#1  
قدیمی 12-04-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ستاره‌ اسكندری‌ : چه بهتر که رقیب خواهرم باشم

ستاره‌ اسكندری‌ : چه بهتر که رقیب خواهرم باشم


ستاره‌ اسكندری‌ خواهر بزرگ‌تر لاله‌اسكندری‌ است‌ كه‌ در نقش‌های‌ خود بسیار خوب‌ظاهر می‌شود. ستاره‌ یك‌ سال‌ از لاله‌ بزرگ‌تراست‌ و در سال‌ 1379 ازدواج‌ كرد; زمانی‌ كه‌درگیر فیلم‌ «مسافر ری‌» بود. لاله‌ اسكندری‌ درگفتگو با WWW.Ksabz.net و در پاسخ‌ به‌ این‌پرسش‌ كه‌ زندگی‌ چه‌ رنگی‌ است‌، می‌گوید:زندگی‌ بین‌ سفید و سیاه‌ است‌. زمانی‌ كه‌ حالتان‌خوب‌ است‌، سفیدتر و زمانی‌ كه‌ حوصله‌ ندارید،سیاه‌تر است‌ اما رنگ‌ مورد علاقه‌ من‌ آبی‌ است‌.اما خواهرش‌ ستاره‌ می‌گوید: زندگی‌ از سفیدشروع‌ می‌شود و تا سیاه‌ ادامه‌ پیدا می‌كند، اما به‌نظر من‌ زندگی‌، سبز است‌.
ستاره‌ اسكندری‌ در دبیرستان‌ در رشته‌ تجربی‌تحصیل‌ كرد، در سال‌ دوم‌ دانشگاه‌ زمانی‌ كه‌مترجمی‌ زبان‌ می‌خواند به‌ خاطر علاقه‌ شدیدش‌به‌ تئاتر انصراف‌ داد و كارش‌ را به‌ صورت‌ تجربی‌در دانشكده‌ هنرهای‌ زیبا آغاز كرد. اولین‌ كارهنری‌اش‌ افسانه‌ بود و كارش‌ را به‌ طور حرفه‌ ایی‌از سال‌ 78 با ایفای‌ نقش‌ در تئاتر «دندون‌ طلا»آغاز كرد و پس‌ از آن‌ كارهای‌ تلویزیونی‌ به‌ نام‌خانه‌ شماره‌ 13، سریال‌ ایستگاه‌، زن‌ گرفتن‌ خیلی‌سخته‌، حامی‌، با من‌ بمان‌، حریف‌ دل‌ و... ستاره‌اسكندری‌ در پاسخ‌ به‌ این‌ پرسش‌ كه‌ خواهركوچك‌تان‌ هم‌ بازیگر است‌ چه‌ احساسی‌ دارید،آیا اصلا برایتان‌ قابل‌ پذیرش‌ است‌ كه‌ خواهر شمارقیب‌ شما باشد؟ گفت‌: پیش‌ از هرچیز باید بگویم‌عنصر رقابت‌ یك‌ مقداری‌ در من‌ كمتر از دیگران‌است‌. برای‌ من‌ مهم‌ نیست‌ كه‌ رقیبم‌ كیست‌؟می‌خواهد خواهرم‌ باشد یا یك‌ فرد غریبه‌. من‌ دراین‌ دنیا با هیچ‌ فردی‌ مشكل‌ ندارم‌; گرچه‌ بهتراست‌ رقیبم‌ لاله‌ باشد، به‌ این‌ خاطر كه‌ هرقراردادی‌ می‌بندد، یك‌ شیرینی‌ هم‌ به‌ من‌می‌رسد
ستاره‌ اسكندری‌ در پایان‌ می‌گوید: ژانرتاریخی‌ را خیلی‌ دوست‌ دارم‌ و تمایل‌ دارم‌ مانندخواهرم‌ در كارهای‌ تاریخی‌ شركت‌ كنم‌
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها