بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 07-03-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تو هم نیـــــــــمه گم شده ی منی آیا ؟
مینا نرخ بازار برای نیمه گم شده بودن چقده ؟
______________

ای بابا مینا چرا لو میدی مارو ؟ اون قضیه کاملا فرق داشت .
اینجا می خوایم تجربه هامونو بنویسیم نه ..
حتی یه اتفاق خیلی کوچیک که تووش نکته باشه ...
______________


میخوای یخ کیارو برات آب کنم هان ؟
سه سوت اسم کاربری بگو .. آب تحویل بگیر
من کلا آبمیوه گیری م ...
______________

حسی که نسبت به من داری رو واقعا درک می کنم ... چون منم همین حس و نسبت بت دارم ....

پی نوشت :
مینا حالا که من تورو میخوام تو منو می خوای , از فردا حق نداری لوج لب بزنی
(کپی رایت : دیالوگ یه فیلم ...)


__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 07-03-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نه غزل جان یخ هیچکس نمیشه به زور آب کرد تا خودش بخواد...
شما برو یه آب هویج واسه من بیار من عاشخشممم

کتاب کوچکی بود ...و لذت بردم ..و دوست داشتم مسائل بیشتری را در بر بگیرد..

شبی به مامانم میگفتم
مامان خیلی ها هستن تو شرایط بهتر از من
و خیلی ها هم تو شرایط بدتر از من

عدلی که میگن چیه؟ واقعا اینکه چی میشه بعضی انسانها بهتر و با آرامش بیشتر نسبت به بقیه زندگی می کنند..فکر کنم هیچکس جواب این سوالو ندونه
میدونم هیچ کس بدون گرفتاری نیست..ولی چرا بعضی ها بیشتر ..خیلی بیشتر از دیگران...

به نظر من هیچ چیز مثل امنیت و آرامش نمیشه...

من یه میخ در مورد بابام داشتم که کم کم داره حل میشه...
همیشه وقتی ناراحت میشدم هیچی نمی گفتم..و یا ناراحتیمو اشتباه بیان می کردم.....

محیط خونه فعلا اون چیزی نیست که میخوام..ولی من میخ های گذشته رو در اوردم...
خودمو مشغول زبان و کتاب های متفرقه کردم... تا جایی که هوای وحشتناک یزد اجازه بده کلاس میرم..تا این تابستان تمام بشه...
راستش غزل من هیچوقت تعطیلات دوست نداشتم..چون برام مفهومی نداشت...

اوه..اینجا شد تاپیک درد و دل...نیمه گمشده و بقیه دوستان شب خوش
__________________

پاسخ با نقل قول
  #13  
قدیمی 07-04-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مینا عزیزم خوشحالم که میخ های گذشته رو درآوردی ..
درست مث تاپیک کام هیر ...
اونجا هم بهت گفتم .. این مهم نیست که چقد زبان انگلیسی ات خوبه !
این مهمه که به خودت جرئت و اجازه دادی بیای اونجا و بنویسی
این خیلی خیلی خوبه ...
نتیجه ش هم نمیگم عالی بود ولی خوب بود ...
آفرین

غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
  #14  
قدیمی 07-10-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Smile به پایان رسید این دفتر اما حکایت همچنان باقیست

سلامی مجدد

غزل و ترنم و مینا خانم و شکوفه خانم و بقیه دوستان تصمیم گرفتم داستان ها را تایپ نکنم...
خوب اگر به حق مترجمین و نویسنده توجه مبذول داشته باشیم منطقی و حقوقی نیست من داستانهای این کتاب را در اینجا منتشر کنم...

داستان اولش را نوشتم تا پیش زمینه ی از این کتاب برای شما بوجود آمده باشد....

پیشنهاد می کنم این کتاب و همچنین کتاب نامه هایی برای کلودیا را تهیه کنید و اگر مایل بودین در اینجا در مورد داستان هایش صحبت خواهیم کرد.

باز هم سپاس از همیاری و همدلی شما عزیزان


__________________

پاسخ با نقل قول
  #15  
قدیمی 07-11-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مینا غزل وبقیه دوستان سلام
من اومدم داستان کبخونم ها میــــــــــــــــــنااااااااا ااااا
پس کو
مینا من یکم متوجه منظورت از پست بالایی نشدم
==============================
ولی اون داستان فیله منو خیلی تو فک برد یه خرده ای شبیه من بود

مینا نمیدونم چیکار کنم

ولی اشکال نداره هیچ چیزی بدون راه حل نیست
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
  #16  
قدیمی 07-11-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ترنم و جوابش-21/4/90

ترنم به کردی نوشتم من آیــــــــا

عزیزم میدونی که هر ناشر و مترجم و نویسنده ی یک سری حقوق داره...
منم بخاطر اینکه کتاب چاپ اولش هست و نمی خوام مشکلی برای ناشر ومترجم بوجود بیاد تصمیم گرفتم داستان ها را تایپ نکنم...

اینو ببین پایین سایت نوشته
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)

خوب واسه ترجمه و نشر کتاب زحمت کشیده شده است بجا نیست من اینجا در اینترنت داستان هاشو منتشر کنم

من خودم خیلی دوست دارم بحث و گفتگو داشته باشیم..فقط میتونم پیشنهاد کنم کتاب تهیه کنید

من اعتقاد دارم هزینه های مختلفی واسه پوشاک و...میدیم یه کتاب 7500 تومان قرار نیست خیلی ما را از نظر مالی در سختی قرار بده

ترنم داستان فیل واقعا واسه من جالب بود...منم خیلی درگیر کرد...هنوز هم فکر میکنم میخ ها بزرگن در حالیکه این در تصور من هست ...
میتونی در قهوه خونه بحث کنیم..

__________________


ویرایش توسط GolBarg : 07-11-2011 در ساعت 10:40 PM دلیل: غلط املایی
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #17  
قدیمی 07-11-2011
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

باشه میتا جان می ایم کمک
کتاب Mirar de nuevo یعنی دوباره نگاه کردن ...
میخونمش اول بعد در موردش باهم حرف میزنیم
خسته نباشی
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ساقي به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #18  
قدیمی 07-12-2011
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط Mina110 نمایش پست ها
غزل مرسی ...وجودت احساس خیلی خوبی بهم میده...نیمه گمشده منی تو آیــــــــــــــــــــــا؟

با اینکه بیشتر شب ها بی حسم و یه که شرایط خوبی ندارم ولی اینجا و وجود و تو بقیه بچه ها بهم امید میده

غزل موافقم با نظرت ... فقط یک نکته بگم
خودت هم با محیط نت اشناییت داری..و اینجا یه تاپیک بازی هست..
دوست دارم اگر خودم یا تویی یا بقیه دوستان یه وقتی از خودمون نوشتیم بعد از مدتی احسلس بدی بهمون نده...

یه نمونه ش هم ازت دارم میدونی کدومو میگم...هیچ پستی بعدش نمیزارم پاک بشه

نه اینکه بچه ها بترسونمتون بگم ننویسین..اتفاقا من احساس میکنم یخ خیلی از دوستان آب نشده ...

دیگه به خودتون بر میگرده....من همکاری شما رو دوست دارم و
تا توانم همراه تان هستم...

غزل امیدوارم و از خدا میخواهم این حس خوبی که به من میدی خودت هم تجربه کنی..اینو از صمیم قلبم میگم....

خیلی خوبه بچه ها کتابشو تهیه کنید..من امروز تمومش کردم..موفق باشین

گفتم منظورتو نفهمیدم مینا منظورم این بود
چون نمیدونم حواسم کجا بود که ندونستم صفحه دوم مطلب نوشتن بچه ها


مطمئن باش اگه کردی گفته بودی حتما متوجه میشدم
چشم بحث دیگه تو قهوه خونه
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ترنم به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #19  
قدیمی 07-13-2011
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام به همه بچه های خوب و مینای عزیز
من از اول که این تاپیک و ایجاد کردی داشتم دنبالش میکردم ولی همونطوری که میدونی یه ذره حوصله نوشتن نداشتم
اما تا میتونستم در موردش فکر کردم و دیدم این میخ ها که حالا تعدادش زیاد شده باید یکی یکی از جاش در بیادو این کتاب و باید حتما بخرم و بخونم
امیدوارم که همه بتونن این میخ ها رو از بیخ دربیارن
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #20  
قدیمی 07-14-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اهوم
مینا قبلنم که گفته بودم راجب این قضیه بات موافقم
به زودی دست پر برمی گردم اینجا ..
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
jorge bucay, قصه هایی برای دمیان, نامهی برای کلودیا, خورخه بوکای


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها