بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #361  
قدیمی 11-16-2009
aram_53 آواتار ها
aram_53 aram_53 آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: فرهمند
نوشته ها: 16
سپاسها: : 0

3 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط SonBol 2561 نمایش پست ها
خدايا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
ز غم‌هاي دگر غير از غم عشقت رها کن

تو خود گفتي که در قلب شکسته خانه داري
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن


خدايا بي پناهم، ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناهست ببين غرق گناهم

دو دست دعا فرا برده‌ام بسوي آسمانها
که تا پر کشم به باغ غمت رها در کهکشانها


چو نيلوفر عاشقانه چونان مي‌پيچم به پاي تو
که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هواي تو

بدست ياری اگر که نگيری تو دست دلم را دگر که بگيرد ؟!
به آه و زاری اگر نپذيری شکست دلم را دگر که پذيرد ؟!
دوست عزیز من این شعر را خیلی دوست دارم خواننده اش فکر کنم علیرضا افتخاری هستش خیلی دنبالش هستم گیرش بیارم ولی میگن تا اسم آلبومشو نگی نمیدونیم کدوم اهنگه اگه اسم البومش را میدونی بگو تا تهیه اش کنم ممنون میشم ضمنا نمیدونستم کجا باید پست بزنم

ویرایش توسط aram_53 : 11-16-2009 در ساعت 02:56 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #362  
قدیمی 11-16-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

باران صدایم می زند از پشت این دیوار غم

از پشت این دلمردگی با قطره هایش دم به دم

باران صدایم می زند با شور و با سر زندگی

با خود به دورم می برد از سر زمین تشنگی

باران صدای عشق تو عشقی که تنهایم گذاشت

عشقی که بیم مردنم با رفتنش هرگز نداشت

باران صدای گریه ام در خلوت شب های دور

آواز تلخ قلب من در کوچه های سوت و کور

باران صدایم می زند از خاطرات گم شده

آمد سراغ خستگی ............

باران نویدم می دهد عشقت فراموشم شود

اخر تمام عشق من همراه باران می رود
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #363  
قدیمی 11-17-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به ارزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارمتو را به خاطردود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین افتاب گردان
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام...دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام...دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و
برای نخستین گناه...
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم....دوست می دارم
__________________
پاسخ با نقل قول
  #364  
قدیمی 11-18-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

*با تو می توان*
با تو می توان بهار شد
می توان هزار شعر عاشقانه را
سرود و ماندگار شد
با تو می توان در این دیار پر فریب
ره نورد جاده های روزگار شد
با تو، می توان دوباره دید
چهار فصل سال را
بر تن تمام روز های سال
رنگ دل کشید و یادگار شد
می توان در کنار تو به جنگ روزگار رفت
یا که با درخت سبز صلح
تا همیشه
همدیار شد
با تو، می توان ستاره چید
می توان به آسمان نگاه کرد و بی قرار شد
می توان جدا شد از زمین و از زمان
ابر شد
پرنده شد
رنگ روح یار شد
می توان دواند ریشه در زمین
می توان درخت شد
جوانه زد
بهار شد...
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #365  
قدیمی 11-18-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

قطار مرگ



آمدم از خسته بودن هایم خداحافظی کنم
چمدانم را هم بسته ام
و منتظر قطار در ایستگاه زندگی نشسته ام
چند ساعت تاخیر دارد یا چند سال نمی دانم
می گویند زود می آید
عجب دلهره ای دارم
نمی دانم شاید از سفر است
سفر مرا از درد جسم دور می کرد همیشه
اینبار روحم درد نمی کند جسمم هم حالش خوب است
یک طور غریبی است
کتابی را با خود برداشتم تا بخوانم اما عجیب است
هیچ چیز درون صفحات نمی بینم اما انگار هر صفحه داستانی است
من حالم خیلی خوب است
کاش کتاب دلم هم مثل این کتاب سفید باشد
باید این کتاب را تحویل کتابدار کتابخانه دهم
تمیز مثل اولش
آقا به خدا قسم تمیز نگه داشته ام
قطار کی می آید ؟ چه؟ همین الان
باشد خداحافظ
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #366  
قدیمی 11-18-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

جاده ي قلب مرا رهگذري نيست كه نيست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفري نيست كه نيست

آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست

شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم
كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست

اين دل خسته زماني پر پروازي داشت
حال از جور زمان بال و پري نيست كه نيست

بس كه تنهايم و يار دگر نيست مرا
بعد مرگ دل من چشم تري نيست كه نيست

شب تاريك ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتي سحري نيست كه نيست

كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شيريني مرگم شكري نيست كه نيست
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #367  
قدیمی 11-18-2009
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آسمان بارانی است
اشك من هم جاری است
شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است
آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است
شاید او می داند
كه فرو خوردن اشك
قاتل جان من است
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم
اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه
من رهایش كردم باز زیر باران
من به زیر باران اشكها می ریزم
همگان در گذرند
باز بی هیچ تامل در من
سر به سوی آسمان می سایم؛
من نمی دانم...
صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #368  
قدیمی 11-19-2009
sheida.m آواتار ها
sheida.m sheida.m آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: TeHrAn
نوشته ها: 1,485
سپاسها: : 1

54 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
sheida.m به Yahoo ارسال پیام فرستادن پیام با Skype به sheida.m
پیش فرض

اسم تورو نوشتم روی بخاره شیشه
نوشتم این زمستون بی تو بهار نمیشه

خالیه جات هنوزم روی نیمكت تو ایوون
وقتی مینشستی با من لحظه ها زیر بارون
وقتی مینشستی با من لحظه ها زیر بارون

صدای پای بارون رو سنگ فرش خیابون
صدای چیك چیك آب تو كوچه و تو ناودون
صدای پای بارون رو سنگ فرش خیابون
صدای چیك چیك آب تو كوچه و تو ناودون

وای كه چه آروم آروم از تو برام میخونه
بی تو دلم میگیره تو این سكوته خونه

هر شب تو آسمونا دنباله تو میگردم
دنباله یك ستارم اما پیداش نكردم

سرگردون لا به لای ابرای پاره پارم
چشمک بزن ستاره منتظره اشاره ام

صدای پای بارون رو سنگ فرش خیابون
صدای چیك چیك آب تو كوچه و تو ناودون
صدای پای بارون رو سنگ فرش خیابون
صدای چیك چیك آب تو كوچه و تو ناودون

وای كه چه آروم آروم از تو برام میخونه
بی تو دلم میگیره تو این سكوته خونه

وای كه چه آروم آروم از تو برام میخونه
بی تو دلم میگیره تو این سكوته خونه

__________________

♥SheidA♥


تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!
نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید
!! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!

پاسخ با نقل قول
  #369  
قدیمی 11-21-2009
Hiwa آواتار ها
Hiwa Hiwa آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 726
سپاسها: : 0

105 سپاس در 86 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

همه وقت... همه جا...
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!!!
تو بدان این را تنها تو بدان،
تو بیا، تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی ِ مهتاب تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند
اینک، این منم که به پای تو درافتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند، تو بخواه، پاسخ چلچه ها را تو بگو
قصه ابر ِ هوا را تو بخوان
تو بمان با من ِتنها تو بمان
در دل ِ ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جامِ تهی را تو بنوش!!!...
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است !


نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ!


چه سنگبارانی...


گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟!


" خانه خدا سنگ است "

ویرایش توسط Hiwa : 11-21-2009 در ساعت 09:41 AM
پاسخ با نقل قول
  #370  
قدیمی 11-21-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ای گل تو را اگر چه رخسار نازکست


ای گل تو را اگر چه رخسار نازکست
رخ بر رخش مدار که آن یار نازکست
در دل مدار نیز که رخ بر رخش نهی
کو سر دل بداند و دلدار نازکست
چون آرزو ز حد شد دزدیده سجده کن
گر نی به وقت آی که اسرار نازکست
دل را ز غم بروب که خانه خیال او است
زیرا خیال آن بت عیار نازک است
روزی بتافت سایه گل بر خیال دوست
بر دوست کار کرد که این کار نازکست
اندر خیال مفخر تبریز شمس دین
منگر تو خوار کان شه خون خوار نازکست

...
..
.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها