شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
10-02-2011
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940
1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کوچه را آب و جارو زده ام
فواره ی آب حوض را راه انداخته ام تا که هوا را خنک کند
ماهی ها درون حوض انگار جشن گرفته اند و رقاصی می کنند
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند
کوروش بزرگ
javad.p سابق
|
5 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
10-02-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نفسم تنگ شده دستم از تاب و توان افتاده چشم ها را بسته شعر بی قافیه ای خواهم گفت شعرم آهنگ عجیبی دارد قصد رفتن ،
به دل کوه و بیابان دارد شاید آنجا رسد وداد زند یا که باز هم صبوری بکند شعر من عریان است! عجب این جرم چرا سنگین است؟ قلمت بشکند و.... قافیه گم شودو....
چه کتابی شود این.....
|
5 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
10-02-2011
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید؟
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید
داغ ماتم شد و بر سینه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکید
آن همه عهد فراموشت شد؟
چشم من روشن روی تو سپید.
جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح امید؟
آخر این عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی دید
|
5 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
10-02-2011
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940
1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ميخندم اما خنده ام تلخه ميدوني .... ميگرم اما گريه از درده ميدوني.
خندم براي پوچي دنياست ميدونم .... گريم براي عشق بي فرداست.
ميخونم اين آواز عشق تا زنده هستم ..... بي عشق نميشه زنده بود اي يار خستم.
پر كن فضاي خالي دنيام رو با عشق .... بگزار اگر ميخندم هم با عشق بخندم..
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند
کوروش بزرگ
javad.p سابق
|
3 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
10-13-2011
|
|
کاربر بسیار فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245
743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من توی این حجم کرخت بودن می پوسم
من از این درد از این فاصله می سوزم
من شکل توام پر چرک و خونابم
من تن زخمی یه پلنگی که تو خوابم
.....
تو که شکستی و شکست واسه منم خواب تو
تو و پشت منو و پشت سرهم خنجر نو
بعد شیش سال سگی هنوز زخمت رو قلبه
بعد این همه سالم هنوز اون درد قبله
که مث خوره می خوره روحمو تو تاریکی
مث جغد کوری که تو کوچه باریکی
که تو بن بست تن تو خفه شدم
قاطی بودم و با تو پاتی یک دفعه شدم
مجنونی که گیتارشو با چش تو کوک کرد
چقد شعر شدم برات با ردیف برگرد
چقد ضجه مکیدم تو عالم مستی که
نرم تو خلا یادت و اینکه نیستی که
بشیم نشئه ازهم بزارم سرتو رو سینم
بازم خیس شی با گریه های بی دلیلم
بازم بغض تو گلوم ...بزنه چمبره
بازم بخندی مث همیشه بگی میگذره
مث غزل بشی اشکی بشی تو چشام
دوباره مهدی موسوی بخونی برام
هر دونه دونه خاک تنت واسم عزیز بود
با اینکه رابطمون همیشه تو اوج و حضیض بود
با اینکه تموم ثانیه ها با تو شکنجه
شدم ولی وقتی نیستی این عمق رنجه
که هستن از بار معناییش خالی میشه
سایه ی ثانیه های ساعت سالی میشه
که پنجره ها از زخم تن تو شیکستن
که حنجره ها همه خفه شدن و بستن
من ترسو تنها تورو ترانه کردم
صد بار قسم خوردم برنگردم
ولی مگه میشه نمیشه تو خاکمی
واسه تو دائم الوضوام تو نمازمی
واسه توئه لامصب این پرپر زدن
ببین روزی رو که جنازمو واست آوردن
....
من توی این حجم کرخت بودن می پوسم
من از این درد از این فاصله می سوزم
من شکل توام پر چرک و خونابم
من تن زخمیه پلنگی که تو خوابم
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|
2 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
10-19-2011
|
|
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دل می سپارم
به رقص موزون بادبادک ها
و اوج می گیرم
همراهشان
تا بيکران لاجوردی آسمان
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
2 کاربر زیر از shokofe سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
11-03-2011
|
|
کاربر بسیار فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245
743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
Sayeh.mp3
تو یه سایه بودی هم قد خواب نیمروز من
تو یه سایه بودی تو ظهر داغ تن سوز من
تو هرم داغ بی رحم آفتاب
تو سایه بودی یه سایه ی ناب
من مسافر تن تشنه ی خواب
حریص فتح یه جرعه ی آب
پای پر تاول من تو بهت راه
تن گرما زده مو نمی کشید
بی رمق بودم و گیج و تب زده
جلو پامو دیگه چشمام نمی دید
تا تو جلوه کردی ای سایه ی خوب
مهربون با یه بغل سبزه و آب
باورم نمی شد این معجزه بود
به گمانم تو سرابی ، یه سراب
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|
کاربران زیر از آريانا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-13-2011
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312
1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدا شايد که يادش رفت
عدالـت حکم اون بوده
و سهم من از اين قانون
فقط يک لقمه نون بوده
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
|
کاربران زیر از GhaZaL.Mr به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-13-2011
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 442
سپاسها: : 905
904 سپاس در 533 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
« کوچه - فریدون مشیری »
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد : تو به من گفتي :
از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!
با تو گفتم :
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پيش تو؟
هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"
باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد،
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!
__________________
چه کسی میتواند با دختران شرقی دوئل کند؟!
وقتی نگاهشان...
دست ها را از حرکت باز می دارد!!
|
کاربران زیر از ROJINAjoON به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
11-13-2011
|
|
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حالمان بد نيست غم کم می خوريم کم که نه! هر روز کم کم می خوريم
چند روزی هست حالم ديدنیست حال من از اين و آن پرسيدنيست
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 10:55 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|