کوچ حدیث همیشهزندگی... اسماعیل حسین پور-شیروان
زندگي كردها ، هنوز هم در برخي نقاط بر چادرنشيني استوار است ؛ در ترانه ها زندگي كوچ نشيني ، عشق هاي مسير ييلاق و قشلاق ،ظاهر شدن يار در حال كوچ ، به ميان آمدن اسم هايي چون چوپان ، ساربان و چادرهاي بهرديف برافراشته شده همه به چشم مي خورد.
در شمال خراسان نيز ييلاق هاي شاه جهان ، گلايل ، آلاداغ ، هزار مسجد و قشلاق هاي مراوه تپه ، سرخس ، براي كرمانج ها لبريز ازخاطره است .
در چادر نشيني بعضيكردها شكي نيست وليوجود اصطلاحات چوپاني و چادر نشيني در ترانه ي كرمانج ها جلوه اي از زندگياين مردم است .
زندگي چادر نشيني ، ويژگيهاي خاص خود را دارد . مأنوس شدن با طبيعت و زيبايي هايش ، پاكي و صفا و صميميتمردمي كه در شادي و عزا سخت به يكديگر وابسته اند ؛ جلوه زيبايي از همبستگي اينمردم است.
ساربان آورنده انار و سيب عروسيهاست ؛ آن هم براي چندين عروسي كه سيب و انارها را بار شتران كرده ، يعني در بينايل چندين عروسي هست و شادماني تا چندي ادامه دارد .
عاشق ايلياتي ، خود را به بره اي مانند كرده و يارش را به بره اي ديگر، با فرود آمدن ايل و برافراشتن چادرها ،دختز با طنازي از دامنه ي كوه بالا مي رود، و اين جاست كه عشق هاي ماندگار در دامان طبيعت گل مي كند .
زندگي در دامان طبيعت ، كوچ در پي كوچ وباقي ماندن خرگاه دلدار حسرت و داغي در دل عاشق ايجاد نموده است و مي گويد : «بوومهكه وري بني واران» به سنگ فراموش و باقي مانده از خرگاه يار همانند شده ام . اين بر «ربع» و «اطلال» و «دمن» گريستن در معلقات سبعه نيز آورده شده است آن گاه كهامروالقيس مي گويد :
«همسفران ،لحظه اي درنگ كنيد ، تا من به ياد يار سفر كرده و سر منزل اوبگريم.»
هنوز وزش بادهاي جنوب وشمال ، آثار خيمه ها و خاكستر اجاق هايشان را نزدوده است و گذشت روزگاران عشقسرشارش را از دل من بيرون نساخته است .
… داروي درد من اشك هاي سوزان من است .
اما بر بازمانده ي خرگاه ويران دلدار گريستنكدامين درد را آرام مي بخشد؟
3-6-1.ساربان ( ده وه دار( :
ده وه دارا ،ده وان هي كه
اي ساربان ، شتران را به پيشبران
نيري قه مه روه پيشي كه
و شتر نرسياه رنگ را جلو بينداز
شوني ياري له سه رچي كه
و جاييارم را بر روي شتر درست كن .
ده وه دارا ، ده وه دارا
باري ده وان سيوونا را
كه بار شترانت سيب وانار است
يكي بده يادگارا
يكي ازسيب يا انارها را به يادگار بده .
ده وهدارا ، ده وه شه شا
اي ساربان ، اي كه ساربان شششتري
باري ده وي ته ، مه ر وه شا
و بارشترانت پارچه مروش ( نوعي پارچهاست )
ژ ياري تي بيني خوه شا
از يارمبوي خوش و سرمست كننده اي مي آيد .
ده وه دارا ، ده وه دارا
ياري ژه من كريه قا را
يارم ازمن قهر كرده و رفته است
ما ليك له من كريه ئا را
و اندوهش خانه ام را به آتش كشيدهاست .
3-6-2 .شتر :سيسه بوزي خاخه ملاند
سپيد رخزيبايم كه خود آرايي كرده بود
سه ري مه يي بوزده كشاند
درپيشاپيش كوچ ، افسار شتر ماده ي سپيد را ميكشيد
خه وه له چاوي مه هي رماند
توسه رداري له ناوبيني
تو در بين همه دختران ايلسرآمدي
مه يي بوزي نيي كريني
تو شترسپيدي هستي كه از گران قيمتي خريده نميشوي
رازي ناوي له ره ويني
چي ياي سه رمه وه كه نگه ره
ده وان باژو وه له نگه ره
مه جاني خوه دايه سه ره
كه ما جانمان را برسر عهد با او ( يار يا كوه) گذاشته ايم .
ئه زعاشقيم نكوم كار كه م
من عاشقمو نمي توانم كار كنم
ده وان وه رين گه ري بار كه م
شتران رابياوريد بايد از اينجا بكوچم
ژه وي يوردائه زفه رار كه م
بايد ازاين سرزمين به دور دستها فرار كنم .
3-6-3.كوچ :
جه ر گهلاني وه جه نگه له
منطقه جرگلان داراي جنگل است
كووچ ته ره نه وه له نگه ره
كوچ بهآرامي به سمت جرگلان پيش مي رود
وا گولا ژه كوللان سه ره
و اين گل (يارم ) سرآمد همه است .
مالان باركر كووچ وه ري كه ت
malan bar ker kuc wa re kat
عشايركوچيدند و كوچ به راه افتاد
قيزخه ملي وه دوودي كه ت
دخترزيباي ايل ، خود را بهزيباترين لباس ها آراست و دنبال مادرش به راهافتاد
يامينوووي وه خوه دي كه ت
و هر دو منتظر قضا و قدر خداونديم .
3-6-7.مال :
كوچكترين واحد اقتصادي ، اجتماعي ، سياسيدر سازمان ايلي است كه مبتني بر رابطه همجوار (مكاني ) و همخواني خانواده هايي ازيك اولاد يا تش هستند . بين اين خانواده ها پيوستگي عميق خويشاوندي حكم فرماست .
مال متغير و بي ثبات و جهت بهره گيري ازمرتع در حال جابجايي است.
چوومه چي يان ، چي يان ساركر
بهكوهستان رفتم ، كوهستان سرد شد
هاتمه جولگي مالان باركر
hatma malan malan bar ker
به جلگهآمدم خانواده هاي ايل كوچيدند
ده ردي ياري له من كاركر
darde yare la men kar ker
مالان داني له هيري يان
ايل در ميان تپه ماهورها فرودآمد
ده وه چوونه گراني يان
شترها را دوباره برگرداندند كهبارهاي گران (گندم و جو ) را بار كرده وبياورند
به رفي گر تيه سه ري چي يان
برف هم ستيغ كوه هارا فرا گرفته است .
مالان باركر چوونه چي يان
چادرنشينان كوچيدند و به كوهستانرفتند
سه ييل كرن داگه ري يان
كاپاري مه ، مه سكي مي يان
اي يار عزيز كه از كوهستان برگشته اي ، سهم ما از كره ي ميش ها كو؟
3-6-8.سيه چادر (كويين ) :يي ها كوينين قه ته ركوينين
آنها سيه چادران به رديف برافراشته شدهاند
سووه ژه وي بوكيك تي نين
فردا از آن جا عروسي را ميآورند
داغ له دلي مه داتي نين
و ما را داغ بر دل مي نهند .
قوشه كويينافه كي كاري
دو سياه چادر در رديف هم در گذرگاهكوه بر افراشته شده ان
دو كه فته ره به ري مالي
دو دخترچون دو كفتر زيبا در جلو چادرها جلوه گري مي كنند
يكيي خيرزي يك يي خالي
كاش يكي نصيب دايي (من) و يكي نصيبخواهرزاده شود .
ئه لي كهچكي چهار ده سالي
الا ايدختر زيباي چهارده ساله
به ري كويني ره ش ده مالي
كه جلوسياه چادر ايل را جارو مي كني
ليوده كه ني ، دل ده نالي
لبت خندان ولي دلت نالان و پر آشوب است .
ئه لي كه چكيچادور نشين
ژه وان گولان يكي بشين
از آنگلهايي كه در دست داري ، يكي را برايمبفرست
ته رو له مه كريه پيشين
(بيش زاين مرا منتظر مگذار كه ) تو روزم را به ظهررساندي .
3-6-9.بينه ، ئوبه :
به « دسته اي از سياه چادرها در گرد هم ،محل بر پايي چند چادر»1 بينه يائوبه گفته مي شود .
برافراشتن چادرها با نظم و زيبايي خاص علاوه بر حفاظت آنان از يكديگرمي تواند جلوه اي از همگرايي و وحدت قبيله اي نيز باشد . ترانه سرايان نيز بهزيبايي به نظم چادرهاي برافراشته اشاره كرده اند.
بو كاكي يه ، قيزاكي يه
له ناوبينان ديوده كي يه
دختر كيست كه در ميان چادرها مشك ميزند
بيني گولان ژه وي تي يه
او بوي گل هاي كوهستان را به همراه دارد .
وائووه يه وا ئووه يه
اين ها سيه چادر برافراشتهعشايرند
په زي ئووي وه نووه يه
اين جا مردم به نوبت بهچوپاني گوسفندان مي روند
سال گه رديشو نووي مه يه
سال عوض شد نوبت ماست كه برويم . ( انبوهي گوسفندان گله باعث شده استكه در سال يك بار نوبت به هر كس برسد ) .
مالان داني بينه بينه
افراد ايل چادرها را به رديف برافراشتند
شيلوار گه وران داوه رسينه
selwar gawran da war sina
دخترانيكه دامن سفيد پرچين بر تن كرده اند از دامنه ي تپه بالا ميروند
دلي جايلان كر يه خوينه
طنازي شان دل جوانان را خون كرده است .
3-6-10.چوپان ، شبان ( شوان ) :
چوپان همراز شب و سكوت و ستاره و آسمان است . دل نازك و دوستدار گل و گله ، سرماي هوا او را به دلسوزي حتي نسبت به بره ها وامي دارد :
هه واساره هه واساره
به رخوو كاران باره باره
بره ها وبزغاله از سرما صدايشان بلند است
شه وا خوه دي له وان ناره
چوپان ، كارش را دوست دارد ، شغلش را كسبموسي پيغمبر مي داند :
وا كاري تهروونازه ره كيسبا موسي پي غه مبه رهچوپان اين كارت به دلنشيني روغن زرد است و كسب موسي پيغمبراست .
شوان په زي ته به له كه
اي چوپانكه گوسفندانت سياه و سفيد هستند
له پاش خاني مه مه غه ل كه
گله رابراي استراحت پشت خانه ما بياور
له را كرنيمه خه وه ركه
هنگامي كهخواستي گله را حركت دهي مرا خبر كن به ديدارت بيايم .
ئه ز شواني په زي قچك
من چوپان بره هاو بزغاله هايم
ته رنه بيريي گيشتي كه چك
همهدختران براي دوشيدن گله مي روند و من تماشا ميكنم
نادي نه مي خوه نگي قچك
افسوس كه خواهر كوچك را به من نمي دهند .
ياري زاني ئه زشوانم
يارم مي داند كه من چوپانهستم
له وه ره كه ري يي مي يانم
سه رگز داني له چي يا نم
3-6-11.گوسفند :توله چي يك ئه زله چي
تودر يك كوهستان و من در يك كوهستانغريبم
هه ردو به رخي وددو مي يك
هردو به بره اي مي مانيم كه به دنبال يك ميش (عشق) روانيم
سه رداينني له بالگي يك
كاش روزي برسد كه من و تو سربريك بالش بگذاريم .
مي په ز به ردا ديزا هيري
من گله رابه دامنه كوه رها كردم
ياروه ركه ته ده ما ديري
يارم ازچادر بيرون آمد و به سويم نگريست
ژه عشقي وي په زناچيري
گله گوسفندان هم مسحور زيبايي او شد و از چرا دستكشيد.
مي خه وه رشاند تو پيز بيني
me xawar sand to pez bini
من خبر فرستادم كه توگوسفندان را بياوري
له ئه جه ران بي چي ريني
وه وي مانا ، من بوويني