شود كه متضمن حقي براي دولت ، جمعيت يا فردي باشد كه به موجب آن بتوانند هر يك از حقوق و آزاديهاي مندرج در اين اعلاميه را از بين ببرند يا در راه آن فعاليتي نمايند .
|
11-11-2009
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,296
سپاسها: : 0
33 سپاس در 31 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بد شانسترين ادمهاي دنيا
توتوما ياماگاتچي (Tsutomo Yamaguchi): اين مرد ژاپني كه اكنون 93 سال سن دارد، يكي از بدشانسترين آدمهاي تاريخ به شمار ميرود. در زمان جنگ جهاني دوم، اولين بمبهاي اتمي تاريخ بر روي شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي انداخته شدند و ياماگاتچي در زمان هر دو بمباران اتمي، در اين دو شهر حضور داشت. در 6 آگوست 1945، ياماگاتچي براي انجام يك ماموريت كاري عازم هيروشيما شد. هنگامي كه قصد داشت از قطار پياده شود، ناگهان اولين بمب اتمي تاريخ در اين شهر و در 2 كيلومتري او انداخته شد و فاجعهي وحشتناكي را به بار آورد. ياماگاتچي در اثر اين انفجار پردهي گوشش پاره و دچار نابينايي موقت شد. او پس از گذراندن يك شب در پناهگاه حمله هوايي، تصميم گرفت كه از ماموريت خود صرفنظر كند و به شهر خود بازگردد.
سه روز پس از اين حادثه، ياماگاتچي در دفتر رئيس خود، مشغول صحبت با او بود كه ناگهان دومين بمب اتمي تاريخ بر روي اين شهر، ناكازاكي، و اين بار هم در فاصله 2 كيلومتري از او انداخته شد و اين شهر را نيز ويران كرد.
ياماگاتچي از اين دو انفجار جان سالم به در برد و از آن پس به يكي از مخالفان سرسخت بمبهاي اتمي تبديل شد. او كتابهاي بسياري را در مورد تجربيات خود نوشته است تا افكار عمومي را نسبت به خطرات بمبهاي اتمي آگاه كند.
روي ساليوان (Roy Sullivan) يكي ديگر از بدشانسترين آدمهاي جهان است. او هفت بار دچار صاعقهزدگي شده است. احتمال وقوع صاعقهزدگي 1 در 3000 است بنابراين احتمال اينكه فردي هفت بار دچار آن شود 1 در 22000000000000000000000 است. روي از اين صاعقه زدگيها جان سالم به در برد اما در سن 71 سالگي با شليك يك گلوله به زندگي خود پايان داد.
آن هودجز (Ann Hodges): اين زن آمريكايي نيز يكي از بدشانسترين آدمهاي تاريخ به حساب ميآيد. در 30 نوامبر، تكهاي از يك شهاب سنگ سقف خانه او را سوراخ كرد و دقيقاً با او كه بر روي مبل دراز كشيده بود برخورد كرد. اين حادثه براي همه اتفاق نميافتد و آن اولين انسان تاريخ بود كه آن را تجربه كرد.
وايلت جسوپ (Vielet Jessop): يكي ديگر از آدمهاي بدشانس اين روزگار است. حادثهاي را كه قطعاً هيچ يك از ما تجربه نكردهايم او سه بار تجربه كرده است.
داستان وايلت از آنجا شروع ميشود كه او به عنوان مهماندار در سال 1991 در كشتي «المپيك» مشغول به كار ميشود. در 20 سپتامبر همين سال اين كشتي طي يكي از سفرهاي خود با ناوگان ارتش بريتانيا برخورد ميكند و غرق ميشود. همه مسافران و خدمهي اين كشتي كه وايلت نيز در ميان آنان بوده، نجات مييابند. پس از اين حادثه وايلت تصميم ميگيرد شانس خود را در كشتي بزرگتري كه سازندگان آن معتقد بودند هيچ چيز نميتواند آن را غرق كند، امتحان كند.
وايلت در كشتي تايتانيك به عنوان مهماندار مشغول به كار اين كشتي در اولين سفر خود با يك كوه يخ برخورد كرد و غرق شد. در حالي كه تايتانيك غول پيكر در حال فرو رفتن در آبهاي اقيانوس اطلس شمالي بود، وايلت توانست خود را به يكي از قايقهاي نجات برساند و خود را نجات دهد. اما ماجرا همين جا ختم نميشود.
چند سال بعد او به عنوان پرستار در كشتي «بريتانيكا» مشغول به كار شد. اين كشتي نيز طي يكي از سفرهاي خود با يك مين دريايي برخورد ميكند و غرق ميشود. اين بار از قايقهاي نجات خبري نبود و وايلت براي نجات جان خود مجبور شد كه به درون آب بپرد. هنگام پرش، سر با قسمتي از كشتي برخورد ميكند و از هوش ميرود. وقتي به هوش مييابد متوجه ميشود كه صحيح و سالم به خشكي رسيده است.
وايلت در سال 1971 در اثر ايست قلبي درگذشت و پيكر او را به دريا سپردند.
آخرين آدمهاي بدشانس ما، جيسن و جني لارنس (Jason and Jenny Lawrence) هستند. اين زوج انگليسي در طول زندگي مشترك خود شاهد سه تا از بزرگترين حملات تروريستي جهان بودهاند. حادثهي 11 سپتامبر را حتما به ياد داريد. اين زوج روز 11 سپتامبر در حال گذراندن تعطيلات در نيويورك بودند كه بدترين حمله تروريستي تاريخ آمريكا را با چشمان خود مشاهده كردند.
چهار سال بعد، در 7 ژوئن 2005 اين زوج در لندن، شاهد بدترين حمله تروريستي تاريخ انگليس بودند در پي انفجار چندين بمب در مترو لندن 52 نفر جان باختند.
سه سال پس از اين حادثه، اين بار اين زن و شهر به شر بمبئي در هند سفر كردند. در آنجا نيز اين زوج بدشانس شاهد بدترين حمله تروريستي تاريخ هند بودند: در پي انفجارها و تيراندازيهاي فراوان صدها نفر كشته شدند.
اگرچه در ابتدا عنوان كرديم كه اين افراد بدشانسترين آدمهاي تاريخ به حساب ميآيند اما از طرفي خوششانسترين افراد نيز هستند چرا كه از همگي از همهي اين حوادث جان سالم به در ببرند
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|
11-11-2009
|
|
معاونت
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عجيب ترين حوادث سال 87
اخبار طلايي در صفحات حوادث گاهي به اندازهاي عجيب و باورنكردني است كه موجب ميشود خوانندگان دقايقي بسيار روي آن مكث كنند و براي پذيرفتن چنين اخباري دودل باشند.
به گزارش روزنامه وطن امروز اما واقعيت دارد، اخبار جالبي مانند مهريه هزار بوسهاي تا دردسرهاي دندان عقل براي 3پزشك كه از عجيبترين حادثههاي سال 87 بود.
نوزاد اجارهاي
به دنيا آوردن يك نوزاد از رحم اجارهاي پدر و مادرش دردسري جنجالي به وجود آورد. مسؤولان بيمارستاني كه اين نوزاد اجارهاي در آنجا به دنيا آمده بود، حاضر نشدند گواهي ولادت را به نام پدر و مادر اصلي كودك صادر كنند.
اين پدر و مادر كه پس از سالها بينتيجه ماندن تلاشهاي پزشكي و عبور از همه موانع آزمايشگاهي از باروري خود نااميد شده بودند با مراجعه به يكي از كلينيكهاي ناباروري خواستار بچهدار شدن با روش رحم اجارهاي شدند. فروردينماه سال 87، زماني كه نوزاد متولد شد گواهي ولادت به نام مادري كه رحم خود را اجاره داده بود صادر شد. به همين خاطر زوج جوان به دادسرا مراجعه كردند و خواستار پيگيري قانوني شدند تا نوزاد به نام پدر و مادر اصلي ثبت شود...
يك دندان عقل در برابر 3 پزشك
3 پزشك در 22 فروردينماه سال 87 به خاطر سهلانگاري در كشيدن دندان يك بيمار به دادسرا احضار شدند. بيمار وقتي نزد خانم دكتري براي كشيدن دندان عقل رفت، پس از تزريق داروي بيهوشي از مطب خارج شد، اما چند روز بعد متوجه شد كه دچار فلج اعصاب صورت شده است.
وي سپس نزد روانپزشك مراجعه كرد كه اينبار نيز با مداوا و تشخيص غلط پزشك به يك فيزيوتراپ معرفي شد و به دستور دكتر فيزيوتراپ 20 جلسه تحت درمان صورت با اشعه مادون قرمز قرار گرفت.
پس از گذشت چندماه نهتنها فلج اعصاب صورت مرد بيمار بهبود نيافت بلكه افتادگي پلك راست بيمار كه موجب كمبينايي وي شده بود، نيز به نابينايي مطلق تبديل شد. 3 پزشك از سوي بازپرس دادسراي جرائم پزشكي به پرداخت ديه محكوم شدند.
موبايلي در چاهك فاضلاب
پنج ارديبهشتماه سال 87 دست جواني به دليل سهلانگاري در داخل چاهك سرويس بهداشتي گير كرد! تلفن همراه اين كارگر جوان به هنگام ورود به سرويس بهداشتي از دستش افتاد و به داخل چاهك فرورفت و هنگامي كه وي اقدام به بيرون آوردن تلفن همراهش كرد به دليل سهلانگاري دستش در چاهك سرويس بهداشتي گير كرد و ديگر نتوانست دستش را بيرون آورد، سرانجام ماموران آتشنشاني دست وي را در وضعيت نامناسبي از چاهك بيرون كشيدند.
طولانيترين پرونده طلاق
طولانيترين پرونده دادگاه خانواده در ارديبهشت سال 87، جزو عجيبترين خبرها بود كه پس از 10سال بسته شد. اين زن و شوهر بهخاطر اختلاف جزئي با يكديگر به مشاجره پرداختند و 50 پرونده در دادگاه تشكيل دادند و سرانجام پس از 10 سال حكم طلاق اين زوج صادر شد.
مهريه 3 شاخه رز سياه
داماد محكوم شد تا 9 هزار تومان معادل 3 شاخه گل رز سياه مهريه همسرش را بپردازد! اين زن و شوهر كم سن و سال پس از ازدواج با يكديگر اختلاف پيدا كردند. عروس جوان بعد از يك سال زندگي از دست بدبينيهاي شوهرش به ستوه آمد و درخواست طلاق داد. حكم طلاق صادر و داماد محكوم شد تا مهريه 3 شاخه گل رز سياه را به همسرش بپردازد...
مهريه يك ميليارد و 800 ميليون توماني
زن جوان مهريه 10 هزار سكهاي خود را به اجرا گذاشت تا شوهرش با زن مورد علاقه خود ازدواج كند. مرد كه تاجر آهن است با اصرارهاي مادرش با دختري ازدواج كرد كه علاقهاي به وي نداشت در حالي كه با دختر مورد علاقهاش رابطه پنهاني داشت و وي را به عقد موقت خود درآورده بود.
به همين خاطر زن جوان مهريه سنگين خود را به اجرا گذاشت تا پاي خود را از زندگي شوهر و هوويش بيرون بكشد. مرد نيز با حكم دادگاه محكوم شد تا يك ميليارد و 800 ميليون تومان به همسرش بپردازد تا بتواند در كنار زن مورد علاقهاش زندگي كند.
شكايت به خاطر كچلي
تيرماه سال 87 پسر جواني از يك پزشك متخصص پوست و مو به خاطر كچل شدن خود شكايت كرد. وي براي كاشتن قسمتي از موهاي سرش نزد پزشك متخصص پوست و مو در شمال تهران مراجعه كرد و خود را به تيغ جراحي سپرد. قرار بود پس از جراحي، موهاي پسر جوان پرپشت شود غافل از اينكه تمام موهايش ريخته و او براي هميشه كچل شده بود. با شكايت اين جوان، پزشك به دادسرا احضار شد و تحقيقات در اينباره همچنان ادامه دارد.
دردسر ازدواج پسر مسلمان با دختر مسيحي
ازدواج دردسرساز، راز 3 جاعل حرفهاي را برملا كرد. اين 3 مرد با دريافت پولهاي ميليوني از دختر و پسرهاي جوان براي آنها صيغهنامه جعلي تنظيم ميكردند. دختر و پسري به خاطر مخالفتهاي خانوادهشان بر سر ازدواج، ناچار شدند صيغهنامه تهيه كنند. به همين خاطر در دام 3 جاعل كلاهبردار گرفتار شدند و 10 ميليون تومان پول خود را به باد دادند. آنها پس از اينكه دريافتند صيغهنامه جعلي است در دادسراي خارك از 3 جاعل شكايت كردند.
استفاده از موبايل ممنوع!
دختر عاشقپيشه با حكم عجيب دادگاه محكوم شد تا يك سال از تلفن همراه استفاده نكند. اين دختر با ارسال پيامكهاي تهديدآميز براي هووي خيالي خود مزاحمت ايجاد ميكرد. آذرماه سال 87 قضات شعبه 39 دادگاه تجديدنظر، اين دختر عاشقپيشه را محكوم كردند تا يك سال حق ثبتنام و استفاده از تلفن همراه را نداشته باشد.
دردسرهاي ازدواج پنهاني
13 آذرماه سال 87 پروندهاي در دادسراي شميرانات تشكيل شد كه در آن حسادت انگيزهاي شد تا زن 34ساله براي انتقام از همسر صيغهاي خود دست به اقدام عجيبي بزند. اين زن وقتي ديد پسر 24 ساله علاقهاي به زندگي با وي ندارد، خودروي وي را به آتش كشيد و اين پسر را تهديد به اسيدپاشي كرد. زن توطئهگر با شكايت همسر صيغهاي خود به اتهام تهديد و اسيدپاشي روانه زندان شد.
مهريه سفر به 110 پايتخت
بهمنماه سال 87 زن جواني نزد قاضي دادگاه خانواده رفت و در حالي كه 6 ماه از زندگي مشتركش ميگذشت مهريه سفر به پايتخت 110 كشور را به اجرا گذاشت! نوعروس مدعي بود كه داماد اين مهريه عجيب را تعيين كرده و وعده داده هر 2 ماه يكبار همسرش را به سفر خارج از كشور ببرد اما به قولش عمل نكرده است. پس از اظهارات عجيب اين زن، دستور احضار داماد در جلسه دادگاه صادر شد.
مهريه هزار بوسهاي
عجيبترين پروندهاي كه در بهمنماه سال 87 در صفحه حوادث به چاپ رسيد، مهريه هزار بوسهاي يك زن جوان بود كه ديگر حاضر نبود در كنار همسرش زندگي كند. اين زن كه بشدت از همسرش متنفر بود حتي نپذيرفت حكم يك بوسه براي جدايياش صادر شود!
زن جوان مدعي شده بود كه شوهرش با زن جواني آشنا شده و وي را به عقد موقت خود درآورده است. زن جوان پس از آن به دادگاه رفت و خواستار جدايي شد. حكم طلاق اين زوج صادر شد و مرد محكوم شد تا 100 سكه و يكهزار بوسه مهريه همسرش را بپردازد.
داربي غمانگيز زن و شوهر
پرونده زوج جوان علاقهمند به فوتبال نيز از عجيبترين حادثههاي سال 87 بود. اين زوج بر سر داربي بين تيمهاي پرسپوليس و استقلال درگير شدند و به دادگاه خانواده مراجعه كردند! اين زن و شوهر بر سر مسابقه تيمهاي محبوبشان شرطبندي كردند اما غافل از اينكه كارشان به طلاق ميكشد. پرونده عجيب آنها به دايره مشاوره دادگاه خانواده فرستاده شد و زوج جوان پس از رفتن به نزد مشاور از تصميم خود منصرف شدند.
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
ابزارهای موضوع |
|
نحوه نمایش |
حالت خطی
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 10:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|