بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > ایران ما > استان کرمانشاه

استان کرمانشاه در این تالار به بحث و بررسی مطالب مرتبط به استان کرمانشاه میپردازیم.

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #6  
قدیمی 03-16-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مغازه ای با اجناس ازلی

مغازه ای با اجناس ازلی



شعر
، دوغی است كه از آن كره فلسفه به دست می‌آید. فیلسوفان مستعمرة شاعران‌اند. فیلسوفان برای شكار مضامین نوین سعی می‌كنند خودشان را به روح شاعران نزدیك كنند. روح شاعر دریای فلسفه و بندر الهام است، كمی پایین‌تر از آبشار عظیم وحی، سرچشمة نورانی الهام قرار دارد شاعران پروانه‌های


سرچشمة الهام‌اند.
شعور نبوت بالاتر از دامنه‌های شاعرانة هستی است. پرّه‌های شعور نبوت به نیروی وحی می‌گردد و آسیای تخیل شاعران با نسیم الهام تكان می‌خورد. پیامبران واسطه خداوند در بازار خلائق‌اند و شاعران وظیفه دارند شعور پیامبرانه را در مردم، زنده نگاه دارند. شاعران‌، پس از پیامبران قدم بر می‌دارند و پیش از فیلسوفان بر می‌خیزند. شاعران مثل عارفان سخن می‌گویند و عین عالمان رفتار می‌كنند.
اشراق، دریچه شاعرانه بین انسان و خداست. اشراق، پرنده‌ایست كه در آشیانة جهان شاعران تخم گذاری می‌كند و در قفسة سینة عارفان آواز می‌خواند، اشراق، صدای پر الهام‌، در آب‌های مجاور است. اشراق، كبوتریست كه از تصور آسمان در ذهن به وجود می‌آید و تصویریست كه از محتوای نامه در جان ما پر می‌زند.
الهام، كبوتری از آسمان ملكوت و شاهینی از قلّه‌های جبروت است. الهام، پیامبریست كه از كوه تفكر فرود می‌آید و حالتی روحانی است كه از مشاهدة روان آسمانی جهان، به انسان دست می‌دهد.
الهام، قلمرو شاعران زمین و محیط زیست ادبی جانداران جهان است. كبوتران مضمون، درختان پربار معنا، كوچه باغ‌های تودرتو احساس، خانه‌های نورانی اشراق، نهرهای پرآب آگاهی، باران‌های پی در پی عاطفه، سیلاب‌های بهاری اشك، طوفان‌های پشت سر هم عشق، كویر بی آب و علف ناخودآگاه، دنیای رؤیائی بیداری، سرزمین شاعرانة خواب‌ها، سحر روح‌بخش مكاشفه، صبای صهبا، شراب اشك، دانه انگور، باغ سیب، صبح دولت، شب پادشاهی، غروب غمگین، دشتهای خاطره، كوچه‌های تنهائی، خیابان‌های وداع، بیشه‌های كودكی، چشمه‌های جوانی،پله‌های فلسفی، جهان، باغ عشق‌های فراموش شده، مغازه‌هائی پر از اجناس ازلی، خانه‌هائی با تراس‌های تاریخی و درختان اسطوره‌ای، هر روز صبح یك مصرع بر جسته می‌تواند ذوق صدها خیابان مضمون را در انسان برانگیزاند.
شعر، نیاز به آلت موسیقی ندارد و در قید بوم و رنگ نیست. شاعر، می‌توان با قلم موی مژگان، نقاشی كند و با تار زلف یار، آواز بخواند. شاعر، می‌تواند حتی از حرف‌های ساده و عامیانه نیز باز فلسفه بكشد و اصطلاحات عظیم عرفانی، خلق كند.
كلمات، موم زنبور شعر است، ذهن شاعر، معدن كلمات و دریای واژه‌هاست. شاعر، جواهر فروشی معانی و گنجینه دار الفاظ است. مروارید زیبای اشك، در نیمة شب احساس شاعر، خلق می‌شود و الماس خیره كنندة غزل، در دستهای لطیف شاعران، تراش می‌خورد. شاعران بانك مركزی احساسات جامعه و پشتوانه‌های اصلی زبان و فرهنگی مردم اند.
این شاعرانند كه واژه‌های تازه را به استخدام اداره آگاهی انسان در می‌آورند و این هیئت گزینش شاهرانه واژه‌هاست كه چراغ جواهر فروشی‌ها و اجاق چهار راه‌ها را روشن می‌كنند.
اگر شاعران نبودند خوانندگان ناچار می‌شدند بی هدف چهچه بزنند نقاشان، دیوانه مناظر شاعرانه و فیلسوفان در بدر افكار شاعرانه هستند. اگر شاعران نبودند هیچكس گلدان یادبودی را لب ایوان خاطره‌ای نمی‌گذاشت. اگر تصنیف‌های عاشقانه توسط شاعران سروده نمی‌شد ویلن‌ها نمی‌توانستند دست مستمعین را بگیرند و به سالن احساس هدایت كنند.



شعر، كاغذ دلسوختگان و نامه عاشقان است. شعر، نامة عاشقانة انسان به خداست. عاشقان از طریق شعر با یكدیگر ارتباط برقار می‌كند و عارفان بر موج شعر برای یكدیگر پیام می‌فرستند. بیشتر پیام‌های بزرگ بشری، روی تلكس شعر آمده است. زیباترین نامه‌های عاشقانه نامه‌هائی بوده‌اند كه در پرتو شمع شاعران نوشته شده‌اند.


شعر، صرف كلمات، به نحو عاشقانه است. شعر، فرهنگ لغات عاطفی‌ست. شعر، آرشیو مضامین كهنه و فایل واژه‌های نوین است. شعر، آلونك بشر در سایة درخت طبیعت است. شعر، شكوفه‌های شعور شاخه‌ها و جوانه‌های حضور در باغچه‌هاست. شعر، شعله خرمن احساس و آتش بزم تخیل است.


احمد عزیزی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها