|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#11
05-15-2011
|
||||
|
||||
مینیمال هایی از خودم
زنانگی ام را قاب می گیرم
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است ویرایش توسط KHatun : 05-15-2011 در ساعت 09:24 PM 
|
| کاربران زیر از KHatun به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#12
05-15-2011
|
||||
|
||||
سنجاقک
 ای شکارچی ِ سنجاقک.. امروز او چقدر پرواز کرده بود؟! "چینو_نی"
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود! غزل/.
|
|
#13
05-15-2011
|
||||
|
||||
|
اتفاقا من میخواستم بپرسم این نوشته هایی که میذارین فرقش با هایکو چیه
ایا هایکو فقط به دنیای ادبیات مربوط نمیشه ولی مینیمالیستی یه تفکر باشه که ممکنه بر هر چیزی بتونه سایه بندازه ؟
|
|
#14
05-15-2011
|
||||
|
||||
|
درسته. مینیمالیسم همون طور که گفتم بیشتر در عرصه معماری و موسیقی مطرح شد
هر هایکویی یک مینیماله اما هر مینیمالی هایکو نیست هایکوهای سنتی قواعد خاصی داشتن مثل تعداد هجا و مضمون که محدود به طبیعت می شد اما در هایکوهایِ مدرن همون طور که lili-barooni اشاره کرد بازی زبانی برحسته ترین ویژگی هست
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
|
| کاربران زیر از KHatun به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#15
05-15-2011
|
||||
|
||||
مینیمال هایی از خودم
پَر
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
|
|
#16
05-18-2011
|
||||
|
||||
|
مینیمال هایی از خودم
بیرون
پاییز حمامِ آفتاب می گیرد رویِ تابِ شکستۀ باد؛ اینجا، من، در تب و تابِ یک عبور می سوزم
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
|
|
#17
05-18-2011
|
||||
|
||||
بلیط می گیرم
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
|
| کاربران زیر از KHatun به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#18
05-18-2011
|
||||
|
||||
مینیمالی از خودم
هوا سرد بود
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
|
|
#19
06-23-2011
|
||||
|
||||
|
دنیای پدرم
فاصله مغازه تا منزل است و مادرم به حیاط خانه می گوید "زمین" روح الله محمدی
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود! غزل/.
|
|
#20
06-23-2011
|
|||
|
|||
|
بچه ها جالب بود... بیشتر میخوام در موردش بدونم
غزل جان این پست اخریت متوجه نشدم.... منم میخوام بنویسم  مثلا این چه جور هست حرف های نگفته ش را با سکوت می گوید... اما من صدایی نمی شنوم...
__________________
|
|
| برچسب ها |
| اختصاصی |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 06:46 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.