محتسب به نهیکننده از کارهای ممنوعشده در شرع میگفتهاند. محتسبان در کوچه و
بازار تازیانه در دست میگشته اند و بر معاملات نظارت داشته، مانع به کار بردن اوزان و
مقادیر ناقص، تقلب در معاملات و نپرداختن قرض بودهاند.
وامبری مشاهدات عینیاش از محتسبان بخارا را چنین شرح دادهاست:
هر شهر یک نفر رئیس دارد (نگهبان مذهب) که شلاقی چندرشته در دست
گرفته، خیابانها و میدانهای عمومی شهر را سرکشی میکند و از عابران در بارهٔ
دستورات اسلامی سؤالاتی میکند .... گاهی هم موقع فرارسیدن نماز، مردم را
به ضرب شلاق به مساجد میفرستد.
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear