شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
02-09-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پای ما لنگ است و منزل بس دراز:
تا رسیدن به هدف راه سختی در پیش روست در حالیکه ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
پای ملخ نزد سلیمان بردن:
هدیه نا چیزیست و قابل شما را ندارد.
پته اش را کسی نمیخواند:
کسی برایش تره خورد نمی کند،کسی برایش اعتبارو ارزشی قائل نیست.
پته اش روی آب افتاده:
اسرارش فاش شده،مچش گیر افتاده،همه اورا شناخته اند.
پدر کسی را در آوردن:
کسی را به شدت اذیت و آزار دادن ،( پادشاهان صفوی در مقام انتقام گیری از دشمنان خود دستور نبش قبور و سوزاندن اجساد آنها را می دادند).
پرده از روی چیزی بر داشتن:
موضوعی نهفته ویا سری را فاش کردن.
پرده پوشی کردن:
چشم پوشی از خطای کسی کردن.
پرده دری کردن:
راز کسی را جهت آبروریزی فاش کردن.
پرسان پرسان به کعبه بتوان رفتن:
در رسیدن به مقصد جستجو و پیگیری موجب توفیق است .
همانند:جوینده یابنده است.
پز عالی جیب خالی:
همانند:با دنبه سبیلش را چرب کرده است.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-09-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پس از قرنی شنبه به نوروز میافتد:
همیشه این اتفاق روی نمیدهد،به ندرت این طور است.
پسخوان را به پیشخوان زد و رفت:
هست و نیست خودرا بهم زد و دست از همه چیز کشید و در رفت.
پسر خاله دسته دیزی:
خویشاوندی بسیار دوری داشتن،ارتباطی با هم نداشتن.
پشت پا به بخت خود زدن:
از روی بی عقلی زندگی خود را خراب کردن.
پشت بشقاب کشیدن:
از ابراز محبت به کسی خوداری کردن.
پشت چشم نازک کردن:
با تکبر و خود خواهی بر خورد کردن ،حرکتی خود خواهانه کردن.
پشت دست داغ کردن:
عهد کردن با خود که بار دیگر کار ویا عملی را تکرار ننماید.
پشت سر کسی نماز خوئاندن:
اعتماد داشتن به درستکاری کسی، اطمینان به بر تری و انسانیت شخصی نسبت به دیگران.
پشت قابله مادرش انداخته:
حقی بر آنچه مدعی شده ندارد زیرامال او نیست،ادعای بیجایی می کند.
پشت گوش انداختن:
نشنیده گرفتن سخن کسی،سهل انگاری کردن.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-09-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پشت و رویش یکی نبودن:
آدم دورو و منافق بودن،سر از رفتار و گفتار کسی در نیاوردن.
پشم اندازش بد نیست:
ظاهری برازنده و هیکلی درشت ویا ابهت دارد،
همانند: غلط اندازش بد نیست.
پشم چی ،کشک چی:
منکر چیزی یا امری شدن،معامله یا طلبی را رد کردن.
پشم در کلاه نداشتن:
کار از دست کسی بر نیامدن.
پشم و پیله اش ریخته:
عرضه و لیاقت گذشته را ندارد،کاری از او ساخته نیست.
پشه چون پر شد بزند پیل را:
همانند:آری به اتفاق میتوان ، جهان را گرفت.
پشه لگدش زده است:
کنایه از نازک نارنجی بودن،از کوچکترین درد وعارضه آه وناله سر دادن.
پلو معاویه چربتر است:
صاحب پول وقدرت است ، حق با زورمند است.
پنج انگشت برادرند برابر نیستند:
اشخاص گر چه در کلیات زندگی نظیر همدیگرند ولی از نظر خصایص و خلقیات برابر نیستند.
پوست از سر کسی کندن:
اذیت و آزار کردن کسی ،تلافی جویی وانتقام گیری.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-09-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پول بی زبان رادست آدم زباندار نمیدهند:
پول خودرا به کسی که نتوانی از او پس بگیری نسپار.
پول خون پدر خواستن:
بهای چیزی را گرانتر گفتن و قیمت بیشتری را طلب کردن.
پول داران را کباب،بی پولان را دود کباب:
بنا بر استحقاق خود هر کسی سهمی دارد،همانند:
هر چقدر پول بدهی آش میخوری.
پولش از پارو بالا میرود:
به قدر یک خرمن پول و ثروت دارد،حساب دارای خود را نمیداند.
پول عاشقی به کیسه بر نمی گردد:
آنچه در راه عشق و هوس هزینه شود به دست انسان بر نمیگردد.
پول علف خرس نیست:
چیز مفت و بی ارزش نیست که روی زمین ریخته باشند.
پهلوان زنده را عشق است:
قدر نعمت حاضر و آماده دانستن ودنبال خیال واهی نرفتن،
همانند:سرکه نقد به از حلوای نسیه.
پهلو به پهلوی کسی زدن:
ادعای برابری و هم ترازی نمودن با کسی.
پیاده شو باهم برویم:
کوته بیا وتند نشو تا زبان هم را بفهمیم،دست از خود رای بردار،بگذار حرفهایمان را بزنیم.
پیزو به پالان کسی گذاشتن:
کسی را به زبان بزرگ کردن، تملق گویی کردن.
پی خر مرده میگردد تا نعلش را بکشد:
از روی احتیاج حاضر است دست به هر کاری بزند،دنبال مال مفت بی صاحبی است.
پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوب است:
نو شداروی پس از مرگ سهراب ، هر چیز در موقع لزوم ارزش دارد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-09-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پیراهنشان در یک آفتاب خشک میشود:
همه باهم برابر هستند ولی نسبت فامیلی با هم ندارند.
پیسی به سر کسی آوردن:
اقدام به عملی که آبروی کسی را ببرد،وسیله آبروریزی کسی را فراهم کردن.
پیش قاضی و معلق بازی:
در برابر دانا تر و واردتراز خود ابراز وجود کردن،
همانند: پیش لوطی و معلق زدن.
پیش کسی لنگ انداختن:
پذیرفتن ضعف خود در برابر استدلال و یا زور کسی.
به پیشواز گرگ رفتن:
دانسته و فهمیده خودرا به خطر انداختن، دست به کاری زدن که ایجاد دردسر کند.
پیغمبران را تکبری نیست:
اشخاص فرزانه و دانا بسیار افتاده وبا گذشت می باشند.
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ:
همانند: اجلش رسیده،پیمانه اش پر شده، لحظه مرگ فرا رسیده.
پی نخود سیاه فرستادن:
کسی را به بهانه ای از سر واکردن،دست به سر کردن.
پیه چیزی را به تن مالیدن:
خودرا برای تحمل هر سختی و مشقتی آماده کردن،حاضر شدن برای پذیرش هر پیش آمدی و مسئولیتی.
پارسال دوست ، امسال آشنا:
به شوخی به دوست یا آشنایی می گویند که مدتی دراز از او بی خبر بوده اند.
پل خر بگیری:
محل امتحان و آزمایش.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حرف (ت )
تا ابله درجهان است مفلس در نمی ماند:
افراد زیرک از خوش باوری و سادگی اشخاص برای مقاصد خود
استفاده میکنند.
تابستان پدر یتمان است:
مردم بی برگ ونوا و بی جا وبی مکان در تابستان آسوده خاطرند و به اندک
دست آوردی از محصول طبیعت میگذرانند.
تا پا روی دم سگ نگذارید پارس نمی کند:
آدم ضعیفی هم اگر آزار وستم ببیند بر آشفته وخشمگین میشود.
تا پریشان نشودکار به سامان نرسد:
با گرفتن تجربه از سختی های روزگار بهتر میتوان زندگی را روبراه کرد.
تا تریاق از عراق آرند مار گزیده مرده باشد:
تلاش بی مورد واقدام بی وقت زحمتی بی حاصل است.
تا تنور گرم است نان را بچسبان:
تا وسایل کار مهیا است باید دست بکار شد،تا فرصت باقیست غفلت نباید کرد.
تا تو بگویی (ف) من میفهمم فرح زاد است:
آنقدر شعور دارم که بفهمم چه می گویی،منظور ترا خوب میفهمم.
تاجان هست امید هم هست:
تا دم باقیست امید باقیست.
تا چه قبول افتدو چه در نظر آید:
تا شما از کاری که انجام داده ام چقدر راضی شده باشید.
تا روباه شده بود در چنین سوراخی گیر نکرده بود:
با همه زرنگیش به چنین تنگنایی در نمانده بود.
|
02-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تازه به دوران رسیده:
کسی است که پس از بی چیزی به مال ومنالی دست یافته است.
تازه میپرسدلیلی نر بود یا ماده:
دیرتر از سایرین متوجه حرف ونکته ای میشود.
تاگوساله گاو شود دل مادرش آب شود:
همانند:مهلتی بایست تا خون شیر شد،چه زحمتها باید کشید تا بچه ای
بزرگ شود،جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد.
تا نهال تر است باید راست کرد:
کودکان را باید درسنین اولیه تربیت و پرورش دهند،تربیت پذیری کودک بیشتر است.
تاهستم به ریش تو بستم:
تکیه کلام زنها،من از تو جداشدنی نیستم وتا آخر با هم هستیم.
تب تند عرقش زود در میاید:
عشق و علاقه شدید ولی از روی هوس سر انجامی ندارد.
تخم لق در دهان کسی شکستن:
حرفی در دهان کسی گذاشتن،کسی را به طمع خام انداختن،زبان را نگه نداشتن و دهن لق بودن.
ترا به خیر و مارا به سلا مت:
هر کس به کار خودش باشد و به امور یکدیگر دخالت نکنیم.
ترک عادت موجب مرض است:
عادت،خصلت ثانوی هر فردی است و ترک آن آسان نیست.
تره به تخمش میره حسنی به باباش:
هرچیزی به اصل خودش برمیگردد،همانند:
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تره خریدم قاتق نانم بشه قاتل جانم شد:
در هوای اینکه فایده ای ببرم دچار ضرر هم شدم.
تره هم بار کسی نکردن:
به علت اینکه آدم نا لایقی است اعتنایی به او نمی کنند.
تسمه از گرده کسی کشیدن:
به سختی تنبیه کردن،سرکوبی و بجای خود نشاندن
تعارف آمد و نیامد دارد:
فقط از روی ظاهر و تعارف زبانی،پذیرفتن تعارف ممکن است
صورت جدی به خود بگیرد.
تعارف شاه عبدالعظیمی:
دعوت و محبت خشک و خالی،به کسی که سر پا ایستاده و
عازم رفتن است به اصرار تعارف کردن.
تعارف کم کن و بر مبلغ افزای:
با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشود،به جای زبان
و چاپلوسی حق و حقوقم را درست بده.
تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان :
اشخاص بیکاره منتظرند حادثه ای رخ دهد و آنها لفت و لیس بکنند.
تف سر بالا بر میگرده به ریش صاحبش:
عمل نادرست و زشتی که زیان آن به خود شخص نصیب میشود ،
توهین به خودی نتیجه اش بی احترامی به خود است.
تکه بزرگش گوشش است:
تهدید وسفت و سخت کردن، اگر گیرش بیاورم قیمه قیمه و ریز ریزش می کنم.
تنبان مرد که دوتا شد فکر زن نو میافتد:
پول که زیاد شد خانه تنگ میشود ،هر کسی با داشتن امکانات بهتر دست به کار تازه ای میزند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تنبل مرو به سایه ،سایه خودش میایه
ازسستی و بی حالی کمتر کاری را حاضر است انجام دهد:
تنگ بودن قافیه :
به بن بست بر خوردن ،در جریان امری به تنگنا افتادن.
تنگه اش را نمی توان خورد کرد:
کسی حریف او نیست،از عهده اش نمی توانیم بر آییم.
تنها به قاضی رفته خوشحال بر میگردد:
در دعوا فقطحاکم شدن خود را می خواهد،
داوری یک طرفه را میخواهد.
تنها کسی که نمی داند خواجه حافظ شیرازی است:
از هر کسی که بپرسی این مطلب را شنیده است ومیداند.
تو آنور جوی من این ور جوی:
بهتر است هر کسی به راه خود برود،تورا به خیر و مارا به سلامت.
توبه قمار بازبی پولی است:
همانند:ترک عادت موجب مرض است.
توپ به مالی بستن :
زیان کاری و تلف کردن دارایی و مال کسی.
تو راضی من راضی ،گور پدر قاضی:
معامله ای بین خودمان سرگرفته چه نیازی به واسطه و غیر میباشد.
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی :
هرکسی باید به ارزش وجودی خود ودنیای خود آگاه باشد.
تو که لا لای بلدی چرا خوابت نمی برد:
اگر چاره جو و مصلحی چرا اول خودت راپاک و بی عیب نمی سازی.
تو مومیبنی و من پیچش مو تو ابرو من اشارتهای ابرو:
یکی به ظاهر توجه دارد دیگری به باطن،تو به ظاهر امر توجه داری ولی من به حقایق قضایا آگاهی دارم.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
توی آفتاب بگذاری راه می افتد:
به شوخی،اشاره به خط بد وناخواناست،مثل خرچنگ قورباغه، خط هایی که در هم وبرهم نوشته شده.
توی این هیر وویر،بیا زیر ابرویم رابگیر:
در میان ازدحاموشلوغی از کسی درخواستی غیر ضروری و بیجایی شود.
توی خمیازه گذاشتن:
کسی را درتردید و انتظار باقی گذاشتن.
توی دهان شیر میرودوبیرون می آید:
آدمی است نترس و شجاع واز عهده سخت ترین کارها بر می آید.
ته چیزی را بالا آوردن:
کفگیر به ته دیگ رسیدن، به اتمام رسانیدن و به مصرف رسانیدن.
تیر از شست در رفتن:
فرصت انجام امری را از دست دادن،اختیار کاری از دست رفتن.
تیری به تاریکی انداختن:
بدون مطالعه دست به اقدامی زدن ، کاری بدون هدف کردن.
تیشه به ریشه خود زدن:
به دست خود موجبات خرابی وزیان و ضرر را فراهم کردن.
تیشه رو به خود بودن:
تنها به فکر خود بودن و به دیگران توجهی نداشتن.
تورا به گور من نمی گذارند:
به خاطر گناه من،تورا عذاب نمی دهند.
تیر از کمان رفت:
وقت تدارک کار کذشت.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:00 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|