تک بيتي هاي ناب

[شابادی]

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش اتش است

[The best]

چنانت دوست ميدارم كه گر روزي فراق افتد
تو صبر از من تواني كردو من صبر از تو نتوانم

[مستور]

من از بیگانگان هــرگز ننــالـم
که هر چه کرد با من آشنا کرد

[ساقي]

گر همه عمر خویش با تو برارم دمی
حاصل عمر ان دم است باقی ایام رفت



سعدی

[شابادی]

من که زجان ببریده ام چون گل قپا بدریده ام
زان رو شدم که عقل من با جان من بیگانه شد

[مستور]

ناز آن شوخ که از غمزه و طنازی و ناز
دلبـــری را همـــه اسبــاب مهیــا دارد

[پریشان]

هنر بی عیب هرمان نیست لیکن

زمن محرومتر کی سائلی بود

[شابادی]

آتش به جانم افکند شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم ای ناقه پای بردار

[مستور]

روز نخست کز غم دل با خبر شدم
بهر دوای درد نهان در بدر شدم

[شابادی]

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را پر خون کنید
وز خون دل چون لاله ها رخساره گل گون کنید