بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 01-11-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض روزی روزگاری احمد شاملو


به مناسبت سالروز درگذشت شاعر عشق و حماسه و آزادی


«آه اگر آزادی سرودی می‌خواند
/كوچك
/ هیچ کجا دیواری فرو ریخته بر جای نمی‌ماند
/ سالیان بسیار نمی‌بایست
/ دریافتن را/ كه هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی است
/ كه حضور انسان / آبادانی است»



احمد شاملو در تاریخ فرهنگ و ادبیات معاصر ایران پدیده ای استثنایی، تاثیرگذار و ماندگار است. برای رمزگشایی راز این ماندگاری مطالعه زندگی و شعرهایش و دوره ای كه در آن زیسته است از اهمیت ویژه ای برخوردار است. شعر شورانگیز شاملو چكیده تاریخ نانوشته معاصر این سرزمین است. او زندگی پرفراز و نشیب و پرتلاطمی‌ را پیموده است. كوچ پیاپی پدرش ـ كه نظامی‌ بود ـ به همراه خانواده اش از این شهر به آن شهر برای كودكی شاملو زندگی آرامی ‌نبود و شادی و نشاطی كودكانه در برنداشت. زندگی اش از همان آغاز سراسر رنج و تنهایی بود.

«در شب سنگین برفی بی امان
/ بدین رباط فرود آمدم
هم از نخست پیرانه خسته»

پس از دوران كودكی كه تماما به دربه دری گذشت، بعدها در رویارویی با جامعه نیز آسایشی ندید و از فقر، بی عدالتی، سفاهت و نامردمی‌ها آسیب‌های فراوان دید. او در نوجوانی با گرایشی وطن پرستانه و نفرت از اشغالگران متفقین، به آلمانی‌های نازی كه شعار برتری نژاد آریایی سر می‌دادند، روی می‌آورد. به خاطر همین علاقه، سال سوم دبیرستان ایرانشهر تهران را رها می‌كند و به شوق یادگیری زبان آلمانی، در كلاس اول دبیرستان صنعتی كه استادان آلمانی داشت ثبت نام می‌كند. در سال 1323 به خاطر اعتقادات وطن پرستی افراطی و طرفداری از آلمان، متفقان او را دستگیر و به زندان شوروی‌ها در رشت منتقل می‌كنند. این ماجرا را از خودش بشنویم:

«...موقعی كه رضاخان را بردند من بچه ای بودم زیر 16 سال. بدون هیچ درك و شعوری. فقط یك چیز توی ذهن من فرو رفته بود كه روس و انگلیس مانع پرواز كردن این ملت بدبخت هستند و وقتی كه آلمان با روس و انگلیس در حال جنگ است و ما تبلیغات اینها را می‌شنویم، یك بچه 16 - 15 ساله كه هیچ نوع سابقه تفكر سیاسی ـ اجتماعی ندارد می‌گوید من طرفدار آلمانم چون دارد دشمن مرا می‌كوبد. من با این ذهنیت و با این سادگی وارد یك جریان ضد متفقین شدم كه كارم به زندان كشید و توی زندان بسیار چیزها یاد گرفتم و بسیار آدم‌ها دیدم. و من دیدم این آدم‌ها كه نام و آوازه شان مثل طبل تو كله می‌پیچید چقدر حقیرند. سر یك تكه نان كه این از توی بشقاب آن برمی‌داشت دعواشان می‌شد، خب، خود این برخورد برای من یك دانشگاه بود، كه این آدم‌های سیاسی و ژنرال‌ها و سرلشكر‌ها و آدم‌هایی در پایه وزارت، چه آدم‌های واقعا بی معنی و خالی و پوچی هستند. این خودش درس كوچكی نبود...

« در سال 1324، دموكرات‌ها در ارومیه، در موقعیتی سرگرد حیدر شاملو را به اتفاق پسرش احمد می‌گیرند و مقابل جوخه اعدام قرار می‌دهند. پیش از فرمان آتش، فرمانده لحظه ای دچار تردید می‌شود و مصلحت می‌بیند با بالادستی‌ها مشورت كند. دو ساعت پدر و پسر در مقابل جوخه آماده، منتظر می‌مانند. احمد شاملو با نقل این خاطره تاكید می‌كند: »تكلیف من در این دو ساعت با مرگ و زندگی روشن شد. پس از آن هیچ گاه از مرگ نهراسیدم، مرگ تن برایم بی اعتبار شده بود...« در زندگی شاملو سه نفر بیشترین تاثیر را روی او داشته اند: نیمایوشیج و فریدون رهنما در تغییر مسیر زندگی شعری اش و مرتضی كیوان در تغییر دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی‌اش. سال 1325 به طور اتفاقی با نام نیما آشنا می‌شود و با خواندن بخشی از شعر «ناقوس» اولین ضربه بیداركننده بر ذهن او جرقه می‌زند. اما این بیداری برای او كافی نبود. جست وجو را آغاز می‌كند و به یاری زبان فرانسه در ماهنامه فرانسوی «شعر» در نخستین نظر به شعری از «لوركا» برمی‌خورد و شگفتی اش را برمی‌انگیزد. دومین ضربه را فریدون رهنما بر او وارد می‌كند و به یاری او ـ كه با كوله باری از آشنایی عمیق با شعر و فرهنگ غرب و شرق از پاریس برگشته بود ـ به كتاب و شعر و موسیقی دست پیدا می‌كند. در سال 1326 در سن 22 سالگی با آموزگار جوانی به نام اشرف الملوك اسلامیه ازدواج می‌كند و از او صاحب چهار فرزند به نام‌های: سیاوش، سیروس، سامان و ساقی می‌شود. در همان سال اولین مجموعه شعرش به نام »آهنگ‌های فراموش شده« منتشر می‌شود. اما شاملو این مجموعه را در شمار آثار خود نمی‌داند و در دیباچه كتاب می‌نویسد:

«... قطعاتی كه در این كتاب جمع آوری شده است، نوشته‌هایی است كه در حقیقت می‌بایستی سوزانده شده باشد... ای خواننده تو با خواندن این كتاب چیز تازه ای نمی‌خوانی و لذت نایافته ای نمی‌بری، و من از اینكه وقت تو را بدین گونه ضایع می‌كنم چه بگویم كه چقدر متاسفم...« شاملو در همین كتاب كه آن را به حساب كارهایش نمی‌آورد، دشمن پلیدی‌ها و عاشق نیكی‌هاست و شوربختی‌های انسان‌های پیرامونش را می‌بیند. درد و غمی ‌كه در این آهنگ‌ها هست، از همان هنگام، تولد شاعری بزرگ و مردمی ‌را نوید می‌دهد. در سال 1330 شعر بلند 23 و سپس مجموعه شعر «قطعنامه» را منتشر می‌كند. شعر 23 منظومه ای بلند است كه به مناسبت به خاك و خون افتادن مردم در 23 تیر 1330 سروده شده است.

«قلبت را چون گوشی آماده كن
/ تا من سرودم را بخوانم:
/ سرود جگرهای نارنج را كه چلیده شد
/ در هوای مرطوب زندان...»
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 01-11-2010 در ساعت 07:58 PM
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها