آزادي فرزند تا کجا؟
در اين مقاله 3 نکته ي تربيتي که در سن نوجواني مهم است را برايتان بازگو مي کنيم تا با بکار گيري آن ها ارتباط بهتري با فرزندتان بر قرار کنيد:
vاحترام به آزادي فرزندان
اغلب از ديد پدران و مادران، فرزنداني شايسته تلقي مي شوند که مطيع محض والدين خود باشند و پدر يا مادر در همه ي امور براي آنها تعيين تکليف کنند و آنها نيز بي آنکه کوچکترين مخالفت يا رأي و نظري داشته باشند ، تنها اطاعت کنند.
لازم است بسياري از ما طرز تلقي و بينش خود را نسبت به مسأله ي تربيت فرزند تغيير دهيم و از آنها اطاعت محض نطلبيم.
اطاعت محض در صورتي که عملي شود ، از فرزندان ما انسانهايي خواهد ساخت که به رشد و بلوغ فکري و روحي نرسيده اند؛ علاوه بر اين، چنين برداشتي از موضوع، موجب پيدايش توقعات و انتظاراتي در ما مي شود که چون معمولاً برآورده نمي شوند، روابط ما را با فرزندانمان تيره مي کنند.
آزادي فرزندان بايد با تدبير والدين آگاه هدايت شود تا به انحراف کشيده نشود اما سرکوب آزادي فرزندان نيز خطاي تربيتي بزرگي است.
پدران و مادران آگاه و روشن بين، از همان دوران کودکي فرصت هايي را براي فرزندان خود فراهم مي کنند تا انديشيدن، انتخاب کردن و تصميم گرفتن را تجربه کنند؛ در اين ميان اگر فرزندان اشتباهاتي داشته باشند ، اين اشتباهات را براي رشد طبيعي آنها لازم مي شمرند و خود به عنوان راهنما در کنارشان قرار مي گيرند.
اين مطلب به اين معنا نيست که فرزندان در انجام آنچه مي خواهند آزاد باشند بي گمان چنين برخوردي با موضوع نادرست است. آزادي فرزندان بايد با تدبير والدين آگاه هدايت شود تا به انحراف کشيده نشود اما سرکوب آزادي فرزندان نيز خطاي تربيتي بزرگي است.
در تربيت لازم است نصيحت و انتقاد را به حداقل رسانيد و از خطاهاي جزيي و کم اهميت صرف نظر کرد و هر ايراد جزيي را بلافاصله مورد انتقاد و اعتراض قرار نداد؛ بلکه با بلند نظري و بزرگواري از کنار آنها گذشت تا بتوان موارد مهم تر را با قاطعيت جلوگيري کرد.
vزياده روي نکردن در انتقاد
تذکرات و يادآوري هاي زياد و پي در پي از نظر تربيتي شيوه ي درستي نيست و منتهي به پيدايش لجاجت و مقاومت منفي در کودک و نوجوان مي شود.لجوج بار آمدن برخي کودکان و نوجوانان اغلب در نتيجه ي مراعات نکردن اين اصل است.
در تربيت لازم است نصيحت و انتقاد را به حداقل رسانيد و از خطاهاي جزيي و کم اهميت صرف نظر کرد و هر ايراد جزيي را بلافاصله مورد انتقاد و اعتراض قرار نداد؛ بلکه با بلند نظري و رگواري از کنار آنها گذشت تا بتوان موارد مهم تر را با قاطعيت جلوگيري کرد. از اين روش در تعليم و تربيت اسلامي به «تغافل» تعبير مي شود.
«تغافل» يعني اينکه خطاهاي کسي را ناديده بگيريم و دانسته چنين وانمود کنيم که اين اشتباهات را نديده ايم. اين روش سبب مي شود که احساسات فرزند با تذکرهاي پي در پي ما جريحه دار نشده و لجاجت وگستاخي در او پديد نيايد.
روشي که طي آن کودک بويژه نوجوان پيوسته از چپ و راست با سيل انتقاد ، سرزنش و نصيحت روبرو مي شود ، روشي نادرست است.
لازم است پدر يا مادر خطاهاي جزيي را در ذهن خود جمع آوري کند و بموقع و در شرايط مساعد تذکر لازم را به نوجوان بدهد. در برابر هر خطا به تذکر و سرزنش پرداختن ارزش سخن را نيز از بين مي برد و سبب مي شود فرزند به اين گونه سرزنش ها و انتقادها خو بگيرد و ديگر از آنها متأثر نشود.
در اين جا بايد به يک روش نادرست ديگر نيز اشاره کنيم و آن، روش پدران و مادراني است که در برابر تخلفات فرزندان خود بيش از حد بي تفاوت، بي اعتنا و خونسرد هستند. در بعضي خانواده مي بينيم که فرزندان با داشتن آزادي بي قيد شرط به خطاهايي دست مي زنند و والدين در برابر اين خطاها سکوت و خونسردي بيش از حد نشان مي دهند. چنين روشي اغلب به انحطاط فرزندان منتهي مي شود و از آنان افرادي لاقيد ، خيره سر ، لوس ، غير منضبط و سرکش بار مي آورد.
براي آموزش و اصلاح عيبهاي فرزندان، بهتر است در درجه اول از روش هاي غيرمستقيم استفاده کنيم و آنها را به طور مستقيم مورد خطاب قرار ندهيم و اگر لازم شد که به طور مستقيم با آنها درباره خطا و لغزش شان صحبت کنيم، بهتر است اين کار علني و آشکار نباشد تا شخصيت او در نزد ديگران خورد نشود.
vگرامي داشتن شخصيت فرزند
اگر با فرزندان خود رفتاري تحقير آميز و آميخته به طعن و ملامت داشته باشيم يا پيوسته آنها را سرزنش کنيم و در حضور ديگران به آنها بها ندهيم، اين روش ما سبب مي شود که آنها بتدريج خود را به عنوان موجودي بي ارزش و بيمقدار بپذيرند و احساس کرامت و شخصيت را از دست بدهند. اين احساس سرآغاز سقوط و انحطاط آنهاست.
در برخي خانواده ها مي بينيم که پدر يا مادر با به کار بردن الفاظ طعن آلود و گاهي زشت و رکيک فرزندان خود را در حضور خويش و بيگانه تحقير مي کنند. آنها نمي داند که با به کار بردن اين گونه الفاظ و نسبت دادن آنها به فرزندان خود، عملاً اين خصوصيات پست را به آنها تلقين و تزريق مي کنند و از فرزندان خود موجودات بي مقداري مي سازند که آمادگي همه گونه پستي و انحراف را دارند. آنها به دست خود شالوده ي شخصيت فرزندان خودرا ويران مي کنند و در وادي انحراف و انحطاط رها مي سازند.
براي آموزش و اصلاح عيبهاي فرزندان، بهتر است در درجه اول از روش هاي غيرمستقيم استفاده کنيم و آنها را به طور مستقيم مورد خطاب قرار ندهيم و اگر لازم شد که به طور مستقيم با آنها درباره خطا و لغزش شان صحبت کنيم، بهتر است اين کار علني و آشکار نباشد تا شخصيت او در نزد ديگران خورد نشود. اين روش علاوه بر اين که او را در حفظ عزت و کرامت شخصيتش ياري مي کند، بر اعتماد او نسبت به ما نيز افروده مي شود. گاه لازم مي شود ما عذر او را در دست زدن به کاري خلاف براحتي بپذيريم يا حتي خود ، آن را توجيه کنيم. در حقيقت ما با استفاده از اين روش به او تلقين مي کنيم که وي برتر از آن است که به چنين خطايي دست زند و اگر هم دست به کاري خلاف بزند تصادفي و از روي غفلت و اشتباه است. اين گونه شخصيت قايل شدن براي کودکان و نوجوانان سبب مي شود که آنها احساس شخصيت اخلاقي را از دست ندهند.