بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 07-24-2008
Motahareh آواتار ها
Motahareh Motahareh آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2008
نوشته ها: 35
سپاسها: : 0

3 سپاس در 3 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Motahareh به Yahoo ارسال پیام
Unhappy مشکل در تقطیع جز به حز

سلام من تازه واردم از بر و بچز انسانی عاجزانه تقاضا دارم به این سوالات من جواب بدن:1) اشعار زیر را چه گونه تقطیع می کنید؟- گفت پیغمبر رکوع است و سجود بر در حق کوفتن حلقه ی وجود( لازم به ذکر است من حتی در خواندن درست شعر مشکل دارم!!)- روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم فعلا همینا احتمالا بعدا اضافه می شه

ویرایش توسط Motahareh : 07-24-2008 در ساعت 11:34 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 07-25-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

سلام خوش اومدید
امیدوارم کسانی که میتونن کمکتون کنن اینجا رو ببینند
در مورد مباحثی که در ادبیات گروه ریاضی هست میتونم کمکتون کنم...
سعی کردم توی نت جستجو کنم و تقطیع (رو که تاحالا نشنیده بودم)یاد بگیرم هم خودم چیزی یاد گرفته باشم هم کمکی کرده باشم اما آموزشی ازش ندیدم
شاید هم مطلب پیچیده ای باشه
به هر حال...
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 07-25-2008
haj_amir haj_amir آنلاین نیست.
دوست و کاربر فعال سابق
 
تاریخ عضویت: May 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,217
سپاسها: : 2

122 سپاس در 119 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

لغت نامه معین
تقطيع - [ jrxdu ] - [ ]
آوا : (تَ)
نوع لغت : (مص م .)
فینگلیش :
شرح : 1 ـ پاره پاره كردن . 2 ـ تجزيه كردن شعر به اجزا و اركان عروضي براي معين كردن موزون يا ناموزون بود شعر. 3 ـ كنايه از: پيمودن .
ریشه : ع.
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 07-25-2008
haj_amir haj_amir آنلاین نیست.
دوست و کاربر فعال سابق
 
تاریخ عضویت: May 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,217
سپاسها: : 2

