بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie > سینمای جهان

سینمای جهان در این بخش به آثار سینمای خارجی و اخبار مربوط به آنها میپردازیم

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 06-11-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض جان فورد،پدر وسترن سینما

جان فورد - john ford
همه چیز درباره جان فورد پدر وسترن سینما

در این تاپیک می خوام به کی از بزرگترین کارگزدانان سینما جان فورد و آثارش بپردازم.
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو

ویرایش توسط SHeRvin : 06-11-2010 در ساعت 12:44 AM دلیل: تغییر و درج عنوان در پست
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 06-11-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض جان فورد

جان فورد




جان فورد
متولد اول فوریه 1894
محل تول: کیت الیزابت آمریکا
جان فورد اول فوریه سال ۱۸۹۴ در كیپ الیزابت آمریكا به دنیا آمد. نام او در واقع شون آلویسیوس اوفینی بود. اما وقتی برادرش فرانسیس به هالیوود رفت نام فورد را برای خود انتخاب كرد. به همین ترتیب جان نیز كه به واسطه برادرش به هالیوود رفته بود نامش را فورد گذاشت تا این نام به یكی از اسطوره های تاریخ سینما تبدیل شود. اولین تجربه فورد در سینما بازی در فیلمی از دیوید گریفیث با نام «تولد یك ملت»، آن هم در نقش سیاهی لشكر بود. طبق قراردادی كه بین فورد و كمپانی یونیورسال منعقد شد از سال ،۱۹۱۷ این فیلمساز چند وسترن درجه سه ساخت. اولین فیلم او «تیراندازی دقیق» نام داشت كه در پنج حلقه روایت می شد. اولین فیلم جدی او «اسب آهنی»، وسترن موفقی بود. دو سال بعد، فورد فیلم «سه مرد شرور» را ساخت.
نام جان فورد اما با فیلم «دلیجان» سر زبان ها افتاد. در این وسترن بسیار جذاب، یكی از ستاره های تاریخ سینما یعنی جان وین بازی می كرد. وین كه كارش را با فورد آغاز كرده بود، پس از این نیز در بسیاری از فیلم های فورد بازی كرد. در سال ۱۹۴۰ او فیلمی براساس رمان مشهور جان اشتاین بك، «خوشه های خشم» ساخت. در این فیلم هنری فوندا بازی می كرد. فورد كه پیش از این به خاطر فیلم های «خبرچین» و «خوشه های خشم» جایزه اسكار بهترین كارگردانی را دریافت كرده بود، در سال ،۱۹۴۱ به خاطر فیلم «چه سرسبز بود دره من»، برای سومین بار این جایزه را كسب كرد. سه گانه ای با نام های «سواره نظام»، «دختری با روبان زرد» و «ریوگرانده» كارهای بعدی جان فورد بودند. او چهارمین و پنجمین جایزه اسكارش را برای فیلم های مستند «نبرد میدوی» و «هفتم دسامبر» كسب كرد. سال ۱۹۵۲ فورد با ساخت فیلم «مرد آرام» برای ششمین بار به این موفقیت رسید.
فیلم «مردی كه لیبرتی والاس را كشت» در واقع آخرین اثر وسترن جان فورد بود. در تاریخ سینما هیچ كارگردانی موفق نشده همچون جان فورد، شش جایزه اسكار بگیرد. ضمن اینكه او از معدود كارگردانانی است كه در كارنامه اش بیش از صد فیلم دیده می شود. هفته نامه اینترتینمنت در حالی جان فورد را به عنوان سومین كارگردان برتر تاریخ انتخاب كرد كه اورسن ولز در صدر این فهرست قرار داشت. ولزی كه جان فورد را بهترین فیلمساز جهان می دانست. علاوه بر اورسن ولز، آكیرا كوروساوا، سرجیولئونه، كلینت ایستوود، مارتین اسكورسیزی، استیون اسپیلبرگ، برناردو برتولوچی و كارگردانان سینمای موج نوی فرانسه از ژان لوك گدار گرفته تا فرانسوا تروفو، جان فورد را فیلمساز محبوب خود نامیده اند، جان فورد ۳۱ آگوست سال ۱۹۷۳ بر اثر ابتلا به سرطان معده درگذشت
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو

ویرایش توسط nae : 06-11-2010 در ساعت 12:41 AM
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 06-11-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مردی که لیبرتی والانس را کشت

فیلم آخر جان فورد شاهکارمردی که لیبرتی والانس را کشت (1962) است.

به نظر می رسد روح اصلی نهفته در این فیلم سالهای سال از جانب منتقدان درون بطری کوچکی محبوس شده. شاید اکنون زمان مناسبی برای رهایی آن باشد. چرا که مردی که لیبرتی والانس را کشت اتفاقاً فیلمی درباره ی مفهوم «اسطوره» نیست. بلکه فیلمی درباره ی «آمریکای معاصر» است که دقیقاً به جامعه روزگار خودش نظر داشته و درباره ی مفاهیمی اتفاقاً غیر اسطوره ای و کاملاً روزمره سخن می گفته است.ماجراهای این وسترن درخشان فورد در اوائل قرن بیستم در شهری کوچک واقع در غرب آمریکا رخ می دهد. سناتور رانسون استودارد (جیمز استوارت) به همراه همسرش هالی (ورا مایلز) برای شرکت در مراسم تشیع جنازه ششلول بند پیری به نام تام دانیفن (جان وین) وارد شهر می شوند. ورودآنها برای اهالی این شهر کوچک به لحاظ جایگاه سیاسی و اجتماعی سناتور غیر منتظره است. چرا خاکسپاری یک ششلولبند باید سناتوریوالامقام تا این حد اهمیت داشته باشد؟ سناتور در پاسخ به این پرسش که از سوی خبرنگار روزنامه محلی شهر کوچک مطرح می شود سرگذشت خود و تام دانیفن را بازگو می کند. سالها قبل او که تحصیلکرده ی حقوق بوده با دلیجانی وارد این شهر کوچک می شود. شب هنگام در نزدیکی شهر، راهزنی به نام لیبرتی والانس (لی ماروین) به دلیجان دستبرد می زند و رانسون را به شدت کتک می زند. رانسون به وسیله ی تام دانیفن به شهر آورده می شود و مورد مراقبت او و کارکنان رستوران شهر قرار می گیرد. همین جاست که او با هالی پیشخدمت رستوران آشنا می شود. سواد، تحصیلات، و تربیت رانسون –که برای پرداخت هزینه غذا و اقامت اش پیشنهاد می کند مدتی پیشخدمت رستوران باشد- هالی را دلبسته ی او می کند. این در حالی است که تا قبل از آمدن رانسون به آن شهر کوچک، رابطه ظریف عاشقانه ای میان تام و هالی وجود داشته و تام خانه ای را برای زندگی مشترک با هالی مهیا کرده است. سروکله ی لیبرتی والانس پیدا می شود. او همچنان رفتاری تحقیرآمیز را با رانسون دارد. اما با حمایت تام دانیفن از رانسون، لیبرتی والانس ناچار به عقب نشینی می شود. کمی بعد لیبرتی والانس، و رانسون استوداردِ آداب دان و تحصیلکرده قرار دوئل با هم می گذارند. دوئلی که معلوم است برنده اش شخصی نیست به جز لیبرتی والانس. با این همه رانسون در دوئل شرکت می کند. در حالی که پیشبند پیشخدمتی بسته. اما او در دوئل با لیبرتی والانس او را شکست می دهد. لیبرتی والانس می میرد. اما او در دوئل با رانسون کشته نشده، بلکه در لحظه ای که رانسون اسلحه کشیده، تام دانیفن از مکانی دیگر او را هدف قرا داده است. اما هیچکس چیزی از این راز نمی داند. رانسون استودارد جلوه ای قهرمانانه پیدا می کند و با حمایت تام دانیفن به کنگره راه پیدا می کند. او با هالی ازدواج می کند. در حالی که تام دانیفن مدتی قبل تر خانه ای را که برای زندگی مشترک خود و هالی تدارک دیده در آتش سوزانده. با این همه به نظر نمی رسد حقیقتی که امروز سناتور استودارد درباره قهرمانان غرب وحشی از آن سخن گفته، قابلیت چاپ در روزنامه را داشته باشد.
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 06-12-2010
nae آواتار ها
nae nae آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش سینما
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1

31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
nae به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض جویندگان

جویندگان
کارگردان: جان فورد. فیلمنامه: فرانک نئوجنت (بر اساس رمانی از: آلن لومی). فیلمبردار: وینتن سی هاچ. تدوین: جک موری. موسیقی: استان جونز و ماکس استاینر. بازیگران: جان وین، جفری هانتر، ورامایلز، وارد باند، ناتالی وود، جان کوالن. تهیه کننده: مریان. سی. کوپر
محصول: ۱۹۵۶ آمریکا، رنگی، تکنی کالر. ویستاویژن. ۱۱۹ دقیقه


جوزف مک براید، مایکل ویلمینگتن


داستان فیلم سرتاسر غرب را در برمی گیرد- از شمال تا کانادا و از جنوب تا مکزیک- اما انگار بازیگران هیچ گاه از دره مانیومنت (لوکیشن محبوب فورد) خارج نمی شوند. دره مانیومنت، نزد فورد چیزی بیش از یک مکان فیزیکی است؛ حالتی است ذهنی. زیبایی اش یادآور نظریه های شاعران انحطاط گرا در باب زیبایی شناسی بیهودگی است، زیرا هم بن بست است و هم ارزش غایی. دورنمای غریب و غول آسای آن یادآورچیزی نیست مگر یک چشم انداز غیر زمینی. این است که استنلی کوبریک از آن در فصل دروازه فضا، در 2001: یک ادیسه فضایی بهره می برد. جویندگان، کیفیت آشکار و در عین حال نامحسوسی دارد که شاهکار هر هنرمندی را تبیین می کند. حس اینکه وی از محدوده های مرسوم فراتر رفته، عمیق ترین اعتقاداتش را در بوته آزمون نهاده و تا آن جا خطر کرده که حتی از حد انتظارمان نیز پیش تر رود. قهرمانش، «ایتن ادوار»، آمیزه ی بی ثباتی است از تمامی پارادوکس هایی که فورد از دلیجان به بعد در قهرمان های وسترن خویش یافته است. آواره ای که درحسرت خانه می سوزد. هم یاغی، هم قهرمان جنگی یکه سواری دلاور، اما قاتلی حرفه ای. «ایتن» در پی کشتار خانواده برادرش و به اسارت گرفته شدن فرزندشان به دست کومانچی ها، ادیسه پنج ساله ای را در طول مرز آغاز می کند. مسیر او در دل دشت های خطرناک و سحر آمیز می گذرد. حتی بیش از وسترن های اولیه فورد «سرزمین» در اینجا حضوری زنده و مسلط دارد.

دراین فیلم، بسیاری از حوادث اصلی در دل صخره ها، شکاف ها و پرتگاه ها رخ می دهد، بسیار بیش از آنچه معمول فورد است، نمای (روبه پایین) وجود دارد. تک افتادگی حماسی ای که این چشم اندازهای عظیم هوایی القا می کند، به جستجوی «ایتن» تقریبا رنگ و بویی فوق طبیعی می دهد، به گونه ای که وی از بیش تر شخصیت های ملال آور دیگر آثار وسترن متمایز می شود. شیاطینی که او را پیش می رانند- و تقریبا بر خلاف میل اش- گویی از سرزمین (ریشخند و شیطنت) ریشه می گیرند. قتل عام خانواده، واقعه ای سخت هولناک و غیرمنتظره، وحشیانه و بی دلیل، فقط سرآغاز زنجیره طولانی وقایعی باورنکردنی است که «ایتن» را آشفته می سازد و در نهایت، او را به جنون می کشاند. در محدوده تقارن کلاسیک داستان – فیلم با بازشدن در به روی «ایتن»، که سواره از برهوت به این سو می آید، آغاز می شود و با بازگشت وی به بیابان و بسته شدن در، پایان می یابد- فورد خط سیری ذهنی را در پیش می گیرد.
فیلم در واقع انحراف از مسیر نیست، بلکه تبلور هراس ها، دغدغه ها و تضادهایی است که از زمان بازگشت فورد از جنگ جهانی دوم تا کنون، در لایه زیرین آثارش در جوشش بوده است. ژان لوک گدار در تحلیل درخشانش به این موضوع اشاره می کند: «این است راز و جذبه سینمای آمریکا… در حلقه پایانی جویندگان، چگونه می توانیم از جان وین متنفر نباشم وقتی از «گلدواتر» حمایت
می کند و در عین حال با جان و دل دوستش نداشته باشم، آن گاه که ناتالی وود را ناگهان در آغوش می فشارد؟»

«ایتن» هم قهرمان است و هم ضد قهرمان، مردی که به رغم بریدن از جامعه اش، با نام آن دست به عمل می زند. نقاط قوت و ضعفش، همچون بیم و امید سرزمین پیرامون، خلاصی ناپذیرند. جویندگان در لایه سطحی، به شدت رمانتیک است- جست و جویی قهرمانانه و شوالیه وار- که اما نیت و انگیزه های این قهرمان، آلوده است. با ادامه جست و جو، فورد رفته رفته اصول اخلاقی اش را زیر پا می نهد. (پنه لوپه) ای در کار نیست تا نقطه پایانی بر جست وجوی قهرمان باشد، زیرا زن محبوبش، همسر برادرش بود که از همان آغاز کشته شده، حادثه ای که سفرهای طولانی اش را پوچ و نامعقول نشان می دهد. ایتن در جستجوی برادرزاده اش برمی آید، اما پس از روبرو شدن با جسد لوسی و درک اینکه دبی ناگزیر زنی سرخپوست خواهد شد به بن بست می رسد و جز به انتقام نمی اندیشد. در نهایت وقتی با «دبی» روبه رو می شود، سعی می کند او را بکشد. این جست و جو احتمالا ناکام می ماند اگر «ماس هارپر پیر» (یک دلقک شکسپیری با بازی هنک واردن) تصادفا «دبی» را نمی یافت؛ آن هم پس از اینکه «ایتن» سالها ردپایش را گم کرده بود. «ایتن» دوباره گم اش می کند و «ماس» او را باز می یابد. همین وضعیت و در کنارش طنز نظم ناپذیر و آنارشیستی فیلم است که منتقدان معاصر درکش نکرده اند. از قضا طبع شوخ فورد یکی ازکارآمدترین استعدادهای نهفته اوست. در بهترین آثارش، خط پی رنگ آزادانه بین تراژدی و کمدی در نوسان است، با عناصری طنزآمیز که متضمن تفسیری یکدست از معنای درام است. کمدی که ممکن است اصطلاحی کلی، غیر متعارف و عجولانه به نظر آید، برای شعر بصری فورد واژه ای سردستی است.
همه قهرمانان فورد، خواه قانون شکن باشند، خواه نماینده قانون، برای ساحت خانواده، ابهتی ذاتی قائلند (این امر در نزد فورد، بی نیاز از دلیل است.
وقتی منتقدی فرانسوی از او
پرسید که چرا در آثارش «مضمون خانواده» این قدر مهم است، پاسخ داد: «ببینم، تو مادری داری، مگه نه؟»

از این مردان، برخی انتقام جوی کشتار اعضای خانواده خویش اند. گروه دیگر خود را فدای یتیمان می کنند. سواره نظام هم کارش ایمن سازی اراضی برای اسکان مهاجران است. در عوض هر کدام به نوعی آواره اند: وظیفه آنها در مقام دفاع از جامعه نوپا، وادارشان می کند که در بیابان و در کنار دشمنان همین جامعه زندگی کنند، یعنی سرخپوستان. اما از خیل وسترن های فورد، فقط «ایتن» خشونتش را بر «ضد» خانواده اش اعمال می کند- بر ضد «دبی»، که می توانست اصلا دختر خودش باشد- و این چیزی است که از او چنین شخصیت بی قرار و پیچیده ای ساخته است.
با ادامه جست و جو، تشخیص تفاوت میان قهرمان بودن «ایتن» و ضد قهرمان بودن «اسکار»، همتای سرخپوست او، لحظه به لحظه دشوارتر می شود. «ایتن» از سرخپوست ها متنفر است (آیا به آزادی شان حسادت می ورزد؟) به یقین «اسکار» و «ایتن» تنها شخصیت هایی هستند که همدیگر را کاملا درک می کنند، زیرا انگیزه هایشان بسیار مشابه است. سرانجام در می یابیم که کشتار خانواده، که در ابتدا کاملا بی دلیل به نظر می رسد، در انتقام مرگ فرزندان «اسکار» صورت پذیرفته است. او به «ایتن» می گوید: «دو پسرم را سفیدها کشتند. به خاطر هرکدام، پوست سر خیلی ها را می کنم. » این انتقام بدوی تا بی نهایت ادامه می یابد. آخر هم «ایتن» پوست سر «اسکار» را می کند. در ابتدای جستجو، صحنه بسیار عجیبی وجود دارد که در آن «ایتن» به چشمان یک سرخپوست مرده شلیک می کند- تا بنا بر یک از باورهای- کومانچی ها- آن مرد هرگز به دیار مردگان وارد نشود و مجبور باشد «تا ابد در میان بادها سرگردان بماند.» این کار «ایتن» به نظر نوعی انتقام جویی کورکورانه است- یا دهن کجی به یک فرهنگ بیگانه- کنشی که در حقیقت رنگ وبویی از خویشاوندی و قرابت دارد. «ایتن»، خود، محکوم است که تا ابد در میان بادها سرگردان بماند. او که نومیدانه دریافته جایی در جامعه متمدن ندارد، در قالبی بدوی فرو می رود. عاملی که ایتن را ترغیب می کند تا از بیابان دل بکند، یک وسوسه خانوادگی است- عشقش به «مارتا»- که در عین حال وسوسه ای است آشوبگرانه، چون حضورش تهدیدی برای دوام خانواده است.
__________________
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
تیم اس اس به دو عالم نفروشیم
سال 89 تو دربی 69
شیث رضایی دنبال فرهاد بدو
آی بدو آی بدو
آی بدو آی بدو
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها