3. اشکانیان
معمارى و شهرسازى
در دوره اشكانيان اگر شهرى تازه پديد مىآمد، يا آهنگ آن بود كه شهرى كهنه گسترش يابد، شهر را به صورت دايرهاى مىساختند و برگِرد آن، به سنّت كهن، ديوارى بلند مىكشيدند. اين شيوه ساختن شهرهاى مدوّر -كه پيشينه تاريخى آن نامشخصّ است -، منافعى دربر داشت. در اين مورد، مصالحى كه براى اين باروى دايره شكل به كار مىرفت، كمتر از مصالح مصرفى بارويى بود كه به گِرد زمينى به همان مساحت و به صورت مربّع ساخته مىشد. ضمناً دفاع از باروى دايره شكل، آسانتر بود. ديوارهايى كه از باروى شهر مَرْو بر جاى مانده است، نشان مىدهد كه اين بارو از چينههاى گلين بوده و بُرجها و كُنگرهها و شكافهايى براى تير افكندن داشته است.
در درون شهرهاى اشكانى مهمترين ساختمانها مقرّ حكومت و معبد بودند. همچنين بازار از بخشهاى جالب و بزرگ شهر بود. خانهها - چنان كه هم اكنون نيز در ساختمانهاى قديمى ايران ديده مىشود -، حياطى مركزى و اطاقهايى به گرد آن داشتند. قديمىترين عمارت اشكانى در شهر فَسا در نخستين قرن حكومت اشكانيان ساخته شد. مواد اصلى ساختمانى اين كاخ، خشت بود. ايوانى ستوندار و تالارى چهارگوش با ستونهاى غير معمول، اساس ساختمان را تشكيل مىدادند. در نماى عمارت، قَرنيزها و حاشيههاى تزيينى و نشانههاى ديگرى از هنر آرايشى يونانى و ايرانى به چشم مىخورَد. ديوارها طاقچههايى داشتند كه در آنها مجسّمههاى سفالينى مىگذاشتند. ايوانها با گچبُرىها و تزيينات نقاشى شده بسيار به رنگهاى زرد، سرخ، سبز، قهوهاى و آبى آراسته بودند.
در ميان تزيينات معابد، نقش سگ و نيز اژدهاى بالدار با دُم بلند، ديده مىشود. بر روى هم، آنچه در معمارى دينى اشكانى جالب توجه است، وجود حياط باز در ميان معبد و ايوانهاى عريض در اطراف آن و نيم ستونهاى چسبيده به ديوار است.
گچبرىها و نقشهاى پُر و رنگىِ ديوارها مانند عنصرهاى جالب ديگرى از اين معمارى هستند كه در تزيينات آسياى غربى از قديم به كار مىرفتهاند.
لباس
در اين دوره، جامهها متناسب با طبقات اجتماعى، فرق مىكرد. شاهنشاه و درباريان و آزادگان، جامههاى پُربها مىپوشيدند. جامههاى شاهانه، غرق در جواهر بود. اشراف، معمولاً جامههايى كه دامنش تا به زانو مىرسيد، بر تن داشتند و گاه بر روى آن، قبايى نيز بر تن مىكردند و در زير آن، زير جامه و شلوارى برپا داشتند و كمربندى بر ميان مىبستند و خنجرى به پهلو مىآويختند. جامه رويى، سراپا قُلّابدوزى بود. شلوار، پوششى ايرانى و قديمى بوده است كه سخت مناسبِ اسبسوارى است. به احتمال زياد، جامه روستاييان دوره اشكانى، همان جامه سنّتىاى بوده كه در طى تاريخ ما تا به آغاز عصر حاضر نيز رواج داشته است.
زنان اين دوره، جامهاى بلند كه تا قوزك پا مىرسيد، برتن مىكردند و بر روى آن، قبا مىپوشيدند و اغلب، چادرى بر روى اين دو، سر مىكردند. زنان اشرافى، ديهيم (تاج گونه) بر سر مىنهادند و بر آن، دستارگونهاى مىبستند كه چادر بر روى آنها مىافتاد و معمولاً در ميان سر، فرق مىگشودند.
كفش
كفش اشكانيان، بسيار شكيل و جالب بود، تا آن جا كه حتى بر كفشهاى خود، سنگهاى قيمتى مىنشاندند و از رنگهاى متنوّع و جالب توجه بهره مىبردند و در تزيين آنها از هيچ كوششى فروگذار نبودند.
روغن و عطر
در اين دوره، ماليدن روغن بر بدن، امرى رايج بود و مردم، بسته به وضعيت مالى خود، از روغنهاى مختلفى بهره مىبردند. به كار بردن عطر نيز بسيار رايج بود.
تفريح
در اين دوره، شيرينترين تفريح براى اشراف، شكار بود و بازىِ گوى و چوگان، از محبوبترين تفريحات نُجبا به شمار مىرفت. هر يك از اين تفريحات، ابزارها و البسه خاصّ خود را داشتند.
مجسّمهسازى و سنگنگارى
نمونهاى از اينگونه تزيينات را مىتوان در بيستون ديد كه ابعاد تنديسهاى انسانى در آنها به اندازه طبيعى است و اجزا و حتى خطوط بسيار ظريف تصويرها بر سنگ، نقش شده است.
در اين عصر، ساختن مجسمههاى بُرُنزى همراه با مجسمههاى سنگى رونق گرفت. در منطقه بختيارى، مجسمهاى بُرنزى به دست آمده است كه نمونهاى از كارهاى زيباى اين عصر به شمار مىآيد و مردى را با سبيل نشان مىدهد، با طوقى بر گردن و ديهيمى بر سر كه گيسوان او روى شانهها افتاده است. سرِ مجسمه نسبت به تنه آن، كوچك است و اين، هيبتِ بيشترى به پيكره مىدهد.
در شرق ايران نيز در كوه خواجه سيستان، آثار نقاشى ديوارى پيدا شده است. در اين دوره از نقّاشى براى تزيين تالارها استفاده مىشده است.
تصويرهايى از جنگ، خدايان، قربانى، شكار و ضيافت، صحنههاى اصلى تزيين در اين دوره محسوب مىشوند.
...