122 سپاس در 119 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

لغت نامه دهخدا
تقطيع - [ jrxdu ] - [ ]
آوا : ت َ
نوع لغت : ع مص
فینگلیش :
شرح : گوناگون عذاب کردن : قطع اللّه عليه العذاب تقطيعاً. (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
آبرا آميختن در شراب . (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
اسب از پيش اسبان بشدن . (تاج المصادر بيهقي ). درگذشتن اسب از اسبان ديگر. (منتهي الارب ) (آنندراج ).
پاره پاره کردن . (تاج المصادر بيهقي ) (زوزني ) (دهار)(ترجمان جرجاني ترتيب عادل بن علي ) (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطعشدگي و قطعه قطعه . (ناظم الاطباء).
(اصطلاح عروض ) سنجيدن شعر به اجزاي عروض . (منتهي الارب ) (از ناظم الاطباء). تحليل شعر به اجزاي عروضي آن . (از اقرب الموارد). به اصطلاح عروضيان تجزيه کردن الفاظ بر اوزان افاعيل بحور. (آنندراج ). ... بدان که تقطيع شعر آن است که بيت را از هم فروگشايند و بر اسباب و اوتاد و فواصل قسمت کنند تا هر جزوي در وزن برابر جزوي شود از افاعيل بحري که اين بيت از آن منبعث باشد چنانکه اسباب اين در مقابل اسباب آن افتد و اوتاد در مقابل اوتاد و فواصل در مقابل فواصل . و در اين باب اعتبار ملفوظ شعر را باشد نه مکتوب آنرا، اعني هر حرف که در لفظ نيايد اگرچه در کتابت باشد در تقطيع آنرا اعتباري ننهند و هرچه در لفظ آيد اگرچه در کتابت نباشد در تقطيع بحرفي محسوب بود، چون الف آهن و آهو و آتش و آسمان و مانند آن که در اين کلمات اگرچه يک الف بيش ننويسند چون بحکم اشباع همزه الفي در لفظ ظاهر ميشود آنرا بحرفي ساکن محسوب دارند و همچنين تشديد بحرفي محسوب باشد چنانکه :
اي بهمت برشده تا آسمان هفتمين .
و اما آنچه در کتابت باشد و در لفظ نيايد هفت حرف است :واو و ياء و نون و تاء و باء و دال . اما واو غيرملفوظ سه نوعست ، واو عطف ، واو بيان ضمه و واو اشمام ضمه ، اما واو عطف چنانکه «دلدار و دل » و «نيک و بد» و «دشمن و دوست » که اين واوات در لفظ نيارند و فتحه آنرا به ضمه بدل کنند و به ماقبل آن دهند مگر جايي که به تحقيق آن احتياج افتد چنانکه :
رفتي و اگر بازنيايي چه کنم ؟
و چنانکه رودکي گفته است :
سپيد برف برآمد به کوهسار سياه
و چون درونه شد آن سرو بوستان آراي
و آن کجا بگواريد ناگوار شده ست
و آن کجا نگزايست گشت زودگزاي .
و تصريح آن بر اين وجه مهجورالاستعمال است نزديک متاخران شعراء. و اما واو بيان ضمه چون واو تو و دو که در صحيح لغت دري ملفوظ نيست چنانکه : مرا تو مرد دو شهري ، بر وزن مفاعلن فعلاتن . مگر که ضرورت وقف را در آخر شعر بحرفي ساکن محسوب دارند چنانکه :
همه سرها بر آستانه تو.
بروزن فعلاتن مفاعلن فعلن . که واو تو در آن شعر بجاي نون فعلن باشد. و همچنين واو چو و همچو، اگرچه در کتابت باشد چون از لفظ ساقط بود در تقطيع نيايد چنانکه :
اي قد تو همچو تير و قدّم چو کمان .
و اما واو اشمام ضمه چون واو خوارزم و خواسته و خواب و خواجه و مانند آن که گويي حرکت ماقبل اين واوات فتحه بوده است و بسبب واو آن را بويي از ضمه داده اند و بسبب آنکه ملفوظ نيست از تقطيع ساقط دارند. و اما هاء غيرملفوظ چون خنده و گريه و... جامه و مانند آن حکم آن همان است که در واوات گفتيم و همچنين «ياآت » غيرملفوظ چون ني و کي و چي اگر به ياء نويسند حکم آن همان است که در «هاآت » گفتيم . و اما نون غيرملفوظ: هر نون که ماقبل آن ساکن باشد و در شعر به تحقيق آن احتياج نبود در تقطيع ساقط آيد چنانکه :
چون نگارين روي او در شهر نيست .
که نون چون و نگارين از تقطيع ساقطند. و اما تاء: هر تا که ماقبل آن ساکن باشد چون مست و دست و... اگر در ميان شعر افتد هرآينه بحرفي متحرک محسوب باشد چنانکه :
من به مهرت دست بردم .
بر وزن فاعلاتن فاعلاتن . که تاء دست در اين وزن بجاي عين «علا» مي افتد و آن متحرک است . و اگر در آخر بيت افتد و بر وزن فعل زايد نباشد هرآينه بحرفي ساکن محسوب باشد چنانکه :
اي نرگس پرخمار تو مست .
بر وزن مفعول ُ مفاعلن مفاعيل ْ. و اگر بر وزن افاعيل ، اصلي زايد باشدليکن به اسباغ يا به اذالت آنرا بر وزن زيادت توان کرد هم ساقط نشود چنانکه :
او بچشم امير سخت عزيز است .
بر وزن فاعلاتن مفاعلن فعليان ، که اگرچه حرف تاء در اين شعر بر اصل فعلاتن زيادتست اما چون به اسباغ ساکني بر اين رکن زيادت ميتوان کرد از تقطيع ساقط نيست و اگر بر وزن فعل چيزي زيادت نتوان کرد البته در تقطيع ساقط باشد چنانکه :
از سر مهر تو دلم برخاست .
بر وزن فاعلاتن مفاعلن فعلان . که حرف تاء در اين شعر بر وزن فعلان زيادت است و فعلان خود مسبغ و بر اسباغ چيزي زيادت نتوان کرد لاجرم بهمه حال از تقطيع ساقط است .
و تاء ساکن که پيش از آن دو ساکن ديگر باشد، اگردر ميان بيت افتد و در لفظ توان آورد البته با ماقبل خويش در تقدير حرکت باشد و بدو حرف متحرک محسوب ، چنانکه :
باخت دل با تو مهر.
بر وزن مفتعلن فاعلان . که خا و تاء در اين شعر بجاي تاء و عين مفتعلن است و بدين سبب آنرا حرکتي مختلس دهند،و اگر در لفظ نتوان آورد چنانکه :
نيکوست رخت جفا نه نيکوست مکن
وآن لايق دشمن است با دوست مکن .
چون تاء نيکوست و دوست در اين شعر از لفظ ساقطند در تقطيع نيايد و اگر به آخر بيت افتدو بر وزن فعل ، زيادت نباشد چنانکه :
مرا تا غم عشق دلبر بجاست .
بر وزن فعولن فعولن فعولن فعول . البته ماقبل تاء را حرکت بايد داد که سين در اين شعر بجاي لام فعول است و اگر بر وزن افاعيل زيادت باشد هرآينه ساقط تواند بود، چنانکه گفتيم ازبهر التقاي ساکنين در آخر اشعار ممکن است و التقاي ثلث سواکن محال . و اما با دو دال غيرملفوظ حکم آن همانست که در تاء باخت و ساخت گفتيم چنانکه :
کارد برداشت کار او بگزارد.
و چنانکه : چو گشتاسب را داد لهراسب تخت .
که دال و باء از کارد و گزارد و گشتاسب و لهراسب در اين اشعار از تقطيع ساقطند و در لفظ نيز مختلس مي بايد آورد تا وزن درست آيد و همچنين بيرون از اين حروف که برشمرديم هر حرف که در خلال شعر يا در آخر آن در لفظ نتوان آورد از تقطيع ساقط باشد چنانکه گفته اند:
مشتاب چندين اي پريزاد
بر کشتن عاشق به بيداد.
بر وزن مستفعلن مستفعلاتن . که حرف دال در اين شعر بر مستفعلاتن زيادت است . و يکي از متکلفان بر ترفيل ساکني زيادت کرده است و آنرا تطويل نام نهاده و تقطيع اين بيت بر مستفعلن مستفعلاتن آورده است و اين تکلفي بارد است . و براي تصحيح شعري نادرست و نظمي بي ذوق که متعنتي گفته باشد قواعد عروض برانداختن و از مقاييس مطرد آن عدول کردن وجهي ندارد... (از المعجم في معايير اشعار العجم چ مدرس رضوي صص 96-102). رجوع به همين کتاب صص 102-194 شود.
خريست شاعر و تقطيع شعر او اينست
معالف «علفات » معالف علفو.

سوزني .

بانگ دراج بر حوالي کشت
کرده تقطيع بيتهاي بهشت .

نظامي .

ز رود آواز موزون او برآورد
غنا را رسم تقطيع او درآورد.

نظامي .

بسند شدن جامه . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کافي وبه اندازه اندام شدن جامه ، يقال : هذا الثوب يقطعک قميصاً. (از اقرب الموارد).
(اِ) آرايش و پيرايش لباس . (غياث اللغات ) (آنندراج ). فارسيان بمعني تکلف کردن و آراستن خويش بجامه و غيره استعمال کنند. (آنندراج ):
تقطيعاو و ازرق گردون ز يک شعار
تسبيح او و عقد ثريا ز يک نظام .

خاقاني .

تقطيع و توسيع عرصه جامع تعيين رفته بود. (ترجمه تاريخ يميني چ 1 تهران ص 420).
روز بار عام خاصان است تقطيعي ضرور
کعبه هرگه موسم حج شد قباي نو کند.

مخلص کاشي (از آنندراج ).

موزوني طبع ما بود زينت ما
تقطيع براي طبع ما موزون است .

سليم (از آنندراج ).

گرچه يک سرو به رعنايي آن قامت نيست
چونکه تقطيع کند مصرع موزون گردد.

تاثير (از آنندراج ).

قد و بالاي مرد. (منتهي الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). قد و قامت مرد. ج ، تقاطيع. (از اقرب الموارد).
گسستگي معض است مر روده شکم را. (منتهي الارب ) (ناظم الاطباء). معض ، دردي است درشکم و آن کشيدگي امعاء است بحدي که گويي بريده شده است . (از اقرب الموارد).
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 07-25-2008
haj_amir haj_amir آنلاین نیست.
دوست و کاربر فعال سابق
 
تاریخ عضویت: May 2008
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,217
سپاسها: : 2

122 سپاس در 119 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من که مهندس مکانیکم فقط به ادبیات علاقع دارم
مبحث تخصصیه
اینقدر از دستمون بر اومد
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 07-25-2008
kalantar48 آواتار ها
kalantar48 kalantar48 آنلاین نیست.
یاد رضای مرحوم در میان ما جاویدان است
 
تاریخ عضویت: Dec 2007
محل سکونت: وطن من به وسعت دلهاییست که در آنها جایی دارم
نوشته ها: 392
سپاسها: : 0

35 سپاس در 32 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

با عرض سلام و خوش آمد خدمت شما
و با تشکر از حاج امیر
ببخشید خانم شما فقط چندتا تک بیت دارین
که میخواین کسی براتون تقطیع کنه؟
یا اینکه میخواین تقطیع رو یاد بگیرین؟
باید کتابایی در مورد عروض و قافیه بخونین
منم رشته ام ادبیات نیست و در عروض هم
چیزی حالیم نیست نمیدونم اینجا متخصص
ادبیات داریم یا نه.ولی به اندازه ای که میتونم
باید بگم که توی کتابهای عروض و قافیه باید
دنبالش بگردین یا فنون و صنایع ادبی این
ادبا رو هم میتونم بهتون معرفی کنم.
حتما توی کتاباشون چیزای بدرد بخور هست.
پرویز ناتل خانلری ، دکتر عبدالحسین زرینکوب
سیروس شمیسا ،

موفق و پیروز باشید

__________________
.


.
ای مردمان ای مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن كاندر دل انديشيده ام
.

«اگر تنهاترین تنهایان جهان باشم خدا با من است»
«او جانشین همهء نداشتنهای من است»
«معلّم شهید دکتر علی شریعتی»

تا عاقل به دنبال پل می گشت
دیوونه از رودخونه گذشت ...
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 07-25-2008
Motahareh آواتار ها
Motahareh Motahareh آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2008
نوشته ها: 35
سپاسها: : 0

3 سپاس در 3 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Motahareh به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ممنون از همه من این مبحث رو در کتاب عروض و قافیه پیش تازه خوندم و در این ابیاتی که نوشتم به مشکل برخوردم چیز چندان پیچیده ای نیست ولی فکر می کنم من یه جاهایی رو درست یاد نگرفتمدر هر حال ممنون
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:40 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها