هر چه بیشتر فکر می کنم بیشتر مات و مبهوت می شوم...
هر روز خبر هایی را حاکی از ثبت نام دانشمندان ایرانی برای کشور های دیگر را می شنویم اما هیچ اعتراضی نمی کنیم
و اصلا" برایمان مهم نبست که فرهنگ و تاریخ ایرانی کجا رفته است...
بار ها شده که شنیده ایم آثار باستانیمان را به تاراج برده اند اما ما چه کردیم؟؟
تا حالا هیچ فکر نکرده ایم که چگونه می توان یک ستون تخت جمشید را سالم و دست نخورده و یک تکه را در موزه ی لوو فرانسه پیدا کرد...چه کسی مسئول است؟؟؟
همیشه در سخنرانی ها و مقاله های خود از کلمات عربی استفاده می کنیم که امروز به صورت کلیشه ای در آمده اند .هر گاه به واژه ای پارسی بر می خوریم به سرعت به سراغ فرهنگ لغت می رویم و همپایی عربی برای آن پیدا می کنیم ...
واژه های معرب شده ی واژگان پارسی را استفاده می کنیم و می گوییم "زبان فارسی را از روی عربی نوشته اند"
نمی دانیم که برخی از واژگانی که در عربی به کار گرفته می شوند در اصل پارسی بوده اند :
مانند الماس که در اصل د پارسی ماس بوده و به عربی رفته و یک ال به آن اضافه شده و دوباره به فارسی آمده است
ماس(پ) > ال+ماس(ع) > الماس(ف)
همان پردیس پارسی به لاتین رفته و پردایس تلفظ شد سپس به عربی رفت و آن جا آن را فردو'س نامیده اند ، باز هم به خودمان باز گشته و ما آن را بدون هیچ اطلاعی استفاده می کنیم
پردیس(پ) > پردایس(ل) > فردو'س(ع) > فردوس(ف)
واژه پیژامه را متعلق به غرب می دانیم ، اما پیژامه در همین نزدیکی هاست ، پیجامه انگلیسی در اصل از فرانسوی گرفته شده ، که خود فرانسوی ها نیز آن را از هندی به قرض گرفته اند ( پیجاما) ، اما وقتی بر می گردیم همان پیجاما از پای جامه پارسی خودمان گرفته شده که ما از آن بی خبریم
پای جامه(پ) > پیجاما(ه) > پیژامه(ف) > پیجامه(ا) > پیژامه(ف)
نمی دانستیم که واژه ی جهان از گیهان گرفته شده زیرا اعراب در الفبا گ نداشتند و جای گ حرف ج را گذاشتند ، گیهان امروزه هم به صورت جهان و هم به صورت کیهان مورد استفاده قرار می گیرد
واژه ی هندسه از اندازه ی پارسی گرفته شده که هم اکنون ما از هندسه استفاده می کنیم و در زبان خودمان رایج شده است...
پیشینان خود را آتش پرست می دانیم و به هر صورت که شده انگی بر آنان می چسبانیم...
تاریخ خودمان را تکذیب می کنیم و به تاریخ دیگر کشور ها می پردازیم...
هنگام بازدید از یک مکان تاریخی روی آثار یادگاری می نویسیم... زیرا نمی دانیم که این ها خود یادگاری هستند و از بین می روند...
به جای قهرمانان خودمان به قهرمانان بیگانه دل می بندیم و حرکات و رفتار خود را مانند آنان می کنیم...
شاهنامه را پوچ و بیهوده می دانیم و به خواندن داستان های هری پاتر می پردازیم ...
و هزار ها مانند های دیگر...