Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 03-04-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض بندگی کن خدایی کن!

بندگی کن خدایی کن!





تفسیر تمثیلی "باران حکمت" (48)


اشاره:
در ادامه مباحث تفسیری "باران حکمت"، که به صورت سلسله وار پیشکش حضورتان می شود، برآنیم تا در هر نوبت، کام جانتان را با یک شاخ نبات مثال از مفاهیم بلند سوره بقره شکربار کنیم.

یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(البقرة/21)
ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.


بندگی کن تا که سلطانت کنند
بندگی یعنی تسلیم و فرمانبر خدا بودن، و در روایت آمده است:
مَن عَبَدَاللهَ عَبَّدَ الله له کُل شَیء
هر کس بندگی خدا کند همه چیز بندگی او خواهد کرد
و سعدی همین معنا را به زیبایی در قالب حکایتی دلنشین و دلکش بیان کرده و می گوید: یکی از بزرگان اهل معنا روزی بر پلنگی نشسته و ماری به دست داشت، شخصی او را دید و از آنجا که همیشه دیده بود مردم بر الاغ سوار می شوند و چماق به دست می گیرند، شگفت زده پرسید:
چه کردی که درنده رام تو شد؟
نگین سعادت به نام تو شد؟
و آن بزرگ اینگونه پاسخ داد:
تو هم گردن از حکم داور مپیچ
که گردن نپیچد ز حکم تو هیچ(1)
تو هم مطیع و فرمانبردار حق باش، تا همه چیز مطیع و رام و تحت فرمان تو باشد، و بر همه چیز سلطه و سلطنت یابی:
بندگی کن که سلطانت کنند(2)
از اینرو خداوند می فرماید:
یا اَیُّها الناسُ اعبُدوُا رَبَّکُم
ای مردم پروردگار خود را بندگی کنید
یعنی من می خواهم همه چیز بنده ی شما باشد، در مشت شما باشد و تابع و تسلیم شما باشد. و این راه دارد و راهش این است که شما هم بنده ی من باشید.
بنده ی ما شو و برخور ز همه سیم تنان
آب به درختان باغ می رسد که جوی را بندگی کند.
آبی که در جوی قرار می گیرد، اگرچه محدود می شود و پا به پای آن باید روان شود، اما سرانجام به باغ می رسد و میوه می شود و مشتری پیدا می کند.
انسان نیز مثل آب است و وقتی به باغ بهشت راه می یابد که در جوی بندگی روان شود. بندگی اگر چه انسان را محدود می کند و آزادی انسان را از او سلب می کند، اما سرانجام به بهشت حیات و زندگی راه می یابد.
و از همین رو می توان نتیجه گرفت که بندگی سکه کاری است که دو رو دارد، یک روی آن محدودیت است، و آن روی دیگر برخورداری.
کسی که بنده ی خدا می شود از نعمت های خاص و ویژه و دست نیافتنی، مثل آرامش، عزت، آبرو، ماندگاری و همه ی خوبی های دیگر برخوردار خواهد شد.
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد ماند
بنده ی ما شو و برخور ز همه سیم تنان(3)
و از آنجا که خداوند برخورداری بندگان خود را می خواهد و نه محدودیت ایشان را، می فرماید:
یأیهُّا النَّاسُ اعبُدُوا رَبَّکُم
ای مردم بندگی کنید پروردگار خود را
الَّذِی خَلَقَکُم

همان خدایی که شما را آفرید – در حقیقت شما را نقاشی کرد –
خیلی جالب است، نقاش ها در پی فضایی روشن می گردند تا بتوانند نقش یک درخت، کوه یا انسانی را بر بوم نقاشی کنند. و هر چه آن نقش ظریف تر باشد به نور بیشتری احتیاج دارند.
اما خداوند انسان را در تاریکی رَحِم که حتی ذره ای نور و روشنایی در آن خبری نیست، آفرید. آیا چنین آفریدگاری سزاوار بندگی و پرستش نیست؟
وَالَّذِینَ مِن قَبلِکُم

پروردگاری که کسان پیش از شما را آفرید
یعنی پدران و مادران شما را و همه ی کسانی که پیش از شما بودند، همچون انبیاء و اولیای خوب خدا که آرزومند هدایت ما بودند. آنان پیش از اینکه ما بیاییم آمدند و سخنشان را گفتند تا ما حیران و سرکشته نمانیم.
کسی که بنده ی خدا می شود از نعمت های خاص و ویژه و دست نیافتنی، مثل آرامش، عزت، آبرو، ماندگاری و همه ی خوبی های دیگر برخوردار خواهد شد.


لَعَلَّکُم تَتَّقُون
شاید شما هم اهل تقوا شوید.
از یاد نبریم که دنیا بازی است، درست مثل بازی فوتبال، در بازی فوتبال هیچ کس نمی داند که کدام تیم پیروز از میدان بیرون می رود، چون گاه حتی در ثانیه های اضافی تیمی خواهد برد و یا خواهد باخت.
از اینرو حافظ می گفت:
حکم مستوری ومستی همه برعاقبت است
و از سویی هم کسی از عاقبت خود خبر ندارد.
کسی را وقوف نیست که پایان کار چیست
بنابراین شاید کسی امروز خوب باشد و فردا بد. و در تأیید این ماجرا شواهد فراوان است.
پس مهم پایان کار است، و در پایان کار همه چیز مشخص می شود.
همانگونه که گاه در ساختمان سازی وقتی می روی تا پایان کار بگیری، تازه اول کار است و معلوم می شود که چه جریمه ها باید بپردازی.
از اینرو خداوند می فرماید: شاید اهل تقوا شوید.
این واژه شاید، خیال راحت را از دل آدمی می گیرد، خیال راحت مثل کلوخ آلوده است که مگس ها دور آن جمع می شوند. خیال راحت هم هر کجا باشد پای غرور و فخر به میان می آید.
بنابراین می توان گفت: اهل تقوا همیشه دغدغه دارند، اما یک دغدغه ی شیرین.

تالیف: حجت الاسلام محمد رضا رنجبر
تنظیم: گروه دین و اندیشه_شکوری

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:14 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها