دوست تازه چون شراب تازه است

[amir ahmadi]

انکه اندوزد و نخورد از بهر دگران اندوخته است

[amir ahmadi]

تو متبارکی ای خداوند من
با جمله تبرکات پاک

باشد که متبارکت خوانند به روزگاران

[amir ahmadi]

متبارک باد خداوند من
متبارک باد اسم اعظمش
مبارک باد جمله فرشتگان مقدسش
متبارک باد همه اسما اش
و اسم اعظمش به روزگاران
چه زان پس گه مرا کوفت

رحمت اورد..

[amir ahmadi]

زان پیش که سخن گویی بیاموز
زان پیش که بیمار گردی بپرهیز
زان پیش که داوری کنی
خویشتن را بیازمای
به روز تفقد بخشوده خواهی شد

وچون انسانی مباش که خداوند را میازماید..

[amir ahmadi]

و چون انسانی نباش که خداوند را می ازماید

[amir ahmadi]

خداوند انسان را از خاک براورد
تا سپس او را بدان باز گرداند
بر ادمیان روزهایی معین
و زمانی مشخص مقدر ساخت
انچه بر زمین است
به زیر سیطره شان دراورد
ایشان را همچو خود قدرتمند ساخت

و ایشان را گفت از هر بدی بپرهیز

[amir ahmadi]

ادمی چیست و به چه کار اید
نیکی او چیست و بدی او چیست
منتهای سال او از صد فزون نگردد
از این روست که خداوند با ایشان شکیبایی می ورزد
می بیند و می داند که سرانجام ایشان چه اندازه حقیر است

هم از این روست که بر شمار بخششهای خویش افزوده است.

[amir ahmadi]

عنان خویشتن به هواهای نفس خویش مسپار
و امیال خویش را لگام زن
اگر به ارضای شهوات خویش تن در دهی
مایه ریشخند دشمنانت می گردی
از کامجویی در زندگانی شهوت امیز بپرهیز
خویشتن را ناچار از پرداخت تاوان ان مساز
انگاه که کیسه ات از پشیزی نیز تهی است
به جشن گرفتن با مال وام گرفته شده خویشتن را بی چیز مگردان

چه این کار دسیسه علیه زندگیت خواهد بود.

[amir ahmadi]

کارگر باده گسار هرگز روی توانگری نخواهد دید
ان که ناچیز را به چیزی نمی گیرد اندک اندک بی چیز می گردد
شراب و زن مردان خردمند را تباه می سازد
ان که هم نشین....می گرددازرم از کف می دهد
طعمه نوزادان حشرات خواهد گشت و کرمها
و انسان بی پروا زندگانی خویش بر سر این کار خواهد نهاد

شراب و زن مردان خردمند را تباه می سازد

[Afshin_m05]

خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن
گر گذاردمان فلک حالي به حال خويشتن
گلچين که آمد اي گل من در چمن نباشم
آخر نه باغبانم؟ شرط است من نباشم