شاهنامه خوانی

[pars16]

سوي گاه ايران بگردان عنان
وگرنه زمانت سرآرد سنان

[sabz89]

از ياقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود

[aseman8]

چو زين بگذري مردم آمد پديد
شد اين بندها را سراسر کليد

[sabz89]

مگر مردمي خيره خواني همي
جز اين را نشاني نداني همي

[aseman8]

به رنج اندر آري تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست

[sabz89]

ازو دان فزوني ازو هم شمار
بد و نيک نزديک او آشکار

[aseman8]

سر بخت بدخواه با خشم اوي
چو دينار خوارست بر چشم اوي

[sabz89]

يکي پاک دستور پيشش به پاي
بداد و بدين شاه را رهنماي

[aseman8]

يکي گفت کاين شاه روم است و هند
ز قنوج تا پيش درياي سند

[sabz89]

به ايران همه خوبي از داد اوست
به رزم اندرون تيز چنگ اژدهاست